از وجدان کاری تا بیکاری
دو روز تعطیلی غیر منتظره من به بطالت گذشت.
بعد از اینکه روزهای چهارشنبه و پنجشنبه تعطیل اعلام شد، زن و بچه اصرار کردند که به یک مسافرت کوتاه مدت برویم ولی من مخالفت کردم و گفتم که هم چهارشنبه و هم پنجشنبه به تعدادی از بیماران نوبت داده ام و اگر بیایند و نباشم برایشان سخت خواهد بود.
به خانه منشی ها زنگ زدم و گفتم که باید فردا و پس فردا بیایید.
غرغر مبسوطی ارایه دادند که دولت تعطیل کرده...جواب قاطعی تقدیمشان کردم که غلط کرده!!
گفتند: شما که ویزیتشان را از قبل گرفته ای فوقش شنبه می آیند...گفتم: ما باید به قرار خود پایبند بمانیم.
با دلخوری همه را کشیدم سر کار...هشت نفر برای چهارشنبه و 4 نفر برای پنجشنبه نوبت گرفته بودند، یک نفرشان هم نیامد!!
حتی یک تلفن هم نزدند که بپرسند مطب باز است یا نه...دلم برای چه کسانی سوخته بود.
دفعه دیگر خر باشم(دور از جانم) اگر به قول و قرار ایچنینی پایبند بمانم.
دوستی تعریف می کرد که چند وقت پیش در یکی از کنفرانس های علمی، رادیولوزیستی آمده بود که طرز تشخیص پارگی منیسک زانو را توضیح دهد.ایشان که سالها وقت خود را صرف کرده بود و آرتروگرافی (تزریق ماده حاجب به داخل مفصل و گرفتن عکس) مفاصل مختلف همراه با تکنیک ها و ریزه کاریهای آن را فراگرفته بود و چنان متبحر شده بود که از کل رشته رادیولوژی به این شاخه پرداخته بود و دیگران هم که او را در این کار بسیار متبحر یافته بودند از همه استان بیمارانی که نیاز به آرتروگرافی داشتند را به ایشان معرفی می کردند.
در چند سال گذشته موقعیت تراژیکی برای این رادیولوژیست به وجود آمده بود به این ترتیب که با آمدن ام آر آی ( (MRI و ارزش تشخیصی بسیار بهتر آن و نیز بی نیازی آن از تزریق آمپول به داخل مفصل، به کلی آرتروگرافی منسوخ شد و این برای رادیولوژیست مذکور که بیشتر دوران حرفه ای خود را صرف آموختن این روش کرده بود و سایر شاخه های رادیولوژی را تقریبا فراموش کرده بود یک فاجعه به حساب می آمد.
او با روش وگفتاری که استیصال و همزمان بی منطقی از آن مشهود بود سعی داشت ثابت کند که آرتروگرافی نسبت به ام آر آی روش بهتری است...حرفهایی که هیچکس را در آن سالن قانع نکرد!
تا قبل از آمدن رضاشاه روحانیون مشاغل متعددی را اداره می کردند...ازدواج، طلاق، ثبت احوال، دفترداری و محضر، قضا و دادرسی، آموزش و پرورش، اعلان جهاد و تحریم اقتصادی و ...از جمله مشاغلی بود که با آمدن رضاشاه از روحانیون گرفته شد و سازمانهای مستقلی برای آنان تاسیس گردید.
علت بیشتر دشمنی روحانیت با رضاشاه و مدرنیته همین بود که مشاغل آنان را گرفت...همان دشمنی که رادیولوژیست مذکور با بر ضد ابزار مدرن تر ابراز می کرد.
اگر روزی ابزار مدرن تر شغل شما که عمری صرف آموختن آن نموده اید و از راه آن امرار معاش کرده اید را از شما بگیرد چه می کنید؟
در دو سال گذشته دانشگاه چند بار از من دعوت کرده است که این تکنیکها را به دستیاران بیاموزم و هر بار من طفره رفتهام.