حضرت آیت الله منتظری...لطفا نظریه ولایت فقیه را پس بگیرید!
حضرت آیت الله منتظری
با عرض سلام
همانطور که خود شما بهتر از هر کس دیگری اطلاع دارید پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجلس خبرگان تحت رهبری شما با کنار گذاشتن پیش نویس قانون اساسی که توسط گروهی از حقوقدان های بی طرف تهیه و توسط شخص آیت الله خمینی هم امضا و تایید شده بود به تهیه قانون اساسی پرداخت که مهمترین شاخصه آن غلبه مسایل فقهی بر مسایل حقوقی و مخصوصا قرار دادن اصل ولایت فقیه به عنوان سنگ بنای این قانون بود.
بر اساس همان قانون به همان ولایت فقیه اختیار "نصب و عزل" رییس جمهور داده شد...اختیاری که در اولین فرصت از آن استفاده شد.
بر اساس همان قانون به ولایت فقیه اختیار نصب و عزل رییس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور داده شد.
قانون اساسی که بر اساس آن اختیار نصب فقهای شورای نگهبان که صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری و مجلس را تایید می کردند (و در همه دوره ها این کار را کردند اگرچه در دور اول ریاست جمهوری و مجلس نظارت استصوابی کمرنگ تر اعمال شد) به رهبر واگذار شده بود.
همچنین فرماندهی کل قوا و ریاست رادیو و تلویزیون به همراه اختیارات دیگری نظیر اعلام جنگ و صلح به ولی فقیه سپرده شد...
در ازای این همه اختیارت غیر قابل تصور هیچ راهکار متناسبی برای کنترل این قدرت افسانه ای اندیشیده نشد.
از همان ابتدا بر بسیاری از آگاهان این امر واضح بود که چنین قدرت بلامنازعی به فساد می انجامد...قدرتی که با به کار گیری آن رییس جمهور منتخب عزل شد...از اعلام صلح بر خلاف مصالح کشور خودداری شد...با اعمال نظارت استصوابی حقوق اساسی ملت در انتخابات مختلف به طور کامل زیر پا گذاشته شد...در قوه قضاییه ای که فقهای منتصب ولی فقیه گمارده شده بودند تمامی اشکال نقض حقوق بشر از محاکمات چند دقیقه ای تا شکنجه های زندانیان و از تجاوز به زندانیان تا کشتار آنان به کار گرفته شد به شکلی که منجر به اعتراض شجاعانه شما گردید...اعتراضی که باز نارسایی همان قانون اساسی سبب شد که شمایی که با رای مجلس خبرگان انتخاب شده بودید توسط ولی فقیه عزل شدید... و دست آخر هم به سبب همان قانون اساسی و قدرت بلامنازعی که به ولی فقیه اعطا کرده بود آیت الله خمینی با انتصاب افراد مورد اعتماد خود دست به اصلاح اصولی از قانون اساسی و جایگزینی ولایت مطلقه فقیه به جای ولایت فقیه بزند...اصلاحاتی که بعدها شما از آن به عنوان شرک یاد کردید.
حضرت آیت الله :
خود شما بهتر از هر کس دیگری می دانید که هیچ راه حل قانونی برای مجاب کردن و به راه راست هدایت کردن ولی فقیهی که به کودتا دست زده است و مردم معترض به آن را در خیابان ها به گلوله بسته و در زندانها زیر شکنجه کشته است چنان که نه تنها اعتراض نهادهای مذهبی (مراجع تقلید) را برانگیخته بلکه اکثریت شخصیت های قدیمی انقلاب را به قهر واداشته و اعتماد عمومی را از بین برده است...
حضرت آیت الله
راه حل عملی و در عین حال قانونی شما که بر طبق آن بتوان ولی فقیه جائری که به اختیارات قانونی بسنده نکرده و برای بسط قدرت خود دست به کودتا زده است چیست؟ در آن قانون اساسی که چنین اختیارات وسیعی به ولی فقیه می دادید برای این روز مبادا چه اندیشیده بودید؟ یا شاید باور دارید که مجلس خبرگانی که اینچنین و با واسطه توسط ولی فقیه منصوب شده اند قادر به عزل چنین ولی فقیهی با این پیشینه و عملکرد و عدم مقبولیت مردمی و حتی مذهبی می باشد.
و با توجه به اینکه چنین مشکلی (سوء استفاده از قدرت بلامنازع) توسط هم ولی فقیه سابق و هم ولی فقیه فعلی رخ داده است ، چه تضمینی وجود دارد که در آینده این مشکلات تکرار نشود.
امروز پس از سی سال مشخص شده است که تئوری ولایت فقیه در عمل و پس از پیاده شدن و صرف نظر از شخص ولی فقیه منجر به تحمیل هزینه های هنگفتی هم برای کشور و ملت و هم برای مذهب و دین شده است...آیا شما برکات در خور توجهی که ارزش این هزینه ها را داشته باشد برای این تئوری متصورید.
حضرت آیت الله منتظری
لطفا یا راهکار عملی و قانونی برای حل این معظل نشان دهید و یا فرضیه ولایت فقیه را پس بگیرید تا حکمرانان فعلی (و احتمالا بعدی) نتوانند با تکیه بر این پشتوانه مذهبی قدرت طلبی و سیطره جویی خود را بپوشانند.
پی نوشت:
من این مطلب را برای دفتر آیت الله منتظری هم فرستاده ام از ایشان خواسته ام که توضیح دهند به عنوان رییس مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی و کسی که اصل ولایت فقیه را در این قانون تعبیه کرده اند چه راهکار عملی برای عزل ولی فقیهی که به فتوای خود ایشان جائر است اندیشیده اند.به عبارت دیگر الآن این گوی و این میدان ...ولی فقیه تقلب کرده است و ظلم کرده و انسان های بی گناه بسیاری به فرمانش کشته شده اند و شکنجه شده اند و به آنها تجاوز شده و کشور را در مسیر خطرناک قرار داده و دیکتاتوری پیشه کرده و ...قاعدتا هر کدام از دلایل فوق برای عزل هر رهبری در هر کجای دنیا کفایت می کند.در قانون اساسی ما چه مکانیسمی برای عزل رهبر تعبیه شده است.
لطفا نگویید که خبرگانی که با واسطه شورای نگهبان انتخاب شده اند و عمدتا نمایندگان ولی فقیه در شهرهای مختلفند حاضر و قادرند که چنین کاری را انجام دهند...و به فرض محال که واقعا بخواهند که چنین کاری بکنند فاقد ابزار اجرایی برای چنین کاری هستند.
نیروی نظامی و انتظامی تحت فرمان رهبرند و روسای قوه قضاییه منصوب و فرمانبردار او هستند و برای حرف مراجع و معتمدان ملت تره هم خرد نمی کنند.همانطور که در این نوشته به آن پرداخته ام بهتر است آیت الله منتظری این تئوری را که در عمل شکست خورده است پس بگیرند تا پشتوانه و مجوز شرعی برای دیکتاتوری فراهم نکرده باشند.
عجز و درماندگی آمیخته با ترس و نگرانی همه رهبران اصلاح طلب و حتی کسانی مثل لاریجانی و شاهرودی در برابر رهبر آنچنان نمایان است که مدتی است صدا از هیچ کدامشان در نمی آید.
متاسفانه چاره ای جز پرستیدن بتی که خود تراشیده اند ندارند.
با عرض سلام
همانطور که خود شما بهتر از هر کس دیگری اطلاع دارید پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجلس خبرگان تحت رهبری شما با کنار گذاشتن پیش نویس قانون اساسی که توسط گروهی از حقوقدان های بی طرف تهیه و توسط شخص آیت الله خمینی هم امضا و تایید شده بود به تهیه قانون اساسی پرداخت که مهمترین شاخصه آن غلبه مسایل فقهی بر مسایل حقوقی و مخصوصا قرار دادن اصل ولایت فقیه به عنوان سنگ بنای این قانون بود.
بر اساس همان قانون به همان ولایت فقیه اختیار "نصب و عزل" رییس جمهور داده شد...اختیاری که در اولین فرصت از آن استفاده شد.
بر اساس همان قانون به ولایت فقیه اختیار نصب و عزل رییس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور داده شد.
قانون اساسی که بر اساس آن اختیار نصب فقهای شورای نگهبان که صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری و مجلس را تایید می کردند (و در همه دوره ها این کار را کردند اگرچه در دور اول ریاست جمهوری و مجلس نظارت استصوابی کمرنگ تر اعمال شد) به رهبر واگذار شده بود.
همچنین فرماندهی کل قوا و ریاست رادیو و تلویزیون به همراه اختیارات دیگری نظیر اعلام جنگ و صلح به ولی فقیه سپرده شد...
در ازای این همه اختیارت غیر قابل تصور هیچ راهکار متناسبی برای کنترل این قدرت افسانه ای اندیشیده نشد.
از همان ابتدا بر بسیاری از آگاهان این امر واضح بود که چنین قدرت بلامنازعی به فساد می انجامد...قدرتی که با به کار گیری آن رییس جمهور منتخب عزل شد...از اعلام صلح بر خلاف مصالح کشور خودداری شد...با اعمال نظارت استصوابی حقوق اساسی ملت در انتخابات مختلف به طور کامل زیر پا گذاشته شد...در قوه قضاییه ای که فقهای منتصب ولی فقیه گمارده شده بودند تمامی اشکال نقض حقوق بشر از محاکمات چند دقیقه ای تا شکنجه های زندانیان و از تجاوز به زندانیان تا کشتار آنان به کار گرفته شد به شکلی که منجر به اعتراض شجاعانه شما گردید...اعتراضی که باز نارسایی همان قانون اساسی سبب شد که شمایی که با رای مجلس خبرگان انتخاب شده بودید توسط ولی فقیه عزل شدید... و دست آخر هم به سبب همان قانون اساسی و قدرت بلامنازعی که به ولی فقیه اعطا کرده بود آیت الله خمینی با انتصاب افراد مورد اعتماد خود دست به اصلاح اصولی از قانون اساسی و جایگزینی ولایت مطلقه فقیه به جای ولایت فقیه بزند...اصلاحاتی که بعدها شما از آن به عنوان شرک یاد کردید.
حضرت آیت الله :
خود شما بهتر از هر کس دیگری می دانید که هیچ راه حل قانونی برای مجاب کردن و به راه راست هدایت کردن ولی فقیهی که به کودتا دست زده است و مردم معترض به آن را در خیابان ها به گلوله بسته و در زندانها زیر شکنجه کشته است چنان که نه تنها اعتراض نهادهای مذهبی (مراجع تقلید) را برانگیخته بلکه اکثریت شخصیت های قدیمی انقلاب را به قهر واداشته و اعتماد عمومی را از بین برده است...
حضرت آیت الله
راه حل عملی و در عین حال قانونی شما که بر طبق آن بتوان ولی فقیه جائری که به اختیارات قانونی بسنده نکرده و برای بسط قدرت خود دست به کودتا زده است چیست؟ در آن قانون اساسی که چنین اختیارات وسیعی به ولی فقیه می دادید برای این روز مبادا چه اندیشیده بودید؟ یا شاید باور دارید که مجلس خبرگانی که اینچنین و با واسطه توسط ولی فقیه منصوب شده اند قادر به عزل چنین ولی فقیهی با این پیشینه و عملکرد و عدم مقبولیت مردمی و حتی مذهبی می باشد.
و با توجه به اینکه چنین مشکلی (سوء استفاده از قدرت بلامنازع) توسط هم ولی فقیه سابق و هم ولی فقیه فعلی رخ داده است ، چه تضمینی وجود دارد که در آینده این مشکلات تکرار نشود.
امروز پس از سی سال مشخص شده است که تئوری ولایت فقیه در عمل و پس از پیاده شدن و صرف نظر از شخص ولی فقیه منجر به تحمیل هزینه های هنگفتی هم برای کشور و ملت و هم برای مذهب و دین شده است...آیا شما برکات در خور توجهی که ارزش این هزینه ها را داشته باشد برای این تئوری متصورید.
حضرت آیت الله منتظری
لطفا یا راهکار عملی و قانونی برای حل این معظل نشان دهید و یا فرضیه ولایت فقیه را پس بگیرید تا حکمرانان فعلی (و احتمالا بعدی) نتوانند با تکیه بر این پشتوانه مذهبی قدرت طلبی و سیطره جویی خود را بپوشانند.
پی نوشت:
من این مطلب را برای دفتر آیت الله منتظری هم فرستاده ام از ایشان خواسته ام که توضیح دهند به عنوان رییس مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی و کسی که اصل ولایت فقیه را در این قانون تعبیه کرده اند چه راهکار عملی برای عزل ولی فقیهی که به فتوای خود ایشان جائر است اندیشیده اند.به عبارت دیگر الآن این گوی و این میدان ...ولی فقیه تقلب کرده است و ظلم کرده و انسان های بی گناه بسیاری به فرمانش کشته شده اند و شکنجه شده اند و به آنها تجاوز شده و کشور را در مسیر خطرناک قرار داده و دیکتاتوری پیشه کرده و ...قاعدتا هر کدام از دلایل فوق برای عزل هر رهبری در هر کجای دنیا کفایت می کند.در قانون اساسی ما چه مکانیسمی برای عزل رهبر تعبیه شده است.
لطفا نگویید که خبرگانی که با واسطه شورای نگهبان انتخاب شده اند و عمدتا نمایندگان ولی فقیه در شهرهای مختلفند حاضر و قادرند که چنین کاری را انجام دهند...و به فرض محال که واقعا بخواهند که چنین کاری بکنند فاقد ابزار اجرایی برای چنین کاری هستند.
نیروی نظامی و انتظامی تحت فرمان رهبرند و روسای قوه قضاییه منصوب و فرمانبردار او هستند و برای حرف مراجع و معتمدان ملت تره هم خرد نمی کنند.همانطور که در این نوشته به آن پرداخته ام بهتر است آیت الله منتظری این تئوری را که در عمل شکست خورده است پس بگیرند تا پشتوانه و مجوز شرعی برای دیکتاتوری فراهم نکرده باشند.
عجز و درماندگی آمیخته با ترس و نگرانی همه رهبران اصلاح طلب و حتی کسانی مثل لاریجانی و شاهرودی در برابر رهبر آنچنان نمایان است که مدتی است صدا از هیچ کدامشان در نمی آید.
متاسفانه چاره ای جز پرستیدن بتی که خود تراشیده اند ندارند.
12 نظرات:
ولایت مطلقه در بازنگری سال 68 اضافه شد ربطی به آقای منتظری نداره
اشتباهی که بسیاری از جوانان و از جمله شما (احتمالا جوان) می کنید این است که گمان می کنید وضع در زمان آیت الله خمینی بهتر از اکنون بود چرا که آن زمان ولایت فقیه بود و حالا ولایت مطلقه شده است.
در همان زمان هم بسیاری از بزرگترین مراجع از جمله شریعتمداری، قمی، شیرازی و روحانی به علت مخالفت با ایده های آیت الله خمینی به حصر افتادند.
رییس جمهوری قانونی کشور توسط ایشان عزل شد.
قوه قضاییه تحت فرمان ایشان به رهبری آیت الله موسوی اردبیلی (رییس دیوان عالی کشور و از مراجع تقلید فعلی)و آیت الله صانعی (دادستان کل کشور و از مراجع تقلید فعلی) جنایات عدیده ای در محاکمه و زندان انجام دادند که قسمتی از آنها در خاطرات آیت الله منتظری هم آمده است.
در همان زمان هم مسئول ختم جنگ طبق همان قانون اساسی آیت الله خمینی بود که شش سال آخرش زاید بود و به حرف هیچ دلسوزی برای ختم جنگ اهمیت نمی داد.
در همان زمان هم رییس صدا و سیما را ولی فقیه انتخاب می کرد و همین اعترافات را از افراد بزرگی نظیر آیت الله شریعتمداری و قطب زاده و سید مهدی هاشمی گرفتند و پخش کردند...شکنجه و کشتار زندانیان در سال 67 نیز حاجت به یادآوری ندارد.
غرض اینکه مسئله ولایت فقیه تا زمانی که یک بحث حوزوی بود می توانست درست یا غلط باشد ولی از وقتی که به صحنه عمل آمده است نتایجش به شکل فاجعه باری ظهور کرده است و با مختصری تعمیق و تفکر می توان نتیجه گرفت که اگر ادامه یابد همیشه به علت "قدرت بلامنازع غیر قابل کنترل و غیر پاسخگو"یش باید نگران تکرار این حوادث بود.
این قدرت هر انسان سلیم النفس و لیبرال مسلکی را به طمع استفاده از آن می اندازد و بهتر است برای آنکه نتایجش تا زمانهای طولانی حتی بعد از فوت آیت الله به حساب ایشان نوشته نشود دامن خود را از این احتمال بسیار قوی استمرار ظلم و تعدی و خونریزی و حق کشی که تحت این لوا انجام خواهد گرفت بشویند.
با سلام
"ولی" و "ولایت" در قرآن به استناد ده ها آیه به معنای دوست و دوستی است. ولی به عنوان حق حاکمیت از موضع بالادستی اصلا در قرآن وجود ندارد. حتی ولی به عنوان والدین یک بچه هم از منظر دوست داشتن و علاقه پدر و مادر است به فرزند خود.
بهر حال ولایت فقیه و یا ولایت مطلقه فقیه از جهل به قران ناشی شده است.
سخنی کوتاه و خودمانی با رهبران احزاب و گروه ها و نخبگان ایرانی:
از این بهتر چه می توانست در جریان باشد:
یک رستاخیز بزرگ مردمی! دریای خروشان جوانانی مشتاق که آگاهانه و مسالمت آمیز می خواهند سرنوشت خود را در دست گیرند. آینده خود و فرزندانشان را بسازند و از زیستن در ایرانی آباد و آزاد و پیشرفته بر خود ببالند.
پرسش این است:
نقش ملی و تاریخی احزاب و گروه ها و نخبگان ایرانی در این دوران سرنوشت ساز چه می تواند باشد؟
به گمان من در سی سال گذشته به اندازه کافی کار تئوریک انجام شده و نقدهای فراوانی هم نوشته شده است.
بگذارید خیال خود را راحت کنیم و بی پرده بگوییم:
در این سی سال، نابغه ترین ما چیزی فراتر از اعلامیه جهانی حقوق بشر نگفته است. از این همه فخر فروختن به یکدیگر، قمپز در کردن، و ملوسک بازی های روشنفکرانه چه هدفی را دنبال می کنیم؟
مساله مشخص همه ما به تسلیم واداشتن باندهای فاشیست و جنایتکار قدرت در ایران است- که خود را “مقدس” هم می دانند. اگر آن ها را به تسلیم شدن در برابر اراده ملت واداریم، بدون تردید این صندوق های رای است که می باید مشگل گشای اختلافات و تفاوت های ما باشد.
چگونه می توان با “کمترین هزینه” و در “کوتاه ترین زمان” باندهای قدرت را به تسلیم در برابر اراده ملت به پا خواسته وادار کرد؟
نقشه راه چیست؟ نقشه راه چیست؟ نقشه راه چیست؟
بیایید سناریوهای ممکن را بررسی کنیم و راه بهینه و یا راه های بهتر را برگزیده و دنبال کنیم. امیدواریم یک مبارزه همه جانبه و هوشیارانه، هر چه زودتر همه ما را به پیشگاه مقدس و با عظمت صندوق های رای شرف یاب کند!
به پیشگاه مقدس و با عظمت صندوق های رای شرف یاب کند!
به پیشگاه مقدس و با عظمت صندوق های رای شرف یاب کند!
بنظرم این پست را نمی گذاشتی بهتر بود. حالا هم پیش نهاده ام اینست که حذفش بکنی. نه اینکه حرفهایت بی ربط باشد یا درخواستت بدون پشتوانه! بلکه باورم اینست که گوشزد هرحرفی باید به هدف کمک کند. همانطور که آن طغیان اکبر گنجی بر علیه مذهب وامام زمان یک حرف بی جا وتضعیف کننده بود. این درخواست شما هم خسران دارد که فایده ندارد. وقت وذهنم آشفته است برای بحث طولانی. فقط می گویم که پس گرفتن یک اجتهاد وفتوای به این درشتی آنهم برای فقیهی به پر سالی آیت الله منتظری باعث تشکیک مقلدانش ومؤمنان می شود واورا از منتقد درون دینی به مخالف برون دینی پرتاب می کند وبهره مندیش را برای اصلاح امورازبین می برد. ایران برای تغییر نیازمند توده های مسلمان ومتعصب به باورهای مذهبی است. البته در یک بحث مستوفی می شود دهها دلیل آورد بر زیان بار بودن پذیرش چنین درخواستی. اگر آیت الله منتظری مصر به ورود این فتوا در قانون اساسی نبود چه بسا وضع این نبود که الان است همان طور که اگر مهندس بازرگان ورفقا اصراری به مجلس مؤسسان- منتهی به خبرگان روحانی- نمی کردند وپیشنهاد رفراندم پیش نویس قانون اساسی در پاریس را- گویا توصیۀ آقایان رفسنجانی وبهشتی هم بود- می پذیرفتند وضع چیز دیگری می شد. منظورم این است که ما بالفعل اینی هستیم که هست وباید از همۀ توانمان وهر کس در موقعیتی که هست استفاده کنیم. یا...هو
سیامک عزیز
نوشته ای که
"پس گرفتن یک اجتهاد وفتوای به این درشتی آنهم برای فقیهی به پر سالی آیت الله منتظری باعث تشکیک مقلدانش ومؤمنان می شود واورا از منتقد درون دینی به مخالف برون دینی پرتاب می کند وبهره مندیش را برای اصلاح امورازبین می برد."
در پاسخ باید بگویم که اولا بسیاری از عوام مقلد ایشان نیستند و مراجع عوام پسند را بر ایشان ترجیح می دهند و بنابراین نظر آقای منتظری تاثیری بر آنان ندارد.
مقلدین ایشان تا جایی که من دیده ام اکثرا طبقات اجتماعی بالاتر و فهمیده ترند که دل خوشی از حکومت ندارند و با حذف ولایت فقیه خشنودتر هم خواهند شد.
از طرف دیگر گمان می کنم آیت الله منتظری همین الآن هم از جانب حکومت نادیده انگاشته می شود نه تنها جناح راست و طرفداران سنتی رهبری بلکه حتی امثال رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی هرگز اشاره ای در ملا عام به ایشان نمی کنند.
به عبارت دیگر سران حکومت میراث ایشان را برداشته اند و خود ایشان را از سرای قدرت بیرون انداخته اند.
مسئله بعدی این است که با توجه به شناختی که من از ایشان دارم گمان می کنم که دغدغه اصلی ایشان بیش و پیش از آنکه تشکیک و تردید مقلدانشان باشد درستی یا نادرستی نظریه ای باشد که در آزمون سی ساله ناکارایی و زیانبار بودن آن به کرات ثابت شده است...اگر ایشان هم به این نتیجه برسند احتمالا ترجیح می دهند که مقلدنی را از دست بدهند تا اینکه با پافشاری بر این تئوری ناصواب سالها و بلکه صدها سال برای قدرت پرستان و زورگویان توجیه شرعی درست کنند.
با اجازه دوستان صاحب نظر خواستم در دو مورد عقیدهء خود را بیان کنم. اول اینکه این روزها افرادی مانند گنجی بسیارند که اعتقادات و باورهای دیگران را به چتاش می کشند. به عقیدهء من این امر ایرادی که ندارد هیچ،مفید هم هست.چرا؟ بدلیل اینکه تجربهء انقلاب 57 ثابت کرد که اگر از ابتدا ندانی با چه کسی می خواهی در احقاق یک هدف هم داستان شوی، پس از به مقصد رسیدن دیگر فرصتی نخواهی داشت.امروز که جنبش رو به حرکت است و هر دستی که به سوی آن دراز می شود در راه هدف مشخص شدهء آن پذیراست، بهترین موقع برای تمرین دموکراسی و درک سلایق گوناگون است. اگر امروز این را درک کنیم که همه به یک صورت فکر نمی کنند و در عین حال به اندازهء من حق شهروندی دارند، فردایی که تعیین کننده صندوق رای است، احترام گذاشتن به یکدیگر را از قبل آموخته ایم و شاهد تکفیر و اسباب پدید آمدن دیکتاتور ایدئولوژیک دیگری را فراهم نخواهیم کرد.دوماً آقای منتظری گرچه یک متفکر اسلامی است و مانند هر دانشمند دیگری به قول نویسندهء مطلب، ارزش و عملی بودن تئوریش از هر چیز دیکر برایش پر اهمیت تر؛ اما واقعیت این که ایشان حقیقتاً هنوز برباور درستی افکارشان ابرام دارند.تنها مخالفت های ایشان در نحوهء التزام و اجرای بحث ولایت فقیه است نه تمامیت آن، پس با پایهء علمی که ایشان دارند، بنده به شخصه اعتقاد قلبی دارم که ایشان هرگز رای بر ابطال این تئوری نخواهند داد، که ولایت، چه خوش داشته باشیم وچه غیر آن، با مفهوم شیعه گره خورده است. تنها این بار این فرصت را پیدا کرده تا آن را عملی سازد.برای درک بیشتر اعتقادات ایشان بهتر است به سخن رانی وی در سال روز ولادت علی که اگر اشتباه نکنم 5-6 سال پیش و در زمان ریاست آقای خاتمی ایراد کرده اند یک بار دیگر گوش بدهیم. با سپاس.
امین
برادر محترم ولایت فقیه نظریه است نه فرضیه
در ضمن اه اون زمان تدوین قانون کاملا دست منتظری بود حتما تمامی اختیارات رو به ولی فقیه می داد چون خودش قائم مقام رهبری بود شما هم اگه با این اصل مخالفید درد دلتون رو به یکی گید که به خاطر منافعش با این اصل مخالف نشده باشه
'''"ولی" و "ولایت" در قرآن به استناد ده ها آیه به معنای دوست و دوستی است. ولی به عنوان حق حاکمیت از موضع بالادستی اصلا در قرآن وجود ندارد. حتی ولی به عنوان والدین یک بچه هم از منظر دوست داشتن و علاقه پدر و مادر است به فرزند خود.
بهر حال ولایت فقیه و یا ولایت مطلقه فقیه از جهل به قران ناشی شده است''
به شما پیشنهاد می کنم دوره ی ولایت فقیه از علامه طهرانی (شاگرد علامه طباطبایی) رو بخونید تا قضیه ی معنای ولی راتون مشخص شه مخصوصا جلد اول و بفهمید ولی دقیقا معنای حکومت می ده
حق با شماست
فرضیه نیست...نظریه است.
اما در آن زمان آقای منتظری قائم مقام رهبر نبود و قرار دادن این نظریه در قانون اساسی به دلیل منافع شخصی ایشان نبود کما اینکه بعدا هم در محک تجربه سربلند بیرون آمد و از رهبری به بهای سکوت در برابر جنایت چشم پوشید.
راجع به بحث ولایت فقیه من اصلا وارد موضوع نشده و نمی شوم.
حرف من این است که این نظریه ناکارآمدی و عوارض ناگوار خود را در هنگام عمل چه در زمان آقای خمینی که فقیه جامع الشرایط بود و چه در زمان آقای خامنه ای که فقیه نبود نشان داد.
برای رد کردن این نظریه لازم نیست که به وارد بحث فقهی شویم...بطلان این نظریه از همین بیرون هم هویداست!
آیتالله منتظری پدر انقلاب اسلامی فرمودند:
حفظ نظام مقدمه است برای حفظ و انجام دستورات اسلامی. اگر بنا باشد به بهانه حفظ نظام، اقدامات ضد اسلامی انجام شود، نه نظام خواهد ماند نه اسلام
بسیجیها برادران و پدران ما هستند ای برادر بسیجیآیا وجدانا شما قبول دارید رفتار شما به مردم مسلمان ما، رفتار اسلامی هست
چطور این جمهوریه عزیز اسلامی ما دوام خواهد آورد وقتیرفتار دولت با مردم مسلمان ما کاملا غیر اسلامی هست
فتنه احمدینژاد. سلام، الان تازه متوجه شدم چرا در سالروز وفات امام خمینی ، حضرت امام خامنهای فرمودند که خود امام خمینی بارها فرمودند اشتباه کردند و منظور ایشان از این حرف چه بود . با رفتار اخیر رئیس جمهور بالاخره روشن شده است که احمدینژاد با دادن نتایج آرا دروغی انتخابات به امام خامنهای، باعث شدند که حضرت امام خامنهای در ملا عام اعلام کنند که حمایت از احمدینژاد بعد از انتخابات، اشتباه بوده است. فتنه اصلی زیر سر احمدی نژاد و خائنین امثال خودش بوده و هست.ای کاش دسته احمدینژاد هم سر به خیابان بگذارند شخصاً ترتیب ایشان را هم از پشت بام خواهم داد. سرباز ولایت من هستم نه آن مشائی دزد.
Do you have any idea? Click here and post a Comment