راه رفتن بالای ابرها
عمرا" اگر باور کنید که این عکس ها را من گرفته باشم...از بالای ابرها در حالی که کف پایم روی زمین است!!
اگر هم باور کنید می گذاریدش به حساب این که دوربینش خوب بوده و از این جور حرفهای مفت!!
شاید هم سری تکان بدهید و بگویید قربان فتوشاپ بروم!
چه می توان کرد؟ دیر باورید و بدگمان...حیف من که جانم را برای شما به خطر انداختم!
اما با همه این اوصاف من شما را دوست دارم.
این عکس را هم برای پس زمینه ویندوزتان گرفتم...تقدیم با عشق
پی نوشت:
در شمال ایران، از علمده به طرف یوش (زادگاه نیما یوشیج) که بروی، بعد از طی ده کیلومتر در مه بسیار غلیظ که همان ابرهایی است که می بینید، آفتاب نمایان می شود و منظره ای بس بدیع را در برابر چشمان شما می گشاید.
این جاده در نهایت به جاده چالوس یا هراز منتهی می شود و در آن هیچ تونلی نیست.
بارها تا بالای کوه می روی و به قعر دره باز می گردی.
پی نوشت2:
ظاهرا روزنامه شرق 2 روز پیش (پنجشنبه) در مطلبی با استناد به برخی مطالبی که من در وبلاگم نوشته ام به جامعه پزشکی نسبت هایی داده که اسباب ناراحتی و خشم برخی همکاران را فراهم نموده است.
سپاسگزار خواهم شد چنانچه اگر کسی این مطلب را خوانده است به طور مشخص برای من بنویسد که به چه بخش از مطالب من استناد و اشاره شده بود؟
خودم امروز می خواستم این روزنامه را بخرم حیفم آمد که دویست تومان بابتش بپردازم!!
15 نظرات:
حالا اگه ما باور کنیم شما این عکسها رو فقط به نیت ویندوز ما گرفتید میگید اینجا اصلن کجا هست؟
من که گذاشتمش داخل ارشیو عکسام. حالا چه کار شما چه کار دوربین چه کار فوتوشاپ
دستتون درد نکنه دکتر جان
پس ما هم سیوش می کنیم
شمال نرفته!
پاشو یه سربرو جواهرده تا همه اینا یادت بره.
پست قبلت هم چرت بود
زیبا بود و در بلاگچین لینک شد.
kheili kheili kheili zibast
in aksa !
تو می اوجیدی در مه
.....
واي بسيار زيبا بود بسيار زيبا... ممنون سيوش كردم... بيخود نبود كه يوشيج اونقدر زيبا ميسرود...منم يه عكس جالب گذاشتم تو بلاگم كه ديدنش خالي از لطف نيست!
جان !
مخصوصاً دوّمی خیلی جانانه است .
این پدرسوخته نیما چه کیفی می کرده . من م اونجاها بودم شاعر می شدم . به ولای ِ نانا !
دست ت درد نکنه ؛ و خوش باشی دکی جون !!
ویک اند شرق پنجشنبه یه مقاله ی یکی به میخ یکی به نعلی درباره ی دکترهای تحصیل کرده و خارج رفته و صد البته پول پرست و بی وجدان نوشته بود. پنبه ی تو رو هم اون وسط زده بود گوشزد جان. خوشم نیومد راستش. یه جورائی داشت با استفاده از نوشته ی تو که اسمشو گذاشته بود اعترافات یک پزشک، غیر اخلاقی و غیر وجدانی بودن رفتار پزشک ها رو تایید می کرد. خبر داری اصلا؟
آنا ماریای عزیز
سپاسگزار می شوم چنانچه نشانی اینترنتی آن را برایم بگذاری
گوشزد جان متاسفانه کافه شرق در سایت شرق موجود نیست. اما من برای یکی دو وبلاگ که درباره ی ضمیمه ی شرق پنج شنبه نوشتند مثل این جا
http://sizief.wordpress.com/2007/06/15/96/
کامنت گذاشتم که اگر می تونن اون صفحه رو برات بفرستند.
در ضمن، نویسنده ی اون مقاله آقائی به نام علیرضا اشراقیه. این جا هم گذرا در حد یه خط به اون مقاله اشاره شده:
http://blog.360.yahoo.com/blog-9lO3QqQmfrIk8DcBQ8CQRsvdPIZ1QA--?cq=1
اون نوشته ای هم که از تو نقل قول شده، همون پستیه که در باره ی دو نوع بیمار و دو نوع ویزیت نوشته بودی.
عجیبه که هیچ کس از خواننده های این جا اون مقاله رو ندیده. عجیبه ها... چرا من همش فکر می کنم وبلاگ این آقا رو قبلا دیدم؟
http://www.sharghnewspaper.ir/Released/86-03-24/default.htm
خوب من باور کردم و سیوش کردم و حالا هم میزارم برا بک گراندم
موضوع مربوط به دو نوع ويزيت ارزان قيمت مدت دار و گران قيمت اورژانسي بود و كل نوشته شما را در اين مورد چاپ كرده بود. شرق روز پنج شنبه 24 خرداد
دوست عزیز از سر اتفاق 15 خرداد بخاطر بسته بودن جاده چالوس برای اولین بار از این جاده به کرج برگشتم واقعا زیبا بود و زیبا تر اینکه این جاده در زمان رضا شاه درست شده ودر آخر از عکس های زیبای شما بخاطر زنده کردن خاطره سفرم سپاسگذارم
Do you have any idea? Click here and post a Comment