پاییز پدر
به ياد پدرم
پاییز میرسد...
پاییز باشکوه و دلانگیز میرسد
این آسمان دوباره پر از زاغ می شود
قلبم ز داغ لاله رخی، داغ میشود
چشمم، به قاب عکس تو زنجیر میشود
باز این هوا به یاد تو دلگیر میشود
در کوچهها دوباره دوان کودکان شاد
در خانهها دوباره پزان شلغم سپید
در دشتها دوباره روان سیل بیشکیب
از آسمان ستاره سرازیر میشود
من خسته،... ناامید،... پریشان و بیرمق
سر را میان حلقه دستان فشرده...منگ
بغضم میان سینه نفسگیر میشود
از یاد من نمیروی ای نازنین پدر
هر چند زندگی زبر و زیر می شود
18 نظرات:
خیلی با احساس و زیبا بود.
دکتر شاعر ندیده بودیم که دیدیم!
doki jOnam kheili kAret doroste:)
روحش شاد.
سلام.
"امید و گوشزد"
ای حکیمی که در تمامی دهر
پر شد از نام تو قریه و شهر
در طبابت علیمی و مهتر
در کتابت ز کاتبان برتر
در فراست فریس و بی همتا
در وجاهت یگانه و یکتا
حرفهایت چه دلنشین و قشنگ
عاشقانت هماره مست و ملنگ
"گر خوش آواز بودی و خوشخوان
نبدی بهتر از تو در مردان:)"**
_____________________
**با کسب اجازه والهام از ایرج میرزا
اگر در قید حیات نیستند خدا رحمتشان کند و دعای خیرشان همواره بدرقه شما. من ممنونم از اینکه نظرتان را در وبلاگگم نوشتین. امکان دارد باز هم بیایید. مجددا به نظرتان نیاز هست.
سلام دکتر گوشزد شاعر. تو هنری هست که نداشته باشی؟:)
بیزینسمن، نویسنده، تئوریسین، فیلسوف، پزشکی، رقاصی، خوانندگی،
آنچه خوبان همه دارند شما یکجا دارید:)
خوشبه حال پدرتون که همچین پسری دارهیادشون گرامی
az in she'r chandan khosham nayumad, ama khoshhalam ke edame dadam va baghiyeye post haa ro khundam chon az una kheili khosham umad. ba weblog e shoma taze ashna shodam va az in ashnaii khoshhalam :)
با اینکه خام خیلی پخته است.روی دل نمی مونه کامله کامل هضم میشه
مرسی گوشزد جان که به وبلاگم اومدی.تذکرت به جا بود
به به، به اين ترانه ي پائيزي دلت
بازم بگو وگرنه كمي دير مي شود
ظاهرا بساط طبعآزمایی پهن است...نازک خیالان و آتش به جانان بشتابند تا مهلت قریحه آزمایی به سر نرسیده...
خود من هم اگر بتوانم جوابیه منظوم برایتان مینویسم...تا ببینم!
زیتون جان ...یادم باشد در جشن تولد خودت یا وبلاگت برقصم تا دیگر متلک نپرانی!
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام!
یاد پدر گرامی باد.
سلام
خوب بود اما فکر می کنم اگه کمی اصلاحش کنید بهتر هم میشه...شاید هم نه.نمی دونم چرا گاهی که از منظر دل مفاهیم زندگی رو می بینیم آشفتگی های اون هستن که زیباترش می کنن.به هر حال آخرش خیلی دلنشینه.و اینکه بودند آدمایی تو زندگی ما که حالا نبودنشون آسمونو هم دلگیر کنه...
پاييز فصل تقلاي طبيعت ...
فصل رنگهاي بيبديل و بينظير
سلام چند وقتیه که وبلاگ شما رو میخونم اما هیچوقت اظهار نظری نکرده بودمو فقط خواننده بودم. اما اینبار چون گاه همین مشکل به بسر دهساله امرخ میده میخوام بگم منم همین کارو میکنم یعنی اگر نتونستم اول قانعش کنم کار خودم رو میکنم بعد سعی میکنم نظرش رو جلب کنم چون واقعا بضی وقته حرف تو مخشون فرو نمیره و بعدا میاد میگه ا مامان تو درست میگفتی البته شاید چون هنوز بچه اس اینجوریه حالا تا بزرگ شه.باباش که در مورد خونه و دکوراسیون اصلا نظر نمیده و میگه تو بیشتر وقتت رو تو خونه صرف میکنی هرجور خودت میخوای که اینم ایول بهش.راستی یه سوال دارم میخوام از دوستان سوال کنید فرق مرد خوبی که به همسرش بها میده با کسی که اصطلاحامیگن زن ذلیل رو در چی میدونن؟ شما در چی میدونید؟؟؟
این شعر اونقدر با احساس من همخوان بود که ساعت 4 بامداد مثل شبهایی که گذشت دوباره اشکهایم را جاری ساخت ای کاش میشد فقط یکبار دیگر دستش را میبوسیدم فردا باز هم مهمان خاک پاکش خواهم شد باز هم تشکر زهرا از اهواز
سلام...
شعر پدر بسیار زیبا بود انشالله همیشه موفق باشی
Do you have any idea? Click here and post a Comment