دوباره ص.ک.ص
چند شب پیش در خانه یکی از دوستان به نام سروش مهمان بودیم.
من، فرشاد و حمید به اتفاق همسران و بدون بچه ها به صرف شام جمع شده بودیم.
بعد از شام خانم ها به گوشه ای از مجلس رفتند و آقایان بر سر میز با مختتصری مشروب مشغول شدند.
اندکی که سرمان گرم شد حمید که تا حدی لاف زن است به طور غیر مترقبه ای پرسید:
شما چند بار در هفته صکص دارید؟
ما کمی جا خوردیم ولی هر کدام پاسخ دادیم که به طور متوسط هفته ای یکی دو بار.
حمید با لحن فاتحانه ای گفت:
ولی من حداقل شبی دو بار صکص دارم!و اگر ظهر هم خانه باشم یک بار هم ظهر ها صکص خواهم داشت!
در حالی که احساس غرور می کرد منتظر عکس العمل ما ماند.
فرشاد در حالی که فیلسوفانه به او نگاه می کرد با لهجه اصفهانی بسیار غلیظ پاسخ داد:
آخه فرقی ما با تو اینس که تو نسبت به عملی که باید انجام بشه تا اسمش صکص باشه کاملا بی اطلاعی!
اما تو هر بار تونوکه ات (تنبانت) را می کشی پایین چه بخوای بشاشی، چه بخوای شورتت رو عوض کنی و چه بخوای تشکیلاتت رو هوا بدی اسمش را می ذاری صکص و کنتورت یکی می ندازه!!
یک ربع ساعت به این جواب می خندیدیم.
لطفا با ذکر سن، جنس، محل اقامت و طول دوره ازدواج (یا دوستی) بنویسید که چند بار در هفته صکص دارید و مدت آن چقدر است.
اگر پارتنر های متعدد دارید نیز به تفکیک موارد را ذکر کنید.
باشد تا با تبادل این اطلاعات، خانواده هایی را از نگرانی برهانید!!
پی نوشت:
سالها پیش که پزشک عمومی بودم روزی در مطب پیرزنی بسیار چاق (حدودا 120 کیلوگرم) در حالیکه از نارسایی قلبی و آسم شدید به سختی نفس می کشید به من مراجعه کرد.
مشکلش نه این آسم و نه نارسایی قلبی بود بلکه از شوهرش شکایت داشت که هر شب او را با این حال بد مجبور می کند که کاملا برهنه شود و یک صکص کامل باید با او داشته باشد.
از من مصرانه خواست که دارویی به او بدهم که در غذای شوهرش بریزد و میل جنسی او را از بین ببرد.
از او خواستم که شوهرش را برای ویزیت بیاورد تا هم یک ویزیت اضافه گرفته باشم!! و هم این رستم دستان و سام نریمان را ببینم که از این پیرزن چاق بیمار آسمی هم نمی گذرد.
گفت: اتفاقا در سالن است و من بیرون می روم تا او شک نکند که من شکایتش را به شما کرده ام.
پیرزن بیرون رفت و یک پیرمرد ریقماسی بسیار لاغر که به زحمت 40 کیلو می شد و یک عینک ته استکانی داشت در حالی که به علت پارکینسون سرش روی بدنش لق می زد، عصا زنان وارد اتاق شد.
از تصور صحنه صکص این پیرمرد ریقماسی لقوه ای با آن پیرزن تنومند آسمی چنان به خنده افتاده بودم که نمی توانستم خودم را کنترل کنم.
پیرمرد مدتی منتظر شد تا خنده من بند بیاید و وقتی دید که بی نتیجه است دست در جیبش کرد و چند پوسته آمپول تستوسترون در آورد و روی میز جلوی من گذاشت و گفت:
چند وقته شهوتم کم شده! چند تا از این آمپولها برام بنویس تا پیش زنم بیشتر از این شرمنده نباشم!
لطفا در ابراز نظر تردید نکنید...این می تواند به عنوان یک نظرسنجی کم نظیر در جامعه ایرانی تلقی شود و شاید مورد استناد قرار بگیرد.
پی نوشت2:
متاسفم که یک نفر چند بار است که وبلاگ مرا پینگ می کند و شما را بیهوده به اینجا می کشاند.
تا اینجا آمده ام و شما هم هستید بگویم که برخی زوجین تمایل دارند که همسرشان با جنس مخالف سر سنگین باشد نگوید و نخندد و شوخی نکند ولی در رابطه اش با خود او شوخ و اجتماعی و سرحال باشد.
چنین چیزی مقدور نیست و اگر نمونه اش را دیدید با یک "نقش بازی کردن" مزورانه روبرو هستید که دیر یا زود بازیگرش رسوا می شود!
جمع بندی آماری این بحث با این تعداد ممکن نیست ولی اینقدر که من فهمیدم ماهی8-6 بار برای تازه مزدوجین و 6-4 بار برای آنان که چند سالی از ازدواجشان گذشته است نرمال محسوب می شود.
آنان که بیش از ده بار در ماه صکث دارند در بین "نو مزدوجین" دیده می شوند ولی در پا به سن گذشته ها بسیار نادرند مگر در کسانی که پارتنر های متعدد دارند یا کسانی که مشاعرشان چنان از کار افتاده است که قدرت حفظ تصویر ذهنی خود را از صکث اخیر برای بیشتر از 24 ساعت ندارند!