انتخابات 9

صرف نظر از اینکه قصد دارید در انتخابات شرکت کنید یا آن را تحریم نمایید لطفا با ذکر سن خود به این سوال پاسخ دهید:
از چهار کاندیدای موجود کدامیک کمتر از همه به آرا و عقاید رهبر نزدیک است؟
به عبارت دیگر، به نظر شما رهبر از انتخاب کدامیک کمتر از همه خشنود خواهد شد؟

انتخابات 8

استدلال هات خیلی بازاری بودند و دو دو تا چارتا. خوشم نیومد که اینطور نفع وضرر رو محاسبه می کنید.

از کامنت ناشناس
دوست عزیز فکر نمی کنم که از استدلالات حزب مشارکت و کارگزاران (رای آوری به عنوان ملاک انتخاب) کاسبکارانه تر باشد. اگر استدلال آنها را صحیح فرض کنیم می بایست حزب جمهوری خواه آمریکا هم از اوباما حمایت می کرد!
حزب پیشتر و بیشتر از هر چیزی به شخصیت نیاز دارد و شخصیت هم به پایداری از اصول قوام می یابد.

********************************************
امثال شما که با این چرخش های سیاسی و با رای دادن خود به رژیم آخوندی مشروعیت می بخشید از طرفداران واقعی جمهوری اسلامی هم بدترید.چطور شرم نمی کنی که با آن همه رجز روشنفکری خواندن زیر علم یک آخوند رسوا رفته ای و برایش سینه و زنجیر و حتی قمه می زنی؟
از کامنت مهشید
مهشید خانم عزیز
می دانید که چرا در عراق و افغانستان با وجود داشتن حکومت های نسبتا دموکراتیک، دموکراسی نهادینه نمی شود.
پاسخ آن به طور ساده این است که مواد اولیه برای تشکیل یک کشور دموکراتیک انسان های دموکرات هستند و حکومت طالبان و صدام در این کشورها انسان دموکراتی را باقی نگذاشت که بتواند کمر راست کند و بر ارزشهای دموکراتیک پای بفشارد.

به همین سبب است که تا ذره ای از آنها غافل می شوی به نهادهای مذهبی رای می دهند و دادگاه شریعت و قوانین دینی را برمی گزینند.
من در انتخابات پیشین رای ندادم به امید آنکه مردمی که گمان می کنند لایه های سنتی و قشری می توانند برای آنها و کشورشان مفید باشند سر کار بیایند و به وضوح اشتباه دهشتناک آنها را پیش رویشان بیاورند.
احمدی نژاد آمد و با رفتارهای ویرانگرش اقتصاد، سیاست خارجی، فرهنگ، حقوق بشر و آزادی های فردی را نشانه گرفت اما شوربختانه قیمت نفت افزایش یافت و او با درک کامل شرایط اقشار فرودست تر و بی فرهنگ تر آنها را به عنوان جامعه هدف برگزید و با توزیع این پول بی دریغ تاثیر مخرب سیاست های اقتصادیش را پوشاند و آثار مفتضح سیاست های خارجی اش را پیروزی جلوه داد و فرهنگ و حقوق بشر و آزادی های فردی که ارزش های طبقه متوسط هستند را بی قدر و تحقیر کرد.
احمدی نژاد بر تعداد "احمق های پر مدعای وقیح" آن چنان افزود که بی مهابا و با پشتوانه تاییدهای دولت به تمسخر صاحبان علم و فرهنگ پرداختند.
یادم می آید که روزی در دوران انترنی از استاد اطفال خود پرسیدم که چرا پفک نمکی را با وجود آنکه کالری چندانی ندارد برای بچه ها ممنوع می کنید؟
جوابش چنان قانع کننده بود که هنوز هم در گوشم زنگ می زند.
او گفت: پفک نمکی ذائقه بچه را تغییر می دهد و بچه ای که پفک می خورد دیگر به شیر و گوشت و تخم مرغ تمایلی نشان نمی دهد.
ملتی هم که به خرافات و روضه و چاه جمکران عادت کند به سختی می تواند به مسیر رستگاری بازگردد.
اکنون ما مانده ایم واین انتخابات:
سالهاست که همین حکومت در گوش ما خوانده است که "شرکت در انتخابات رای به نظام است"...آیا واقعا این طور است؟
آیا حکومت با این شگرد قصد ندارد که مخالفان را از انتخاب هر چند محدود و ناعادلانه ای که دارند منصرف کند؟
من رای می دهم برای آنکه اگر روزی نظام جمهوری اسلامی مجبور به پذیرش قواعد دموکراتیک شد و یا با نظامی دموکراتیک جایگزین شد کسانی در این کشور وجود داشته باشند که جامعه هدف روشنفکران باشند.

بالاترین

این طنز بی نظیر را هم راجع به زهرا رهنورد بخوانید

سیب زمینی من به رنگ سبز نیست!


انتخابات 7

اگر فردا انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود محتمل ترین نتیجه این است که احمدی نژاد به عنوان فرد اول و موسوی به عنوان فرد دوم به مرحله دوم بروند و کروبی و رضایی به ترتیب سوم و چهارم شوند و حذف شوند.
کسانی که از کروبی حمایت می کنند و رییس جمهور شدن او برایشان اولویت اصلی است باید گزاره های زیر را در نظر بگیرند.
1- از نقطه نظر پراگماتیستی رقیب اصلی کروبی (بدون تعارف) موسوی است چرا که آرای احمدی نژاد به خاطر جنس و روحیه هوادارانش به راحتی قابل تبدیل به رای برای کروبی نیست اما بسیاری هستند که بین موسوی و احمدی نژاد مرددند.
2- در چنین شرایطی تکرار مکر این عبارت که "مهم نیست به که رای می دهید فقط به احمدی نژاد ندهید" یا "کاندیداهای اصلاح طلب از هم انتقاد نکنند" فقط به نفع موسوی است که رای بیشتری دارد.
3-بنابراین هر رای که از احمدی نژاد یا تحریمیون به سبد کروبی ریخته شود فقط یک پله او را بالا می برد اما هر رایی که از طرفداران موسوی کاسته شود و به کروبی افزوده شود او را دو پله بالا می برد و جای نفر دوم را عوض می کند.
بنابراین من اعتقاد دارم که باید در شانزده روز آینده طرفداران کروبی به تبلیغ وسیع و گسترده و چهره به چهره برای او بپردازند.
با توجه به تجربه ای که من در چند روز گذشته جهت قانع کردن دیگران برای رای دادن به کروبی کسب کرده ام لازم دیدم که نکاتی را با شما به اشتراک بگذارم تا اگر صلاح دیدید چیزی بر آن بیفزایید یا برخی را تصحیح کنید.
1- هر روز حداقل یکی از حامیان موسوی یا دو نفر از تحریمیون یا (به احتمال کمتر) طرفداران احمدی نژاد را به رای دادن به کروبی قانع کنید و از آنها هم بخواهید که این کار را هر روز تکرار کنند.
2- از بحث کردن و تلاش برای قانع کردن غریبه ها پرهیز کنید و به خانواده و دوستان خود بپردازید.
3-برای تبلیغ باید مطالعه و شناخت دقیق از کاندیداها داشت...اگر حین بحث با طرفداران یکی از کاندیداها کم آوردید سعی کنید شماره موبایل یکی از دوستانتان که واردتر است بگیرید تا او به شما کمک کند...همین کاری که زن من می کند.
4-نخستین و مهمترین چیزی که باید به طرفداران موسوی بگویید این است که با رای دادن به کروبی و به اصطلاح شکستن آرا شانس احمدی نژاد برای انتخاب شدن زیاد نمی شود...در تجربه من با اثبات همین نکته حدود یک سوم طرفداران موسوی به کروبی می پیوندند.
5-از صمیم قلب تبلیغ کنید و نگذارید که لشکر سوت و کف زدن بر شما غلبه کنند...یادآوری این نکته که موسوی را باید از گفته های خودش و عملکرد گذشته اش شناخت نه تعریفی که سایرین از او می کنند و یادآوری اکراهی که او از اصلاح طلب خواندن خود دارد بی تاثیر نیست.
6-فراموش نمی کنم که در زمان انقلاب بسیاری از توانایی ها و قابلیت ها به آیت الله خمینی نسبت داده می شد که یکی از شاخص ترینش این بود که امام به هفت زبان زنده دنیا مسلط است و دکترا از سوربن دارد و این گفته ها و مشابه این سخنان در تهییج مردم بسیار موثر بود...دو سه ماه بعد از پیروزی انقلاب وقتی یاسر عرفات به ایران آمد وامام که مرجع تقلید بود و همه درس هایش را به عربی خوانده بود و 15 سال آخر عمرش را در عراق گذرانده بود برای گفتگو با او از مترجم عربی به فارسی استفاده کرد...بسیاری از آن تصویری که از او ساخته بودند در اذهان فرو ریخت...به طرفداران موسوی یادآوری کنیم که با چنین احساساتی دیگر نمی توان به پدران خود در سال 57 خرده گرفت.
7-برای تشویق تحریمیون به شرکت در انتخابات بهتر است امثال دکتر نوری زاده و دکتر سازگارا، که بر بخش قابل توجهی از تحریمیون از طریق صدای آمریکا تاثیر دارند، بخواهیم که نه تنها در این رسانه آنها را به رای دادن تشویق کنند، بلکه کروبی را به عنوان کاندیدای اصلی معرفی کنند.
اگر نکته دیگری به نظرتان می رسد لطفا مضایقه نفرمایید.
لینک مطلب در بالاترین

این مطلب دقیق و خواندنی را هم بخوانید.

انتخابات 6

دلایل من برای ترجیح کروبی به موسوی از این قرارند.
1- سابقه موسوی بسیار سیاه تر از کروبی است ولی چون حافظه تاریخی ما ایرانیان ضعیف است و حوادث دورتر را به آسانی فراموش می کنیم و یا با بی تفاوتی بزرگ منشانه!! از کنار آنها می گذریم نمی خواهیم به یاد بیاوریم که موسوی بالاترین مسئول اجرایی در زمان جنگ بود و در اعدام ها و کشتار زندانیان در زندان پس از پایان دوران اسارت، اخراج و پاکسازی بسیاری از اساتید دانشگاه ها، ارتشیان و کارمندان، ادامه بی دلیل جنگ پس از فتح خرمشهر و پس از پذیرفتن قطعنامه صلح سازمان ملل توسط عراق، بستن فضای کشور و سلب آزادی فردی و اجتماعی به شکلی بی سابقه و نیز در سیاست های خارجی و اقتصادیفلج کننده اگرچه نه صد در صد ولی تا حد زیادی مسئول است.
نکته قابل تامل و نومید کننده آن که ایشان از آن دوران به عنوان نوستالژی یاد می کند که یادش همه را به هیجان می آورد و نهایت آرزو و آرمانش "زنده کردن راه روشن امام" و" بازگشت به ارزشها" و "احیای اسلام ناب محمدی" و نهایت حمایتش از حقوق شهروندی بازگشت به ""بیانیه هشت ماده ای امام" است.
آیا همین موارد و موارد مشابه نظیر اعلام سیاست های خارجی مبتنی بر استکبار ستیزی برای اثبات درک منجمد ایشان از زمان کافی نیست؟
2- در زمان حال نیز رفتار موسوی در مقایسه با کروبی نمایانگر جایگاه او در طیف سیاسی است.
در حالی که کروبی از ملاقات و گفتگو با ملی مذهبی ها و دفتر تحکیم وحدت و خوانندگان استقبال می کند موسوی نهایت سعی خود را می کند که حرفی نزند که جناح محافظه کار برنجد...از دیدار با اعضای تحکیم وحدت اجتناب می کند...مانع سخنرانی ملی مذهبی ها در نشست احزاب می شود...از بیم ناخشنودی محافظه کاران، مانع سفر حجاریان به قم برای تبلیغ خودش می شود...ومراقب است که فاصله خود را با اصلاح طلبان حفظ کند.
موسوی در حالی از آزادی مطبوعات سخن می گوید که در هشت سال زمامداریش تنها کیهان و اطلاعات منتشر می شدند.
در حالی از حریم خصوصی و آزادی های فردی می گوید که در دوران صدارتش اتوموبیل ها را برای داشتن نوار کاست موسیقی می گشتند و فراموش نمی کنم که در دوران دانشجویی ما، تنها نماینده دختران اجازه داشت که با نماینده پسران صحبت کند و آن هم به شکل مضحکی در حالی که پشتشان به هم بود صحبت می کردند.
نوستالژی آقای موسوی برای بازگشت به آن دوران قابل درک است.
پشتیبانی خاتمی هم از موسوی شبیه زنانی است که برای شوهرشان مجبورند زن دوم انتخاب کنند و سعی می کنند کسی را برگزینند که از خودشان زشت تر باشد تا شوهر قدر آنها را بداند! و علنا در آخرین حضورش در دانشگاه تهران این را اعلام کرد که بعد از من کسانی خواهند آمد که قدر مرا خواهید دانست.(نقل به مضمون)
اما تعجیل جبهه مشارکت و کارگزاران در حمایت از موسوی برای من قابل درک نیست.
چگونه است که حزبی که شعارش ایرا برای همه ایرانیان است در پشت کسی جمع شده است که نه تنها محل استقرارش در لایه های بین محافظه کاران و اصلاح طلبان صوری (مثل مجید انصاری) است بلکه دایره دوستانش اینگونه تنگ است.
و نیز کارگزارانی که نقطه اتکایشان اقتصاد آزاد است چگونه از کسی حمایت کرده اند که مطلقا به این شیوه نه اعتقاد دارد و نه از آن سر در می آورد.
موسوی همچنین در مقایسه با کروبی فاقد هرگونه برنامه مدون است و جز کلی گویی هایی که از همه کاندیداها شنیده می شود و بیانیه هایی که با مدتی تاخیر نسبت به کروبی صادر می کند چیزی در چنته ندارد.
بسیار گفته می شود که برنامه های کروبی هم غیر عملی است و هم خود او نیز اعتقاد چندانی به آنها ندارد...حتی با قبول این فروض من ترجیح می دهم که به چنین برنامه هایی رای بدهم تا شش ماه دیگر کیهان نتواند بنویسد که وقتی درخواست اصلاح قانون اساسی، صیانت از حقوق شهروندی، رفع تبعیض از زنان، خودمختاری های محدود به اقلیت ها و اقوام، حمایت از تاسیس تلویزیون خصوصی و ... در برابر "احیای اسلام ناب محمدی" و "بازگشت به خط امام" در برابر مردم به رای گذاشته شد آنها دومی را برگزیدند.
برای من آسان تر است که کنار بنشینم و کروبی و موسوی و احمدی نژاد و رضایی را از یک قماش بدانم ومانند پدرانمان که افتخارشان این بود که هیچ مهری در شناسنامه شان درج نشده است، شرکت در انتخاباتی که مطلقا دموکراتیک نیست را تحریم کنم تا اینکه از همه دوستان و آشنایانم بخواهم که به کروبی رای دهند و بعدها هر خرابکاری و خلف وعده ای که او کرد من خودم را در معرض استهزا و طعنه مدام کسانی قرار دهم که به اصرار من به او رای داده اند اما به نظرم این انتخابات اگر همه به خود زحمت تبلیغ شرکت کردن در آن را بدهند قابلیت تبدیل به یک شبه همه پرسی را دارد.

انتخابات 5

من بین 4 کاندیدای موجود به مهدی کروبی رای می دهم.
دلایلم را بعد از آنکه نتیجه تایید صلاحیت از سوی شورای نگهبان اعلام شد به آگاهی می رسانم.

انتخابات4

رهنورد هم‌چنین گفت: «امر به معروف و نهی از منکر از آرمان‌های ما به شمار می‌آمد اما هیچ گاه فکر نمی‌کردیم روزی برای این کار گشت گذاشته شود؛ توقع ما برای تحقق این امر گفت‌وگو و دیالوگ بود».

در دوران دانشجویی در دهه شصت روزی با چند نفر از دوستان به یکی از پاساژهای اصفهان که آنروزها محل گشت جوانان بود (مجتمع پارک اصفهان) رفته بودم.

روبروی در اصلی پاساژ اتوبوسی ایستاده بود و چند مرد ریشو از کمیته ها (که آن موقع وظایف نهی از منکر را به جای نیروی انتظامی انجام می داد) از زنان کم حجاب می خواستند که سوار اتوبوس شوند.

صحنه بسیار ناراحت کننده اش این بود که اگر زنی از سوار شدن خودداری می کرد چهار مرد ریشوی دیگر با یک پتو به او حمله می کردند (چون نمی توانستند از نظر شرعی به آنها دست بزنند) و او را در پتو می انداختند و به اتوبوس می بردند...

به نظر می آید که میرحسین و همسرش استانداردهای متفاوتی نسبت به مخاطبانشان دارند.

خانم پروفسور رهنورد سالها ریاست دانشگاه الزهرا را به عهده داشته اند که تا سالها نه تنها ورود هر مردی به هر عنوان به آن ممنوع بود بلکه هیچ زنی بدون حجاب برتر (چادر و چاقچور) نمی توانست به آن قدم بگذارد.

آقای موسوی هم نهایت تعریف مورد قبولش از "حقوق شهروندی" بازگشت به "بیانیه هشت ماده ای آیت الله خمینی" بود.

ناگفته پیداست که تا چنین یخ های منجمدی باز شود آتش های فراوان باید برپا گردد!

مرتبط:

خاطرات دهه شصت

لطفا مخصوصا کامنت ها را بخوانید.

از دید من مهمترین عوارض جنگ نه کشته‌های فراوانش بود که صدها هزار نفری که در این سالها در حوادث رانندگی یا زلزله از بین رفته‌اند، دیگری یادی از آنان نیست، و نه خسارات ملیاردی آن.
بزرگترین عارضه این جنگ، که اثر آن تا به حال پا بر جاست، قبضه کامل قدرت با استفاده از فضای جنگی و در عین حال خفه کردن کامل دموکراسی و مهمتر از همه جایگزین کردن اولویت‌های ارزشی حکومت با اولویت‌های ارزشی جامعه بود.
حکومت توانست برای دوره‌ای مرگ را از زندگی ارزشمندتر جلوه دهد و این باور را به بسیجیانی که به جبهه می‌رفتند قبولاند.همچنین آنطور که در اکثریت کامنت‌ها دیده می‌شود غم، نوحه و روضه ارزش شدند و شادی و خنده ضد ارزش، بوسه‌ای شایسته شلاق شد و رابطه جنسی سزاوار سنگسار!...و این باور را تا سالها در میان مردم رواج داد.ملا محمد باقر مجلسی بر کانت و هگل برتری یافت و علم حدیث بر بیوتکنولوِی مقدم شد! این اولویت بخشی ارزش‌های حکومت بر ارزش‌های جامعه هنوز در جامعه و بخصوص اقشار پایین رواج دارد و حکومت از آن نهایت استفاده را می‌کند.

انتخابات3

آیا باید در انتخابات ریاست جمهوری شرکت گرد؟
به نظرم حکومت ایران مطلقا ارزشی برای نهادهای بین المللی و مشروعیت جهانی خود قایل نیست و این را به کرات و در مقاطع گوناگون نشان داده است...چه در قضیه بی اعتنایی به قطعنامه های سازمان ملل و چه در مواجهه با سازمانهای معتبر و نهادهای حقوق بشری(مثل اعدام دلارا دارابی).
چنین حکومتی با عدم شرکت اکثریت رای دهندگانش در انتخابات چه ضرری می کند خصوصا آنکه به راحتی میزان آرا را به روی منحنی می برد و حداقل 60% شرکت کننده در انتخابات بیرون می دهد.
از طرف دیگر بر خلاف آنچه همیشه در گوش ما خوانده اند حکومت با ظلم می ماند و خیلی هم خوب می ماند کما اینکه اگر صدام را آمریکا سرنگون نمی کرد حالا حالاها سایه اش بر سر ملت عراق و شاید هم سایر ملت های منطقه مستدام بود.
از نظر شرایط جهانی هم به نظر می آید که سایر دولت ها و در صدر آنها آمریکا تا حدودی متقاعد شده اند که با حکومت ایران کنار بیایند و تغییر رژیم ایران را از دستور جلسه خارج کنند.
و دست آخرو از همه مهمتر اینکه حکومت ایران در دوره احمدی نژاد نشان داد که باپول نفت و تبلیغات سازمان یاقته و می تواند که با سفله پروری (بیش از آنچه به قول حافظ آب و هوای فارس می کند) و ترویج خرافات و تزریق مستقیم پول به لایه های فرودست اجتماعی و روستاییان مناطق دوردست آنان را در مقابل طبقه متوسط و شهرنشینان قرار دهد.
این نکته آخر آنچنان مهم است که شاید به راحتی به تصور نگنجد...
شعار عدالت محوری رییس جمهور مهرورز سبب شده است که بدون هیچ توجیه اقتصادی و عقلانی در سالهای گذشته پول بی حساب و کتابی در هفتاد و دو هزار روستای کشور صرف شود چنان که به گفته وزیر سابق راه و ترابری (مهندس خرم) در حالی که بودجه سالینه راههای بین شهری و اتوبان ها سیصد ملیارد تومان است سالیانه بیش از هزار و دویست ملیارد تومان صرف راههای روستایی می شود.
در نظر بگیرید که برای بسیاری از روستاها با بیست یا سی خانوار و با تولید غیر خود کفای نیازهای کشاورزی راه آسفالته (و به تبع آن درخواست اتوموبیل)، آب لوله کشی، برق (و به تبع آن یخچال، لوازم برقی و تلویزیون)، گاز و تلفن کشیده شود و تعرفه دریافتی از آنها بسیار ناچیز باشد و نیز بیمه روستایی رایگان و مدرسه و معلم و پزشک برای آنها فراهم شود...بدون آنکه مالیاتی بپردازند...و با دیدن سیمای شهرهای بزرگ و تهران درهر سریال تلویزیونی به صرافت بیفتند و مدعی شوند که اینها سالهاست حق ما را خورده اند!!(چیزی که من این اواخر بسیار شنیده ام)...چنین خطری که تداعی کننده جنگ فقیر و غنی و مستضعف و مستکبر است در صورت ادامه چنین روندی اجتناب ناپذیر خواهد بود.
سیاست های دیگری از این دست سبب خواهد شد که طبقه متوسط از بین برود یا کاملا ضعیف شود و اقشار مختلف مردم رو در روی هم قرار گیرند و وفاق ملی از دست برود و ایران با خطر انشقاق و چند دستگی مواجه شود...اگر بدتر از اینها که گفتم با جنگ داخلی و کشتارهای وسیع مواجه نگردد.
مجموع چنین رویدادهایی مرا به این نتیجه رسانده است که بهتر است علیرغم آنکه هیچ کاندیدایی نه تنها مطلوب من نیست بلکه حتی درصدی از خواست های مرا نمایندگی نمی کند...با این حال برای اثبات اینکه من هستم و وجودم را بر شما تحمیل می کنم ...در این انتخابات غیر دمکراتیک شرکت کنم.
مطمئنم که ترجیح می دهید بدون حضور مخالفان خود این انتخابات را هم سپری کنید...اگر اینچنین موجودیت ما طبقه متوسط جامعه را هدف نگرفته بودید حتما به خواسته خود می رسیدی ... اما اکنون و در شرایط فعلی حتی امثال من هم که به مخالفت محافظه کارانه با شما شهرت داریم، برای بقا در کشوری که خانه آباء و اجدادی ماست مجبوریم دست به کار شویم.
آقای احمدی نژاد...متاسفم ولی کیش و مات!
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes