در ستايش ابهام زدايي
لطفا ابتدا 3 گزاره زير را بخوانيد:
1- قسمتهايي از قانون مجازات اسلامي
ماده ۹۰ - هرگاه زن يا مردي چند بار زنا كند و بعد از هر بارحد براو جاري شود در مرتبه چهارم كشته مي شود .
ماده ۱۰۲ - مرد را هنگام رجم تا نزديكي كمر و زن را تا نزديكي سينه در گودال دفن مي كنند آنگاه رجم مي نمايند .
ماده ۱۲۲ - اگر تفخيذ ونظاير آن سه بار تكرار و بعد از هر بار حد جاري شود در مرتبه چهارم حد آن قتل است .
ماده ۱۳۱ - هرگاه مساحقه سه بار تكرار شود و بعد از هر بارحد جاري گردد در مرتبه چهارم حد آن قتل است .
ماده ۱۷۹ - هرگاه كسي چند بار شرب مسكر بنمايد و بعد از هربار حد بر او جاري شود در مرتبه سوم كشته مي شود .
[همچنان که متوجه شده اید ، در مورد شرب مسکر بعد از ۲ بار حد ، انسان را می کشند و در موارد دیگر نظیر زنا ، تفخیذ و مساحقه بعد از ۳ بار حد ، شرب مسکر انسان را زودتر مستوجب قتل می شناساند]
2- مفتي اعظم (سابق) عربستان «عبدالعزيز بن عبدالله بنباز:
اعتقاد به دوران يا چرخش زمين باطل است و کسي که به اين فرضيه باور داشته باشد، کافر است، براي اينکه اين فرضيه با قرآن کريم «والجبال أوتادا» و قوله جل و علا «والى الأرض كيف سطحت منافات دارد.
تفسير روشن آيه اين است که زمين کروي نيست و نميچرخد و اين روشن است، اما البته تنها در صورت غضب خداوند، ميتواند چرخش يا حرکت داشته باشد، كما في قوله سبحانه: «أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ ». و وَقَوْله «وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْض رَوَاسِي »؛ يعني زمين را با کوهها، ميخکوب كردهايم تا به حرکت درنيايد و آرامش مردم برهم نخورد.
وقد ذكر الله سبحانه أن الشمس والقمر يجريان في فلك»؛ يعني خداوند از حرکت خورشيد و ماه خبر داده است و اگر زمين نيز بر محور خود ميچرخيد، خداوند از آن خبر ميداد، اما خداوند از حرکت کردن زمين خبري نداده است. بسياري از علماي دانش ستارهشناسي گفتهاند: زمين ميچرخد و خورشيد ثابت است، اين اقوال کفرگويي و انکار کتاب و سنت سلف صالح است.
3- آیتالله العظمی صانعی با بررسی سن مسؤولیت کیفری در جرایمی که در قانون مجازات اسلامی از آن با عنوان حدود نام برده میشود و شامل احکام سنگسار، قطع ید و حد محارب میشود، گفته است: «در اجرای حدود در زمان غیبت امام عصر (عج) میتوان به فتوای علمای فاضل و محققی همانند میرزای قمی عمل کرد که معتقد است، اجرای حدود در زمان غیبت محل تأمل و توقف است و باید به جای آنها تعزیر کرد.
راجع به اين سه گزاره از وجوه مختلف ميتوان ساعتها بحث كرد ولي پرسشهاي فعلي من اين است كه:
الف) سايت بازتاب كه نظر فقهاي وهابي را در مورد چرخش زمين ذكر كرده است از كدام جنبه به استهزاي اين فتوا پرداخته است؟
اين فقيه كه از تمام فارسيزبانان بيشتر به زبان عربي مسلط است به روشني نشان داده است كه قرآن زمين را ثابت و ماه و خورشيد و ستارگان را متحرك ميداند و اين با يافتههاي تجربي بشر مغاير است.
مسئولين سايت بازتاب و ساير مسلمانان و خوانندگان اين سطور، جانب كداميك را ميگيرند؟
ب) چرا قانون مجازات اسلامي مثل بسياري ديگر از قوانين فقهي (نظير قوانين مربوط به برده داري يا قانون بانكداري بدون ربا) به طور كامل اجرا نميشود و به طور مثال كساني را كه مكررا مشروبات الكلي ميخورند اعدام نميكنند؟
اگر اين قانون براي اجرا به تصويب مجلس رسيده است چرا شاهد قطع دست هزاران نفري كه به جرم دزدي در زندان هستند نيستيم و مصلوب كردن مفسدان و از كوه پرت كردن بچه بازان را نميبينيم؟
ج) آيتالله صانعي قبل از اينكه دستور توقف حدود اسلامي را در عصر غيبت صادر كنند بهتر است بفرمايند كه اگر دلايلي براي توقف احکام سنگسار، قطع ید و حد محارب وجود دارد اين دلايل كدام است و چرا نتوان ساير احكام را با احكام مدرن قضايي جايگزين كرد؟ و نيز اگر مواردي از كتاب و سنت وجود دارد كه كاملا با علم جديد مغاير است (مثل چرخش زمين) بايد كدام را قبول كرد؟
و اگر حوصله داشتند به اين پرسش نيز پاسخ دهند كه اگر اسلام يا هر آيين ديگري به عنوان يك "مجموعه" براي سعادت نوع بشر نازل شده است آيا ايشان هر كدام از مسلمانها را مجاز ميدانند كه بر اساس دانش خود قسمتي از اين مجموعه را اختيار كنند و بقيه را كنار نهند يا نه؟
شما هم اگر جواب اين سوالات را ميدانيد مرا آگاه كنيد.
20 نظرات:
البته چون حرکت نسبی است می شود زمین را مرجع فرض کرد. فقط مدار سیارات یک کمی پیچیده می شود. کلاه شرعی هم نیست. خود فیزیکه!
آقا جان این که خیلی واضحه...منظور از میخکوب کردن سکون نیست بلکه منظور محافظت در برابر زلزله است.
هیات زمین محوری از قدیم وجود داشت. معروف به هیات بطلمیوسی. زمین را ثابت فرض می کردند و حرکت بقیه را با آن می سنجیدند. خیلی هم هیات دقیقی است و کسوف و خسوف را هم خیلی با دقت پیشگویی می کند. اگر از نسبیت چیزکی بدانید می فهمید کشف گالیله در واقع کشف نیست. یک راه حل ساده تر است برای مساله.
شايد برخى از اين مجازات ها مانند قطع دست دزد و سنگسار زناكار، سنگين به نظر برسند ولى اسلام راه هاى اثبات آن را چنان محدود كرده است كه در عمل دامان افراد بسيار كمى را مى گيرد، در عين اين كه وحشت از آن به عنوان يك عامل بازدارنده روى افراد منحرف اثر خود را خواهد گذاشت.
براى مثال، در مورد ثبوت زنا، بر اساس آيه 15 سوره نساء شاهدها به چهار نفر افزايش يافتند از سوى ديگر براى شهادت شهود، شرايطى تعيين شده است از قبيل رويت و عدم قناعت به قرائن و هماهنگى شهادت شهود و مانند آن، كه اثبات جرم را سخت تر مى كند.
اجراى حدود مثل قطع دست دزد داراى شرايطى است كه تا آن شرايط جمع
نشود، نمىتوان آن حد را جارى كرد مثلًا درباره قطع دست دزد بايد شرايط زير موجود باشد تا دستش قطع شود:
اول: دزد بالغ باشد.
دوم: عاقل باشد.
سوم: در اختيار خود دزدى كند.
چهارم: مال دزدى حداقل يك چهارم دينار يعنى چهار نخود و نيم طلاى سكه دار، يا چيز ديگرى كه به اين ارزش باشد.
پنجم: بداند مالى را كه بر مى دارد مال مردم است. پس اگر اشتباه كرد و خيال كرد مال خود اوست، حد جارى نمى شود، هر چند ضامن است.
ششم: خود او در مالى كه بر مى دارد شريك نباشد. پس اگر مثلًا از مال مشترك به مقدار سهم خود بردارد حد ندارد.
هفتم: مال در جايى محفوظ و در بسته باشد و او حفاظت آنجا را از بين ببرد. مثل اينكه قفل را باز كند، يا بشكند، يا ديوار را خراب يا سوراخ كند يا از ديوار بالا رود و مال را ببرد. پس اگر ديگرى در را باز كند و او مال را ببرد، و يا در حمام و مسجد و اماكن عمومى مالى را ببرد حد جارى نمى شود هر چند او را تعزير مى كنند.
هشتم: مخفيانه مال غير را ببرد. پس اگر ظالمى به زور علناً در را باز كند و مال را ببرد، يا به زور مال را از صاحبش بگيرد، يا از دست او بربايد، يا مال امانت را تصرف كند و پس ندهد دست او را مى برند هر چند ضامن است و تعزير مى شود.
نهم: اضطرار و ناچارى، او را به دزدى وادار نكرده باشد. پس اگر كسى مثلًا در زمان كمبود و قحطى، مواد غذايى مورد نياز را بدزدد، دست او را نمى برند.
دهم: سارق، پدر صاحب مال نباشد. پس دست پدر را براى سرقت مال فرزند نمى برند، ولى دست فرزند را براى سرقت مال پدر مى برند.
ضمناً اگر كسى از جيب يا آستين كسى چيزى را ببرد، پس اگر از جيب يا آستين لباس زير ببرد دست او را مى برند، ولى اگر از جيب يا آستين لباس رو ببرد دستش را نمى برند بلكه تعزير مى شود.
يكى از اسرار هستى كه در قرآن به آن اشاره شده موضوع كروى بودن زمين است و اين حقيقت از آيات زير استفاده مى شود:
1- «و اورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض و مغاربها و مشرقها ومغربهاى پر بركت زمين را به آن قوم به ضعف كشانده شده (زير زنجير ظلم وستم)، واگذار كرديم») 1 (.
2- «رب السماوات و الارض و ما بينهما و رب المشارق پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، و پروردگار مشرقها») 2 (.
3- «فلا اقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون سوگند به پروردگار مشرقهاو مغربها كه ما قادريم») 3 (.
توضيح اين كه: اين آيات همان طور كه در بحث گذشته اشاره شد همگى حاكى از تعدد مشرقها و مغربها و نقطه طلوع و غروب آفتاب است كه لازمه آن كروى بودن زمين مى باشد؛ زيرا بطور مسلم اگر زمين مسطح و هموار باشد، براى جهان جز يك مشرق ويك مغرب نخواهد بود و تنها در صورت كروى بودن زمين، به نسبت انحناى آن، هرنقطه اى داراى مشرق و مغرب جداگانه اى خواهد بود و طلوع خورشيد بر جزئى از اجزاى آن، ملازم با غروب آن از جزء ديگر است و بنابر اين، تعدد مشرق و مغرب دلالت روشنى بر كروى بودن زمين دارد. روايات و كروى بودن زمين از رواياتى كه از پيشوايان معصوم ما وارد شده است، به خوبى مى توان كروى بودن زمين را استفاده كرد؛ از آن جمله روايتى است كه از امام صادق عليه السلام به مضمون زير نقل شده است:
امام صادق عليه السلام فرمود: در مسافرتى، مردى با من همسفر گرديد. او مقيد بود كه نماز مغرب را در تاريكى شب و نماز را در تاريكى كامل (آخر شب) بخواند، اما من بر خلاف او بودم؛ هر موقع آفتاب غروب مى كرد نماز مغرب رامى خواندم و هر موقع فجر طلوع مى نمود، نماز صبح را به جا مى آوردم. آن شخص ازمن خواست كه من نيز مانند او رفتار كنم و عمل خود را چنين توجيه مى كرد: آفتاب پيش از آن كه به سر زمين ما طلوع كند، بر ديگران طلوع مى نمايد و هنگامى كه از سرزمين ما ناپديد مى شود هنوز بر گروهى ديگر طالع و نور افشان است. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: من به او گفتم: وظيفه ما اين است كه هر موقع آفتاب از افق ما ناپديد شد، نماز مغرب را بخوانيم و نبايد در انتظار غروب خورشيد از نقاط ديگر باشيم و هر موقع فجر طلوع كرد، بر ماست كه نماز صبح را بخوانيم اگر چه خورشيد در همان موقع بر نقاط ديگر طالع باشد، چنان كه بر مردم همان نقاط لازم است نمازهاى خود را موقع طلوع فجر و غروب آفتاب در افق خود انجام دهند) 4 (.
اين حقيقت را امام در حديث ديگر چنين فرموده است: انما عليك مشرقك و مغربك تو بايد كه مشرق و مغرب منطقه خود را ملاك عمل قرار دهى و اينها همه به خاطركرويت زمين مى باشد.
1- اعراف 137
2- صافات 5
3- معارج 40
4- وسائل الشيعه، حر عاملى جلد 10 ص 294
پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مكارم شيرازى- ناصر و جعفر سبحانى 1- سوره اعراف، آيه 2. 137- سوره صافات- 3. 5- سوره معارج، 4. 40- وسائل الشيعه، جلد 1، صفحه 237.
به نقل از سايت تبيان
در آيه 88 سوره نمل مىخوانيم «وترى الجبال تحسبها جامدةً وهى تمرَّ مرَّ السَّحاب صنع الله الَّذى اتقن كلَّ شىءٍ انَّه خبير بما تفعلون»
[كوهها را مىبينى و آنها را جامد و ساكن مىپندارى، در حالى كه مانند ابر در حركتند، اين آفرينش خداوندى است كه همه چيز را متقن آفريد، او از كارهايى كه شما انجام مىدهيد آگاه است.]
در اين آيه، چند نكته ديده مىشود، نخست اينكه كوهها كه در نظر شما ساكن است با سرعتى همچون سرعت ابرها در حركت مىباشد. (توجه داشته باشيد سرعتهاى زياد را به سرعت ابر تشبيه مىكنند، به علاوه حركت سريع ابرها خالى از تزلزل و سر و صدا است.)
ديگر اينكه اين صنع خداوند است كه همه چيز را روى حساب آفريده است. سوم اينكه او از اعمال شما آگاه است.
با دقت در اين جملههاى سه گانه روشن مىشود كه آيه، آن گونه كه بعضى از مفسران پنداشتهاند مربوط به قيامت نيست بلكه مربوط به همين دنياست، مىگويد «آنها را چنين مىبينى و چنين خيال مىكنى در حالى كه چنين نيستند» و اما حركت كوهها در قيامت يا در آستانه قيامت چيزى نيست كه مخفى و ناپيدا باشد، چنان آشكار و وحشتناك است كه كسى را تاب و تحمل مشاهده آن نيست.
به علاوه اتقان آفرينش و حاكميت نظم و حساب در آن، اشاره به وضع كنونى آنها است نه زمانى كه در آستانه قيامت، نظام جهان در هم مىريزد تا بر ويرانه آن نظام نوينى برپا شود.
از اين گذشته آگاهى خداوند نسبت به اعمالى كه ما انجام مىدهيم مربوط به اعمال ما در اين دنياست، وگرنه قيامت روز حساب است نه روز عمل، با اين قرائن سه گانه به خوبى معلوم مىشود كه اين آيه به هيچ وجه قابل تطبيق بر حركت كوهها در پايان جهان و آستانه قيامت نيست، منتها جمعى از مفسران چون نتوانستهاند به عمق مفهوم آيه راه يابند چارهاى جز قبول خلاف ظاهر در آيه و تفسير آن به مسأله قيامت نديدند.
اين مسأله نيز روش است كه كوهها حركتى جداى از زمين ندارند، همه يك واحد به هم پيوستهاند، اگر كوهها حركت مىكنند مفهومش اين است كه كره زمين در حركت است.
كوهها عظيمترين موجودات روى زمين مىباشند و مظهر صلابت و استحكام و پابرجايى است (در ضرب المثل معروف مىگوييم فلان كس مانند كوه استوار و پابرجاست) و لذا حركت كوهها با آن عظمت و صلابت و پابرجايى مىتواند نشانهاى از قدرت بىپايان حق باشد، ولى مسلم است كه حركت كوهها چيزى جز حركت زمين نخواهد بود.
به هر حال آيه فوق، يكى از معجزات مهم علمى قرآن است، زيرا مىدانيم در عصر نزول قرآن و حدود يك هزار سال بعد از آن، عقيده ثابت بودن زمين و حركت كرات به دور آن كه از هيأت «بطلميوس» نشأت مىگرفت، عقيده حاكم و رايج بر تمام محافل علمى جهان بود، و حدود يك هزار سال بعد نخستين دانشمندانى كه حركت زمين را كشف كردند «گاليله» ايتاليايى و «كپرنيك» لهستانى بودند كه در اواخر قرن شانزدهم و اوايل قرن هفدهم ميلادى، اين عقيده را ابراز داشتند و بلافاصله ارباب كليسا، آنها را شديداً محكوم كرده تا آستانه كشتن پيش بردند در حالى كه قرآن مجيد ده قرن پيش از آن پرده از روى اين حقيقت برداشته بود، و حركت زمين را با عبارات زيباى فوق، به عنوان نشانهاى از توحيد و عظمت خدا مطرح ساخته بود.
به هر حال شك نيست كه اين آيه سخن از حركت كوهها (و به تعبير ديگر حركت زمين) در همين دنيا مىگويد زيرا حركت كوهها در آستانه قيامت، چنان زلزلهاى در كره زمين ايجاد مىكند كه زنان باردار وضع حمل كرده و زنان شيرده، نوزاد خود را فراموش مىكنند و هوش از سرها مىپرد، و اين هرگز با جمله «تَحْسَبَها جامِدَةً» [آنها را ساكن مىپندارى،] سازگار نيست.
پيام قرآن ج 8، حضرت آيت الله مكارم شيرازى و ساير همكاران
به نقل از سايت تبيان
سلام ...
می خوام راجع به 3 پست قبل تر صجبت کنم ..
وبلاگتون رو خیلی وقته می خونم
اینو گفتم که نگکید یه کله اومدم و حالا بر مسند قضاوت نشستم ...
برخی نوشته هاتون رو دوست دارم ...
اغلب دیدگاه های جامعه شناختی تون رو البته
الان هم وبلاگتون چون فیلتر شده با پروکسی اینجام .. هه !
....
به گمانم بدتون نمی آد هر چند وقت یک بار این غرایز رو قلقلک بدید..
به نظرم این ها یه مشت واژه اند ... عوض کردن اون ها با همدیگه یا نشوندنشون به جای هم تغییری در نفس عمل ایجاد نخواهد کرد ...
ما انسانیم
نه مثل فرشته خوبی محض
نه مثل حیوان غریزه ی محض
تلفیقی از این هر دو
و ایجاد تعادل بین این دو تنها در سایه ی خرد و اندیشه ای ست که در وجودمون به ودیعه نهاده شده
خرمند اون کسی نیست که امیالش رو سرکوب می کنه بلکه کسی ست که امیالش رو مهار کنه !
این به قول شما " احترام به غریزه " به مثابه ول کردن افسار خرد و دامن زدن به بر هم خوردن این تعادلی ست که جهان بیروین و درونی اسنان را شامل می شه ..
تصور کنید به میهمانی ای دعوت شدید و به احترام شکم از هر نوع غذای سر سفره ی اون بخواید بخورید .اون هم به قیمت از دست دادن سلامت !!!!
این اصولی هم که ازش حرف زدید تنها با خرد و تفکر و انسانیت ما پایه ریزی میشه وگرنه که خانه از پای بست ویران خواهد بود ...
دوست عزيزي كه راجع به اجراي حدود صحبت كرده بوديد
بيش از 90% دزدي ها واجد همه صفات مذكور براي قطع يد هستند و حكومت از اجراي حد قطع يد خودداري ميكند
همچنين بسياري از مردم بدليل تكرار شرابخواري مستحق اعدام هستند ولي حكومت از اجراي اين حد نيز استنكاف ميكند
حدودي مثل از كوه پرت كردن و مصلوب كردن و آتش زدن را نيز كه به كلي تعطيل كرده است
شما فقط دليل يا دلايل اين خودداري و تعطيل احكام را براي من بگوييد.
پاسخ به استدلالات دوست عزيز ديگر را هم كه مدعي كروي بودن زمين و گردش آن در قرآن هستند را من به فهم و استنباط خوانندگان واگذار مي كنم ...من چنين برداشتي ندارم و به نظرم تفسير قرآن به معني برداشت نقيض با متن نيست و اگر اعراب كه زبانشان زبان قرآن است حركت كوهها را معادل حركت زمين نميگيرند و اين آيات را مربوط به روز قيامت ميدانند من نيز با عرض معذرت حرف آنان را راجع به زبان مادري شان مستند تر مي دانم.
راجع به مغربهاي فراوان هم به نظرم آخرين معني كه از آن مستفاد ميشود كرويت زمين است
اين كه معناى اجتهاد و فقه پويا و مقتضيات و شرايط زمان و مكان و تأثير آن در اجتهاد فهميده شود. اجتهاد در فقه شيعه به دست آوردن و استنباط احكام موضوعات مختلف از كتاب و سنت و عقل و اجماع و اصول عمليهى شرعى و عقلى است. در نتيجه اگر موضوعى مثل شراب، قمار، زنا، روزهخوارى، قتل عمد، قتل خطا، غناء، موسيقى، مجسمهسازى و هر موضوع ديگرى در منابع اجتهادى و دينى داراى حكم مشخصى باشند مجتهد وظيفه دارد طبق آيات قرآن و روايات اهل بيت همان حكم را بيان نمايد و تصوّر نشود كه اين مقدار نياز به اجتهاد ندارد و از افراد عادى هم برمىآيد. زيرا مسئله چندان هم ساده نيست. چون براى برداشت حكم از ادلّه نياز به مقدّمات فراوانى مىباشد. به عنوان مثال تسلّط بر تمامى ادلّه براى آگاهى از وجود عدم دليل مخالف و معارض با دليل موجود و تسلط بر قواعد مختلف اصولى و فقهى در اين مسئله دخالت دارد.
در نتيجه هيچ گاه فقيه نمىتواند به مجرد اين كه حكمى به ذهنش زيبا آمد يا مطابق ذوق و سليقهى مردم بود، بدان فتوى دهد
بله ممكن است موضوع تغيير يابد، مانند حرمت شطرنج كه برخى از فقيهان بزرگ قائلند كه موضوع حرمت شطرنج نفس اين وسيله نيست، بلكه موضوع حرمت، قمار است. در نتيجه اگر شطرنج از وسيلهى برد و باخت خارج گردد حكم حرمت وجود نخواهد داشت. (پس حكم حرمت قمار عوض نشده بلكه موضوع حرمت شطرنج قمار بود و در آن اين موضوع منتفى است). پس زمان و مكان در تغيير موضوع مؤثر هستند، نه حكم الله و اين معناى پويايى فقه است.مسأله ى سنگسار و ديهى غيرمسلمان ذمّى نيز از همين مقوله است و ما نمىتوانيم احكام خداوند را با عقل ناقص بشرى بسنجيم. مگر اين كه مجتهد در دلالت دليل اين حكم يا سند
آن اشكال داشته باشد به عنوان مثال برخى از فقهاء قائلند كه روايات و ديهى غيرمسلمان ذمى بر اين دلالت دارد كه تعيين ديهى آنها به دست و اختيار حاكم اسلامى است و در زمان صدور حديث بر هشتصد درهم تطبيق شده و حاكم ديگر مىتواند بر مقدار ديگرى تطبيق نمايد و اين حرف غير از تغيير احكام است كه گفته شود اين جرم حكمش در صد سال قبل آن بوده و امروزه چيز ديگرى است، بلكه معناى اين گفتار اين است كه به نظر چنين مجتهدى از اول هم حكم ديهى غيرمسلمان هشتصد درهم نبوده، بلكه به اختيار حاكم بوده كسانى هم كه نظريه تساوى ديهى زن و مرد دارند. همين مطلب را مىگويند و به ادلهى شرعيه استناد مىنمايند نه به شرايط زمان و مكان
چنين نيست كه اصلا حدود الهى در جامعه ما اجرا نمىشود بلكه بر عكس در موارد متعددى حدود الهى بعد از ثابت شدن آن به مرحله اجرا در آمده و در رسانهها و مطبوعات نيز منعكس شده است و يكى از دلايلى كه مجامع بينالملل جمهورى اسلامى ايران را از لحاظ حقوق بشر مورد فشار قرار داده و تحريمهاى متعدد اقتصادى، سياسى، اجتماعى و را بر ايران تحميل نمودهاند اجراى حدود الهى توسط حكومت اسلامى ايران مباشد. پايبندى جمهورى اسلامى ايران بر اجراى حدود الهى در مواردى تا قطع رابطه با كشورهاى پيشرفته كه هزينههاى زيادى نيز براى ايران به همراه داشته است براى اجراى حدود الهى تا تمام شرايط محقق نشود حدود اجرا نخواهد شد و از آنجا كه شرايط بسيار متعددى را براى اجراى حدود معين فرمودهاند مثلًا براى قطع دست دزد بايد هشت شرط وجود داشته باشد،(1) بر اين اساس در اكثر موارد چون مجموعه شرايط محقق نيست حد ثابت نميشود.
ثانيا: هر چند اجراى حدود الهى نقش بسيار مؤثرى را در اصلاح جامعه اسلامى دارد ولى اسلام هرگز تنها بر اجراى حدود در جامعه تأكيد نفرموده بلكه وظيفه حكومتها را حل اساسى و ريشهاى مجموعه عواملى كه منجر به اين مفاسد مى شوند قرار داده بر اين اساس تا زمانيكه فقر، بيكارى، مشكلات اجتماعى، اقتصادى وغيره گريبانگير مردم باشد اجراى حدود به تنهايى براى اصلاح جامعه از مفاسد كافى نمىباشد.
پىنوشت
(1)) ر. ك: ترجمه تحريرالوسيله امام خمينى، ج 4، ص 220)
زبان عربی قرآن زبان عربی کتابی است و زبان عربی محاوره ای زبان عربی معاصر است و زمین تا آسمان با هم فرق می کنند
دوست عزيز
تا زماني كه حكومت اسلامي در ايران برپا نشده بود روحانيون هميشه مدعي بودند كه اجراي احكام اسلامي سبب چنان تحول مثبتي در گسترش عدالت خواهد شد كه الگويي براي ساير نظامها خواهد بود
اين ادعا با برپايي حكومت اسلامي به چالش كشيده شده است
بسياري از روحانيون به سبب پرورش نسبتا مدرني كه از آن برخوردار بودهاند حاضر به يادآوري بسياري از حدود نيستند چه رسد به اجراي آنها (رجوع كنيد به درخواست عباس عبدي از آيت الله موسوي خوييني ها براي ديدن فيلم سنگسار و خودداري ايشان در زماني كه دادستان كل كشور بوده اند) بسياري از روحانيون هم نه حاضرند اين حدود اجرا شود و نه به روي خود ميآورند كه اين كار معطل گذاشتن حكم اسلام است ...ميداني چرا؟
آن ميزان از مجازات اعدام كه در 28 سال گذشته در ايران انجام شده است در مقايسه با جمعيت آن از همه جاي جهان بيشتر بوده است و اين در حالي است كه اگر بنا بود به دستور اسلام عرقخور هاي مكرر و زناكاران مكرر و همجنس بازان و مرتدها نيز اعدام شوند قطعا اين رقم دهها برابر ميشد و با اين حال با وجود اين اقدامات ميزان جرم و جنايت در ايران امروز بينظير است و مخصوصا جنايات bizzar (ناجور)
مثل كشتن همسر يا پدر و مادر و فرزند و يا تجاوز معلم بازنشسته به دختران نوجوان يا تجاوز دندانپزشك به بيماران و يا تجاوز و قتل يك مرد به 23 كودك 7-10 ساله بسيار چشمگير ميباشد.بسياري از جرم شناسان وابسته به قوه قضاييه كه به آمار معتبر دسترسي دارند ميدانند كه اجراي اين احكام نه از نظر اجتماعي پذيرفته شده است و نه به كاهش جرم ميانجامد.
پويايي فقه و اجتهاد شيعه هم از آن چيزهايي است كه بسيار راجع به آن شنيدهايم و كمتر ديده ايم
آيا به باور شما آزاد كردن موسيقي و شطرنج نشانه پويايي فقه شيعه است؟
به نظرتان 1400 سال در اين كار تاخير نشده است؟
و اگر به همين منوال پيش برود ما نبايد 2000 سال ديگر منتظر بمانيم كه به عنوان مثال براي زنان نيم ديگر وجه انساني هم به رسميت شمرده شود؟
و راستي چه نيازي به احكام شريعت هست در جايي كه احكام مدرن كارآيي بيشتري داشته اند و بيشتر جلوي جرم و جنايت را گرفته اند.
دوست من
ادعاي جامع و كامل بودن كافي نيست...نتيجه اعمال احكام حكومت را به خودداري از اجراي بيشتر احكام وادار كرده است
گربه مرتضی علی گربه ای است که هرطور رها شود منتهی چهارچنگولی قرار گیرد. تعطیل احکام بر مبنای مصلحت است. حکم مصلحتی حکم ثانوی است و بنابراین محدود به دوره ضرورت است.پس از رفع ضرورت حکم اصلی عود خواهد کرد. حکم قتل مسکر در مرتبه چهارم هرگز نسخ نمی شود تنها موقتا و ضرورتا یعنی مصلحتا معطل میشود. این گونه است که از نظر علما برده هم حتا احکام ثابت دارد که هر وقت مسئله برده عود کرد احکام ناب مربوطه عود میکند. اسلام هم لغو برده داری نکرد و هر که چنین کند کافر است
فرموديد:
اگر زمين نيز بر محور خود ميچرخيد، خداوند از آن خبر ميداد، اما خداوند از حرکت کردن زمين خبري نداده است.
شما چرا احساس مي كنيد كه خدا بايد خبر مي داد؟!
حالا چون نداد -كه مطمئن هم نيستم- بايد اين طور نتيجه بگيريد؟
راجع به خيلي چيزها هم نوشته نشده و اين ضعف نيست.
ضمنا براي پست به اين مهمي اشاره اي به منابع نكرديد. چرا؟
آن آقایی که بالا گفته هر که برده داری را لغو کند کافر است پس اولین کافر خود آیت الله شهید مطهری است چون شهید مطهری می گوید که در اسلام برده داری تایید نشده است فقط چون از قبل بوده است و نمی شده به یکباره لغو کرد لذا اسلام به تدریج با ایجاد شرایطی لغوش کرد ولی در اسلام اصل برده داری تایید نشده است لذا وقتی برده داری منسوخ شده باشد دیگر نمی توان آنرا احیا کرد به قول یکی از بزرگان آزادى بردگان يكى از اهداف مهم دين نجاتبخش اسلام بود و اين كار به تدريج و با گذشت زمان محقّق شد، ولى بايد توجه داشت كه اگر مسئله ناهنجارى در يك جامعه ريشه بدواند و مدتها بدان عمل شود، نمىتوان در مدت كوتاه آن را ريشه كن نمود، بلكه براى از بين بردن آن بايد تدريجا اقداماتى نمود، در غير اين صورت مشكلات عظيمى را به بار خواهد آورد.
اگر پيامبر گرامى اسلام (ص)، در ابتداى ظهور اسلام، بردهدارى را به يكباره لغو مىكرد و مسلمانان بردههاى فاقد ثروت و سرمايه را آزاد كرده، از خانههاى خود مىراندند، مشكلات مختلفى پديد مىآمد به گونهاى كه بسيارى از آنان از گرسنگى مىمردند و يا برخى از آنها مرتكب گناهان مهم اجتماعى همچون سرقت، زنا، لواط و مانند آن مىشدند و خلاصه شيرازه جامعه را بر هم مىزدند بنابراين آزادى يكباره بردگان، كار صحيحى نبوده است.
بدين جهت، اسلام برنامه آزادى تدريجى آنها را پايهگذارى كرده تا بردگان به تدريج آزاد گرديده، جذب جامعه اسلامى شوند.
یک نفر آن بالا گفته خدا از حرکت زمین خبر نداده است ولی یک نفر دیگر در بالاتر آیاتی که دلالت بر حرکت زمین می کنند را ذکر کرده است
از دیروز تا حالا 4-3 بار آمدم ولی از بس مطلبت بلند بود آن را نخواندم.
بالاخره این بار خواندمش و بسیار از آن استفاده کردم
به نظرم خیلی مهم است که همه وارد جزییات این مسایل شوند و از کلی گویی بپرهیزند
مثلا اگر علم ژنتیک ثابت کند که انسان از نسل میمون است پاسخ آقایان چه خواهد بود
سلام
آقا این کامنت دونی شما یه خورده ناجوره.
کامنت ها که زیاد میشه scroll bar بالا و پایین نمیره .اگه میتونی یه فکری به حالش بکنین.
گوشزد عزيز , من كه از نوشته شماره 2 شما فقط به اين نتيجه مي رسم كه منظور از والى الأرض كيف سطحت مي شود ما انسانها همواره زمين را مسطح مي بينيم يعني اگر مسطح نبود چه شكلي مي شد از اين سوي زمين به آن سوي زمين برويم . اين آيه كجا در تناقض با كروي بودن زمينه . يا آيه #َجَعَلْنَا فِي الْأَرْض رَوَاسِي »؛ يعني زمين را با کوهها، ميخکوب كردهايم تا به حرکت درنيايد و آرامش مردم برهم نخورد # باز هم درك من اينه كه ما اصلا چرخش زمين را در زندگي روزمره احساس نمي كنيم و زمين براي ما انسانها طوري آفريده شده كه روي آ ن با آرامش مي تونيم زندگي كنيم.
ادامه كامنت قبل: گوشزد عزيز , ديني كه انسانها و پيروانش را بطور مداوم به علم جويي تشويق مي كنه اگر مي خواست در چنين مواردي (2) سكوت مي كرد تا دستش در مقابل انسانها رو نشود . يا اينكه از 1400 سال پيش نمي گفت هيچ چيزي رو بدون دليل قبول نكنيد تا الان در مقابل شما خجالت زده نمي شد
Do you have any idea? Click here and post a Comment