استيلا...بخش دوم
بحث به اينجا رسيد كه در هفت هزار سال پيش محال بود كه در يك معامله و مبادله كالا با كالا، يكي حاضر باشد در مقابل شنيدن يك ديوان شعر، يك رساله فلسفه، يك شب جمعه دعاي كميل، يك كتاب آسماني، يك داستان دنباله دارو...يك تخم مرغ بپردازد!!
ولي به مرور كه آيينها ظهور كردند كلمه حكم كالا را پيدا كرد و از آنجا كه دارندگان اين كالا از خود كالا جهت تبليغ و ترويجش استفاده ميكردند ديري نپاييد كه كلماتي كه قبلن قابل مبادله با تخم مرغي نبودند گاه چنان مقدس شدند كه به جان يا جانهايي ميارزيدند.
به غير از مبلغين آيينها، ديگراني چون شعرا، فلاسفه، قصهگوها و نقالها، مبلغين و پاچهخواران و خايهمالان و كلاهبرداران و ...به تجارت اين كالا پرداختند و درازاي آن مالكيت و استيلاي حقيقي دريافت كردند.
اما در دنياي مجازي...ظاهرا براي بيشتر ما بازار فقط بازار حرف است و در اين بازار فقط كلمه را با كلمه مبادله ميكنند ولي گروهي نيز در صددند كه اين بازار را به بازار دنياي واقعي متصل كنند و استيلاي بر دنياي مجازي را در جهت استيلا بر دنياي واقعي قرار دهند.
ادامه دارد...
14 نظرات:
گوشزد جان
شیطان بزرگ
باز هم منتظر اصل حرف توام.نگران نباش..
نيلبك جان!
تازه يك موضوع كشدار پيدا كردهام!!...هولم نكن!!
تا ده بار همه را نبرم و نياورم از مقدمه به اصل نخواهم پرداخت!
ها ها ها...
فکر کنم می تونم حدس بزنم از چه ها خواهی گفت...
حال من که از ... نان به نرخ روز خورها به هم میخوره.خوبه که تو وقت می ذاری ولی من واقعا اینها را در رده قابل مطالعه ها و محل دادنها قرار نمی دهم.نمی دونم شاید هم استباه میکنم..
ولی واقعا هم این روزها به نظر من فاز جدیدی در این باب باز شده که قبلاها نبود..
فکر کنم می تونم حدس بزنم از چه ها خواهی گفت...
حال من که از ... نان به نرخ روز خورها به هم میخوره.خوبه که تو وقت می ذاری ولی من واقعا اینها را در رده قابل مطالعه ها و محل دادنها قرار نمی دهم.نمی دونم شاید هم استباه میکنم..
ولی واقعا هم این روزها به نظر من فاز جدیدی در این باب باز شده که قبلاها نبود..
راستش اگر بخوام وارد جزييات بشم به همون كساني كه اشاره ميكني ميرسم.
بايد ببينم كه حوصله اش را دارم يا نه
نزدیک بود از دیدن حرفهای تو و نیلبک حواسم پرت شه:)
آقا دمت گرم:
"گروهي نيز در صددند كه اين بازار را به بازار دنياي واقعي متصل كنند و استيلاي بر دنياي مجازي را در جهت استيلا بر دنياي واقعي قرار دهند"
من میخواستم راجع به ستایش چیزی بنویسم و تأثیر بدش روی جماعت واقعی و مجازی...
ستایش هم نوعی استیلاطلبیه:)
زيتون جان
درست متوجه منظورت نشدم...كاش نوشته بودي.
من، تو، نيلبك، هاله، شبنم، نازخاتون، كيانوش، خوابگرد، فرجامي، جامي، زهري، اسد عليمحمدي، آشپزباشي، پارسا صائبي، شراگيم، بلوچ، آلپر و همه آدمهاي حقيقي و مجازي به دنبال استيلا هستيم...خودآگاه يا ناخودآگاه!
اگر خودآگاه باشد اشكالي پيش نميآيد...كار ميكنيم و درآمد آن را جهت استيلا (مالكيت)بر قسمتي از منابع اين دنيا ميپردازيم مثلا يك فرش!
مشكل وقتي پيش ميايد كه خودمان از قصد خودمان بياطلاعيميا اينكه اطلاع داريم ولي بجاي آنكه بپذيريم كه اين كار در جهت استيلاي بيشتر بر دنياي حقيقي است آن را كاري در جهت بشردوستي، حقيقت طلبي و ...خلاصه يك كار نيك قلمداد ميكنيم.
به نظرم به جای واژه ی غزل سکسی اگر می نوشتید غزل اروتیک مناسب تر بود. پرداختن به ادبیات اروتیک کاری است بسیار بجا در ادبیات پارسی، زیرا که جایش بسیار خالی است.
در این رابطه میرزا آقا عسکری ( مانی ) کارهای خوبی ارایه داده است، مانند :
* ين و يانگ از مانی
ديگر نگو :
« سنگ پرنده نمی شود! »
از دهان مردگانم بر آوردی
آوازم كردی
در دهانت كه آشيانه ی هستی ست !
ديگر نگو !
- « ديگر نمی گويم! »
آمدی
ايستگاه قطار در رفتارت خيره ماند.
رگ تپش هوا سرخ تر تپيد
دو نيم دايره
مرا به مرکز هستی بردند
( اين گونه
مرکز هستي، جنونی مذاب می شود! )
گفتی :
- «برويم
چرا نگراني؟!
اگر خدا شيدايی را نمی بوسد٬
شيطان که هست!
ما را به اتاقش می برد!
دهان شگفت زده ی در را می بندد
دندان های قفل را کليد می کند !
پنجره ها را می خواباند
روی زمان پتويی می اندازد
دو گيلاس بی پروايی به ما می نوشاند
کره ی تابان ين و يانگ را روی ملافه ها می غلتاند.»
تو با دهان من می گويی:
« اهريمنا !
فدای فلسفه ات ! »
روح گداخته اش
از پيکر ما
مو و مان های رقصان
و کره ی تابان می گذرد.
آن گاه
پيراهن نور و هشياری را از خود می تکانيم
موجاموج سنفونی
ملافه ها را ديوانه می کند
و شعر ، عرق می ريزد
عرق می ريزد
عرق می ريزد...
ديگر نگو :
« سنگ شعر شدنی نيست! »
- « ديگر نمی گويم! »
ثمین عزیز
از شعر بسیار زیبایی که نوشته ای لذت وافر بردم.
حق با توست...باید می نوشتم غزل اروتیک ولی با کمی بدجنسی نوشتم سکسی تا تعدادی مشتری!! از راه سرچ کلمه سکسی برای وبلاگم دست و پا کنم!!!
در یکی از پست های گذشته که بدون منظور کلمه شب زفاف و ساک زدن را به کار برده بودم هنوز از صدقه سری آن تعداد زیادی ویزیتور دارم!!!
ببینم اینهمه طول دادن مطلب منو به این نتیجه می رسونه که شازنده بمب هسته ای ایران تو هستی و میخوای این خبرو بدی ولی توش موندی!
هر هر هر...
از اون شکلک بدجنس ها
نی لبک جان
از دیروز ویندوزم خراب شده بود و حالا هم که عوضش کرده ام هنوز خیلی کار داره.
از طرفی از امشب دارم میرم تهران و برای دو روز نیستم.
از طرف دیگه مطلب فقط وقتی جالبه که به مصادیق اشاره کنم و آدمها را وسط بکشم وگرنه بحث تئوریش کسل کننده خواهد بود.
خب ما منتظر خواهیم بود
شی ی ی ی ی ی ی ی طااااااااااااااااااااااااااااان ن ن ن!!!
Do you have any idea? Click here and post a Comment