پرسش هایی که باید پاسخ داد.(2)

سوال دیگری که باید هم اکنون به خصوص از جانب موسوی و کروبی پاسخ داده شود این است که آیا این مسیر به آن مقصد منتهی می شود یا نه؟
به عبارت دقیق تر آیا می توان در چارچوب قانون اساسی فعلی به دموکراسی و مردم سالاری دست یافت؟
فراموش نکنیم که در انتخابات اخیر بزرگترین تقلب و حق کشی ها بذون ذره ای تخطی از این قانون اساسی صورت گرفت...همین قانون اساسی که به شما اجازه راهپیمایی بدون سلاح را می دهد ( و متن مذاکرات حین تصویب آن نمایانگر این است که اصلا نیاز به مجوز هم ندارد) تفسیر این اصل را به شورای نگهبان سپرده که آن را موکول به داشتن مجوز از وزارت کشور رییس جمهور متقلب می کند!
همین قانون اساسی که بر اساس آن آزادی بیان و عقیده تضمین می شود...آزادی احزاب و روزنامه ها ...حق تعیین سرنوشت...کرامت انسانی...حقوق فردی و جمعی...همه و همه محترم شمرده می شوند... در اصول متعدد اختیاراتی را به رهبر می دهد که می تواند مانع همه این اصول بشود ...کما اینکه سالهاست به طور قانونی مانع از اجرای این اصول شده است.
آیا هنوز هم می توان چشم را بست و درخواست تغییر این قانون اساسی را به تعبیر آقای خاتمی خیانت نامید؟
سوال دیگری را که باید در همین ایام پاسخ داد و مخصوصا رهبری باید به آن پاسخ گوید این است که اگر کسانی- نعوذبالله- با قسمتی از عملکرد ایشان مخالف باشند چه راهی برای ابراز مودبانه و بدون خشونت این مخالفت وجود دارد؟
به عبارت دیگر اگر سه ملیون نفری که روز بیست و پنجم خردا به نحو کاملا مسالمت آمیز و با سکوت به خیابان آمدند که به شما اعلام کنند که با نظر شما درباره سالم بودن انتخابات مخالفند و خواهان تشکیل کمیته حقیقت یاب برای بررسی این موضوع گردیدند از سوی شما زورگویانی خوانده می شوند که به هیچ وجه زیر بار حرفشان نخواهید رفت و با گلوله های شلیک شده از پایگاه بسیج پاسخ داده می شوند...چه طریق دیگری باقی می ماند که مردمانی که هیچ رسانه ای برای نشر افکار و عقاید و ابراز اختلاف نظرشان با شما در اختیار ندارند به آن متوسل شوند.
و به باور من مهمترین سوالی که مردمان باید به آن پاسخ دهند این است که:
مهمترین رکن مبارزه منفی نفی قواعدی بازی است که از سوی حکومت دیکته می شود...چگونه است که بسیاری از ما به تبعیت از همین قوانین و قواعد دیکته شده از جانب حکومت، منتظریم تا اگر تاییدی از سوی حکومت های غربی از ما صورت گرفت، در درستی مسیری که می پیماییم شک کنیم.
همچنین با وجودی که من موافق نظام مشروطه سلطنتی نیستم اما از ذکر جمله هایی کلیشه ای مانند این " جنایات حکومت شبیه یا بدتر از جنایات شاه است" متاسف می شوم.
مگر در زندانهای حکومت شاه چه کسانی زندانی بودند؟... جز امثال این چماقداران متعصب مسلمانی که این روزها همه شما آرزوی مرگ آنان را می کنید یا مجاهدین تروریست؟ ...کدام شخص که با معیارهای من و شما دمکراسی طلب و لیبرال مسلک بود در زمان شاه اعدام شد؟
به گفته عماد الدین باقی در طول 37 سال حکومت محمدرضا شاه پهلوی و بر طبق اسنادی که در بنیاد شهید موجود است در تمامی حوادث از قبیل حوادث سال 32 و 41 و 57 ودرگیری های خیابانی و اعدام ها در زندان های ساواک و حتی لات هایی که در سال 41 دد درگیری میان طرفداران طیب رضایی و شعبان جعفری از بین رفته اند، حدود سه هزار نفر کشته شده اند...این عدد هنوز بسیار کمتر از تعدادی است که در یک ماه در سال شصت و هفد در زندانهای جمهوری اسلامی اعدام شده اند.
و همچنین با وجودی که من مطلقا تعلق خاطری به بنی صدر و نظریات اسلامی او ندارم ولی نمی توانم درک کنم که چرا بسیاری از طرفداران موسوی و کروبی از مقایسه او و بنی صدر تبری می جویند؟
گویی زمانی که یک طرف قضیه آیت الله خمینی بوده است حق کشی و کودتا اشکالی نداشته و حال که یک طرف قضیه رهبر فعلی است این حق کشی و کودتا به یکباره معنا پیدا کرده است.واقعیت این است که هر دوی آنها، مانند همه دیکتاتورها، تحمل نظری مخالف خود در حکومت را نداشته و ندارند.
تسلیم قواعد بازی، کلیشه های از پیش آموخته شده و شعارهای بی اساسی که از شدت تکرار در وجودمان نهادینه شده اند نشویم.

11 نظرات:

دیوانه شدیم آقا ... از شدت اعصاب خوردی ...بخدا خل شدیم رفت ... آا جان نظر بنده این است که باید به شدت روی مخ اقشار زیر متوسط کار کرد .. باید کشیدشان بالا ... کاری که امثال ستار کلیدر توی قلعه چمن کردند

درود بر جناب گوشزد. قبلا در لیست بلاگ رول شما بودیم آپدیت می‌کردیم می‌آمدیم بالا، اما ظاهرا خبری نیست. غرض از مزاحمت این‌که مطلبی در باب همین سوال‌ها و نقدها نوشته‌ام که خواندن‌اَش خالی از لطف نیست. بالخص که عقیده دارم اول از همه باید سوال‌هایی را خودمان بپرسیم و سپس به سوال‌هامان از آقایان برسیم. لینک مطلب :

http://www.bazri.com/blog-pck-mws-84me/post?355

طاهای عزیز
قبلا هم سعی کرده بودم و امشب هم چند بار وبلاگت را به لیست اضافه کردم...نمی دانم این بلا گردان گوگولی چه مرگش است که تو و چند وبلاگ دیگر را اگرچه می نویسد که با موفقیت اضافه شدند ولی در عمل نشان نمی دهد.
باز هم به طرق دیگر سعی می کنم.
مطلبت را هم خواندم و استفاده کردم.
مرسی

سلام ...گفتند که میخواهند برگردند به زمان خمینی و اعمال اون زمان و نتیجه اش را دیده و دیدیم ... نظام و قانونش اصلاح پذیر نیستند ... باید تغییر داد

گوشزد عزیز
با سلام و درود، مثل همیشه لذت بردم از نثر روان واز محتوای پر بار در نوشته‌ات. غرض پس از مدتها بی‌خبری، عرض سلامی بود و عرض ارادت مجدد. شاد باشی عزیز.

ناخدای عزیز
سپاسگزارم

گوشزد عزیز
ممنونم لینک " میداف" راکه همیشه در بلاگرول‌ات موجود بود اینک نیز در گوگل ریدر گذاشته‌ای. گوشزد جان در پاسخی که به طاها بذری در رابطه با بلاگردان گوگل داده‌ای باید بگویم جانا سخن از زبان ما می‌گویی. بسیاری از دوستان از من نیز گله دارند چرا لینک‌شان را که قبلا داشته‌ام اینک ناپدیدند؟ بعضی از لینک‌های گوگل ریدری فقط هنگام آپدیت طلوع می‌کنند و بعضی هرگز. لینکی را که اینک محبت کرده و از "میداف" گذاشته‌ای متعلق به "بلاگفا" است که چون با مشکلات زیادی در آنجا روبرو بودم مدتهاست به "بلاگر" نقل مکان کرده‌ام و فقط گهگاهی کپی یاد داشت‌هایم را در بلاگفا می‌گذارم. اگر محبت کنی و آدرس را به بلاگ اسپات تغییر دهی سپاسگزارم البته اگر گوگل ریدر اجازه داد. من سه آدرس از بلاگر می‌نویسم که اولی آن وبلاگ اصلی من است.و دو دیگر یدکی:

http://hamid-midaf.blogspot.com/

http://maidaf.blogspot.com/

http://hmidaf.blogspot.com/

امیدوارم گوگل گردان یکی از آنها را بپذیرد.
مخلصیم

طاها و حمید عزیز
درست شد

گوشزدجان، سپاس

بسیار سوالات به جایی را مطرح کردی. این دیدگاه بعضی ها که معتقدند خب حالا از اتوریته ی مثلا موسوی استفاده می کنیم که بعدش فلان کنیم و بهمان کنیم دقیقا همان اشتباهیست که انقلابیون 57 ی مرتکبش شدند! افرادی مثل بازرگان و بنی صدر و نیز بسیاری از چپ های تحصیلکرده معتقد بودند حالا که به واسطه ی خمینی می شود ملت را همراه انقلاب کرد چرا که نه!؟ حالا بگذار شاه خائن سرنگون شود بعدش خودمان همه چیز را دست خواهیم گرفت غافل از این که پس فردا اختیار "چیز"شان هم می افتد دست "آقا"!
خلاصه این که باید ملت تکلیفشان را با نظام مقدس اسلامی و آرمانهای امام راحل و قانون اساسی روشن کنند و اگر قرار است نهایتا فقط پالان خر عوض شود من یکی که ترجیح می دهم مملکت سیر قهقرایی اش را تحت لوای همین جماعت فعلی حاکم با سرعت هرچه تمامتر طی کند و نابودی اش کامل شود! احتضار خیلی بدتر از مرگ است!

الهه

درباره‌ی پرسش نخستت در نوشته‌ی پیشین، قطعیت پاسخت را چندان می‌پسندم. فکر می‌کنم اگر چه نتیجه‌ی انتخابات آن چه رأی دهندگان می‌خواستند نشد، اما چیزهای دیگری به دست آمد که در صورت پیروزی در انتخابات، کاملاً دست نیافتنی بود. 4 سال ریاست جمهوری موسوی چیزی برای این کشور نداشت. اما اکنون داغ زشتی بر گونه‌ی نظام ج. ا. نشسته‌است، که می‌توان امیدی، هر چند واهی، بر اساس آن به آینده بست.
درباره‌ی پرسش نوشته‌ی جاری‌ات، فکر می‌کنم فعلن باید شعار «نصر من الله ...» «الله اکبر»‌ یا «یا حسین ...» را پذیرفت. اگر فردا پابرهنه به بیرون بدوی و بگویی من نه خدا را نه حسین را نه قرآن را قبول ندارم، بگویی من یک حکومت سکولار می‌خواهم، همین ملت خفه‌ات می‌کنند. قانون اساسی و نظام کنونی را نمی‌توان به یک‌باره شکست. باید مانند موریانه از درون به جانش افتاد، تا هر روز ترد‌تر و شکننده‌تر شود.

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes