غیرت و روشنفکری
ودوست روشنفكر من وقتي وارد خانه شد و زن خود را ديد كه در بستر با مردي در حال...است چون منور الفكر است بر سر وي تاج نهاده و وي راگل باران ميكند !
و از حاكم شرع تقاضا ميكند كه ....امشب هم جناب قاضي اين خانم ما براي شما....قابلي نداره...
ماروشنفكريم..
مامنورالفكريم..
كم كم ما ...
نظر درج شده آقای رضا مهدوی در پای مطلب اسپرم استشهادی.
آقای رضا مهدوی
تکراری ترین مثالی که راجع به مفهوم روشنفکری از زبان متعصبین مذهبی شنیدهام همین است.
مثالی که به طور همزمان حاوی پرسش مطرح شده و پاسخ داده شده است و کار را برای استنتاج و استخراج مفهوم بیغیرتی از روشنفکری آسان میکند.
برای اینکه خیال شما را راحت کنم من هم باور دارم که روشنفکری با غیرت ورزی و بخصوص غیرت ورزی دینی ناسازگار و حتی در تناقض و تنافر است و ترویج بی غیرتی دینی را از وظایف روشنفکران میدانم همانطور که آیتالله مصباح ترویج غیرت ورزی دینی را وظیفه آحاد مسلمین میداند.
اما برای آنکه از بحث دور نشویم به مثال مذکور بر میگردیم.
مجموعه عکسالعملهایی که یک مرد میتواند در مواجهه با صحنه فوق نشان دهد از یک (به قول شما) تاج بر سر زدن و گلباران کردن میتواند باشد تا سنگسار مرد و زن خلافکار و البته واضح است که این مجموعه عکسالعملها یک طیف است و هر یک را انتخاب کنی تبعات و نتایج خودش را دارد.
عکسالعمل میتواند ناشی و ناظر به آنچه باشد که از پیش در ذهنت کاشته شده است (ایمان و تعالیم مذهبی، آموزه های اجتماعی، حالات روانی، رفتارهای کودکی و ...) و یا اینکه ناظر باشد بر نتایجی که از این عکسالعمل پدید میآید (بیآبرویی که مخصوصا هر چه فرد مذهبی تر باشد برایش دردناک تر است)، پاشیدن خانواده از هم، بیمادر شدن کودکان به دردناک ترین شکل ممکن و آسیب روانی هولناک و ماندگار حاصل از آن، دخیل شدن در قتل کسی که حداقل دورهای از زندگی شوق دیدارش دلت را لرزانده است و ...
اما عکسالعمل من به چنین واقعهای چه خواهد بود.
بعد از بهره گرفتن از بیست نظر خوانندگان و تقلب از روی آرای صائب آنان، نظرم را خواهم نوشت!!
36 نظرات:
گوشزد جان
مگه تو کار و زندگی و مطب و مریض نداری که هی آشوب به پا میکنی!
آقای دکتر
با این تعریفی که شما از روشنفکری ارایه میدهی بیشتر همه از آن رم میکنند تا جذب آن شوند.
پویای عزیز
جریان روشنفکری نه حزب است که به دنبال پذیرش عضو باشد و نه آیین است که به دنبال "گرویدن" مومنان جدید بگردد!
به نظر من هر که لگام از توسن اندیشه بردارد و بر خود نام روشنفکر بنهد باید پیه عواقب آن را هم به تن بمالد.
مطمئنا بستن "دهنه دینی" بر توسن اندیشه او را مهار پذیر و قابل کنترل میکند ولی خوب که بنگری در این صورت این توسن با خرکی لنگ تفاوت نخواهد داشت!!
اگر روشنفکران دینی بجای شعارهای کلی دادن فقط به همین سوال مشخص مطروحه پاسخ دهند نشان خواهند داد که در مواجهه با چنین حالت محتملی تا چه میزان از عقل دراکه بهره خواهند جست.
من تا وقتي به زنم تجاوز نشه مشكلي ندارم ...
يعني اگه زنم خودش دوست داشته باشه با افراد ديگري هم رابطه داشته باشه... خوب داشته باشه
اما دوست دارم با من هم در ميون بذاره
در همچين موقعتي من ناراحت ممكنه بشم ولي چيزي بهش نمي گم...
در ضمن من خودمو اصلا روشن فكر نمي دونم و نمي خوام باشم
يک سوآل خوب اين است که: با چه نظام اخلاقی میتوان گفت يک رفتار «غيرتی»، اخلاقی است؟
افرادی که بسيار به غيرتورزی اعتقاد دارند میگويند اين رفتارها در آدم و حتی حيوانات «ذاتی» و فطری است. همانطور که چندی پيش روی تکهفيلمی از صحبتهای يک آخوند که روی اينترنت دست به دست میگشت، «خروس» را به خاطر رفتار خيلی «مردانه»اش تحسين میکرد و کم مانده بود صدای خروس هم در بياورد.
با اين حال اين تصور به صورت تجربی غلط است. در بسياری از ملل جهان چيزی به نام غيرت وجود ندارد؛ و حتی ترجمهی چنين لغتی به اين زبانها با دشواری روبرو است! برای مثال در زبان انگليسی اغلب از «حسادت» (jealousy) به جای غيرت استفاده میکنند. مثال ديگر از ناخدا کجوری دربارهی ملت آلمان:
«...در زبان آلمانی فحش، آنهم از آن فحشهای نابِ آبدار ِما ایرانیها، یا فحاشیی غلیظ عربها، که خارمادرِ آدم را از تو قوطی در میآورند و تو شیشه میکنند، بعد هم مچالهاش کرده توکیسه میریزند، وجودندارد، هرچند اینک به علت کثرت پناهندهگان و مهاجرین و آمیزش با فرهنگهای پیشرفته خاورمیانهای، زبانهای اروپایی نیز، از جمله آلمانی، بحمدالله از فحش و ناسزا مستغنی شدهاند.
چندی پیش فیلمی دیدم انگلیسی، ازتلویزیون آلمان، سیاه سفید، قدیمی، حکایت از دستگیری یک شهروند بریتانیایی داشت که بهجرم جاسوسی دریک کشور آفریقایی عربزبان به زندان افتاده بود و هموطناناش قصد فرار اورا اززندان داشتند. برای اینمنظور سعی میکردند کشیک مسلح را از اتاقک نگهبانیاش بیرون بکشند. یکی از انگلیسیها شروع کرد به شکلک درآوردن. عربه شروع کرد به خندیدن. دوستاش به او گفت اینها از زبان درآوردن و شکلک کردن بدشان نمیآید تو باید به او توهین کنی تا سر از پا نشناخته برای خفه کردنات به بیرون از آلونک بهپَرد و ما حسابش را برسیم ! طرف شروع کردبه فحش دادن، منتها از نوع انگلیسیاش. گفت: احمق نفهم، بیچاره بیعرضه، مرده شوی ریخت بد ترکیبات ببرن. مرد عرب سیه چرده هاج و واج به طرف نگاه میکرد که لابد آفتاب داغ این مو زرد رنگ پریده را گیج کرده است.
دیگری گفت اینجور فحشها را اینها نمیفهمند و درک نمیکنند تو باید اینجوری فحش بدهی و روکرد به نگهبان وگفت: مادر قحبه، من چند روز پیش مادر تورا تو بازار دیدم روسپیگری میکرد! مردک نگهبان با خوشحالی گفت : دهه! تو مادر مرا میشناسی؟ حالش خوب بود؟»! (از اينجا)
ماجرای خندهدار ديگر، که از دوستی شنيدم اين بود که روزی يک انگليسی تازهمسلمان دربارهی دلايل تحريم زنا از يک آخوند ايرانی سوآل میکند. آن فرد میگويد «اتفاقاً عين اين سوآل را جوانی از رسول خدا صلی الله عليه و آله پرسيد؛ حضرت جواب دادند که اگر خواهر و مادر خودت بخواهند زنا کنند راضی هستی؟! و آن جوان بسيار غيرتی شد و فهميد که دليل حکم چيست.» تازهمسلمان انگليسی که گيجتر شده میگويد «ولی اگر همين سوآل را از من میپرسيد، میگفتم به من چه مربوط میشود؟» اتفاقاً از همين نکته هم میتوان يک نتيجهی دربارهی اخلاق گرفت: چون سنگ بنای اخلاق جملهای است که میگويد «آنچه بر خود نمیپسندی بر ديگران نپسند» بنابراين، در جامعهای با خوی غيرتورزی ممکن است ممنوعيت زنا موضوعيت اخلاقی داشته باشد؛ اما در جامعهای که چنين خلق و خويی به دلايل تحولات اقتصادی و اجتماعی از بين رفته است موضوعيت اخلاقی چنين حکمی بسيار تضعيف شدهاست. تنها چيز قابل سرزنش، «خيانت به همسر» است که آن هم دوجانبه است و خيانت از سوی مرد به زن همانقدر زشت است که عکس آن؛ ولی در روابط دو انسان آزاد و بالغ، هيچ فرد ديگر حق دخالت به خودش نمیدهد و هيچ اتوريتهی پدرانه و برادرانهای وجود ندارد.
اينها نشان میدهند که غيرتورزی به عنوان امری مثبت، حتی حساسيت شديد روی خواهر و مادر و دختر، لزوماً امری «فطری» و «جهانشمول» نيست. اگر چه حدس میزنم آقای رضا مهدوی و نوع تفکرشان در مقابل اين چه جوابی دارند، لابد اين که «فطرت آنها منحرف شده»، ولی بايد پذيرفت که عين همين استدلال هم از سوی فرهنگهای ديگر میتواند راجع به غيرتورزی نهادينه در فرهنگ خاورميانهای بيان شود: آنها هم میتوانند بگويند اين يک خوی قبيلهای است که آدم زنهای اطراف خودش را در تملک و حيطهی مسئوليت خودش بداند. آنها هم میتوانند بعضی رفتارهای ملل خاورميانه را، مثلاً کشتن دخترانی را که احتمال میرود باعث «ننگ» خانواده شده باشند، تنها يک توحش بدانند؛ و بعضی رفتارهای ديگر مثل کشتن همسری را که با مرد ديگر رابطه برقرار کرده تنها يک «مجازات بسيار ناعادلانه در مقابل خيانت» بدانند. درست است که رابطهی ازدواج، به دليل ماهيت پيمانگونهاش در همهجای دنيا تعهدآور است و خروج از حيطهی آن به عنوان خيانت شناخته میشود، اما لازم نيست هر کس در يک پيمان به شما خيانت کرد او را بکشيد!
به اين ترتيب از ديد «روشنفکری» میتوان فرهنگ غيرتورزی را ريشهيابی کرد و آن را معلول خوی قبيلهای دانست. قبيله موظف است از افراد ضعيف خود در مقابل بيگانگان محافظت کند. شايد هم زمانی رفتار غيرتورزانه ناشی از «حفظ اصالت خون و نژاد» بوده، مثلاً دختر به خارج از قبيله شوهر نمیدادند مگر شوهر فردی بود که قدرت و ثروتاش میتوانست به قبيله کمک کند. اين غيرتورزی به صورت يک رفتار و عادت فرهنگی درآمده طوری که حتی شهرنشين شدن هم نتوانسته آن را اصلاح کند: در شهرها هم «لوطیها»ی هر محل مسئول «ناموس» محل خودشان شناخته میشدند و اگر مرد نامربوطی از آن محل عبور میکرد احساس میکردند که بايد طرف را ادب کنند.
با اين حال، در دنيايی که هر فرد مستقل است و آزاد و مسئول رفتار خود، به نظر نمیرسد هيچ جور توجيه اخلاقی بشود برای غيرتورزی پيدا کرد. آقای مهدوی که اهل حوزه است و لابد استاد اخلاق اسلامی هم دارد بد نيست تحقيق و تتبعی در اين ماجرا بکند و نتايجاش را به ما هم بگويد: اين که استادان ايشان چطور غيرت را اخلاقی میدانند.
(آقا اين خودش يک مقاله شد! از رودهدرازی عذر میخواهم)
چرا هر جا صحبت از روشنفكري يا آزادي مطرح است مذهبيها فقط موضوعات جنسي را پيش مي كشند؟ دريچه نگاه آنها به مسائل اجتماعي فقط در همين خلاصه مي شود؟ اگر عكس اين مسئله پيش بيايد و زني همسرش را در اين وضعيت ببيند چه؟ چرا به يك زن،همسر،خواهر،دختر به چشم مايملك خود نگاه مي كنيد نه انساني كه حق زندگي و انتخاب دارد؟
فکر کنم گوشزد به دلیل روشنفکری بیش از اندازه، بعد از دیدن همچین صحنه ای، خودش را جهت threesome آماده کند
این هم یه نوعشه
دکتر جان باز فشفشه هوا کردی ها!
اما بادا باد... اين بار کامنت ميگذارم. چون اولا بدهکاريم زياد شده ثانيا سئوالي که مطرح کردی بسيار اساسیست عليرغم ظاهر پيش پا افتادهاش.
البته الان هشت و نيم صبح است و عازم نبرد! هستم. به محض بازگشت از جبهه (اگر حال و حوصله باقی بود) نظرم را مینويسم.
گفتم پيشاپيش اين جا خبرش را بدهم که ذوقزده بشوي! ;-)
گـوشـزد جـان تـو هـم کـشتی مارو با ایـن "نـظرم رو بـعدن میـنویستم" هـات
امـا مـن اگـر اون زمان که زن ِ شـوهرم بـودم با هـمچین صـحـنه ای روبـرو میـشدم... بـه هـردوشون میـگـفـتم خـوش بـگذره... بـبخشـید که درنــزده اومـدم تـو اتاق ؛)... بـعد هـم لوازم آقا رو جـمع میـکردم تـا بـعد از خـوش گـذرونیش بـا خـانـم مـربـوطه بــره و خـوش بـخت بــشه :) در ضــمن به زنـه هـم میـگـفـتم "جـنس فـروخـته شـده پس گـرفـته نـمیشود"
البـته مـشابه این اتفاق چـندوقـت بـعد از جـدائیم از ارباب ِ سـابق افـتاد ولـی مـوفق نــشدم خـانـومه رو به ریـشـش بـبنـدم :)) دیگه مـردها هـم زرنگ شــدن آخـه
جناب گوشزد
يعني واقعا فكر ميكني روشنفكري؟اين هم عجيب هشتم
يه چيزي بگو كه ما كمتر بخنديم.خنده زياد براي قلبم خوب نيست
می شه از بحث تجاوز جنسی به همسر بیرون بیایم نمی دونم چرا روشنفکری ما هم با خواهر و مادر مون پیوند می خوره
بسم الله
چند نكته:
1-سنگسار را هيچ مسلماني تا حال بدون اذن حاكم شرع اجازه نداده ...پس بنده هم-ولو به اشاره- نگفتم كه مرد سر خود حق دارد اين كار راانجام دهد...البته برخورد غير از سنگسار (از طرف شوهر) حتي قتل –زاني و زانيه را- جايز است.
2- متاسفانه يكي از شرايط بلاگ اين است كه خواننده تمام آرشيو را مطالعه نمي كند و از همين رو اگر نظري هم درج كند نسبت به تصورش است از آن مطلبي كه خوانده به علاوه تصوري كه از بلاگر كرده است ...در كلام شما اشاراتي بود بر اينكه پذيرشي بر تعاليم مذهبي نداريد...پس شرمنده كه مزاحم اوقات شريف شدم چون تصور كرده بودم كه در بلاگ يك نو انديش مذهبي نظر مينويسم و مسلما گفتگو و استدلال با هر شخصي به تناسب عقايد وي است.
هـا هـا... نـو انـدیش مـذهـبی هـم صــیغه جـدیده ؛)
مـذهـبی مـگر انـدیشیدن هـم بـلده ؟!
سلام دکتر جون.واقعا چرا اینا روشنفکری و ازادی رو فقط در روابط جنسی می بینن؟کاش یه جامعه شناس پیدا بشه روی این موجودات وذهبی یه تحقیقی بکنه.راستی می هنوز رو جا نمازم نشستم برای به شهادت رسیدن هرچه بیشتراعضای حزب اله و اسراییلیها و همه ی این احمق ها دعا می کنم کاش یه حساب بانکی باز بشه تا واسه اونا که میخوان زودتر شهید بشن یه پولی جمع شه.اخ اگه همه ی این حزب الهی ها و خرمذهبی ها بزنه سرشون که برن لبنان شهید بشن چه حالی میده!بشریت یه نفس راحت میکشه
سلام دکتر جون.واقعا چرا اینا روشنفکری و ازادی رو فقط در روابط جنسی می بینن؟کاش یه جامعه شناس پیدا بشه روی این موجودات وذهبی یه تحقیقی بکنه.راستی می هنوز رو جا نمازم نشستم برای به شهادت رسیدن هرچه بیشتراعضای حزب اله و اسراییلیها و همه ی این احمق ها دعا می کنم کاش یه حساب بانکی باز بشه تا واسه اونا که میخوان زودتر شهید بشن یه پولی جمع شه.اخ اگه همه ی این حزب الهی ها و خرمذهبی ها بزنه سرشون که برن لبنان شهید بشن چه حالی میده!بشریت یه نفس راحت میکشه
درود.
آرزو می کنم پس از اینکه برای این نوشتار دیدگاهم را نوشتم بتوانم نوشتاری که بیاد کسروی نوشته شده است را بکف آرم و بخوانم.پیوند اسپرم استشهادی را یکی دوجا دیده ام ولی هنوز نخوانده امش.در این ترنت نیز مانند اون ترنت خطوطی است برنگ های احمر و قرمز و سرخ و گورجه ای و ... باید این خطوط را جدی گرفت. ادبیات ایرانی ها باید مانند دیانت آنها باشد. توجه داشته باشید برای پی بردن به اندازه و مرز های ادب و دین شما اجازه ندارید سراغ تاریخ ادبیات یا تاریخ ادیان بروید.هرگاه با پرسش یا مسئله ای روبرو می شوید باید بسراغ یک عالم واجد شرایط بروید. اینکه دکتر سروش یک قرائت از دین بکند پروفسور جمالی و داریوش آشوری و هوشنگ معین زاده و دیگر اندیشمندان مفسر دینی و روشن اندیشی شوند نمی شود. خدا یکی منتقد هم چند دسته یک تایی. حضرات محمدرضا سرشار و دستغیب منتقد استند. آنها هر اثر ادبی که با افکار و اندیشه های فقها همخوانی نداشته باشد را اثر ادبی نمی دانند.
لیلیلبیل
چیزی که مطمئنم اینه که دیگه نمیتونم با اون خانوم به رختخواب برم یا زیر یه سقف زندگی کنم...اگه واقعا دوستش داشته باشم و عاشقش باشم می رم یه بلایی سر خودم میارم...چون مطمدنم که اون نسبت به من اون احساس رو نداره و به هر حال بهم دروغ گفته و خیانت کرده...اگه هم نه که به قول این دوست دختر آخری ام می گم: "گور باباش...این خر نشد خر دیگه...پالون می دوزم رنگ دیگه!"
امین جان
از توضیح مبسوطت بسیار سپاسگزارم...کار مرا که خیلی راحت کرد.
آشپزباشی عزیز
در جبین و وجناتت نمی بینم که بعد از آن نبرد حوصله جدل داشته باشی...خواهیم دید!
کیانوش جان
نظر رو که همین طور الکی نمی گن ...کمی ناز می کنن و افاده میان تا "جنس" به نظر بیاد!
خانم کردگاری عزیز...نه نمیشه!!
تازه رفتیم توش!
آقای رضا مهدوی
خدا را شکر که حکم حاکم شرع نیاز دارد وگرنه تصور اینکه مردک بخواهد در آن هیر و ویر دنبال بیل بگردد و چاله بکند و زانی و زانیه را در آن بگذارد و خودش تنهایی آنقدر سنگ بزند تا بمیرند بیشتر خنده دار است تا رقت آور!
اما راجع به اشتباه گرفتن من با یک نواندیش دینی دوست داشتم بدانم که از کدام جمله ام چنین برداشت غلطی را کرده بودید.
خوب است تا در اینجا تشریف دارید یک سوال مرا هم پاسخ دهید و آن اینکه به نظر شما آیا برداشت نو از متون کهنه آنقدر واجد اهمیت است که بتوان آن را نو اندیشی نام نهاد؟
شرگیم عزیز
به نظر من ازدواج یک قرارداد دو جانبه است که اگر یک طرف آن را فسخ کرد دیگری می تواند راجع به ادامه دادن یا ندادن یا تعیین شرایط جدید برای ادامه قرارداد شرایط بگذارد.
نظر فعلی من این است که در مواجهه با چنین صحنه ای همین کار را خواهم کرد یعنی حداکثر به قرارداد ÷ایان می دهم ولی شاید هم شرایط ادامه قرارداد را عوض کنم.
مثل هر آدم اعتماد کرده و رو دست خورده ای تا مدتها عصبی و بیقرار خواهم بود.
ولی من تصمیم گیری را به کس دیگری نمی سپارم و مطمئنم که زن خود را به دادگاه نمی کشانم برای این جرم یا خطا...
اسمش هر چه می خواهد باشد...این بی غیرتی با انسانیت همخوان تر است.
دوست عزیز تلاش شمادر جهت شکستن سننی که بدون هیچگونه عقلانیتی به ما به ارث رسیده قابل ستایش است. ولی ایراد بزرگی که من و برخی از دوستان شدیدا بر ان تاکید داریم این است که ما در این برهه شدیدا با خلا ناشی از عدم وجود جایگزین برای این سنن روبرو هستیم.
راستی جایگزینی بینش جدید به جای سنن پوچ وظیفه کیست؟ و اصلا ایا در همین کامنت نیز با خودمان روراستیم؟ و یا اینکه چه کسی می تواند مشخص کند که من صرفا چون دگراندیشی "مد" شده است این کامنت ها را می دهم بدون اینکه در عمل مخصوصا اگر پای هزینه کردن از طرف خودم پیش بیاید کوچکترین قدمی در این جهت بردارم؟؟؟
حالا که جبينخوان و وجنات شناس شدهاي،اگر پشت گوشات را ديدی نطر مرا هم خواهي ديد! ;-)
از شوخي گذشته نظرم را در ورد نوشتم ديدم از يک صفحه آ چهار هم بيشتر شد. امدم اينجا ببينم براي درج نظر مبناي محاسبه و تعرفهات چيست که چشمم خورد به جوابت و...
عرض کردم که پشت گوشات را اگر... ;-))
آخه یه پسر 17 ساله علامه حلی رفته چه نیازی به این همه تحویل گرفتن داره؟ استشهادی بهانه است .
آشپزباشی عزیز
بستگی به جنس نظر دارد!
اگر در راستای حمایت و تائید نظر من باشد مسلما تعرفهاش با هر لیچار دیگری!!! متفاوت خواهد بود!
اينجا همه به هم توهين ميكنند ، آنها به شما و شما به آنها و كامنت گذارها به همديگه.نظر " گلپري جون" و " كيانوش " را كه ديدم حالم به هم خورد از اين همه وقاحت.اي كاش شما مي توانستيد جلو اين وضعيت را بگيريد.
و در نهايت من همانم كه داناي مطلق نيستم.
دوست عزیز
نظر من راجع به توهین به سفت و سختی شما نیست...
حداقل در کامنت دانی این مطلب چیز دندان گیری دیده نشد.
اگر شما قبلا به این وبلاگ سرزده باشید شاید به یاد بیاورید که در پستی گفته بودم که اگر اجبار در انتخاب باشد من دشنام را به موعظه ترجیح میدهم چرا که در موعظه هم توهین نهفته است و هم نگاهش از بالاست!
بسیاری از حرفهایی که در اینجا درج میشود "نظر" است و گاه با طنز هم مخلوط میشود و توهین جلوه میکند...شما به دل نگیر!
آيا به نظر شما اگر آدمي به آدم ديگر بگويد انديشيدن بلد نيست ، توهين نيست پس توهين به چه مي گويند؟ يا كامنت وقيحانه در پست اسپرم استشهادي توسط " ناشناس".
آيا به نظر شما اگر آدمي به آدم ديگر بگويد انديشيدن بلد نيست ، توهين نيست پس توهين به چه مي گويند؟ يا كامنت وقيحانه در پست اسپرم استشهادي توسط " ناشناس".
حـتمن تـو آیـنه نگاه کـرده بودی که حـالت بـهم خـورد... اگه نـه کامـنت مـن هـیچ تـوهینی توش نـبود
حالا دیگه نـوچه های حـماس و امـل هـم واسه ما شــدن آدمیزاد!!
چــرا اون وقـتی که دوستات امثال اکـبر مـحـمدی رو زیر شـکنجه میـکشند حالت بـد نــمیشه ؟؟
چـرا وقـتی هـمفـکرات زنـی رو بــخاطر اسـتفاده آزاد از بـدنی که خـدا بـهش داده ســنگسار میـکنند حـالت بـد نـمیشه ؟؟
جـمع کـنید بابا. . این ادا هارو زمان شـاه میشـد در بیارید که مـردم هـنوز چـهره کـثیف دیـنـتـون رو نشناخـته بودن.. الان دیگه این "خـود به مـوش مردگی زدن هـا" اثــر نـداره
اینجا عجب آشوبی به پا شده. اون هم در مورد مطلبی که واقعا حل شده است. نیاز به بحث و تفسیر نداره.
یک زمانی توی همین اروپای خودمان زنها رو به خاطر مسایلی که امروز خیلی عجیب و خندهدار به نظر میرسه آتیش می زدند. رسیدن به این نقطه یعنی روزی که ما اینجا به حال اون موقع تاسفبخوریم و از تعصب و احمقیتی که اون موقع حکمفرما بوده و جون چندتا آدم رو الکی گرفته تعجب بکنیم تقریبا یه 400 سالی طول کشیده.
فکرمی کنم اینکه برای مسلمونها یه زمانی برسه که به افکار و کارهای امروز از جمله سنگسار کردن بخندن و تعجب بکنن دو برابر اون زمان ببره.
گوشزذ جان اگه واقعن دنبال گوشزد کردن چیزی به گوشهای بسته هستی کمکمون کن تا بحث کنیم که چرا حتی حق ازادی بیان نداریم چه برسد به ....
خانم کردگاری عزیز
به نظرم روشنفکر باید نسبت خود را با مسایل ملموس و عینی مشخص کند و این یک اندکس مهمتری است از بحثهای فلسفی راجع به آزادی اندیشه و ...
مثلا اگر گنجی به جای خواست کلی آزادی زنان به همسرش این آزادی را میداد (یا از او میخواست) که چنین پوشیده در چادر و مقنعه در مجامع نرود منطقی تر بود. (همانکاری که سمیرا مخملباف میکند)
من به گنجی احترام زیادی میگذارم چرا که مقاومت او ستودنی بود ولی کسی که عقاید دموکراتیک دارد باید رفتار دموکراتیک هم داشته باشد.
اين كيانوش يك جنده و پدر سوخته و كونده و مادر جنده عوضيه.
لـــیــلا جــون بـا این اوصــاف هـمطراز خـانـومت فـاطمـه زهـرا هســتم که
بنام سلام
سلام اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد روشنفكر اگر روشنفكر باشد بدون دليل عقايد ديگران را نفي نمي كند اگر واقعا فكر مي كنيد بي غيرتي روشنفكري است ثابت كنيد درحاليكه هر روشنفكري با رويت منظره فوق الوصف حداقل احساس ناراحتي ميكند زيرا ازدواج مجموعه پيمانهايي بين دو طرف ميباشد ( البته تا آنجا كه من ميدانم ) وصحت زندگي در پايبندي به حداقل هايي است كه پايبندي به محدويت جنسي جزئي از آن است و اين مطلب مورد تاييد اكثر جامعه شناسان است اگر مي خواهيد در مورد عمليات استشهادي و سنگسار بحث كنيد بازي را جلوي دروازه حريف شروع نكنيد و جوياي دليل باشيد كه البته به علت ضيغ مجال اين مقوله كفايت مطلب نمي كند اگر مي توانيد مقاله اي را در اين مورد بر روي سايت قرار دهيد و آنرا نقض كنيد .اميدوارم مردانه جنگيدن روشنفكري باشد در صورت خواست جنابعالي مطلبي را من تا يكماه بعد از اعلام ارسال مي نمايم.
والسلام علي من اتبع الهدي
صحبت های بالا رو قبول دارم.
كيانوش دمت گرم اين تنها راه مبارزه با دريدگي اسلاميه ...
Do you have any idea? Click here and post a Comment