ازدواج با پسوند پشیمانی

به درخواست نویسنده نامه ایشان برداشته شد.

پی نوشت:

دوست عزیز

ازدواج چه با عشق آغاز و توام باشد و چه بی عشق، تداوم آن با "منافع مشترک" است چرا که همان طور که شبنم در مقاله ای که ترجمه کرده بود نشان داد عمر هورمون های مولد عشق بیش از 2 سال نیست.

این منافع مشترک (که لزوما و منحصرا هم منافع اقتصادی نیستند) است که سبب می شود یکی از طرفین این شراکت احساس ضرر یا سود کند و مصمم به ادامه یا قطع رابطه گردد.

به همین علت است که من قبلا هم در این وبلاگ و وبلاگ مرحوم!! قبلی براین امر تاکید کرده ام که ملاک های قابل ارزیابی مثل ثروت، تحصیلات، سطح خانوادگی و زیبایی مهم تر از ملاک های غیرقابل ارزیابی مثل صداقت، نجابت، فروتنی و سخاوت است چرا که موقعی که عمر دو ساله عشق به پایان برسد و رشته پیوند فرسوده گردد این ملاک های قابل ارزیابی اند که به عنوان "سهمی که هر یک از طرفین به شراکت می گذارند" به میدان می آیند و نقش خود را به عنوان منافع مشترک بازی می کنند.

مسئله ساده است...شما در بدو ازدواج ملاک های قابل ارزیابی را لحاظ نکرده ای و الآن در "شراکت" خود با همسرت خود را بازنده می یابی چرا که سهمی بیشتر گذاشته ای و کاری بیشتر می کنی و سودی متناسب نمی بری.

این حس شبیه موقعی است که صد ملیون می دهی و آپارتمانی می خری و بعد می بینی که دوستانت با مبالغ کمتر از آن آپارتمانهای بهتر و مناسب تری خریده اند!

الآن هم دودلی ات بابت آن است که ضرر قطع رابطه (پرداخت مهریه و از بین رفتن اعتبار اجتماعی و ...) بیشتر است یا ادامه رابطه.

اما راه حل


به نظر من به ملاک های قابل ارزیابی همسرت نمره بده و مثلا از نظر زیبایی 18 و تحصیلات 14 و سطح خانوادگی 15 و ...همین کار را برای خودت هم انجام بده...اگر آدم منصفی نیستی از دوستی که هر دو قبولش دارید درخواست کن که این کار را برایت بکند و سپس آنها را با هم مقایسه کن.

اگر مجموع نمرات خود و همسرت تقریبا شبیه به هم است بدون هراس به زندگی مشترک ادامه بده.

اگر در برخی از موارد نمره او قابل اصلاح است به او یاد آوری کن و فرصتی به او بده که نمره اش را اصلاح کند و اگر تفاوت نمره هایتان زیاد است این ازدواج از لحاظ منطقی قابل دوام نیست...ختم کن.

72 نظرات:

ابوالفضل، 25 ساله، مجرد
با اينكه فكر می‌كنم بهتره كه از يك مشاور كار درست كمك بگيرن، اما خب، نظر خودم رو هم می‌گم.
انتظاراتی كه ايشون از همسرشون دارند، مطمنا چيزهايی نيست كه همسرشون از شكم مادر با خودش به همراه آورده باشه، بلكه چيزهايی است كه بايد طی ساليان زندگی در خانواده بهشون آموخته می‌شده (فعل‌ام درسته؟!)ه
حالا هم درسته كه اين دوستمون همسری داره كه "الان" اون خصوصياتی كه مد نظرش هست رو نداره، اما می‌تونن درباره اون اتفاقاتی كه قرار بود قبل از ازدواج بيفته صحبت كنند (اون تصويری كه دوست دارند از همديگه داشته باشند) و الان اون اتفاقات و آموزش‌ها و تجربه‌ها رو شكل بدهند، تا مثلا "سه سال ديگر" همسرشون همون خصوصياتی رو كسب بكنه كه الان دوست دارند داشته باشه.

tamam e in chiz hayi ro ke inja neveshtin bayad be khanoometoon begin,,va ba ishoon dar mion bezarin

من مجردم
3 سال پيش رفتم به پيشنهاد مادرم خواستگاري دختر خالم و توي همون مراحل اول فهميدم اوني كه من مي خوام نيست و يه اخلاقي دارم كه كاري رو كه مي دونم درسته مي كنم و هزينه اون رو هم مي پردازم
مساله رو گفتم و با وجود مخالفت همه پامو از قضيه كشيدم كنار قبل از هرگونه خبر كردن فاميل و نامزدي و غيره
بگذريم كه هنوز هم كدورت وجود دارد
ولي فكر مي كنم انسان قدر يك چيز را وقتي مي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد
به نظر من موضوع رو به خانومت بگو و يه مدت بدون دلخوري مثلا دو ماهي جدا زندگي كنيد تا ببينيد چه احساسي نسبت به هم داريد
فقط با هم تماس نداشته باشيد
البته من هم موافقم كه قبلش با يه روانپزشك و مشاور خانواده مشورت كني

زن 43 ساله مقیم کانادا
می خواستی از روز اول جشم و گوشت را باز کنی
حالا هم غر زدن نداره ازش جدا شو که هر دوتون تکلیف خودتون را بدونید

دوست عزيز سلام
ادمها نمي توانند همه ي انچه را كه مي خواهند در وجود يكديگر بيابند.
ادمي كه مجموعه صفات خوب را دارد وجود خارجي ندارد زيرا همه ي
ما مجموعه اي از فرازونشيبها هستيم.فقط مي توانيم بر اساس معيارهاي
اصلي خود ادمي نزديكتر به روحيات خود بيابيم.شما هم بر اساس
خواسته هاي اصلي خود انتخاب كرده ايد ولي پس از مدتي به فرازها و
محاسن او عادت كرده و نشيب ها را مي بينيد.اگر ادعا مي كنيد كه
از جميع نظرات بالاتر از او هستيد يقينا اين امر در تمام زندگيتان منعكس
شده و در ظاهر به او كمك كرده ايد ولي در عمل در او احساس بي كفايتي
بيشتر ايجاد كرده ايد.برايش فقط همسر باشيد نه پدر ولي همسري دلسوز كه
پشت اوست و براي داشتن محاسنش تحسينش مي كند. دوستش دارد نه بر
مبناي عادتمندي! به جاي فكر كردن براي او به او فكر كردن بياموزيد.
و مهمتر به او فرصت دهيد به شما به عنوان همسر اعتماد كند و بدون احساس
بي لياقتي در مقابل شما براي دلخواه شما بودن تلاش كند. فراموش نكنيد كه با
از دست دادن او ممكن است وارد زندگي كاملا بر عكسي شويد! پر از
نداشته هاي او در عوض خالي از صداقت و سادگي! برايتان اينده اي روشن
و خواستني در كنار همسرتان ارزومندم.
يك دوست

32-زن-متاهل
اصولا خانم‌هایی که وابسته به شوهر هستند انعزاف‌پذیری ‌شون بالاست پس شاید بتواند این آقا اخلاق همسرش را عوض کند. اگر نتوانست باید جدا شوند و تا عمرش را بدست بیاره. احتمال وقوع راه دوم بیشتر است

۲۲ - مجرد
یه مدت همو نبینین ... بعد می‌تونی بفهمی نبودنش چطوریه و بهتر تصمیم بگیری ... یکم هم به اون روزای اول فکر کن ... اگه یه آدمی بود که همه‌ی خصوصیت‌هایی که می‌خوای رو داشت از اول می‌رفتی دنبال همون ... یه دلیلی داشته که به این بنده خدا رضایت دادی.
حالا اگه واقعا فکر می‌کنی شخص مفیدتری می‌تونی پیدا کنی و بچه هم ندارین بین اون ۴تا دلیلت من فقط اولی برام قابل درکه که خب اونم قابل قبول نیست چون خودش تصمیم به ازدواج گرفته و حتما فکر اینجاشو کرده خودش... پس می‌تونین جدا بشین
نظر شخصی و قضاوت عجولانه‌ی من اینه که یکم خنگ بازی در آورده و این موجب شده که دلتو بزنه. ۱-مشاور چیزه خوبیه ۲- یه مدت همو نبینین که قدر همو بدونین ۳-بگرد دنبال یکی که اونجوری که می‌خوای باشه ... فکر نمی‌کنم پیدا کنی. حداقل می‌فهمی که اشتباه کردی یا نه

I think they should make love more often.

به گمان من مشكل ايشون ربطي به همسرشون نداره. يعني از زندگي ناراضيند نه از زناشويي. بنابراين راه حل رو هم بايد جاي ديگه‌اي پيدا كنند.
(متاسفانه فرصت استدلال نيست)

علی از کانادا
متاهل - 32 ساله

دوست دختر بگیر !!!!!!!!!! حالشو ببر .... اون هم باشه برای خودش بپلکه!!!!!!!!!!!!!!!!!

اما ... من معتقدم باهاش صحبت کن و اگه تغییر نکرد یه مدت جدا باشین تا ببینین چطور میشه.

من برای اینکه این آدم چیکار کنه هیچ نسخه ای ندارم. چون نه روانشناسم نه... .
اما...
اما این همون تناقض کهنه مرد ایرانیه که دنبال زن خجالتی اما اجتماعی, خانه نشسن اما خوش فکر و با اطلاعات,آروم اما پر شر و شور و جذاب، بازم خانه نشین اما فعال اقتصادی ، حتی بیرون از خونه لاغر و خوش هیکل اما توی رختخواب تپلی!!! (اینو از همکارام شنیدم، من بی تقصیرم!) و کلاً مخلوطی از چیزای متناقض باشه!!!!
من کاری به این آقا ندارم. اما برای اون خانوم آرزو می کنم که هر چه زودتر از شوهرش جدا بشه. کسی که این همه احساس خود برتر بینی داشته باشه (حتی اگر واقعی هم باشه) به مرور زمان کل اعتماد به نفس این زن رو نابود می کنه و اونو تبدیل به یه آدم منفعل می کنه.
امثال این آقا(و البته نه لزوماً شخص ایشون) روزی که به زنان فعال برچسب های رنگارنگ می زنن و از ترس پیشرفت همسرشون و برتر بودن اون دنبال همسری تا این حد منفعل می گردند بعداً دیگه حداقل نباید این انفعال رو ضعف بدونن!!!

آهان مشخصات: 26 ساله، مجرد از تهران

Be nazare man har chizi ghabele eslahe, ham did shoma be zendegi va ham hamsaretun, amma agar vaghean natunesti va nashod ke taghir bedi in chizha ro, har che zoodtar joda shid baraye har 2 tun behtare.

26,Male,Married

متاهل،36 ساله
ننوشته اید همسرتان چند سال دارد و در زمان ازدواجتان چه شرایطی داشته،واگر الان از او جدا شویدآیا توانائی زندگی مستقل و یا کسی که بتواند از او حمایت کند را دارد یا نه. به نظرم همسرتان بسیار کم سن وسال بوده که شمادر 25 سالگی برایش نقش پدر را بازی کرده اید و راستش را بخواهید احساس می کنم بسیار ساده هم هست که با صداقت و روراستی با شما زندگی کرده و بعد از سه سال دلتان را زده است و می گوئید که حتی نمی دانید که دوستش دارید یا به او عادت کرده اید. اگر همسر من امروز چنین حرفی بزند در رها کردنش ذره ای تردید به خودم راه نمی دهم. به هر حال، اگر شما امروز شرایطی دارید که می توانید کسی بهتر از همسرتان را پیدا کنید سه سال پیش هم باید حداقل بخشی از این شرایط را می داشتید، وقتی معیارهای آنروزتان که می گوئید همسرتان همه را داشته و هنوز هم دارد به این سرعت تغییر کرده چه تضمینی وجود دارد که اگر امروز همسرتان را رها کردید و با دیگری ازدواج کردید سه سال دیگر معیارهای جدیدی پیدا نکنید و به فکر ازدواج با زن بازهم توانمند تری نیفتید؟ به نظر من قبل از هر کاری اول تکلیف علاقه تان به همسرتان را روشن کنید، اگر واقعاَ دوستش ندارید این را به او بگوئید. بعید می دانم خودش با علم به اینکه شما فقط به او عادت کرده اید حاضر باشد باز هم با شما زندگی کند مگر اینکه چاره ی دیگری نداشته باشد که در این صورت رها کردنش واقعاَ اخلاقی نیست.

زن-مجرد-21
دوست عزیز خصوصیاتی که در مورد همسرت میگی جیزهای کمی نیستن درسته کافی نیستند ولی خیلی از زندگی های مشترک هم به خاطر نبود اونهابوده که از هم پاشیده... شاید همونطور که می گی به خاطر اختلاف طبقاتی فرهنگی و تحصیلی همسرت زندگی رو فقط در همین شیوه فعلیش میبینه و تو هم با رفتاری شبیه یک پدر اجازه درک بیشتری به او ندادی(همه ما وقتی یک نفرو همیشه به عنوان یک تکیه گاه پشتمون احساس کنیم نمی تونیم روی پای خودمون بایستیم) ... باید باهاش صحبت کنی و بگذاری در شرایطی هم کمبود یاری تو رو احساس کنه تا واقعا به اهمییتش پی ببره و کمبود اون رو در خودش نسبت به تو ببینه ، مدتی جدایی از هم می تونه به هردوتون کمک کنه تا خوبی های دیگری رو که الان با گذشت سه سال عادی به نظر می رسن رو دوباره به خاطر بیارین(و مطمئن باش به همسرت علاقه داری فقط فراموشش کردی باید به خاطر بیاریش ) مطمئنا در زمان ازدواجتون چیزی در دیگری دیدید که هم رو انتخاب کردید باید دوباره پیداش کنین...
ولی تنها این جدایی کافی نیست چون دوباره این احساس کمبود به زندگیتون برمیگرده ، من فکر میکنم چیزی وجود نداره که قابل انجام نباشه، فقط همسرت به وقت بیشتری نسبت به دیگران احتیاج داره تا بتونه استقلال خودشو به دست بیاره(دیگه براش پدر نباش فقط یک همسر اینطوری بیشتر کمکش کردی) ، از پایین شروع می کنه ولی مطمئن باش به چیزی که میخواین میرسه... کمک گرفتن از مشاور می تونه این راهو برای هردوتون هموارتر کنه...

اگه در دوران پیش از ازدواج بودین راحتتر میشد تصمیم گرفت،میشد تغییر کرد و حتی جدا شد... ولی حالا به خصوص اگه فرزندی هم دارین جدایی بهترین یا تنها راه نیست ... هنوز خیلی جوونین و با کمک هم میتونین به خواسته هاتون برسین ... فقط باید به همسرت اجازه بدی زندگی متفاوتی رو تجربه کنه به خصوص مسئولیت های بیشتری به عهدش باشه...
خودت هم میتونی بهتر به اطرافت نگاه کنی و ببینی میتونی کسی رو مطابق خواسته هات پیداکنی یا نه و اگه پیدا کردی ببینی واقعا به خاطر اون میتونی از همسرت جدا بشی ؟ اون وقت بهتر میتونی تصمیم بگیری...

edameye zendegi ba in hessi ke goftid dorost nist.dar haghe hamsaretoon hich lotfi nakardid...




mojarad,26saleh,shiraz

دوست عزیز
همه حرفهای شما قبول ولی شما هم فردی بالغ نیستی به چند دلیل
آدم بالغ وقتی میخواد ازدواج کنه، خواستها و انتظاراتش رو شفاف و " صادقانه" و "صمیمی" مطرح میکنه. خب مثل اینکه شما همهء همه رو نگفتی


این جزء قوانین زندگی زناشویی است که هر وقت در این رابطه مشکلی هست اول باید "صادقانه" و " صمیمی" اون رو با همسرت مطرح کنی؛ که مثل اینکه نکردی


باید به همسرت این امکان رو بدی که خودش راهشو ادامه بده و تا زمانی که شما بر این باور هستی که کفه وزین این ارتباط هستی ، هیچوقت امکان
بروز تواناییهای همسرت پیش نمی آد

از نوع نوشتن شما اینجور بر میاد که مثل اینکه در مورد س** ک** س هم مشکلی هست که باز هم باید با همسرت مطرح کنی

شاید جوابت برای حرفهایم این باشد که : میخوام ولی اون اهل اینجور گفت و گو ها نیست

که من هم در جوابت میگم
آقا جون؛ یک مشاور مسائل خانوادگی باتجربه و حوصله به شما دو نفر کمک زیادی میکنه ولی با پیش شرط " صداقت" که امیدوارم ایندفعه 100% صادق باشی چون به نظر بنده شما همیشه فقط قسمتی از نظراتتو گفتی

از طریق گوشزد عزیز خبر بده که آخرش چی شد
صبور باش
زن 29ساله متاءهل

گوشزد جان سلام. مشکلی دارم که می​خواستم آن را در وبلاگتان مطرح کنید ( دارم از خنده می​میرم) شاید راه حلی پیدا شود.

خانمی هستم ۳۳ ساله و متاهل. همسری دارم مثل ماه . نازنين است، مهربان است، رفيق است، عاشق است، رمانتيک است، همراه و يار و ياور است، مسئول و متعهد است، هميشه کمک فکر و حالم بوده است. موقع ازدواج می​دانستيم چه می​خواهيم و چه نمی​خواهيم. چشمانمان باز بود، گشادترش کرديم و سنجيديم و سنجيديم. معامله​ای در کار نبود.​ تکلیف هر یک با خودش مشخص بود. دنبال تیپ و قیافه و زلف و چشم و ابرو و مال و منال نبودیم. دنبال یار و همراه و هم اندیشه بودیم. سفر کرديم. باز هم سفر کردیم. باز هم سفر کردیم و معاشرت و بعد از يک سال و اندی ازدواج کرديم. گاهی من دختربچه ی کوچکی می​شوم و گاهی خانم بزرگ. هردو کيف لحظات با هم بودن را می​بريم. تو و منی نداريم. حساب مشترک داريم. هر دو تلاش می​کنيم. همسرک کمی​بيشتر چون من يک سالی بيش نيست که به اين کشور آمده​ام. البته اين دليل نيست که به دنبال موقعيت بهترکاری نباشم. القصه حکيم محترم ما هردو از ازدواج خود راضی هستيم چون می​دانستيم که چه می​خواهيم و عاشق​تر از پيش هستيم. حالا ما بايد با اين همه تفاهم و عشق چه کنيم؟ اين فکر مثل خوره به جانمان افتاده.

ممکن است ما را راهنمايی کنيد و بگوييد چه بايد بکنيم؟

پی​نوشت. اين هم يک جواب طنز به اين پست شما بود. اميدوارم کسی به دل نگيرد!!!!!

گوشزد جان
این خانم 43 ساله ساکن کانادا واقعا حواهر زن شما هستند
اگر چنین است که خدا به دادتان برسد

من با روژ موافقم. در این درددل من بیشتر مشکلات و ایرادهای این آقا را دیدم .آخه خیلی از مردای ایرونی هنوز با خودشون هم به توافق نرسیدن. زیاد می بینیم مردایی رو که دوست دارن خانومشون خوشگل و خوش لباس باشه در عین حال کاملا ساده و پوشیده باشه.برای حل این تناقض هم خانومی انتخاب می کنن که ساده باشه(یا وادارش می کنن)ولی یه دوست دختر تی تیش می گیرن.من بیشتر فکر می کنم که این آقا دچار خودبزرگ بینی یا نارسیسیسم باشه. خوب آخه آقای محترم اگر شماانقدر عقل کل بودین ؛چرا از اول چنین انتخاب نامتناسبی داشتین؟از طرفی از اونجایی که بقول خلیل جبران؛بوته های کوچک در سایه سرو نرویند(اگر شما واقعا سرو باشین!!!) خوب چطور انتظار دارین با رفتارهی شما اون دختر بنده خدا مستقل بشه. چه بسا که خود شما مانع رشد و پیشرفت او باشید. در هرحال من هم معتقدم که اگر به یه نفر خیلی نزدیک یا خیلی دور باشی نمی تونی خوب ببینیش. ..پس یه قدم ازش فاصله بگیر و خوب نگاش کن. شاید بنظرت بهتر برسه....درضمن نفر سوم هم ممکنه بهتر و از زاویه مناسبتری شماها رو ببینه و نظر بده!

en tansorllah yansorkom va yosabbet aghdamakom.

33 saale, elhamdolellah mojarrad, USA

Ishoon baayad 3 saal pish mashvarat mikardan agar mikhastand, na alaan.

motaessefaane hasare ishoon az nazare mali va fekri dar haddi nist keh yek ordangi nasibeshaan konad.

va amma masaloton: bishtariin chizi keh ishan beh rooye oon takiid kardand, manfathaaye maali az ezdevaaj beh nazar miresad keh dalile mohmali ast.

boodan dar yek raabete behkhatere delsoozi, zaalemanetariin kar ast.

fekrhaye khdoeoon roo bekoniid va agar vagean hamraahe monasebi nist, ishaan va farzandetaan roo hemaayate maali koniid va moddati tanha zendegi koniid taa dar aaraamesh va bad az fekr tasmim begiriid, taa in baar farde digari roo badbakht nafarmaaiid.



kholaase inkeh:
tafakkara va sepas eghdaamakom

دوست عزیز! قطعا یک عدم صداقت در سخنان شما قابل رد یابی است. مطمئنا عدم رضایتتان به همسرتان بر نمی گردد. شما شاید عدم اعتماد به نفستان را به خاطر شرایط سنی,اجتماعی و بخصوص اقتصادی زمان ازدواج( بااحتمال تغییر موقعیت کنونی) به این شکل که بیان می دارید می خواهید جبران کنید . این در واقع زنگ خطری برای عدم توانایی و ظرفیت های لازم جهت گذر از مراحل مختلف و فراز و نشیب های بلوغ شخصیتی تان می باشد با توجه به اینکه سن اجتماعی تان اکنون نیز کم است به هوش باشید و با خودتان روراست. در صورت امکان حتما با یک مشاور زبده مشورت کنید و با کمک او خودتان را بهتر در یابید

salam. goshzad jan sale no mobarak.
be nazar mirese dalayele zistan in agha ba hamsaresh az daroon nist o avamele birooni paybandeshon be in zendegi karde va in baraye har doye oonha khatarnake.
hese khodbartar biniyee ke in agha nesbat be hamsareshon daran momkene bakhshish az sharayete nabarabare sathe ejtemayee bashe va bishtaresh az hese adame eetemaad be nafsi be vojod oomade bashe ke ta hododi negahe in agha baesesh shode.
age hosele kardam ba farsi nevis bishtar khaham nevesht.

dar har sorat baraye oon khanom ham vaghti be khodesh eetemaad kone mardi monasebtar az in agha az nazare pasokh goyee be niyazhaye daroni va bironish hast.

there is no good answer, or if there is, it is not an easy answer.
any choice you make has its own costs, you cannot get away without paying for your mistakes, but that being said, it is the way life is

i am curious though:
1) all your time with your wife is miserable? and if so,
2) maybe you have depression and the problem is not from your wife?

وحيد 28 ساله متاهل از تهران
به نظر من اگر آدم تو يه سيره سعودي موفقيت تحصيلي شغلي مالي ... باشه اطرافيان رو كوچيك و محدود نمي بينه ولي اگر در گذشته موفقيتهاي چشمگيري داشته و الان محدود شده اين حس درش ايجاد مي شه كه اون از همه يا حد اقل بعضي ها بالاتره.شما اولاً اين مشكل رو دارين.ثانياً اين حالت خانم شما چيز بدي نيست.اون انقد شما رو قبول داره و بحتون متكيه كه نيازي نميبينه شما رو در موضوعي راهنمايي كنه.فقط ميمونه بحث كمبود عاطفي كه بايد پس از مشورت با يه مشاور و ياد گرفتن راه بيانش با خانومتون صحبت كنين.

mard 35 sale, canada

Man nemidoonam chera hame in agharo zire soal bordan?! benazareh man ke aksareh harfash kamelan sadeghnahe ast.

benazare man kheiliha (shayad >50% )dar ezdevajeshoon eshtebah mikonan, vali jelo zararo az harja begiri , sood bordi, vali khob zararo mikoni dar akharesh. hich rahe farari az zarar nist, in gheimati ke dar ghebal azadit bayad bedi.

benazareh man ba yek moshaver ezdevaje khoob hardo ton mashverat konin va age lazem shod az ham joda shin.shoma mitoonin bad az ezdevaj ham ba ham doost (doostdokhtar ya sighe or whatever you name it) bemoonin va shayad dobareh hamo kashf kardin, va intori mitoonin oono az lahazeh mali va feki hamm komak koni.


Dar zemn khososiati ke dar moredeh zanet godti kheili az mardhaye ke zane kheili fa''al or por sharo shoor, o khoshgel daran (ke to arezoohso dari) ro arzeoo mikonan.

من کاملا با اقای روژ موافقم.این غرور نا معقول شما زندگی خودت رو خراب میکنه.اون خانم بهر حال زندگیشو پیدا میکنه. من کسی رو میشناسم که این بازی رو با همسرش کرد و الان بعد از ۱۰ سال جدایی به گفته خودش یک روز خوش نداشته.همسرش ازدواح کرد و خیلی خوشبخته.
اقای محترم بر اساس احساسات گذرات زندگی خودت رو نابود نکن.شاکر خدا باش و برای رسیدن به اون چیزی که میخواهی با همسرت دنبالش برو.

سلام
آقای عزیز می تونید فکرکنید که ازهمسرتان جدا شدید وبا کسی که مدنظرتون بوده زندگی جدیدی رو شروع کردید. فکرنمی کنید که دائم درحال مقایسه زندگی جدید، همسرجدید با زندگی قدیمتان و همسرقدیمتان هستید ؟
و این موضوع درکنارعذاب وجدانی که به طور حتم خواهید داشت شمارو اذیت می کنه.
به نظرمن شما می تونید با همسرتون صحبت کنید ازش انتقاد کنید غیرمستقیم خصوصیات همسرایده آلتون رو بهش تفهیم کنید. کتاب هایی درمورد راهکارهای تقویت اعتماد به نفس براش بخرید. بالاخره شما سه سال باهم زندگی کردید خیلی ازاخلاقیاتتون دست هم اومده . می تونید همه چیزو درست کنید ودرکناربقیه مسائل ازش لذت ببرید نه اینکه همه چیزو ازاول با یه نفردیگه شروع کنید. موفق باشید

به آقاي 35 ساله از كانادا:
تصميم به جدايي چيزي نيست كه زير سوال باشه. اين تناقض در توقعات و خواسته هاست كه زير سواله. وقتي اين آقاي و يا خيلي از مرداي ايراني مي گن دنبال همسر صادق و سازگار هستند تعبير شخصي من اينه كه دنبال همسر سر به زير، حرف گوش كن، به نوعي بله قربان گو و غير اجتماعي هستند (با توجه به گزينه هاي كه انتخاب مي كنند؛ همسر معمولاً بدون تحصيلات دانشگاهي يا حداقل خانه نشين، غير اجتماعي و...، از جمله انتخاب همين آقا). اما درعين حال گاهي شيفته زنان اكتيو و... .در اينكه هر كس تاوان اشتباهاتشو بايد بده هيچ شكي نيست. من حتي با اين موضوع كه رها كردن اون خانوم اخلاقي نيست اصلاً موافق نيستم. چون اون خانوم با برنامه ريزي زندگيش بر مبناي استفاده از ازدواج به عنوان پايگاه حمايت مالي و... اشتباه بزرگتري مرتكب شده و شايد اين جدايي واقعاً قبل از هر چيز به نفع اون خانم باشه (اگر بتونه بعد از اين شوك راهشو پيدا كنه). اما درعين حال نمي تونم هيچ همدردي اي با اين آقا داشته باشم.
در ضمن سارا جان اينجا يه "خانم" 26 ساله مجرد صحبت مي كنه!

22 ساله زن مجرد
دوست عزيز دو تا مساله هست كه بايد بهشون توجه كني
اول اين كه پيدا كردن دخترهايي كه از لحاظ كاري و تحصيلي استقلال دارند و از لحاظ فكري هم سطح تو باشند آسونه اما صداقت و انعطاف پذيري (به خصوص صداقت صفاتي هستند كه به راحتي پيدا نميشوند.
دوم اين كه خودتونم ميدونيد پيدا كردن آدمي كه تمام صفات خوب رو يكجا داشته باشه محاله به خصوص اين كه صفات مورد نظر شما ضد و نقيض هم هستند دختري كه از لحاظ قيافه كاملا مطلوب شما باشه از لحاظ خانوادگي هم سطح شماباشه و از لحاظ كاري و تحصيلي در سطح مطلوبي باشه و استقلال فكري مد نظر شمارو داشته باشه مسلما انعطاف پذيري خيلي كمتري خواهد داشت.

آخه يعني چي اين انعطاف پذيري زنانه؟ يكي اينو به من بگه؟ آدما وقتي باهم زندگي مي كنن خود به خود بايد انعطاف پذيري بيشتري داشته باشن و حتي خيلي جاها همو تحمل كنن. چه مرد چه زن. اما اين انعطاف پذيري زنانه ديگه چيه آخه؟ اصلاً آيا خصوصيت مثبته؟! همون انفعال منظورتونه ديگه؟!كي مي گه آخه كه يه مرد تحصيلكرده و فعال مي تونه به اندازه كافي براي يه زندگي مشترك انعطاف پذيري و صداقت داشته باشه، اما يه زن تحصيلكرده و فعال نمي تونه؟! نگين اينارو تورو خدا! چون همون مرداني كه امروز تشويقتون مي كنن به خونه نشيني و انفعال (به بهانه انعطاف پذيري و صداقت!) فردا مي يان مي گن از احساس يه طرفه بودن رابطه و متضرر شدن توي رابطه با شما رنج مي برن! خانوم 22 ساله مجرد اينجوري با اين عقيده زندگي و عمر خودتون رو بر باد ندين. شما مي توني همزمان فعال ترين و صادق ترين آدما (و نه زن) باشي. اين فكر كه انعطاف پذيري با فعال بودن زن (آدم) در تضاده خيلي مخربه.

سلام
جسارتا من فكر ميكنم پاي زن ديگهاي وسط اومده كه شما رو هوايي كرده و الان بعد از سه سال با حضور يك خانم جديد متوجه شديد كه ازدواج شما مناسب نبوده و شايد احساس اجحاف ميكني.از اين موقعيتها هميشه براي ادم پيش مياد.حتي اگر شما با فرد جديدي كه امروز فكر مي كنيد مناسب است ازدواج كنيد چند سال ديگه همين احساس الانو پيدا مي كني.اگه به خانومت اجازه بدي خودش تصميم بگيره و تاوان خطاهاشو بدهو به عبارتي سادهتر تو براش پدري نكني اونم ديگه بچه نميمونه.به شرطي كه دلت طاقت بياره و روش خودتو نخواي ديكته كني.با عرض معذرت ،چيزي كه تورو به جلز و ولز انداخته حضور زن ديگهايه كه به نظر تو هم صداقت داره و هم حرفي براي گفتن.اما طلاق زن فعلي مثل پاك كردن صورت مسئلهس.هميشه مشكل در "رابطه"دوطرفهس.اگه زنتو توصيف و متهم مي كني يه كمي هم به خودت فكر كن و از قله هوش و استعداد بودنت كوتاه بيا.

22ساله مجرد
رژ عزيز من هم به هيچ دختري توصيه نكردم خونه نشيني و انغعال اختيار كنه تا انعطاف پذيرو صادق بشه !!!من گفتم خصوصيات ايده آل از نظر اين آقايعني زن سنتي و مدرن باهم تناقض دارند.هر دختري بايد استقلال مالي و ...داشته باشه تا هيچ و قت از سر ناچاري زندگي مشترك رو ادامه نده.اما كلا استقلال فكري ومالي و..... هر آدمي- نه فقط زنا-به طور طبيعي باعث ميشه نسبت به كسي كه هيچ نوع فكر و ايده اي ازخودش نداره و همه جوره به ديگران وابسته است انعطاف پذيري كمتري داشته باشه .

22ساله مجرد
رژ عزيز من هم به هيچ دختري توصيه نكردم خونه نشيني و انغعال اختيار كنه تا انعطاف پذيرو صادق بشه !!!من گفتم خصوصيات ايده آل از نظر اين آقايعني زن سنتي و مدرن باهم تناقض دارند.هر دختري بايد استقلال مالي و ...داشته باشه تا هيچ و قت از سر ناچاري زندگي مشترك رو ادامه نده.اما كلا استقلال فكري ومالي و..... هر آدمي- نه فقط زنا-به طور طبيعي باعث ميشه نسبت به كسي كه هيچ نوع فكر و ايده اي ازخودش نداره و همه جوره به ديگران وابسته است انعطاف پذيري كمتري داشته باشه .

مهناز عزیز
چنین است!!

زن 27 ساه متاهل
گوشزد عزیز فکر کنم زندگی من درست همانند همسر شما بوده .
من وهمسرم 10 سال پیش با هم آشنا شدیم و بعد از 5 سال دوستی الان 5 سالی هم هست که ازدواج گردیم اوایل ازدواج من زنی بودم واقعاً کم حرف خیلی خیلی حرف گوش کن و صادق و یک کلام رو حرف شوهر حرف نمیزدم البته در آن زمان دانشجو هم بودم همه فامیل شوهر عاشق و شیفته من بودند البته همسر خیلی مهربان ولی کمی غد و زورگو داشتم ولی بگم ما واقعاً عاشق هم هستیم و من تمام داشته ایم رو از شوهرم میدونم . اصلاً اجتماعی نبودم و سعی میکردم خودم رو در زیر چتر شوهر قرار بدم . ولی کم کم کار پیدا کردم هر چند که خیلی مشکلات سر راه ما قرار گرفت چون وقتی من وارد اجتماع شدم دیگه اون زن خجالتی و حرف گوش کن نبودم ، دوستانم رو میدیم دور وربرم که همگی برای خودشون رئیسی بودند و از این حرفها و این موضوع همسر من رو حسابی به هم ریخته بود که من دیگه مثل گذشته به حرفهاش گوش نمیدم . ولی اون موقع اون اومد برای من همه چیز رو گفت به من اعتماد به نفس میداد من رو راهنمایی میکرد و میگفت نباید از مسیر اصلی زندگیت خارج بشی خودش هم تا حدودی اشتباهاتش رو قبول کرد و سعی کرد من رو هدایت کنه چون که نمیخواست من رو از دست بده .
به نظر من تو باید با همسرت صحبت کنی و بهش اعتماد به نفس خواسته ات رو بهش بگو مگه باهاش رودروایسی داری مگه ازش میترسی ؟ از مدل لباس پوشیدنش ایراد بگیر از مدل حرف زدنش ایراد بگیر از همه چیش ایراد بگیر بگذار اون بفهمه که به چشمت میاد و اون برات مهمه . بگذار بفهمه که تو یک سری خواسته ها داری که اون باید اونها رو انجام بده فقط نشین تو دلت ازش ایراد نگیر با صدای بلند حرفهای دلت رو بهش بزن . الان گوشزد جان تو داری مثل یک زن حرف میزنی آخه زنها از شوهراشون ایراد میگیرن ولی تو دلشون توقع دارن مردا تو دل اونها رو بخونن ولی یک عده نمیفیمنن تا بهشون نگی نمیفهمن .
اگه واقعاً‌دوستش داری این کار را رو بکن .
تلاشت رو بکن چون به خدا طلاق بد دردی اونم تو جامعه ما میدونی چه بلایی سر اون زن بیچاره میاد میدونی وقتی مهر یک مطلقه رو پیشونیش میخوره چقدر نابود میشه .
اگه یک کم از عشقت به اون زن توی دلت هست دست و پا بزن این وظیفه یک مرده زنش رو همون جوری که دوست داره تربیت کنه هیچ وقت از اینکه به عنوان یک پدر براش بودی غصه نخور از این غصه بخور که چقدر پدر بیخودی بودم که نتونستم درست بچم و تربیت کنم .
به هر حال امیدوارم موفق باشی .

وقتی مردا از این حرفها میزنند بوی خیانت بد جوری به مشام میرسه آخه جیگر تو اگه یک زن اونجوری پیدا کنی ممکنه خیلی راحت به تو خیانت کنه بدون اینکه آب تو دل اون و تو تکون بخوره یک کم فکر کن عین مردای احمق حرف نزن تو حتماً زن صادق و سازگار میخواستی که رتی گرفتیش حتماُ خودت هم همچین آش دهن سوزی نبودی اما حالا که یک کم پیشرفت کردی عین گربه کور شدی لیاقت تو همون زنای خیابونی هستند امشب بغل تو هستند و فدا یکی دیگه و مهر روشنفکری و اکتیو بودن رو به خودشون نسبت دادند . تو رو خدا با خودت رو راست باش اگه گلوت پیش یکی دیگه است این زن بیچاره رو ولش کن بره پی کارش اگه نه میخوای زندگیت رو درست کنی از دست هیچ کس جز خودت برنمیاد البته اگه بخوای ؟؟؟؟؟
باهاش حرف بزن درست عین یک مرد کامل نه عین یک ترسو که فقط بلده اطرافیانش رو متهم کنه .

من چند تا نکته رو بگم.
اول اينکه من کجای حرفام خواستم زنم سنتی باشه؟ آيا صداقت داشتن يعنی زن سنتی؟ تهمت مرد سنتی به هيچ وجه من الوجوه به من نميچسبه. من کوچيکترين محدوديتی نه تنها در کار و استقلال مالی ايشون ايجاد نکردم ، بلکه هميشه هم تشويقش کردم. من در مورد نحوه لباس پوشيدن هم محدودش نکردم. در مورد ارتباطاتش با مرد های ديگه هيچ وقت ازش سؤال نکردم.

دوماً: پای هيچ کس ديگه يي هم در ميان نيست.

ثالثاً: من اعتراف ميکنم در زمان ازدواجم، به بلوغ اجتماعي نرسيده بودم. و الان هم کامل نيستم
. واسه همينه که قضيه رو اينجا مطرح کردم. دوستان، من از شما راهنمايي ميخوام، دليلی نداره که من بخوام همه چيز رو ننويسم يا صادقانه حرف نزنم.
تمام چيزا يي که نوشتم کاملاً صادقانه هست.

چاهارم: من همسرم رو دوست دارم، ولی ميخوام معنی شريک زندگی رو بدونم! خانومها، مطمئن باشيد از شما فمنيست تر خود منم! طرز تفکر من کاملاً يه طرز تفکر مدرن هست درباره زن. اما معنی شريک زندگی چيه؟ يعنی کمک 2 طرفه. مشکل من اينه. من اين کمک رو دريافت نميکنم.
من از اون مردهايي نيستم که بگم فقط مرد بايد تکيه گاه زن باشه، ميگم زن هم بايد به همون مقدار تکيه گاه مرد باشه. آيا به نظره شما ازدواج تقسيم مسووليت هست يا افزايش مسئوليت رويه دوش مرد؟
نميخام اين سؤال رو جواب بديد، فقط خواستم يه سری اطلاعاتی بدم . و کماکان منتظر نظرات و رهنمايي های شما هستم.

در ضمن اون کسی که ميگه بوی خيانت مياد، آخه چرا اينقدر راحت اين حرف رو ميزنی؟ شما فکر ميکنی من اگه آدم خائن ي بودم ميومدم اينجا مشکلم رو مطرح ميکردم؟ يه آدم خائن خيلی راحت تر تصميم ميگيره. نياز به راهنمايي نداره. در ضمن خيانت يعنی چی؟ من اگر هم تصميم به جدايي بگيرم خائن نيستم. جدايي خيانت نيست، چه با ديد مدرن و چه با ديد سنتی. خيانت در ضعيف ترين معنا ش ميتونه اين باشه که من الان فرد ديگه يي رو در نظر داشته باشم، و برای همين بهانه گيری ميکنم، که واقعاً اينطور نيست.

مرد ، کانادا 32 ساله

آقا این بنده خدا خوب حق داره دیگه ... منهم همینطوریم ، زنم خیلی خوبه اما کمکی نمیکنه ، از وقتی ازدواج کردم مسئولیتم ده برابر شده و هفت هشت ساله مثل خر کار میکنم . اما خانمم بیشتر دنبال آرزوهای خودش و ادامه تحصیل و... است .


یه مقدار این بنده خدا رو درک کنین.

متاهل، 30 ساله

عکس العمل های رفتاری آدمهایی که با هم زندگی می کنند، آینه ای است از نیازهای هر کدامشان. اگر همسر شما به شما زیاد تکیه می کند، اصلی ترین دلیلش این است که شما به طور درونی نیاز به تکیه گاه بودن دارید و رفتار همسرتان آنرا منعکس می کند. احتمالاً جدایی برای همسرتان مفیدتر خواهد بود تا برای شما ، چون فرصت می یابد استقلال را تجربه کند، متکی به نفس بودن در شرایطی حاصل می شود که اتکایی نداشته باشی، شاید بتوانید با مشاوره ، این فرصت را در همین زندگی در اختیارش قرار دهید. شاید توانایی هایی دارد که نه شما و نه خودش هنوز کشف نکرده اید. سه سال ، سالهای زیادی نیست.
در صورت ادامه زندگی، هم او پیدا می کند که کجا و چگونه به شما کمک کند، هم شما نیاز به کمکش خواهید داشت.
همسر مستقل و با اعتماد به نفس و موفق در کارش، تکیه گاه بودن شما را بر نمی تابد و نمی تواند فقط " یک جاهایی " به شما کمک کند، آنجا باید مقدار بیشتری از خودتان را فدای زندگی مشترک کنید، می توانید؟

اینها همه به خاطر این هست که شما در زندگی مشترکتون فراز و نشیب نداشتید چون بسیاری آدمها در سرد و گرم زندگی رشد میکنند شایدهم هیچوقت نخواستی به همسرت اعتماد کنی چون از شکست او هراس داشتی همیشه همین احساس پدرانه ات نسبت به او بزرگترین مانع در رشد شخصیتش بوده .عدم توجه به همسر از ایرادات مرد ایرانیست .از دید یک مرد ایرانی توجه یعنی تامین ما یحتاج روزانه و تفریحات سالم در کنار یکدیگر. چه بسا همین کمک به رشد شخصیت همسرت از شروع زندگی مشترک تا به امروز میتونست بزرگترین توجه نسبت به او باشه که اینک خودت را در دو راهی جدائی قرار ندی.اگر تا بحال در نقش یک پدر برای او بودی از امروز او را در کنار خودت قرار بده .من مردی 39 ساله ام .من هم تا جند سال اول زندگیم در شرایط تو بودم ولی به همسرم کمک کردم که رشد کند الان حتی خودش هم باور نمیکند که چه ویژگیهای ممتازی در لایه های پنهان شخصیتش وجود داشته .الان من در بسیاری جهات پیش او هیچم

ببین برادر جان
تاوقتی که این جراءت رو پیدا نکنی که مستقیم به همسرت خواسته هایت رو بگی، این فکر مثل خوره تمام ذهنتو مشغول میکنه
اون به عنوان شریک زندگی حق داره که بدونه الآن شما چی میخوای
با هم صحبت کنید؛ از انتقاد نترسید ولی سعی کنید کلامتان هیچوقت بوی تحقیر نده که اونوقت اوضاع خراب میشه
زن، متاءهل، 29ساله

به همون آقا:
من تفکر سنتی شما رو از دید خودم در اینها دیدم:
تفکر سنتی یعنی ازدواج از طریق یکی از آشناها، بدون مراوده طولانی مدت قبلی. یعنی اینکه معیار آدم برای اون انتخاب فقط صداقت و سازگاری باشه، بدون فکر کردن راجع به وضعیت تحصیلی، شغلی، مالی و... همسر آینده و خیلی چیزای دیگه. تفکر سنتی که فقط گیر دادن به لباس و مراوده با مردهای دیگه نیست که دوست عزیز!

چطوره که به این راه حل فکر کنی؟
این:بعد از نشون دادن همین صفحه یعنی پست اصلی وبلاگ و جوابهای داده شده با هم در این مورد رک و راست صحبت کنید مثلا حتی در مورد جوابهای داده شده با هم بحث کنید!
به نظر من جدای از اینکه هر تصمیمی که بگیری اون حق داره که احساس واقعی تو رو نسبت به خودش بدونه. باز هم به نظر من زمانی که همه چیز بین شما(منظورم احساسات متقابلتونه) روشن باشه راحت تر میشه تصمیم گرفت.

این که گفتم فقط طرح یک گزینه بود نه یک توصیه!
25 ساله مجرد

ببخشید که تبدیل شد به 2 کامنت!
به عبارت دیگه منظورم اینه که برای حل این مشکل از خودش کمک بگیری که میشه اولین کمک مهمش بهت شاید هم آخرین!!!کمک

mard 28 moteaheh , out of Iran
2 rooze daram fekr mikonam , hanuz javabi nadaram ...

پی نوشتی از متن شرم آورتر

زن-25 ساله مجرد
جناب گوشزد اولين باره كه اينجا كامنت ميگذارم. هر چند زياد ميخوانم
از پي نوشت اتون خوشم نيومد اما نظرم در اين مورد

آقاي محترم بگذاريد من كمي باهاتون صادق باشم اگر خودتون با خودتون صادق نيستيد ! شما تعريف اتون از ازدواج فرق كرده و اين واضحه اما من مطمئن هستم از اون دست ادم هايي هستيد كه علي رغم ادعاتون خيلي هم وابسته و متكي به ديگران هستيد چرا اينو ميگويم؟ چون شما متاسفانه مثل خيلي از زن هاي ايراني (با وجو د اينكه مرد هستيد) منتظر بوديد كه يه نفر بيايد و شما رو نجات بدهد يعني مصداق همون شاهزاده با اسب سفيداش. من مطمئن هستم كه شما فكر ميكرديد قرار است همسرتون يه نجات دهنده باشد براي شما و چيزهايي رو كه تا حالا نداشتيد بهتون بدهد . شايد اين ديدگاه در مورد زنهاي ايراني قابل توجيه باشه به دليل محدوديت هاي اجتماعي (كه هر چند ازدواج تعاريف مختلفي دارد اما بر سر اينكه اين ديدگاه جزء غلط ترين اشون هست يه اجماع كلي وجود دارد) اما در مورد شما فقط يه چيز رو ميرسوند و اون اينكه شما به شدت آدم وابسته اي هستيد (لطفا با خودتون رو راست باشيد) و منتظر بوديد كه يه نفر بيايد و شرايط اجتماعي شما رو چه از لحاظ بيروني و چه از لحاظ دروني تغيير بدهد ! به نظر من اين غلط ترين ديدگاهيه كه ميشود در مورد ازدواج داشت (شما آزاديد هر نوع نگاهي داشته باشيد اما نگاه يه نجات دهنده به همسر غلطه حالا چه از طرف مرد باشه چه از طرف زن) و چون شما پايه رو اشتباه گذاشتيد الان به اينجا رسيديد.

باز هم نياز به يه كم روراستي بيشتر با خودتون هست ! نگاه اتون رو به زن عوض كنيد درسته كه ممكنه همسر شما دختر ساكت و كم تحرك اجتماعي باشد اما يه سوال: آيا نميتوانست بدون كمك شما به همين هايي كه الان دارد برسد؟ ممكن بود صد در صد مطابق همين ها نشود اما تو قرن ماهوراه و اتم و اينترنت ، من بعيد ميدانم زن شما از اون دخترهاي آفتاب مهتاب نديده اي باشد كه خودش رو تو خونه حبس كرده باشه و هيچ كاري نكنه كه اگه اينطور بود تشويق ها و كمك هاي شما هزار سال هم جواب نميداد. پس بايه پيش فرض ساده ميشود گفت شايد همسر شما از اون دست خانم هايي است كه فقط نياز به يه هول دادن دارد و خودش راه رو بلده و توان رفتن دارد. پس نتيجه ميگيريم كه حمايت شما دربهترين حالت مثل حمايت يه دوست خوب بوده براي يه دوست ديگه . پس يعني شايد نيازي به حمايت شما نبوده و اون خودش راه اشو رو پيدا ميكرده اما در بازه زماني طولاني تر. پس لطفا چتر حمايت پدروارانه اتون رو برداريد ! همسر شما نياز به حمايت شما نداشته شما يه همدلي ساده و كمكي به اون كرديد كه تو تموم زندگي هاي مشترك مصداق اش وجود دارد پس كار چندان خارق العاده ي نكرديد. بگذاريد يه مثال بزنم مثلا اگه شما ميخواستيد ادامه تحصيل بدهيد با يه هزينه بالا و از يه خانواده متوسط رو به پايين بوديد خوب همسر شما ممكن بود سالها با نداري شما بسازد و زندگي كنه و حتي يه لباس زيبا هم به تن اش ديده نشود فكر نميكنيد اين هم ميشود يه نوع حمايت از طرف يه زن بدون اينكه بخواهد مثلا اون رنگ و لعاب حضور اجتماعي و رييس مثلا جايي بودن رو داشته باشه؟ شما با يه پيش فرض ساده فكر كرديد كه همسر شما مثلا نياز به حمايت دارد مثلا براي ادامه تحصيل و از خودتون وقت گذاشتيد براي اش (همراه با يه پيش فرض ديگه كه حتما جبران خواهد شد) و در حاليكه فكر نميكنم تا حالا ازاش پرسيديد كه واقعا اين نيازاش بوده يا نه؟ اين صرفا چيزي بوده كه شما ميخواستيد و اون هم در بهترين حالت با خواسته شما همراهي كرده (حالا يا خودش ميخواسته و اون هم مثل شما فكر ميكرده يا نميخواسته بماند) . برادر عزيز اينكه شما در دنياي امروز به همسرتون كمك كنيد يا سنگ جلوي پاي اش نيندازيد (برخلاف مردهاي قديمي مثل بابابزرگ نود ساله من) كار چندان شاق و آنچناني اي نكرديد كه اين همه متوقع هستيد !
ببينيد شما پدر همسرتون نيستيد ! بگذاريد يه مثال بزنم: پدر من هم به من كلي اجازه براي مانورهاي اجتماعي داده اون هم يه ادم بي نهايت سنتي ماب كه ميگفت دختر 18 سالگي بايد دو تا بچه داشته باشه (البته الان ميگويد حيفه من شوهر كنم!!!) نه مانع ادامه تحصيل ام شد، نه مانع كاركردن ام تا ساعت 11 و 12 شب، نه مانع ورابط اجتماعي ام با انواع و اقسام آدمها چه مذكر و چه مونث و .... دقيقا مثل شما براي همسرتون ! اما يه ايرادي هست من هنوز هم از پدرم شاكي ام كه يه سري محدويت هايي براي ام ايجاد كرد و پشت سراش براي رفيق و آشنا كلي صفحه ميگذارم كه ايكاش خونه نشين ام ميكرد و نميگذاشت درس بخوانم ولي فلان كار رو نميكرد و من رو داغون كنه (دقيقا همون دعواي فرزند و پدر) و اون هم الان از من شاكيه كه ناسپاس ام و اين همه محبت اي كه اون در حق من كرده بي جواب ميگذارم.( ولي من ميگويم اينهايي كه پدرم افتخار ميكنه به دادن بهشون حق آزادي ايه كه يه انسان طبيعي ميتونه داشته باشه، نه محبت يه زندان بان البته اين به اين بحث مربوط نميشود همين طوري گفتم) شما پدر همسراتون نيستد ! قرار هم نيست اين نقش رو بازي كنيد چون آخرش همين ميشود مثل دعواي من و بابا ي ام. چه بسا كه همسراتون هم پيش دوست ها اش از اين باباي-همسر اش شكايت ميكنه و شايد حتي اصلا اين حمايت ها رو نميخواهد ! (پدر من هم اگر من رو حمايت نميكرد بالاخره من با جنگيدن و تلاش اوني رو كه ميخواستم به دست مي اوردم) و از كجا معلوم مثل حرف هاي منو در مورد اين پدراش نزند! پدر من هم كلي نگران من ه كه اگر يه روزي نباشه من بيچاره ميشوم (اينو ميلياردها بار بهم گفته) دقيقا مثل حس شما به همسراتون. با خودتون رو راست باشيد ! ميخواهيد پدروارانه و از نگاه بالا به پايين به همسراتون نگاه كنيد يا از نگاه كنار و بغل دستي و يه انسان ديگه


شما ميخواهيد پدر همسراتون باشيد يا شوهراش؟ اگه ميخواهيد شوهراش باشيد پس اين ازادي هايي رو كه بهش داديد مثل الطاف پدرانه بهش نگاه نكنيد كه بعد منتظر ما به اضاء اون باشيد، هميشه به خودتون بگوييد من دارم مثل يه انسان حق طبيعي رو به همسرم ميدهم براي زندگي ! و جبران اون اينه كه اون تمام توان اش رو براي استفاده از اين فرصت به كار بگيرد و من هم خوشحال ميشوم از اين موضوع (و اين يعني زندگي مشترك) . خوشحالي هر دو طرف در ازدواج در اين زمينه چيز كمي نيست. (عطف به گفته هاي خودتون بابات خوشحالي اتون) شما اين رو داريد پس فكر نميكنم خيلي هم نسبت به همسراتون لااقل الان دلسرد هستيد

حالا اگر همسراتون نميتواند زن خوبي براي هم صحبتي و هم كلامي با شما باشه ! اين بايد با خودش مطرح شود و دليل اش پرسيده شود! آيا واقعا به همون دليلي ه كه شما ميگوييد يا اصلا چيز ديگري بوده كه شما فكراش رو هم نميكرديد ! مثل ترس از دست دادن شما و نگفتن چيزي و يا .....
تعريف اتون رو از ازدواج هرچي كه هست بنويسيد براي خودتون و ببينيد كه واقعا نگاه يه نجات دهنده به همسراتون داشتيد يا نه؟ از همسراتون هم بپرسيد تعريف ازدواج رو شايد در تعريف اون، شما و حتي خودش بهترين همسر باشيد و يا شايد هم نباشيد. و ببيند اين جاده فكري چقدر بهم نزديكه يا دور؟ (من مطمئنم خيلي دور نيست) اما شما يه طرفه و با تعريف خودتون رفتيد به قاضي و فهميديد كه ممكنه ناراضي برگرديد ميخواهيد تلاش كنيد كه راضي برگرديد!

زن-25 ساله مجرد
جناب گوشزد اولين باره كه اينجا كامنت ميگذارم. هر چند زياد ميخوانم
از پي نوشت اتون خوشم نيومد اما نظرم در اين مورد

آقاي محترم بگذاريد من كمي باهاتون صادق باشم اگر خودتون با خودتون صادق نيستيد ! شما تعريف اتون از ازدواج فرق كرده و اين واضحه اما من مطمئن هستم از اون دست ادم هايي هستيد كه علي رغم ادعاتون خيلي هم وابسته و متكي به ديگران هستيد چرا اينو ميگويم؟ چون شما متاسفانه مثل خيلي از زن هاي ايراني (با وجو د اينكه مرد هستيد) منتظر بوديد كه يه نفر بيايد و شما رو نجات بدهد يعني مصداق همون شاهزاده با اسب سفيداش. من مطمئن هستم كه شما فكر ميكرديد قرار است همسرتون يه نجات دهنده باشد براي شما و چيزهايي رو كه تا حالا نداشتيد بهتون بدهد . شايد اين ديدگاه در مورد زنهاي ايراني قابل توجيه باشه به دليل محدوديت هاي اجتماعي (كه هر چند ازدواج تعاريف مختلفي دارد اما بر سر اينكه اين ديدگاه جزء غلط ترين اشون هست يه اجماع كلي وجود دارد) اما در مورد شما فقط يه چيز رو ميرسوند و اون اينكه شما به شدت آدم وابسته اي هستيد (لطفا با خودتون رو راست باشيد) و منتظر بوديد كه يه نفر بيايد و شرايط اجتماعي شما رو چه از لحاظ بيروني و چه از لحاظ دروني تغيير بدهد ! به نظر من اين غلط ترين ديدگاهيه كه ميشود در مورد ازدواج داشت (شما آزاديد هر نوع نگاهي داشته باشيد اما نگاه يه نجات دهنده به همسر غلطه حالا چه از طرف مرد باشه چه از طرف زن) و چون شما پايه رو اشتباه گذاشتيد الان به اينجا رسيديد.

باز هم نياز به يه كم روراستي بيشتر با خودتون هست ! نگاه اتون رو به زن عوض كنيد درسته كه ممكنه همسر شما دختر ساكت و كم تحرك اجتماعي باشد اما يه سوال: آيا نميتوانست بدون كمك شما به همين هايي كه الان دارد برسد؟ ممكن بود صد در صد مطابق همين ها نشود اما تو قرن ماهوراه و اتم و اينترنت ، من بعيد ميدانم زن شما از اون دخترهاي آفتاب مهتاب نديده اي باشد كه خودش رو تو خونه حبس كرده باشه و هيچ كاري نكنه كه اگه اينطور بود تشويق ها و كمك هاي شما هزار سال هم جواب نميداد. پس بايه پيش فرض ساده ميشود گفت شايد همسر شما از اون دست خانم هايي است كه فقط نياز به يه هول دادن دارد و خودش راه رو بلده و توان رفتن دارد. پس نتيجه ميگيريم كه حمايت شما دربهترين حالت مثل حمايت يه دوست خوب بوده براي يه دوست ديگه . پس يعني شايد نيازي به حمايت شما نبوده و اون خودش راه اشو رو پيدا ميكرده اما در بازه زماني طولاني تر. پس لطفا چتر حمايت پدروارانه اتون رو برداريد ! همسر شما نياز به حمايت شما نداشته شما يه همدلي ساده و كمكي به اون كرديد كه تو تموم زندگي هاي مشترك مصداق اش وجود دارد پس كار چندان خارق العاده ي نكرديد. بگذاريد يه مثال بزنم مثلا اگه شما ميخواستيد ادامه تحصيل بدهيد با يه هزينه بالا و از يه خانواده متوسط رو به پايين بوديد خوب همسر شما ممكن بود سالها با نداري شما بسازد و زندگي كنه و حتي يه لباس زيبا هم به تن اش ديده نشود فكر نميكنيد اين هم ميشود يه نوع حمايت از طرف يه زن بدون اينكه بخواهد مثلا اون رنگ و لعاب حضور اجتماعي و رييس مثلا جايي بودن رو داشته باشه؟ شما با يه پيش فرض ساده فكر كرديد كه همسر شما مثلا نياز به حمايت دارد مثلا براي ادامه تحصيل و از خودتون وقت گذاشتيد براي اش (همراه با يه پيش فرض ديگه كه حتما جبران خواهد شد) و در حاليكه فكر نميكنم تا حالا ازاش پرسيديد كه واقعا اين نيازاش بوده يا نه؟ اين صرفا چيزي بوده كه شما ميخواستيد و اون هم در بهترين حالت با خواسته شما همراهي كرده (حالا يا خودش ميخواسته و اون هم مثل شما فكر ميكرده يا نميخواسته بماند) . برادر عزيز اينكه شما در دنياي امروز به همسرتون كمك كنيد يا سنگ جلوي پاي اش نيندازيد (برخلاف مردهاي قديمي مثل بابابزرگ نود ساله من) كار چندان شاق و آنچناني اي نكرديد كه اين همه متوقع هستيد !
ببينيد شما پدر همسرتون نيستيد ! بگذاريد يه مثال بزنم: پدر من هم به من كلي اجازه براي مانورهاي اجتماعي داده اون هم يه ادم بي نهايت سنتي ماب كه ميگفت دختر 18 سالگي بايد دو تا بچه داشته باشه (البته الان ميگويد حيفه من شوهر كنم!!!) نه مانع ادامه تحصيل ام شد، نه مانع كاركردن ام تا ساعت 11 و 12 شب، نه مانع ورابط اجتماعي ام با انواع و اقسام آدمها چه مذكر و چه مونث و .... دقيقا مثل شما براي همسرتون ! اما يه ايرادي هست من هنوز هم از پدرم شاكي ام كه يه سري محدويت هايي براي ام ايجاد كرد و پشت سراش براي رفيق و آشنا كلي صفحه ميگذارم كه ايكاش خونه نشين ام ميكرد و نميگذاشت درس بخوانم ولي فلان كار رو نميكرد و من رو داغون كنه (دقيقا همون دعواي فرزند و پدر) و اون هم الان از من شاكيه كه ناسپاس ام و اين همه محبت اي كه اون در حق من كرده بي جواب ميگذارم.( ولي من ميگويم اينهايي كه پدرم افتخار ميكنه به دادن بهشون حق آزادي ايه كه يه انسان طبيعي ميتونه داشته باشه، نه محبت يه زندان بان البته اين به اين بحث مربوط نميشود همين طوري گفتم) شما پدر همسراتون نيستد ! قرار هم نيست اين نقش رو بازي كنيد چون آخرش همين ميشود مثل دعواي من و بابا ي ام. چه بسا كه همسراتون هم پيش دوست ها اش از اين باباي-همسر اش شكايت ميكنه و شايد حتي اصلا اين حمايت ها رو نميخواهد ! (پدر من هم اگر من رو حمايت نميكرد بالاخره من با جنگيدن و تلاش اوني رو كه ميخواستم به دست مي اوردم) و از كجا معلوم مثل حرف هاي منو در مورد اين پدراش نزند! پدر من هم كلي نگران من ه كه اگر يه روزي نباشه من بيچاره ميشوم (اينو ميلياردها بار بهم گفته) دقيقا مثل حس شما به همسراتون. با خودتون رو راست باشيد ! ميخواهيد پدروارانه و از نگاه بالا به پايين به همسراتون نگاه كنيد يا از نگاه كنار و بغل دستي و يه انسان ديگه


شما ميخواهيد پدر همسراتون باشيد يا شوهراش؟ اگه ميخواهيد شوهراش باشيد پس اين ازادي هايي رو كه بهش داديد مثل الطاف پدرانه بهش نگاه نكنيد كه بعد منتظر ما به اضاء اون باشيد، هميشه به خودتون بگوييد من دارم مثل يه انسان حق طبيعي رو به همسرم ميدهم براي زندگي ! و جبران اون اينه كه اون تمام توان اش رو براي استفاده از اين فرصت به كار بگيرد و من هم خوشحال ميشوم از اين موضوع (و اين يعني زندگي مشترك) . خوشحالي هر دو طرف در ازدواج در اين زمينه چيز كمي نيست. (عطف به گفته هاي خودتون بابات خوشحالي اتون) شما اين رو داريد پس فكر نميكنم خيلي هم نسبت به همسراتون لااقل الان دلسرد هستيد

حالا اگر همسراتون نميتواند زن خوبي براي هم صحبتي و هم كلامي با شما باشه ! اين بايد با خودش مطرح شود و دليل اش پرسيده شود! آيا واقعا به همون دليلي ه كه شما ميگوييد يا اصلا چيز ديگري بوده كه شما فكراش رو هم نميكرديد ! مثل ترس از دست دادن شما و نگفتن چيزي و يا .....
تعريف اتون رو از ازدواج هرچي كه هست بنويسيد براي خودتون و ببينيد كه واقعا نگاه يه نجات دهنده به همسراتون داشتيد يا نه؟ از همسراتون هم بپرسيد تعريف ازدواج رو شايد در تعريف اون، شما و حتي خودش بهترين همسر باشيد و يا شايد هم نباشيد. و ببيند اين جاده فكري چقدر بهم نزديكه يا دور؟ (من مطمئنم خيلي دور نيست) اما شما يه طرفه و با تعريف خودتون رفتيد به قاضي و فهميديد كه ممكنه ناراضي برگرديد ميخواهيد تلاش كنيد كه راضي برگرديد!

شرمنده جناب گوشزد كه اولين بار و اينقدر طولاني و اينكه متوجه نشدم و ظاهرا دو بار دكمه موس رو فشار دادم. ببخشيد و شرمنده

اينو يادم رفت بگويم
يعني الان بيشتررابطه شما با همسرتون شده مثل رابطه من و پدرم. نه رابطه بين يه زن و شوهر

میشه لطفا بفرمائید عیار زیبائی رو در چه زمانی باید سنجید ؟ پیش از ازدواج ؟ بغد از ازدواج ؟ دوران بارداری؟ بعد از چند تا شکم زائیدن؟ بعد از عمل زیبائی ؟ البته با هزینه شوهر خیر منظورم از جیب خانواده پدرزنشون هست .

لطفا کامنت دونی خودتون رو اصلاح کنید. خواندن نظرات به حدی مشکله که آدم ترجیج می‏ده بی‏خیال بشه.
در مورد سوال جالب شما: تا وقتی که افراد زمان ازدواج سنتی فکر می‏کنند، از روش همسریابی گرفته تا معیارهای ازدواج، چنین مشکلاتی وجود داره. در ضمن فاکتورهایی که شما در پی نوشت بیان کردید اصلا کافی نیست.

صرف نظر از بحث و پی نوشت مربوطه و درستی یا نادرستی آن از ذهن سیستماتیزه و حسابگر گوشزد که یک مسیله عاطفی را به عدد و رقم تبدیل کرده خیلی خوشم اومد.
راستی شما همیشه از این روش برای فهم و حل مسایل انسانی (علوم انسانی) استفاده می کنی؟

هميشه فكر ميكردم من با خواندن صفحه كامنتها مشكل دارم . اما ظاهرا بعضيهاي ديگر هم مشكلل دارند واقعاً بقدري طاقت فرساست كه آدم از خير خواندن و نظر دادن ميگذرد.
اگر برايت خرجي برنميدارد درستش كن!
اگر هم خرج دارد ما خوانندگان بيچاره وبلاگت حاضريم پول رويهم بگذاريم تا درست راستي شود
و انقدر عذاب نكشيم!

آهان!
يادم رفت نظرم را بگويم
به نظر من كه گويا ارسطو هم با آن موافق بوده (يا فيلسوفي ديگر نميدانم!)
:ازدواج مدفن عشق است
بنابراين ازآنجاكه وقتي پاي ازدواج به ميان ميآيد عشق پاي خود را از گود بيرون ميكشد،ميتوانم بگويم تا بحال هيچ تحليلي بهتر از آنچه كه گوشزد در پي نوشتش آورده وجود نداشته و به وجود هم نحخواهد آمد. !

ببخشید گوشزد جان جان اما افتادی به چرت گویی...یعنی اگر طرفین به هم علاقه نداشتو با هم صداقت و احترام و نجابت هم نداشتن اما به لحاظ تحصیلی و قیافه ای و ثروت به هم میخوردن زندگیشون شیرین میشه؟؟؟؟ اگار شما از دید اقتصادی حالا چه معنوی یا مادی به ازدواجت نگاه میکنی زودتر به ازدواجت خاتمه بده چون اصلا نفهمیدی زندگی یعنی چی

man Doost daram Nazarate on khanom ra ham dar morede shoma va in zendegi moshtarak befahmam. Vali vaghan nemidoonam manzooreton az in ke dar zendegi sharik nist chist? inha agar vaghan az nazare masaele khosousi(jensi, sexi, atefi va...) moshkeli nadarin bayad ghablele hal bashe. Mishe dar ghebale on chizhayi ke moshakerat nemikone barayash masouliyat tayin kard va, va natijaye on masouliyatha ro ham bemorror bayd did.
agar natijayi hasel nashod, Jodayi rahist baraye behta zendegi kardane har doye shoma vali bahazinehaye marboot be khodesh.
Shad zi,
Farhad, Canada

راستش خواستم به پیونشت گوشزد جواب بدم اما یه لحظه یاد بیت معروف "با مدعی نگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد از درد خودپرستی" افتادم و بی خیال شدم. تو که نوشتی مسئله خیلی ساده هست!!! یعنی مصداق همون مدعی هستی

راستش خواستم به پیونشت گوشزد جواب بدم اما یه لحظه یاد بیت معروف "با مدعی نگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد از درد خودپرستی" افتادم و بی خیال شدم. تو که نوشتی مسئله خیلی ساده هست!!! یعنی مصداق همون مدعی هستی

سلام. اولا كه در مورد مسائل انساني همه مسائل نسبي است و هميشه خوب مطلقي وجود ندارد.در ضمن همسر شما داراي ويژگي هاي مثبتي مي باشد كه خيلي از خانمهاي ديگر ندارند.براي مردان با توجه به فيزيك و درآمدزايي كه دارند هميشه اين فرصت وجود دارد كه با يك زن باالصطلاح بهتر از زن اولشون ازدواج كنن.باز هم بخاطر نسبي بودن مسائل.ولي ببينيم دنيا اين ارزش رو داره.به نظر من قدر خانمت رو بدون و طرز نگاهت رو عوض كن.دنيايت عوض مي شود.
zendegi100.blogfa.com

سلام دوست عزیز
من یک خانم 32 ساله و متاهلم این مورد تنها مختص آقایون نیست خیلی وقتها خانمها هم این احساس شما را در زندگی مشترک دارند شما هنوز خیلی جوانید اینو بدونید که جدایی آخرین راه و غیر قابل برگشت ترین راه است بهترین راه برای شما اینه که به خانمتون اعتماد به نفس بدیدو ازش کار بخواهید خیلی از مسئولیت های زندگی را به ایشان واگذار کنید و نقش حمایتی خودتون رو کمرنگ کنید بهش اجازه بدید اشتباه کنه و شکست بخوره این جوری رشد شخصیتی پیدا میکنه در ضمن اینو بدونید که خود شما هم باید در خودتون اصلاحاتی به وجود بیارید به جای اینکه ایشون رو با خانم های دیگه مقایسه کنید از زندگی راضی باشید و سعی کنید اونجور که می خواهید اونو بسازید

يک آدمی با پاک‌نيتی آمده مشکلاتش را مطرح کرده که شايد کمکی بگيرد، اما يک‌عده‌ انگار کاری جز زخم‌زبان‌زدن بلد نيستند!

خب اگر همونجور که بادید منطقی می گیم ادامه این زندگی درست نیست به قضیه نگاه کنیم منطقی نیست تو این سه سال شما به این همه بینش ،ارتقاء تحصیلی،مالی وخانوادگی رسیده باشید و تو ابتدای انتخابتون چرا دید منطقی نداشتید ؟؟؟؟راستی خانوم بهتری که گفتید می تونید پیداش کنید اسمش رو نمی تونید حدس بزنید؟؟؟؟یه کوچولو فکر کنید یادتون نیومد؟؟؟؟؟؟؟ من فکر میکنم با همین دید خود برتر بینی به تمام کارهای خانومتون حقیرانه نگاه کردید و تمام اعتماد به نفس اون بیچاره رو هم نابود کردید !!! با تمام این احوال ضمن مراجعه به یه مشاور سریعا خانومتون رو طلاق بدید بیچاره اون چه گناهی کرده باید شما رو تحمل کنه ؟؟؟؟

You can not find happiness ever if you be such selfish. Divorce is not you solution to find the happiness.

خوب دوستان نظرات زیادی دادن که خیلی هاش درسته اما من متاسفانه باید بگم ایشون با یک زن فعال و اجتماعی هم کنار نخواهد امد و بهتره اول ببینه خودش چی میخواهد که اونهم برای یه همچین شخصی به این سادگی نیست البته باید بگم که ضرر اصلی اون خانم جوان کرده که در هر دوصورت سرنوشت خیلی جالبی در انتظارش نخواهد بود اگه جدا بشه با این تعاریف که ازش میشه خیلی موفق نخواهد بود و اگر هم با ایشون بمونن که باید یک عمر تحمل کنن

راستش من نمی فهمم این بابا چی میخواد. ادم غیر سنتی که به حرف آشنا با کسی ازدواج نمی کنه؟
صداقت و سازگاری ملاک ازدواج؟ ای بابا اینا باید از اول باشه این که ملاک نیست قربونت!
سنتی ترین مردی که تو فامیل ما بود حداقل یه زن دپیلم ردی ولی خدای هیکل و خوشگلی گرفت تازه تو غیاث آباد ما اسمش به سنتی در رفت!
پول ؟
خانواده؟
هیچی؟ حداقل عاشق خودش میشدی که بگی عاشقش شدم.
از دید من پی نوشت گوشزد کاملن منطقیه. وقتی عاشق نشدی واسه چی آخه باید این همه ببو باز دربیاری؟
ازدواج فقط عشق نیست اگه باشه خوبه ولی بیشتر یه معامله دو طرفه است حداقل از نوع ایرانی اش. وگرنه اصل رابطه زن و مرد احتیاجی به عقد و مهریه و این حرفا نداره. دو نفر فقط به عشق و مکان احتیاج دارن برای زندگی و لذت بردن از زندگی. وقتی پای ازدواج پیش میاد که میخوای بابای بچه معلوم باشه ارثیه بعد از مرگ مشخص باشه و ...
و تازه برای خانومهای ایرانی موجودی اضافه به اسم مادر شوهر رو هم که با سر جهاز میاد اضافه کنید!
خلاصه کلام اگر دوسش داری بهش فرصت بده اینقدر بابا بازی سرش در نیار البته توانایی هاش رو هم در نظر بگیر یه ادم با استعداد هنری رو ازش انتظار نداشته باش انشتین بشه به همون پیکاسو راضیت بده. اگر هم فکر میکنی بی فایده است طلاق بگیر برادر من از سر بچگی ازدواج کردی باهاش حداقل مرد باش از سر دلسوزی باهاش ادامه نده!

بیچاره کسی که مشکلی داشته باشد و بخواهد با کمکهای اجتماعی آن را حل کند.آقا مشکل بی مشکل.تو این جامعه هیچکس حق نداره پاشو از خط بذاره اونورتر.همین و بس.
بهترین کار همون زندگی زیرزمینیه.یعنی خیانت های حرفه ای ،بعدش عصبانی شدن و رگهای غیرت زن یا مرد متورم شدن و. بعدش هم مثله و لینچ کردن همسر نازنین.این بهترین راه برای دوام زندگی بس مشترک و بس مقدس زناشویی و ازدواج است.باور نمی کنید از 118 بپرسید جانم.
نی لبک

هر کسی راه خودشو میره...راهی که دیگرون برات بگن بدبد عمشون میخوره من که خود نامه رو نخوندم ولی حدس میزنم...در ضمن با نی لبک هم موافقم در حد معقول...یعنی دیگه زنای محسنه در کار نباشه...انشا ءالله که در راه خیر و ثواب باشد و ذخیره آخرت

سلام
افراد صرف نظر از زن يا مرد بودنشان ممكن است خصوصيات تنبلي داشته باشند كه بررسي كن ببين آيا خانومت اينطوري هست يا نه؟
من خودم با معيار هاي ازدواج اوني كه گفته بود چيزهاي قابل سنجش مثل زيبايي و .. موافقم ولي نميشه فقط اون هارو معيار قرار داد
هيچ پرنده اي نمي تونه با يك بال بپره چه معيار هاي قابل سنجش و چه اخلاقيات
راستي خيلي از دست ملتي كه اينجا نظر دادن شاكي شدم آخه چه معني دار يه مثقال اطلاعت مثل خاله زنكا درباره ملت نظر بديم و بگيم چجور آدمي هستند
رفقا هيچ كسي هم نمي تونه بگه اين بنده خدا اگه زنشو طلاق بده خوشبخت يا بدبخت مي شه يا همينطور زنش چه بلايي سرش مي آد مگه چقدر اين دو نفر رو ميشناسيد
تازه بايد بگم ما اكثرا خودموو هم نميشناسيم بلكه فكر مي كنيم از توانايي هاي خودمون خبر داريم
با اون كسي كه گفته از خودش كمك بگير موافقم شايد مجبور بشه از همينجا همكاريشو با هات شروع كنه و اون آدم منفعلي كه مي خواهي بشه

در ضمن سيستم كامنت اينجا فاجعه است خيلي كنده بي زحمت درستش كنيد
براي تو و همسرت آرزوي خوشبختي دارم

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes