خيانت در زناشويي
سلام
بدون مقدمه ...لطفا ابتدا خوب فكر كنيد و سپس براي من بنويسيد
آيا در طول زندگي زناشويي خود به همسرتان خيانت كرده ايد يا نه؟
در صورت مثبت بودن جواب آيا از اين كار پشيمان هستيد؟
و آيا گمان مي كنيد كه در آينده اين كار را بكنيد؟
منظور از خيانت برقراري رابطه عاشقانه يا سكس خارج از دايره ازدواج است.
با اسم مستعار كه جنسيت شما را مشخص كند و محل اقامت (داخل يا خارج از ايران) و طول دوره
زناشويي و البته كاملا صادقانه به اين پرسش پاسخ دهيد.
پينوشت اول:
زن 36 ساله مقيم ايران
اگر زن و مردي يكديگر را دوست داشته باشند هرگز در رابطه جنسي شريك غير نمي شوند و به هم خيانت نمي كنند.
وقتي عشق نباشد همه چيز مجاز است.
من و شوهرم عاشق هم هستيم و هرگز به هم خيانت نكرده و نخواهيم كرد.
از كامنت مهتاب
مهتاب خانم عزيز
وقتي كه مي گوييم آب وهواي اهواز گرم يا آب و هواي اردبيل سرد است منظورمان اين نيست كه در اهواز يا اردبيل هيچ روزي سرد يا گرم نيست.
عشق و دوست داشتن در زندگي يك زوج گاهي هست و گاهي نيست و چه بسا زوج هايي كه عاشق هم هستند و در ميانه دعوايي سنگين آرزوي مرگ هم را مي كنند!...در همان زمان هايي كه هست هم دليل نمي شود كه كسي ديگري را هم دوست نداشته باشد.
عشق به تنهايي نميتواند مانع زير پا نهادن قسمتي از يك رابطه عاطفي باشد.
و با عرض پوزش شما بهتر است راجع به شوهرتان تا به اين حد مطمين نباشيد.
پینوشت دوم:
دکتر گوشی جان اول شوما خیانت رو تعریف کن و اینکه خیانت را در چه می بینی. خیانت معنی وسیعی داره بابام جان.
از کامنت مامان غزل
مامان غزل عزیز
خیانت در زناشویی طیفی وسیع است که از یک "دل به دیگری بستن" تا "با دیگری هم بستر شدن" متفاوت است.
می گویند زنها ترجیح می دهند شوهرشان با زن دیگری هم بستر شود ولی عاشق او نشود ولی مردها برعکس ترجیح می دهند که زنشان عاشق مرد دیگری شود تا اینکه با او هم بستر گردد.
چند شب پیش در یک مهمانی، مردان گرد هم جمع شده بودند و به تبادل اطلاعات راجع به چگونگی برقراری ارتباط با پارتنرهای جدید مشغول بودند.
برای یک لحظه حیرت کردم...همه تحصیل کرده و همه روشنفکر و همه...مشتاق پارتنر جدید!
پس در سایر طبقات اجتماع وضع به چه منوال است؟
ما چه چیز را از هم پنهان میکنیم؟ من هنوز در زندگی مردی را ملاقات نکرده ام که با وجود فراهم بودن امکان برقراری ارتباط با پارتنر جدید (و در صورت اطمینان از فاش نشدن آن) صرف ازدواج با زنی دیگر از این کار استنکاف کند!
همه ما مردان اینگونهایم اما اگر خیانت هر کداممان آشکار شود دیگران در شماتت او از پرتاب هیچ سنگ طعنه و ملامتی فروگذار نخواهند کرد!
شرم بر زانیان سنگ انداز.
پینوشت 3:
من 3 سال است ازدواج کرده ام و یک بچه یک سال و 3 ماهه هم دارم.
زن و بچه و شرایط خانوادگیم را دوست دارم ولی از صکص با زنم لذت نمی برم و 4 ماه است که علیرغم اصرار او با او صکص نداشته ام.
من باید چکار کنم.
بارها استمنا می کنم و جدیدا هم دنبال دوست دختر برای صکص می گردم.
راستش را بخواهید مخالفتی هم ندارم که زنم هم بدون اطلاع من با کسی دوست شود و نیازهای جنسی اش را برآورده کند مشروط بر اینکه من در جریان نباشم و دیگران هم متوجه نشوند
آیا به نظرتان این (رفتار) غیر طبیعی است؟
از کامنت مجید
پرسش ساده ای است! پاسخ آن را به خوانندگان می سپارم.
پينوشت چهارم:
چند ايميل دريافت كرده ام كه پاسخ آنان را به طور يك جا در اينجا ميدهم و از اينكه تك تك پاسخ ندادم نيز پوزش ميخواهم.
1) اگر دختر جواني در يكي از روستاهاي بوشهر بعد از خواندن اين پست به شوهرش خيانت كند...من مسئوليت آن را برعهده نخواهم گرفت! چرا كه اصولا هر كس در هر جاي دنيا شايد دوست داشته باشد كه هر كاري خواست بكند و آن را تقصير كس ديگري بيندازد.
سوال من مشخصا اين است كه اگر زن و شوهري از شرايط زندگي و اقتصادي و فرهنگي همديگر خوشنود باشند ولي از سكس با يكديگر لذت نبرند چكار بايد كنند.
زن و شوهر با ريسمانهاي متعدد به يكديگر وصل ميشوند كه يكي از آنها سكس است...اگر اين ريسمان گسسته شود آيا بايد كل تعهد آنان را به نهاد خانواده تمام شده تلقي كرد؟
2) آماري كه من از كتابهاي روانپزشكي مربوط به 12 سال پيش در آمريكا دارم نشان ميدهد كه 50% زنان و 80% مردان بعد از ازدواج حداقل يك بار به همسر خود خيانت ميكنند(كردهاند)...اگر مسئلهاي تا به اين حد رايج و شايع است آن را نا بهنجار نميتوان تلقي نمود.
3) همزمان كه يك زندگي واقعي در بيرون از بدن ما جريان دارد يك زندگي دروني نيز به موازات آن در جريان است.
ما از خانه بيرون ميآييم و از همسرمان جدا مي شويم ولي آن تجسم او در خانه يا در محل كار يا بازار يا بانك به همراه ما وجود دارد و ما را مطمئن ميكند كه او به ما وفادار است.
به مرور زمان حتي از آن تجسم نيز استفاده نميكنيم اما در دنياي واقعي وضع ميتواند به گونه ديگري باشد.
اينكه بسياري از دوستان بسيار محترم قائل به اين باشند كه همسرشان نسبت به آنها وفادار است برداشتي است كه از دنياي درون ذهن خود دارند...به بيان ديگرب عنوان مثال 80% زنان چنين مي پندارند در حالي كه مطابق آماري كه ذكر شد فقط در 20% آنها اين پندار درست است.
پینوشت پنجم:
دوستی نوشته است سوالاتت کودکانه است و حق با اوست.
سوالات بچه ها معمولا بدون پیش زمینه ذهنی راجع به موضوعی پرسیده میشود و اغلب بدیهیات را هدف میگیرد...چرا شب تاریک است؟...چرا گنجشک پرواز میکند و مرغ نمیپرد...چرا من باید شکلاتم را با دوستم نصف کنم؟ ...و ما اغلب جوابمان کلیشهای و ناشی از عدم تفکر است.
سوالات من هم عامدا با کنار گذاشتن پیش زمینههای ذهنی و چالش با بدیهیات همراه است.
به راستی چرا چیزی که خیانت به همسر نامیده میشود بد است؟
این سوالی است که جوابش برای بیشتر ما آنقدر بدیهی است که حتی راجع به آن فکر نمیکنیم چه رسد به آنکه بخواهیم در حواشی موضوع غور کنیم.
جوابها در اینجا نیز کلیشهای است...بنیان خانواده سست میشود، اخلاقیات موجود در جوامع بشری انتخابی است که گذرتاریخ درستی آن را ثابت نموده است، خیانت به همسر سبب گسترش ایدز و هپاتیت میشود و از این قبیل استدلالات.
اما آنچه در این میانه مغفول مانده است خود فرد است و غرایزش...لطفا صحنه را تجسم کنید:
فردی به دنیا آمده است و در طول چهل یا پنجاه سالی که از نظر جنسی فعال است "باید" فقط با یک نفر که ابتدا انتخاب نموده آمیزش داشته باشد وگرنه با مذهب، اخلاق، سنت، نهادسازها، جامعه و افکار عمومی، خانواده و باورهای تاریخی، سیستم خدمات بهداشتی و در نهایت با آموزه ها و اعتقادات خود باید بستیزد.
نهایتا هم پیر میشود و این روش زندگی را (که اجبارا بر او تحمیل شده است) به عنوان "الگوی زندگی صحیح" به فرزندان خود میآموزد و کوچکترین تخطی از آن را روا نمیدارد.
بحثهای اینچنینی، پرده بر میدارد از آنچه ته دل همه ماست.
آنکه از زندگی جنسی و زناشوییاش راضی است از گلآلود کردن این آب برمیآشوبد مبادا که باب شود و این آتش دامن آسایش او را هم بگیرد...و آنکه از زندگی جنسیاش ناراضی است به میانه میجهد و از آنچه برای تغییر این زندگی کرده است پرده بر میدارد.
به راستی اگر نام این کار "خیانت در زناشویی" را با نام دیگری مثلا "احترام به غریزه" عوض کنیم ولی عمل همان بماند! آیا پذیرش آن راحتتر نخواهد بود.
پينوشت شايد نهايي!:
همه ما اگر سنتي باشيم اعتقادات و اگر مدرن باشيم اصولي داريم كه بر مبناي آن زندگي و جلوه ميكنيم.
اعتقادات به صورت يك "پكيج" كامل به شخص معتقد به ارث ميرسد در حالي كه اصول را ميتوان تك تك انتخاب نمود و به مرور زمان بر روي برخي تاكيد كرد و كنار برخي با تساهل گذشت.
نكته مهم آن است كه اين اصول يا اعتقادات ما را به جامعه ميشناساند.
اگر كسي ميخواهد متين، موقر و متشخص جلوه كند بايد به اصول آراستگي، ادب و رعايت نحوه گفتار و كردار پايبند باشد تا به مرور اجتماع او را به عنوان يك فرد متين و موقر به رسميت بشناسد.
واضح است كه پايبندي به چنين اصولي مستلزم چشمپوشي از برخي غرايز، شاديها و لذايذ است كه مثلا افراد لوده و سبكسر به راحتي از آنها برخوردارند.
يك نفر به خاطر برخورداري از صفت نجيب و محترم اصولي را برميگزيند كه بر اساس آن همه عمر با يك همسر سر ميكند و به او خيانت نميكند و حتي به جنس مخالف زياده نزديك نميشود و گرم نميگيرد و ديگري ترجيح ميدهد سبكسر و نا نجيب ناميده شود و از هر فرصتي براي كامجويي و لذت بردن استفاده ميكند.
البته افراد ديگري هم بين دو سر اين طيف قرار ميگيرند و مخصوصا بايد از كساني نام برد كه در ميانه راه عطاي اصول را به لقاي آن ميبخشند و يا برعكس... و نيز كساني كه "بيپرنسيبي" خود را تا مدتهاي مديد با موفقيت پنهان ميكنند.
فراموش نكنيم كه اصول، سهم شما را از اين دنيا محدود ميكنند.
قسمتي از اين دنيا سهم شماست...سهم خود را از اين دنيا بستانيد و اجازه ندهيد كه اصولگرايي بيسبب غرايز شما را به زندان بيفكند و لذايذ شما را محصور كند و به جاي كام، داغ بر دلتان بنهد.
206 نظرات:
35 ساله ايران
6 سال است ازدواج كرده ام و4 بار با زنان ديگر نزديكي داشته ام كه 2 بار در دوبي بود و هر بار هم بعد از آن پشيمان مي شوم
I think you should have add one more question and that is:
How do you feel if your spous does the same thing to you?
زن. چهار سال ازدواج. خارج از ایران. خیانت کردم به دلیل عدم وجود رابطه جنسی در ازدواج. پشیمان نیستم. تکرار خواهم کرد اگر موفق به طلاق نشوم.
na hargez khianat kardeam, va na hargez khaham kard.magar roozi az in rabeteh kamelan kharej shavam.
10 sal ast ejdevaj kardeam.
zan va kharej az iran.
مرد 40 ساله داخل ايران
دهها بار خيانت كرده ام و هزاران بار خدمت
پشيمان هم نيستم يعني بارهاي اول كمي پشيمان مي شدم ولي حالا اصلا بد به دلم راه نميدم
زن 36 ساله مقيم ايران
اگر زن و مردي يكديگر را دوست داشته باشند هرگز در رابطه جنسي شريك غير نمي شوند و به هم خيانت نمي كنند
وقتي عشق نباشد همه چيز مجاز است
من و شوهرم عاشق هم هستيم و هرگز به هم خيانت نكرده و نخواهيم كرد
عجيبه
چرا بدون مقدمه!؟
يك مقدمه مهيج بد نبودها
زن - سي و يك ساله - داخل ايران - نه سال است كه ازدواج كرده ام
حتي يكبار خوابش را مي ديدم كه خيانت كردم عذاب وجدان ولم نمي كرد
با پی نوشت شما موافقم ما زنها آدم های ساده لوحی هستیم چه بسا مهتاب خانوم همسر همون آقای 40 ساله از ایران باشد که دهها بار خیانت کرده ولی ککش هم نگزیده است . واقعا متاسفم که این را می گم من خودم یک زنم ولی حقیقت همیشه تلخه.
نه
ادم انگار به تنوع احتیاج داره به خصوص اونایی که از رابطه جنسیشون راضی نیستند ولی لامصب دنبال تنوع بودن ، دودمان ادمو بعضا بر باد می ده ، از یه طرف ترس از یه طرف عذاب وجدان ، از یه طرف بی ابرویی و عواقبش حتی توی اروپا هم این مسأله توی رابطه از جنس ازدواج یه چیزی شبیه تابو هست ولی اونا چون قبلش این روابط را داشتند و یکی که از رابطه باهاش راضین را برای ازدواج انتخاب کردن ، به اندازه ما این موضوع عذابشون نمی ده ، زن ۲۹ ساله ، اروپا
Samantha, 25, Italy
Yes ! & No !
No-> when I have been committed,
Yes-> when He dumped me but didn´t want me to be with others!
No-> Because I never flirted with anybody else when we were together,
Yes-> Because I wish I could be with others.
سلام گوشی جان. مگر مردی رو هم میشناسی یا میشناسم که از این نوع خیانت ها!!! نکرده باشد؟؟؟؟؟؟
از زنان کم میدانم اما منکه مردی را نمیشناسم که به چنین عملی دست نزده باشد.
لطفا به لهجه اصفهونی خونده بِشِد: شومام همش سوالهای سخت سخت میکونید ها آقا گوشزد. آخه ما هنوز هیچ جایی اقرار نکردیم که عیال داریم!
mard,47 sale
na , ta be hal chenin kari nakardam hata negahe ezafi ham ke be kasi nadashtam, az zendegi ba hamsaram razi nistam va moshkelate ziadi darim ama hazer be khianat nistam chon in ro khianat be khodam va hamsar va bache ha midoonam.
تست
زن . سی و شش ساله از ایران . دوازده ساله ازدواج کردم . ازدواجم سنتی و بر اساس مصلحت بود . در واقع همسرم رو تحت تاثیر عنوان دهن پر کن دکترا و همینطور درامدش و وضعیت مادی و خانوادگیش انتخاب کردم و البته اون عاشقم بود . دوتا فرزند دارم . اما تا این لحظه هیچ وقت سکس لذت بخشی رو با همسرم تجربه نکردم . راستش دوسش هم ندارم اما بدلیل اینکه از نظر مادی کاملا منو در رفاه قرار داده حاضر به جدایی هم نیستم هر چند او هم بدلیل موقعیت اجتماعی و فرزندانمون راضی به این کار نیست با اینکه میدونه علاقه اش یه طرفه هستش . خب همسرم در واقع بشدت درگیر کار طبابت و کسب درامد هست و احتمال میدم در سفرهای مجردی با رفقاش به خارج از ایران شیطنت هم می کنه . من هم دو ساله که با مرد جوانی که دو سال از خودم کوچکتره و البته مجرد رابطه تنگاتنگ عاطفی و جنسی دارم . تعدادش هم دیگه از دستم دررفته ! هر وقت موقعیت داشته باشیم . از رابطه باهاش بشدت لذت می برم و همه جانبه منو ارضا می کنه . قبل از این دو سال چند ماهی هم با دو نفر دیگه البته به مدت زمان های خیلی کوتاه رابطه داشتم . از رابطه فعلی ام پشیمان نیستم و تصمیم به قطع اون هم ندارم مگر تحت شرایط جدید و خاصی نظرم عوض بشه که بعید میدونم .
دکتر گوشی جان اول شوما خیانت رو تعریف کن و اینکه خیانت را در چه می بینی. خیانت معنی وسیعی داره بابام جان.
گوشزد جان
در بازخوانی مطلبم نکته ای دیدم که باید توضیح بدهم.
آنجا که نوشته ام « لطفا فُحشم ندهید....»
بدیهی است منظورم کسانی است که آن زمان به من توهین کردند. یک وقت سوئ تفاهم نشود دوست عزیز
حمید جان
الآن پینوشت دوم را پست کردم و چشمم به کامنت شما افتاد و دیدم که چقدر در این زمینه نگاه ما مشترک است
قربان محبتت
Woman 43 living abroad,
Have done it before, when I was backin Iran,and I'm doing it still. Love my family too, but this is a whole different story. The type of love and attention I need is not given to me at home. I'm only considered a mom,and a wife. I don't regret the concept, however I do regret some of my choices, I should have been more picky. Cool down every one, this is my body, I can do what I want with it,and I'mnot hurting any one. Asking me what I would think of my husband doing it?I'm totally fine with it.
شرم بر زانیان سنگ انداز
باز گوشزد و باز هیجان تراوش شده از سخنش
همه ما جعفر کیانی هستیم اما فقط او به چال مجازات رفت و به دست ما که توانستیم با زیرکی جرم خود را پنهان کنیم سنگسار شد
خودت چی؟ خودت حاضری اقرار کنی؟
مرد هستم. چهل و هفت ساله. فراوان رابطه های سکسی و عشقی داشته ام.عشق چه ربطی به ازدواج دارد؟ و سکس چه ربطی به عشق و ازدواج؟؟؟؟؟من عشق را و ازدواح را و سکس را اموری حتما مربوط به هم نمیدانم. یک مرد برای سکس نیازی به عشق ندارد. همچنان که برای ادواج نیازی به عشق ندارد و برای عشق نباید طرف همسرش باشد.
zan, 34 kharej az keshvar. dar hale hazer hamsaram ro doost daram, farzandanam va hamin zendiegi ke daram ro vali khob tavajohi ke niaz daram nemigiram faghat madar hastam va hamsar (There is not something amazing just about me! something which I think it's different with others', something that makes me feel good about me, just me not because of being a mom or a wife)! fekr konam age roozi asheghe kasi besham bale eink karo mikonam! fek konam hamsaram age bekhad ba kasi ke ashegheshe bashe va age be man bege baram sakhte vali az zendegish miram chon khoshbakhti , doost dashtan va doost dashte shodan haghe mosalame har kasi hast.
مرد 32 ساله ، خارج از ایران
هفت ساله ازدواج کردم و ا عشق زندگی می کنم . تا بحال خیانت نکرده ام با وجودیکه مدت یک سال هم تنها در خارج بودم.
حتی فکر اینکه با زن دیگری به غیر از همسرم سکس کنم به سرم خطور نمی کنه و نیازی بهش ندارم.
گوشی جان ... مثل اینکه موضوع کم آوردی بلا...
من فکر میکنم که آدم دنیا رو اونجور که دلش میخواد میبینه و در نتیجه شما اینهمه زنهایی رو که عاشق نمیشند و راحت سکس هم دارند نمیبینید...یا ممکنه ببینید اما به قول کاپیتان بگید بی ناموسند...یعنی توی ذهن خودتون برای یک کار مساوی برای زن و مرد دوتا اسم متفاوت بگذارید. خیلی از جواب سئوال شما برمیگرده به محیط...ایران اسمش رو میذارند چهار تا زن و به زن هم میگن تو میل جنسی چندانی نداری...اینجا زن و مرد خیلی آزادتر هستند اما هنوز کلیشه های جنسی برای هردو هست...خیلی از رفتارهای ما براساس این کلیشه های جنسی تعریف شده است.
بعد هم یه چیزی که به من ثابت شده: مردها اهل ادعا زیاد هستند اما خدا میدونه واقعا دستشون به چیزی میرسه یا نه...زنها اهل ادعا نیستند و نیازی هم نمیبنند واسه هم قمپز در کنند(شاید باز هم بیشتر تحت تاثیر محیط) اما من دیده ام و میبینم که لازم ببینند خوب از پسش برمیان. شما خیلی هم روی حرف نتیجه گیری نکنید.
انار
thoughts.blogfa.com
ببینید مثلا همین جناب کاپیتان که البته من براشون خیلی هم احترام قائلم وصف مفصلی داشتند از زنان مختلفی که باهاشون خوابیده بودند و ایضا بچه دار هم شده بودند و نتیجه گرفته بودند که مرد میتونه و زن نمیتونه...چرا نمیتونه؟ خوب اونهایی هم که با شما خوابیدند و از شما کام گرفتند زن بودند دیگه؟ چرا اینجوری بهش نگاه نمیکنید که ازتون رسما سو استفاده جنسی شده واسه اینکه خانوم دلش یه بچه موسیاه متفاوت میخواسته...از شما دو روزی کام گرفته و بعد هم نوبت بعدی شده...میشه اینجوری هم فکر کرد دیگه...اما به ذهن اکثر آدمها این خطور نمیکنه...واسه یه رفتار واحد از طرف زن و مرد دوجور اسم مختلف میذاریم...اگر مرد بکنه فطرتشه و اگر زن بکنه زن بیخودی و اهل خانواده نیست...بعد هم میشینیم میگیم زنها نمیتونند بدون عشق با کسی بخوابند...این دیگه از اون حرفهاست که مثال نقضش ریخته...فقط کافیه بخواهید ببینید.
انار
هه هه... دلم برای کاپیتان سوخت! طفلی قدر از جانب خانم مطمئنه!0
...چه قدر....
ببینید من خودم زنی ام که دلم می خوادتنها با یک نفرسکس داشته باشم وطرفم هم به من خیانت نکنه ولی مردها وزنانهایی دیدم که برای اینکه همزمان چند پارتنرداشته باشن دلایل خودشون دارن ونمیتونی بگی این درسته یا اون بعضیها میگن توی حیوانات هم همینطوراست بعضی ازافراد ظرفیت بالا رو عنوان میکنن نمیتونیم کلی حرف زد هرآدمی زندگی خودشو داره-سنا-34ساله
37 from usa
just one time i did it
no...i dont feel regret...maybe i do it again..lets see what happen!
وقتی خدا نباشد همه چیز مجاز است!!!
من 3 سال است ازدواج کرده ام و یک بچه یک سال و 3 ماهه هم دارم.
زن و بچه و شرایط خانوادگیم را دوست دارم ولی از صکص با زنم لذت نمی برم و 4 ماه است که علیرغم اصرار او با او صکص نداشته ام.
من باید چکار کنم.
بارها استمنا می کنم و جدیدا هم دنبال دوست دختر برای صکص می گردم.
راستش را بخواهید مخالفتی هم ندارم که زنم هم بدون اطلاع من با کسی دوست شود و نیازهای جنسی اش را برآورده کند مشروط بر اینکه من در جریان نباشم و دیگران هم متوجه نشوند
آیا به نظرتان این غیر طبیعی است؟
زن 29 ساله ایران
من 7 سال است ازدواج کرده ام 2 سال است که با شوهرم نزدیکی نداشته ام
او نمی خواست و من هم اصراری نداشتم
من چند ماهی است که با پسری 22 ساله دوست هستم و گاهی با او روابط جنسی دارم اصلا هم پشیمان نیستم.
این امر کمک می کند که بتوانم شرایط زندگی را تحمل کنم وگرنه آن یک سال و چند ماهی که به قول شما خیانت نمی کردم چه چیز نصیبم شده بود جز یک اعصاب خرد.
برای شوهرم هم بهتر است
می دانم که با زنهای دیگر سر می کند.
این پسر هم از شوهر من جوانتر و هم از نظر جنسی فعال تر است و وقتی که او می خواهد با من باشد و من هم لذت می برم چرا نباید این کار را بکنیم
zan. eruopa. +30 sale
salam .rabeteye man va hamsaram dar sath bod. khianati interneti kardam va az hamsaram ham joda shodam chon khianat be man sabet kard cheghadr rabeteye zanashoyeye ghalati dashteam.
dar halike dorane mojaradi dost pesar dashtam o hargez ahle khianat nabodam, chon ashegh bodam.
hameye bakhshhaye zendegiam ba hamsaram joda bod va hargez barayam emkan pazir nabod dar otagh khaab ba oo biamizam.
ممنون گوشزد عزیز.
چقدر ما مردها با زنان بیگانه ایم. از اینکه این عزیزان اینجا مینویسند چقدر خوشجالم که میتوانم اندکی از آنان را بطور واقعی ببینم.
سپاسگزار شما زنها هم هستم که اینقدر راحت از خودتون مینویسید. ما مردها باید شما رو اونجور که هستید بشناسیم.
گوشزد جان
خیانت به همسر منحصر به ما نیست. این در همه جوامع هست ولی متاسفانه در سالهای اخیر در ایران و بخصوص در تهران خیلی زیاد شده و تقریبا در اعماق رفتارها و سلوک ما رخنه کرده و قبح همبستر شدن با یک خانم و یا آقای غریبه ریخته شده.
جالب است برای شما که در داخل زندگی میکنید بدانید٬ سست بنیانترین خانوادهها بنظر من خانوادههای ایرانی است. بسیاری از خانوادههای ایرانی همینکه به اینجا میآیند اختلافات کهنه و عمیق شان عود میکند و خیلی سریع از هم میپاشند.
درصورتیکه اگر زن و مرد یکدیگر را درست انتخاب کرده باشند٬ همیشه نسبت به یکدیگر وفادار خواهند ماند.
یک نکته دیگر را هم اضافه کنم: بنظر من دلایل خیانت بهمسر ممکن یکی از عوامل زیر باشد:
- ناهمگونی طبقات اجتماعی زن و شوهر
- غیر متعادل بودن نیاز جنسی زن و شوهر
این همان چیزی است که معمولا بعضی افراد از همسران خود ارضا نمیشوند و لاجرم بسراغ پارتنر دیگری میروند.
- تنهایی ( معمولا مردها در مسافرتهای طولانی مجبور میشوند یک کارهایی بکنند)
- کینه و تلافی از رفتار همسر
- مصرف مواد مخدر یا منفعل کننده
- و از همه مهمتر محدودیتهای اجتماعی٬ مذهبی٬ بگیر و ببند کردن ارتباط طبیعی دختر و پسر٬ و بالاخره فقر و کمبودهای اقتصادی
zan,33,iran
10sale ezdevaj kardam.bale sex dashtam biruz az khanevadam,pashimun nistam amma stress dar moredesh ziad dashtam.sexam ba shoharam rezayat bakhsh bood,amma in avakher tavajjohi ke mikhastam nemigereftam,tu zendegie khodam shodam yek zani ke 10sal azash gozashte,amma ba extrapartneram ye zane taze! hastam ke az inke tu sex active v hayajan zade ast sharmande nist.un az har nazar razim mikone,v bahash edame khaham dad.
آدمهایی که خیانت میکنند شاید آدمهای بدی نباشند اما باید آدمهای نترسی باشند....هم خود خیانت جرات میخواد هم دل دیگران رو شکستن.....من اهلش نیستم ...میدونم که این همه جرات ندارم :-)
هاله، مقیم خارج. طول دوره زناشوئی با دوره همزیستی پیش از ازدواج بالای بیست و چند سال. :)
سلام گوشزد جان. در پاسخ به سؤالاتات:
هیچوقت خیانت نکردم و هیچوقت هم نمیکنم - اینو با قاطعیت میگم چون ما موقع ازدواج با هم بنا گذاشتیم که اگر یکیمون از کس دیگهای خوشاش اومد (چه برای سکس و چه برای ارتباط دائم) با شهامت به اون یکی بگیم و رابطهمون رو آلوده نکنیم. به همین دلیل گمان که سهله با اطمینان بهات میگم چنین چیزی پیش نخواهد اومد چون اگر از کس دیگهای خوشام بیاد اول رابطهام رو با همسرم اتمام میکنم و بعد میرم پی دل - حتی اگر صرفا" به خاطر یک رابطهی فیزیکی باشه و نه هیچ چیز دیگه. پس اصل خیانت منتفیه برام.
البته ابدا" گارانتی نمیکنم هیچوقت از کس دیگهای خوشام نیاد و نخوام با اون باشم. تا این ساعت که پیش نیامده مردی بتونه با روری و اونای که از رابطهام باهاش میگیرم از هیچ نظری برابری بکنه ولی آینده رو نمیدونم.
گرچه باهات موافقام که عشق به تنهائی جلوی خیانت رو نمیگیره اما یه چیزی هست به اسم تعهد و قول که سوای عشق اگر اون تو زندگیات حاکم باشه اصولا" با مسائل طور دیگهای برخورد میکنی.
پ.ن. نظرها رو نخونده این رو نوشتم و اگر تکراری و کلیشهست به خوبی اصفاهونیوار خودت ببخش گوشزد جان.
xx
salam!!man man ba ye dokhtar e az nazare khodam kheyli khoob sex dashtam!!va bi nahayat az sex ba ham lezat mibordim!!va sad albate asheghe ham ham budim!
va az in babat kemelan ba un agha ke goft in masael hich rabti be ham nadarand mokhalefam!!albate mishe goft 90% mokhalefam!chon nazaram ine ke sex vaghti mitune be ouj e aramesh va lezat berese ke to be partneret alaghe o eshgh ham dashte bashi!!manzuram az alaghe o eshgh ineke enghadr un adam barat mohem bashe ke az kam shodan e ye moo az saresh dochare ranjeshe khater beshi!!
vali ye tosiye vase khanoom hayee ke taze ezdevaj kardan daram !!unam inke:dar rabete ba hamsaretun(na faghat sex,balke kole ravabet)hichvaght barash kelas nazarid!!albate in dar suratiye ke mard ham maghool bashe ha!!
in harf ro zadam chon dar morede pedar o madaram hamin mozu ro didam va baram tajrobe shode!!
va motmaen tarin ravesh ineke ghabl az ezdevaj maratebe fekritun ro be ham begid va dar in halat banaye shakhsiatitun ro sefr dar nazar begirid(manzyr az sefr paye hast)va kheyli dorost va albate bedoone vasvas paye haye zendegitun ro bechinid!!hamoontor ke goftam nabayad chizhayee ro meyar gharar bedid ke ziyadi armani hastan chon dar un surat age natunid behesh beresid,hamun meyar e mosbat tabdil mishe be ye ayneye degh!!!
GOOD LUCK!!
چندتا نكته:
1- آدم مي ترسه وقتي اين نظر ها رو مي خونه! به اندازه كافي از ازدواج و خيانت مي ترسيدم كه حالا با خوندن اينا تكميل شد. البته من به يه نظريه اي اعتقاد دارم و اون اينه كه به طور خلاصه آدم اگه هر كاري رو به موقع اش انجام نده تا آخر عمرش دنبال انجام دادنشه و اون رضايتي رو كه بايد بگيره ديگه نمي گيره چون از وقتش گذشته!
2- من فقط وقتي با فيلتر شكن اينجارو باز مي كنم مي تونم لينكهاي كنار صفحه رو ببينم و پيامها فقط در فيلتر شكن باز مي شن! جريان چيه؟
آقای گوشزد
ممکنه جواب آقا مجید رو خودتون بدین اگه سوال ساده ایه چرا کسی جوابشو نمی ده منم دوست دارم جواب رو بدونم
پسر سی و دو ساله هستم مقیم خارج از ایران. از تنوع در همه چیز لذت می برم همینطور در سکس. به همین دلیل به کسی تعهد و قول بی پایه و اساس نخواهم داد و با زندگی کسی بازی نخواهم کرد. اما با خانم های ازدواج کرده رابطه داشته ام، فکر می کنم مسئولیت با تعهد دهنده است برای همین عذاب وجدان ندارم.
جناب گوشزد می خواستم اجازه بدین از شما یا خواننده های محترم بپرسم هر مردی که با زنش رابطه نداره لزوما با کس دیگه ای رابطه داره ؟زنش رو دوست نداره ؟تو فکره با کس دیگه ای رابطه برقرار کنه یا ذاتا این جوریه ؟می دونم همه اینهابه عوامل مختلف بستگی داره ولی واقعا دلم می خواد بدونم
ميگم ها اين آقايوني كه خيانت كردن چند درصدنفرشون با خانم هاي مجرد اين جنايت رو انجام دادند و چنود نفرشون با همين خانم هاي ساده -اشاره به كامنت خانمي كه ميگه ساده لوحيم- ولي من آقاي 45ساله از زماني كه خودم رو شناختم و درباره ديگران ديدم بيش از 70 درصد پارتنر ها همين خانم هاي ساده لوح هستند
salam, merC az khanum haa ke kheyli gostarde & rahat harfashuno zadan! az shahamate goftan & gofte shodan dar bareye in mozoo' khoshhalam. 37 saale, az tehran, dar zaman e Ta'ahol sex partner dashtam, vali 1 nafar. razi ham budam, alan ham ke mojarad hastam hich azab e vojdani nadaram. be 1 khanumi az Iran mikham begam: age mardetun tu khune ghaza nemikhore, ya'ni dastpokht e shomaro dust nadare vali motma'en bashin goshne nemimune. pas age mardi ba zanesh rabete nadare, ya ba khodesh rabete dare ya ba zanhaye e dige!
به عنوان مجرد استفاده کردم ;)
در ازدواج پارامترهای بسیار زیادی مطرح است و در این بقول معروف!!! خیانت، تنها دو چیز مطرح است سکص و عاطفه. اگر زنی یا مردی در زندگی زناشویی اش از تمام جهات راضی بود و تنها در این دو مورد مشکل داشت چه باید بکند؟ جدایی و طلاق یعنی به هم ریختن فراوان چیزها از قبیل مسایل مالی و روانی و امنیت و آتیه. و چه ایرادی دارد که سکص و عشق و ازدواج را اینقدر با هم قاطی نکنیم که بود و نبود اینها به هم منوط و مشروط باشد. کم نیستند افرادی که علیرغم عشق و علاقه شان به هم امامناسب ازدواج با هم نیستند. فراوان افرادی در این دنیا با هم سکس دارند بدون اینکه نیتی مبنی بر ازدواج داشته باشند.
همین دوستمان مجید، چکار کند؟ که به فرزندش آسیب نرسد و از داشتن پدر یا مادر محروم نشود؟ بجز اینکه مخفیانه به تمنیات خودش پاسخ گوید؟ مردان فراوانی مانند او عمل میکنند. چرا که در خانواده چیزهایی مهم و مطرح است که آدمی نمیتواند آنها را فدای تمایلات و هوسهای دو سه ساله کند.و تازه اگر هم بیاید و زندگی اش را به هم بریزد از کجا که در کنار پارتنر جدید نیز پس از چند مدت به همانجایی نرسد که با همسر نخستینش رسید؟ تجربیات خود من در عشق، چنین بوده که پس از مدتی تمامی عشق ها سرد میشوند و این را نباید گناه یک طرف ازین رابطه دانست بلکه ذات عشق است که مانند گل، همین پنج روز و شش باشد. و آدمیانی که دائما در تغییر و دگرگونی اند فاصله و زاویه شان نسبت به هم نیز دگرگون میشود. بر خلاف هاله عزیز معتقدم آنجایی که عشق مطرح است >تعهد< مطرح نیست و این تعهد تنها آنجایی ست که قراردادی بنام ازدواج در میان است و حتی در ازدواج نیز تا زمانی که عشق دو طرف را نسبت به هم نگه داشته نیازی به تعهد نیست، تعهد و وفاداری، تنها آنجایی به میان می آید که عشق در میان نیست. کدام عاشق برای آنکه در مدار معشوقش باقی بماند به عنصری بجز عشق نیاز دارد؟ و تا عشق هست نیازی به چیز دیگر نیست و چیزهای دیگر در نبود عشق مطرح میشوند.
کدام همسرانی هستند که پس از ده سال با هم بودن، هنوز رغبتی تمام به مانند آن اولها برای سکص باهم دارند؟ چرا مردان در این دوران زنانشان را بیسشتر بعنوان دوست و مادر و عزیزترین کس میپذیرند اما بعنوان معشوق نه؟ و مردها در همآغوشی هایشان عموما با چشم های بسته معشوقه شان را فانتزی میکنند.
هر دو یادداشت بالا از من است
کریم
Karim mardake dayyus
khodat migi havase 2 -3 saleh..bisharaf badesh ham ba abzare ESHGH varede zendegiye zzanaye digar mishavid.bisharaf agar jorat dari be esme khodet benvis ve begooo ke heyvanhayee mesle to ham be zanet hame be zanaye dige dorogh migid.ey tof bar sharfae to tofffffffffffffffffffff
salam,ye pesare mojarad dar Canada. be onvane ye mojarad kheili estefade kardam. poshtam az tars larzid, ke ye rooz bem khiyanat beshe o az oon badtar ye roo khiyanat bokonam.
ama chand nokte:
1-kheiliha gofte boodand sex o ezdevaj o eshgh hich rabti be ham nadare, ama hich kas nagoft ke eshgh chiye, ezdevaj baraye chiye? in kheili moheme ke kasi bege ezdevaj baraye chiye. age asheghe kasi nistid o baraye maslahat ba kasi ezdevaj mikonid o bad ham rabeteye penhani darid, fekr nemikonid daste kam be kasi ya kasani dorogh goftid? dorogh az nazare shoma pasandidas? dorogh vaghti migi ke jora'ate rast goftan nadari. age tarafe moghabel asheghe shoma bashe chi? del shekastan rahate? daste kam baraye ye lahze to fekretoon, jatoon ro avaz konid.
2-kasani ke fekr mikonan bad nist biroon az rabeteye ezdevaj, rabeteye digei che esgghi che sex dashte bashan, chera az hamoon aghaz ba hamsaretoon shart nemikonid ke age ye roozi kasi behtar baraye rabete peyda kardid, tarjih midid bash rabete bargharar konid. injoori mitoonid tasmim begirid ke dar chenin halati mota'ahel bemoonid o har kasi rabeteye kharej az ezdevaj dashte bashe ya na joda beshid.
3-javabe oon aghaei ke goftan bache ha dar soorate talagh sadame mibinan, banabarin khodesh o hamsaresh mitoonan lover dashte bashan bedoone inke be ham began. ye soal, fekr mikonid asibe roohi ke bache ha mibinan age befahmam pedar o madareshoon be ham khiyanat mikonan kamtar az asibe roohiye talaghe? daste kam talagh tozihe ejtemaei dare, ama khiyanat to hich jame'ei pazirofte nist.
4- agar khahane tanavo hastid chera ezdevaj mikonid? inja har kasi khahane tanavo dar sex e ezdevaj nemikone, inja ezdevaj neshoooneye eshgheshoon be hamdigas. to har jame'ei khiyanat vojod dare, ama to Iran be zaher kheili bishtare. man fekr mikonam natijeye ine ke hame mikhan adaye roshan fekra ro dar biyaran, ama dorost nemidoonan roshan fekri yani chi.
5- bishtare ghanonhaye ejtemaei be zaher akhlaghiyan, dar baten natijeye tajrobeye hezaran sal e mardoome ke didan baraye paydariye jame'e che ghavanini bayad bashe , be esme akhlagh ya be esme din, khob khilihash khorafas, ama vaghti ye chizi toye kheili az jame'eha bood ye risheye amigh tari dare. pishnahad mikonam azmayeshhaei ke chand daheye pish baraye ye groh ba sex azad shod ro bekhoonid, natijehaye khoobi migirid.
6-agar vaghe'an asheghe hamsaretoon hastid, chetoor mitoonid besh khiyanat bokonid? kheilihatoon goftid penhan mikonid, khob in neshoon mide negarane in hastid ke barkhorde hamsaretoon ba in mozo chiye, ya midoonid ke narahat mishe. pas asheghesh nistid choon kari kardid ke narahat shode ya age befahme mishe. nagid nemidoonam eshgh chiye, choon agar che ezdevaj nakardam ama ashegh boodam.
dooste aziz az Canada
lotfan adrese Emailetan ra begozarid.khahane tamas ve gooftegooye jeddi ba shoma hastam.mamnoon.Khatoun
dooste aziz, khatoun;
my email address is: mastamazjam@yahoo.com
Merci dooste khoob ve khoshfekr !
khatoun
حواستون هست؟ که این خاتون... دوست عزیز از کانادا... رو توی هوا قاپ زد آخه حق داره از این نوع آدمها کم پیدا میشه که جرات راستگویی رو داشته باشه:-)) مرسی خاتون خوشم اومد
در پاسخ به پاسخ شما به مهتاب میخواهم بگم که یک مرد هم میتونه در یک رابطه عاشقانه با زنش خیانت نکنه. منظورم این نیست که هیچ وقت تمایل جنسی دیگری پیش نیاید (که من فکر میکنم از نظر بیولوزیکی طبیعی است)اما مهم این است که چقدر رابطه با زنت مهم است که به یک خیانت نیرزد. واضحتر بگم من زنم را آنقدر دوست دارم و آنقدر ساختار روحی وزندگیم به اون وابسته است (البته متقابلن) که تصور اینکه با خیانت این رابطه را خراب کنم یا با عث ناراحتی او بشم برام برام ناممکن است. البته من و بسیاری از همنسلان من کم یا بیش با عقده های جنسی و مسایل حل نشده جنسی در گیریم که باید در بحث خیانت در نظر گرفته شود.
Dooste azizam dokhtare hamsayeh
barjestegiye doostemoon az Canada SALAMATE RAVANI VE AKHLAGHI ast,fardi ke andishe ra na baraye tojihe vaziyate bimargooneh ke baraye behtar sakhtan ve KHOD-BAVARANEH be kar migiradash.
bashad ke dar miyane aksariyyati chenin bimar ve chnan TOJIHGAR kesi ham ba tarhe solatai chanan sade ve chenan asasi dar khabgahe moorchegan aab berizad.
khatoun
با مورد 6 پسر مجرد کانادا موافقم اگه عشق باشه خیانت نمی آد ما متسفانه اسم عادت هامون را عشق می ذاریم ولی این نکته با احترام برای ایشون قابل توضیح است که منظر نگاه یک آدم مجرد با متاهل صد رد صدمتفاوت است فقط باید ازدواج کرده باشی تا بتونی راجع به این موضوع نظر بدی کلا دفاع از اخلاقیات برای یک آدم مجرد ساده تره در ضمن آی عشق چهره آبیت پیدا نیست
aksariyyati chenin bimar
ankas ko aksariyyat ra bimar bedanad,bayyad khodash ye chisish bashad.
ghabele tavajjohe farde ghabl az khodam:
khob shoma ke aksariyat ra sahih arzyabi bekon ve dar haman jebheye morede alagheat baghi beman ve ejaze bede ke man ham dar jebheye aghaliyyat bemanam ve shoma ra be zendgiye ejtemaaeeye besyar saalem ve porbaretan vagozaram dooste aziz
khatoun
man shoma ve haman aksariyat ra davat mikonam ke be soalaate pesari az Canada javab bedid
khatoun
یک آدم مجرد رابطه عشقی اش را بسیار راحت تر به پایان میبرد تا یک متاهل که باید طلاق بگیرد.
یک مجرد برای قرار گرفتن در یک رابطه لذت جویانه جنسی مشکل چندانی ندارد حتی اگر طرف مقابلش متاهل باشد. اما یک متاهل در جریان چنین رابطه ای با خودش فکر میکند که چرا این رابطه ممنوع برقرار کردن برای من مجاز است و برای همسرم نه؟؟؟ نه میتواند برقراری رابطه برای همسرش را تحمل کند و نه خودش میتواند ازین گونه روابط صرفنظر نماید.
حتی مجید خان هم تاکید کرده اند که موافق این هستند که زنشان با کسی رابطه برقرار کند اما مشروط به اینکه ایشان نفهمند. اما سوال اینجاست که اگر فهمیدند چه میشود؟؟؟ باید قتل و غزا راه انداخت یا جدا شد و فرزند کوچکشان را آسیب روحی رساند یا اینکه تحمل کرد.
man khatoun yani neylabak hastam ha .doost nadaram be name mostar benevism faghat chon weblogam (http://neylabak1.blogspot.com)faaal nist ba esme miyaniye vaghiyam nevehstam.
KHATOON shoma bimarid?
Bimar kesi ast ke IN GOOYAD ve AAN KONAD BARDAR B.
صفت بیمار اگر ناسزاست چرا به دیگران اطلاق میکنیم و اگر سزاست چرا از آن برمی آشوبیم؟
Sefate bimar naseza nist.yek vaziyate gheyre aadi ast.shomaaee ke hasbe mamool naghd ra nasezaa talaghi mikoni moshkele khodeteh.khatoun
dooste aziz
agar aksariyate nazar dahande ve khiyanat konandeh amale khod ra ghabele defa midanad chera be hamsar ya farzandanash nemitavanad begooyad ya chera hatta dar fazaye door az khanevadeh yani dar weblogestan niz aajez hast az be ohdeh gereftane masooliyate sokhanan ve raftarha ba naame khod?!khatoun
man in vaziyyat ra bimari minamam chera ke khiyanat dar javame motammden ve pishrafteh far' ast bar asl yani vafadri dar darejeye avval be khod ve ehsas ya ta'ahode khod ve sepas be eradeh ve ehsas ve haghe entekhab tarafe moghabel.
amma dar nazde Iranian in ravand bar-aks shodeh ve in be nazare man neshaneye bimariye ejtemaeest ve na salamati.chera ensan NAHDI be esme khanevadeh ra ve bar che mabnahaee bar pa mikonad ve chera be aan posht mikonad ve in nahad ra az daroon poosandeh ve be eskelete mordeye aan mibalad?chera?
khatoun
انسانی که در جوانی ازدواج میکند و در یک اتمسفر خاصی بر مبنای عشق خانواده ای را بنا میکند، ذهنیتی دارد که یک فرد چهل سالهآن را ندارد. معشوق یا مقشوقه آن جوانانی که ازدواج کرده اند، دیگر به چشم این فرد مسن زیبا و جذاب نیستند، آن اتمسفر و آن حال و هوا دگرگون شده است. چرا یک فرد مسن که کس دیگری شده است باید چوب تعهدی را بخورد که جوانی متعهد شده است. درست به مانند قوانین اساسی که نسل متعهد و متقبل میشوند و نسل های بعدی را نیز وادار به مطابعت از آن مینمایند. انسانهایی که جوانی شان با مسن بودن و پیری شان کم فاصله است دچار این تنتقضات نمیشوند و این است که در روستاها و جوامع عقب مانده این موضوع بسیار خفیف است اما در جوامع پیشرفته روز به روز نهاد ازدواج و خانواده ضعیفتر میشود. تعهد عموما مغایر با آزادی انسان است. جوانی من حق ندارد بندی به پای میانه سالی یا سالخوردگی من ببندد.
مشکل همگی در این است که نهاد خانواده که برای تشکیل جوامع الزامی بود، حالا نقش خویش را از دست داده است و انسان امروز هم تفاوتی کیفی با انسان ده هزار سال پیش کرده. این است که آن نهاد با این انسان همخوانی ندارد.
در رفتارهای اجتماعی نیز نرم را اکثریت تعیین میکنند و نه درست و غلط بودن آن نرم. بیماری وضعیت نرم نیست وضعیت خارج از نرم است.
ensaanha sad albatte haghe tahavol darand ama mozoo inast ke in tahavvol chera bayad bar mabnaye DOROUGH ve SALBE HAGHE ENTEKHABE DIGARAI VE DAR VAGHE DIGARAN bashad?mitavanid begooeed chera in omoor nabayad ya nagozir ast ke PENHANI bashad?
khatoun
aya inke norme feliye aksariyate Iranian dar eghtesad dozdi hast ya dar ravabete ejtemaee bar mabnaye bi etemaadi ast ve dprooee?aya chon Norme aksariyat inast pas MAGHBOOL ast?
دوتا سوال ازماقبل این بالایی
1- شما از کجا آمار نرم را در آوردی و دیدی که در جوامع متمدن داشتن رابطه با فرد غیر از پارتنر ثابت (بدون اطلاع و اذن او) نرم محسوب می شود؟
2- چه کسی می گوید حتما باید پایبند تعهدی که 40 سال پیش به کسی داده ای بمانی و در ضمن به او خیانت کنی؟ می توانی خیلی راحت هر وقت دلت خواست از او کاملا جدا شوی و ارتباط با کس دیگری برقرار کنی ضمن آن که به این دومی یا هزارمی! هم از همان ابتدا آشکار بگویی که من پایبند هیچ تعهدی نیستم !و نخواهم بود
jaddeye yektarafeye goftan ve goftan amma nashnidan ve nashnidan ve dar vaghe gheyre momken boodane Dialogue vaghe'ee mara az edameye neveshtan dar inja baz midarad.Tojih ve Dorouh mane az barghararie yek goftegooye moasser ast
khatoun
affarin! manham manzooram hamineh.mishe doda shod ve aangaah ba HEZAROMIN shoroo kard.man manzooram vafadriye abadi be yek shakhs nabod ve nist balke vafadari be ta'ahode ghalbi ve eradeye khod ve diagari ast ta jaaee ke eshgh hast ve doost dashtan.
khatoun
آقای گوشزد
ملت را انداختین به جون هم خودتون کجایین شما نظری ندارین یانشستین پای گود و شاهد ین؟
نیلبک عزیز
خیلی خوش آمدی
کاش فونت فارسی داشتی که بحثت را روان تر میشد دنبال کرد.
از بقیه دوستان هم بسیار سپاسگزارم
آقای گوشزد من چیزکی در رابطه با این پست شما و البته کامنتها نوشتم تو وبلاگم
کاملا باهات موافقم خاتون جان....
این یک موضوع بسیار ساده هست. اصولا کسانی که دچار مشکلات جنسی هستند و تماما به این مسئله فکر میکنند و دچار کمبود با به پیش کشیدن این موضوع به صورت سوال و بحث مشکلات و لذت های خود را ارضاع میکنندو با شنیدن و خواندن حرفهای دیگران از این موضوع به اوج نقطه ارضاعی خود میرسند.
خيلي با خودم كلنجار رفتم كه چيزي ننويسم. ديدم جماعتي اينجا جمع شده اند
و كامنت مي گذارند كه رذالت تا اعماق وجودشان را آلوده كرده و هيچ اميدي
به اصلاحشان نيست. گفتم بگذار به قول شراگيم «خود گوزند و خود خندند» به
من چه؟ اما چيزي درونم را آزار مي داد و آن اين كه خوانندگان اين وبلاگ
فقط نويسندگان مفتخر به خيانت نمي باشند بلكه بسياري نوجوانان خام و
ناپخته هم ممكن است بيايند و بخوانند و باخود فكر كنند كه بعله بابا!
«خيانت كردن رفتاري كاملا نرمال محسوب مي شود!»
گوشزدخان! اگرچه به دلايلي كه خواهم گفت در انسانيت و شرافت شما ديگر
كاملا ترديد دارم! اما اميدوارم آنقدر شرافت در وجودتان باقي مانده باشد
كه حداقل به خاطر مثلا آخر و عاقبت و سلامت جسمي فرزند خودتان و با فرض
اين كه شايد دختري كه پس فردا پارتنر او خواهد بود امروز از خوانندگان
اينجا باشد كامنت مرا علي رغم تندي آشكاري كه خواهد داشت پاك نكنيد!
پايه ي نوشته ام بر اساس افاضات جناب كاپيتان خواهد بود كه جناب گوشزد
خان هم تاكيد فرموده اند ديدگاههاي سكسي شان بسيار با ايشان همخوان و
همگون است!
چند وقتی است که به این فکر می کنم چرا روشنفکری در ایران، برخلاف همه
جای دنیا که ارتباط با بالاخانه و مغز و تفکرات آدمها دارد، اینجا
ارتباط مستقیم و بلافصلی با اعضا و جوارح تحتانی ملت پیدا می کند!؟ وقتی
نگاه می کنی می بینی همه ی جماعت به اصطلاح روشن فکربه جای روشن "فکر"
بودن، فقط روشن "ک..." هستند!0
جناب كاپيتان ضمن مثالهايي كه آورده و خود را با اهالي نظام مقدس مقايسه
فرموده اند معتقدند كه رفتار ايشان كاملا انساني است. و هيچ سنخيتي با
نظام مقدسي ها ندارند. درحاليكه من به شما نشان خواهم داد از قضا ايشان و
امثالشان در رذالت و كثافت دقيقا همپايه ي نظام مقدس هستند! !
شباهتهایشان برای من که شگفت انگیز است اما نمی دانم چرا هیچکس اشاره ای
نمی کند! همه از زن و مرد با کمال افتخار از روابط "پنهانی" شان با غیر
از "پارتنر ثابت"شان می گویند! من واقعا نمی فهمم این ملت باشعور و
روشنفکر اینقدر شعور و فهم ندارند که ببینند وقتی بدون اطلاع پارتنرثابت
با کسی ارتباط برقرار می کنند و بعد هم بدون اطلاع دادن به او با او هم
هم بستر می شوند، درست مثل سنگسار کنندگان در نظام مقدس که دست های آن
موجود نگون بخت را هم می بندند که قادر به انجام ابتدایی ترین واکنشهای
دفاعی طبیعی هم نباشد، اینها هم باعث می شوند که آن شریک بدبخت یکباره
چشم باز کند و ببیند مثلا ایدز یا هپاتیت یا هزار کوفت و زهرمار دیگر
گرفته بدون این که امکان پیشگیری و انجام حداقل کارهای دفاعی برای مصون
ماندن خود را داشته باشد!؟ این آقای گوشزد که خیلی هم تفکراتش در ارتباط
با سکس شبیه جناب کاپیتان است (بنا بر اعتراف خودش) و خیلی هم مدافع حقوق
آدمهاست و مدعی پزشک بودن هم هست واقعا در تفکرات مدرن و روشنفکرانه اش
آیا حقی برای پارتنرش قایل هست که نگران و مراقب سلامت اش باشد!؟
آقاي گوشزد ِ مدعي ِ پزشك بودن! آيا شما نمي دانيد كه تقريبا هيچ رابطه ي
سكسي اي 100% ايمن نيست و از آنجا كه معمولا حين سكس رفتارهاي مختلفي
نظير فرنچ كيس و اورال سكس و.... هزار كار ديگر هم صورت مي پذيرد كه همگي
درصد ريسك ابتلا به بيماريهايي چون ايدز و هپاتيت را افزايش مي دهند و
صرف گذاشتن يك فقره كاندوم (آن هم احتمالا!) بر سر شامبول منورتان احتمال
انتقال بيماري به صفر نمي رسد؟ در مورد جناب كاپيتان كه با توجه به توله
هاي رنگ و وارنگي كه به فرموده خودشان در اقصي نقاط عالم پرتاب فرموده
اند حتي اين حداقل اقدام هم صورت نمي گيرد!
edame darad
آيا خبر نداريد كه الگوي
مبتلايان به ايدز در ايران از معتادان تزريقي به شدت به سمت انتقال جنسي
تغيير كرده و به گفته ي يكي از مسوولان وزارت بهداشت (اينرا خودم شنيدم)
بسياري از اين مبتلايان جديد از طريق همسرانشان، مبتلا شده اند! از جناب
كاپيتان مي پرسم و از امثال او: به نظر شما كدام عزت و احترام و عشقي در
دنيا به تحمل رنج ابتلا به بيماري هپاتيت منجر به سيروز و مرگ، ابتلا به
ايدز، سيفليس و.... مي ارزد؟! شما همسر نگون بختتان را در معرض ابتلا به
وحشتناكترين بيماريها قرار مي دهيد و بعد عين يك ابله بيشعور اينجا ادعا
مي كنيد كه روز به روز عزت و احترامتان براي او بيشتر و بيشتر مي شود؟
شمايي كه پشيزي برا ي سلامت جسم او احترام و ارزش قايل نيستيد!؟
در جاي ديگر با كمال وقاحت مي فرمايند كه من فقط به زنان «ديگر»ي كه
«طالب» عشق من بودند مهر و عشق هديه كرده ام و اين كجايش بد است؟ اين هم
باز شديدا مرا ياد سردار رادان و ساير سرداران و اوباش نظام مقدس مي
اندازد! جنابان سرداران هم مي فرمايند كه ما زنان و دختراني را كه مطابق
ميل ما و يك عده ي خاص نمي گردند، مي گيريم ، مي زنيم، لت و پار مي كنيم
چون آن «ديگران» ، (عده ي خاص) «طالب» آن هستند كه جامعه مطابق ميلشان
رفتار كنند! و آن عده ي خاص «حق دارند» كه رضايت خاطرشان فراهم شود! اسمش
را هم با كمال وقاحت و افتخار برقراري نظم و عدالت و رعايت «حقوق مردم»
مي نامند! جنابعالي هم زنت را، حق زنت را، نابود مي كني تا به ديگران عشق
هديه كني!!! مي بينيد جفتتان، شما و سردار، فقط با الفاظ زيبا بازي مي
كنيد اما نفس گند و كثيف عمل هردوتان يكسان است.
اينها همه «ظلم» به ديگريست. و در هيچ جامعه اي چه متمدن و چه مرتجع
هيچكس «ظلم» به ديگري را نُرم نمي داند مگر آنكه آخوند باشد يا مريض
احوال!
اگر دوزار سواد مطالعه داشته باشيد يا شعارهاي سازمان بهداشت جهاني در
ارتباط با ايدز به گوشتان خورده باشد مي بينيد كه همان ملتهاي متمدني كه
به نظر شماها «خيانت» نرم اجتماعشان است وفاداري به يك پارتنر را در
شعارشان گنجانده اند! من هم با دوست عزيز كانادايي مان 100% موافقم كه
اخلاقيات سيستمي است كه بشر در طول تاريخ و براساس تجربياتش براي راحت تر
و سلامت تر زندگي كردن فراچنگ آورده است.
در پايان ياد آور مي شوم كه : من برای تمام روسپی های دنیا احترام قائلم،
من برای تمام هنرپیشه های پورنو احترام قائلم، من برای همه ی زنان و
مردانی که دنبال شریک ثابت نبوده و تعداد روابط متنوع و یک شبه شان سر به
آسمان می ساید احترام قائلم، من برای همه ی زوجهایی که با اطلاع و آگاهی
کامل شریکشان روابط دیگری هم دارند احترام قائلم. همگی این ها از نظر من
انسانهایی شایسته ی اطلاق نام انسان، و شرافتمند و قابل احترامند. چرا كه
با «صداقت» و آشكارگي رفتارشان«حق انتخاب» براي طرف مقابل قايل مي شوند
اما افرادی مثل کاپیتان به نظرمن بسیار بسیار پست فطرت تر و رذل تر و
کثیف تر از آنند که حتی حیوان بخوانمشان! حیوانات به همچو موجوداتی شرف
دارند!
و باز سوالي كه چند كامنت پيش تر نوشتم را تكرار مي كنم كه:
چه کسی می گوید حتما باید پایبند تعهدی که 40 سال پیش به کسی داده ای بمانی و در ضمن به او خیانت کنی؟ می توانی خیلی راحت هر وقت دلت خواست از او کاملا جدا شوی و ارتباط با کس دیگری برقرار کنی ضمن آن که به این دومی یا هزارمی! هم از همان ابتدا آشکار بگویی که من پایبند هیچ تعهدی نیستم !و نخواهم بود
elahe
برخی ها چنان بی ادبانه به قاضی میروند و راضی برمیگردند که تمامی حرفهایشان در زیر سایه بی نزاکتی گم میشود.
آنانی که مجردند و تجربه یک تاهل طولانی را ندارند نمیتوانند ظرایف این بحث را بفهمند.
گفتگو بر سر خیانت است که حتی در فرهنگ ما صرف علاقمندی و عشق به شخص دیگر نیز در زمره همین مقوله میکنجد و الزاما خیانت با صکص شروع نمیشود. حتی فراوان از زنان شنیده شده است که به شوهرشان میگویند که: به نزد فاحشگان برو، اما به یک قدیسه دل نبند.
در اینگونه موارد دیگر سخن از انتقال بیماری ایدز بیمورد است. و اگر منظور، مهم بودن انتقال این بیماری و جنایتکاران ناقل آن هستند که همان فاحشگانی که مورد تقدیر واقع شده اند هم که بر همین منتقل کردن تلاش دارند، چرا آنان مورد مرحمت قرار میگیرند و اینان مورد نفرت؟
فراوان مردانی صرفا بدلیل نیازمندی زنانشان از لحاظ مالی و عاطفی و روحی (بخصوص در ایران) است که کار را به طلاق نمیکشند یعنی نوعی حمایت از دیگری باعث آن میشود که مردان پشت پا به همه چیز نزنند. وگرنه باید به این سوال پاسخ داد: عموم مردان نیاز مالی به زنانشان ندارند و هنگامیکه از لحاظ عاطفی و جنسی نیز نیازشان را شخص دیگری بجز همسرشان، برآورده میکند، چه الزامی دارند که از همسرانشان جدا نشوند و بقول شماها، با خیال راحت و بدون عذاب وجدان به هوسرانی هایشان نپردازند؟ در تجربه روزمره و پیش چشم هم میبینیم که در اثر طلاق این زنان (نه همه آنان بلکه نود درصدشان که مرد شان نان آور بوده است.) هستند که دچار سختی و مشقت فراوان میشوند. هیچ مردی را دیده اید که پس از طلاق به فلاکت افتاده باشد؟ اما عموم زنانی که در فلاکت زندگی میکنند برای نداشتن مردی ست که نان آورش باشد.
با سلام
تمام مطلبی رو که می خواستم عرض کنم خانم الهه عزیز به زیبایی بیان کردند و هرگز بهتر از ایشون نمی تونم توضیح بدم
واقعا خسته نباشی الهه خانم
در ضمن یه مطلب دیگه اینکه مثلا روشنفکرهای ما (بخصوص اگه پاشون به خارج از ایران هم رسیده باشه) داشتن رابطه جنسی قبل از ازدواج رو یه چیز عادی می دونن و منکران این مسئله رو امل می نامند. در حالیکه کم نیستن همین دختر های خارجی که با مایو ممکنه جلوی هزار تا مرد ظاهر بشن اما تا شب عروسی باکره باشند. همینطور مردان اونا. مرده شور این نظام فاسد جمهوری اسلامی رو ببره که فقط از خارج از ایران یه دنیای فساد و فحشا رو برای ما نسل بعد از انقلاب تصویر کرده.
چرا یک مرد باید برای یک نیاز گذرا که تنها یکی از عناصر مهم زندگی ست، تمامی آن را دستخوش تغییر کند؟ کدام زن را می شناسید که بشود به او گفت: عزیزم من از جسم تو لذت نمیبرم و دیگر عاشقت هم نیستم و میخواهم با فلانی رابطه داشته باشم، فقط خواستم صادقانه بتو گفته باشم که بدانی.
چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در بیشتر موارد آن زن بدلیل نیازهایش به مرد و همسرش، ناچار است با غروری شکسته، این موضوع را بپذیرد و به این تحقیر تن دهد.
یا اینکه جدا شده و مرد را برای رسیدن به معشوقش کاملا آزاد میکند، این برای مرد یک فرصت دلخواه است، اما برای زن چه پیش می آید؟ در جوامع پیشرفته و در مورد زنانی که سر پای خودشان ایستاده اند قضایا چندان فاجعه بار پیش نمیرود اما در مورد زنان وابسته و جوامعی مانند اکثریت زنان جامعه ما، موضوع بسیار تلخ تر تمام میشود.
آری میتوان صداقت را پیشه کرد و باعث درد و آزار دیگران همچون زن و فرزندان شد، و نمیدانم چه لطفی دارد این صداقت ویرانگر؟ و یا اینکه با دروغ، به سازشی حداقلی دست زد، یعنی نه همه چیز به نفع مردی که عاشق شده و معشوقی دارد، و نه همه چیز به نفع زن او. تازه مگر معشوق او نیز یک زن نیست؟ خنده دار نیست که همین زن در مقام معشوقه به این خیانمت مرد میدان میدهد، اما در مقام همسر نه؟؟؟؟ او نیز از نفع خود حرکت نمیکند؟؟؟
خب ... خب... جناب گوشزد چه كسي يكطرفه به قاضي مي رود و راضي برمي گردد؟
شما كه همه اش از جانب و ديگاه مردمحور به قضيه نگاه كرده ايد يا من كه
از همان ابتداي بحث گفته ام «همه»! و همه در زبان من يعني همه ي
آدميزادگان اعم از زن و مرد. حال اگر شما در ديدگاه مردسالارانه تان
«همه» رافقط شامل مردان مي دانيد و زنان را داخل آدم حساب نمي كنيد مشكل
از فهم خودتان است!
اول اين كه جنابعالي كه بنا بر ادعاي خودتان در وبلاگ سابقتان (كه هيچكس
نديده!) همه شما را يك «زن فمينيست» مي دانسته اند ممكن است بفرماييد
تكليف زناني كه از رابطه با همسرشان لذتي نمي برند چيست؟ چه اشكالي دارد
كه پنهاني روابطي با ديگران داشته باشند؟ مثلا همين همسر خودتان! و
خب... مثلا اگر توله موله اي هم اين وسط پيدا شد به گردن جنابعالي
بيندازد؟ چه اشكالي در اين قضيه مي بينيد؟
بهترنيست به جاي اين كه قيم زنان باشيد و از جانب آنها تصميم بگيريد
حقيقت را بگوييد و ببينيد خودش چه تصميمي مي گيرد؟ دلش مي خواهد با غرور
شكسته ادامه دهد... او هم براي خودش پارتري پيدا كند و در ضمن با شما هم
ادامه دهد... يا اصلا خودش را بكشد! به شما چه كه به جاي او تصميم مي
گيريد!؟
جناب فمينيست! كدام طرز تفكري از شما خواسته كه قيم زنان باشيد؟ فمينيسم
يا مردسالاري؟
اما در مورد روسپيان كه اشاره كرده ايد. هر كس كه با روسپي مي خوابد مي
داند كه او چه كاره است و ممكن است چه بلاهايي بر سرش بيايد بنابر اين بر
آن روسپي حرجي نيست! اما كسي كه خودش آگاهانه با روسپي مي خوابد و بعد
سبب مي شود كه پارتنر ثابت و از همه جا بي خبرش «نا آگاهانه» با روسپي
مرتبط شود به نظر شما چه حكمي دارد؟
elahe
salam be hameye dostan, man pesare mojarad az Canada.
ye nokteye mohem in bood ke gofte shod ye mojarad nemitoone zerafate! (in vaze aghlab maniye pichidegi hamrah ba zibaei mide!) bahs ro dark kone. in harf kamelan doroste, man e mojarad az jadeye por pich o khame ta'ahol khabar nadaram. albate man ham ede'ai nakardam, chand soal porsidam ke bi javab mound.
ama hala chand nokte ezafe konam.
1-intoor be nazar mirese ke aghlab dar aghaze zendegiye moshtarak asheghe hamsaretoon hastid o bad az modati kam kam in eshgh baratoon mishe adat, badesh ham az in adat haletoon be ham mikhore o donbale tanavo hastid o tanha rahesh ro khiyanat mibinid. fekr nemikonid in sardiye eshgh natijeye raftare khodetoone? inke toye zendegi ba hamsaretoon, dar eshgh varzi motanave bashid kheili moheme. shoma agar baraye erza'e rohi o jesmiye hamsaretoon talash konid oon ham chenin khahad kard. man e mojarad, agar ye rooz ezdevaj konam o bad ehsas konam daram dochare roozmaregi misham, avalin kari ke mikonam ine ke ba hamsaram be ye ravankav ya moshavere khanevade sar mizanam. midoonam ke hata rahaei baraye hal kardane sard mezaji jensi ham vojod dare, che berese be mesa'ele dige. agar zoj toye zendegi baraye shenakht o erza hamdige vaght bezaran o ebtekar be kharj bedan davame eshgh ro ziyad mikone. hatman hame midoonid pishe ravankav raftan be maniye bimare boodan ya ravani boodan nist.
2-dosti gofte bood to jame'eye iran mardan mitoonan penhani khiyanat konan chera ke hamsareshoon az nazare mali vabasteye oonhast, o goftanesh ba'ese shekastene ghororeshoon.
yek inke inghadr sekhavatmandane tarahom nakonid, inke shoma in zendegi ro raha nemikonid o berid baraye ine ke midoonid soraghe oon raftan ham pas az chandi sardi dare o bayad oon ro ham raha konid, pas hamin behtar ke avali ro ba har gheymati hast negah darid ta vejheye ejtema'eiye khoobi dashte bashid. do inke az shekastane ghorore hamsaretoon natarsid, be jaye oon tasmim nagirid, begzarid khodesh tasmim begire, agar niyaze malish be shoma jeloye darkhaste talaghesh ro begire, ama ghrororesh o niyazesh ba peyda kardane ye partner baraye sex tamin mishe. shak nakonid, in haghe oone.
الهه خانم عزیز
سلام
من تازه رسیدهام خانه و کامنت های شما را خواندم.
من در این پست فقط دو کامنت نوشته ام
یکی در پاسخ به کاپیتان و یکی در خیر مقدم به نی لبک.
خودم هم بیشتر به بحثها می اندیشم تا نظر بدهم.همانطور که قبلا هم گفته ام در حرفهایت نکاتآموزنده کم نیستند و حیف است که لحنت چنین گزنده و گاه بی ادبانه است.
در نظر بگیر که منهم یا بقیه هم بخواهند با همین لحن تو را مورد خطاب دهند چه فضای کینهآلودی درست می شودم.
من چند ماه پیش هم در این وبلاگ کامنتی گذاشتم و پاسخی نگرفتم.
با توجه به اینکه باز هم همان بحث داغ است پرسش خود را مجددا می پرسم.
من مردی 45 ساله هستم که بیست سال پیش وقتی خانواده دختر مورد علاقهام نگذاشتند که من با او ازدواج کنم با دختری بسیار بد قیافه ازدواج کردم و بعد از چند ماه پشیمان شدم ولی زنم حامله بود و همه از من خواستند که اینکار را نکنم چرا که او گناه دارد.
من در عین نفرت از صورت کریه و هیکل بد ترکیب او بیست سال است که این وضعیت را تحمل کرده ام.
یک مهندس عمران موفق هستم و بیش از بیست دستگاه آپارتمان و ملک دارم با درآمد بسیار عالزن من فقط یک خواسته از من دارد و آن اینکه او را طلاق ندهم و همسر رسمی دیگری هم نگیرم.
من به این خواسته اش پاسخ داده ام ول از نظر جنسی سالهاست که با او هیچ رابطه ای ندارم و می دانم که هیچ مرد دیگری هم حاضر نیست پهلوی او بخوابد
به نظر شما، مخصوصا الهه خانم که آتششان خیلی تند است و معلومه که مجرد هستند، این کار در حق همسر من خیانت محسوب می شود یا خدمت
حسن
موضوع ديگر اين كه شما در جايي اشاره كرده ايد زن و مرد مزدوج با رشته هاي بسياري به هم پيوسته اند كه سكس تنها يكي از آنهاست. و نيز در جاي ديگر اشاره كرده ايد كه سكس يك نياز« گذرا» ست و آنطور كه من حس كرده ام آنرا در مقابل مسايل ديگر زندگي تان پيش پا افتاده دانسته ايد. خب جناب انسان عاقل و مهربان و واقع بين و مدافع حق زن و بچه! شما كه خودتان اقرار داريد بر اين كه سكس تنها جزء كوچكي از زندگي است چرا با اين كمبود كوچك كنار نمي آييد در مقابل مزاياي بزرگ ديگر زندگي!؟ يا چرا مثل همه ي مردم متمدن دنيا كه معتقديد خيانت نرم اجتماعشان است!! همراه همسرتان نزد يك مشاور سكسولوژي نمي رويد و در صدد حل مشكل و باز گرداندن طراوت و تنوع به رابطه ي با همسرتان نمي پردازيد؟ (همان كاري كه آن آدمهاي متمدن خيانت پيشه عموما انجام مي دهند!) چرا ساده ترين و خودخواهانه ترين راه كه همانا كامجويي هاي پنهاني و دور از چشم همسر است را به عنوان بهترين و تنها گزينه ي ممكن انتخاب مي كنيد!؟
elahe
sharmande am gooshaz!
saalhaa zendegi dar miane esfahani haa in zabaan va tanze gazande raa baraayam baaghi gozaashte :-)
elahe
ببخشیدسرکار الهه طرف شما گوشزد نیست و نظرتان بر نوشته های منست.
شما که نوشته اید: همراه همسرتان نزد يك مشاور سكسولوژي نمي رويد و در صدد حل مشكل و باز گرداندن طراوت و تنوع به رابطه ي با همسرتان نمي پردازيد؟
از سکس هیچ چیز نمیدانید. از هر فرد متاهلی که لااقل ده سال زندگی زناشویی یا مشترک جنسی را پشت سر گذاشته بپرسید که طراوت و تنوع در رابطه جنسی تان پس از اینهمه تکرار امکانپذیر است؟ پاسخ منفی خواهید شنید.
نمیدانم چرا در عرصه هایی که تجربی ست و تجربه آن را نداریم، اینهمه اصرار میکنیم.
درست مانند آن جوانی که در اروپا به دنبال بکارت دختران میگردد.و حتی بنوعی آن را ارزش قلمداد میکند.
جناب حسن آقا! اگر به اون بخش آخر نوشته ام كه در مورد انسانهايي كه براشون احترام قايلم سري بزنيد مي بينيد كه جوابتان را روشن و واضح داده ام!
ضمنا شرمنده! مثل اين كه من كس ديگري را با گوشزد اشتباه گرفته ام! به هر حال جوابها را بخوانيد و خودتان حساب كتاب كنيد كه جوابها براي كي بوده و چي بوده
:-))
کاملا با نوشته های الهه خانم موافقم. اون آقایی هم که داره خالی میبنده و میگه هزارتا خونه و ملک داره و زنش زشت هست میخواست گه زیادی همون اول نخوره و زن نگیره مگر اسلحه گذاشته بودند پشت سرش؟
Zan, 31 sale, motahel
bebakhshid ke fonte farsi nadaram.
9 sale ke ba eshgh ezdevaj kardam. hanooz aasheghane hamsaramo dust daram va az har lahaz bahash khoshbakht hastam. chand mah pish dar kamale nabavari (baraye khodam!) ba shakhsi ertebate jensi va aatefie shadid bar gharar kardam. in vaziat baraye khodam ham ghabele dark nist. eshgham be hamsaram mesle hameye in salha har rooz bishtar mishe (midoonam ke bavar nemikonid!), va az zendegim kheili raziam, vali hesse ajibi ham be in farde jadid daram. ba in tozih ke in fard dar keshvare dieiee zendegi mikone va faghat momken hast ke har chand sal yek bar bebinamesh.
inja nemikham kare khodamo tojih konam. khodam ham nemidoonam ke daghighan che hesi daram. pashimoon nistam, faghat midoonam ke be hich onvan nemikham hargez baese delshekastegie hamsaram besham, va age in rabetaro ede dadam, be in dalile ke felan sharayet tori hast ke hamsaram motevajeh nemishe. in mozu agar baraye khodam etefagh naioftade bood, hargez bavaresh nemikardam.va ehtemalan be nazaram khataye bozorgi mioomad. bana bar in faghat mikham begam ke zendegi kheili kheili pichide tar va gheire ghabele pish binitar az ine ke bekhahim barash formul benevisim.shayad behtarin kar ine ke saay konim ta hade momken az ghezavat kardane digaran parhiz konim.
سلام...دل به دل راه داره گوشزد جان...تو زنگ بزن...اصلا چهار صبح زنگ بزن...به هر حال حیف که متاهل نیستم وگرنه به صورت فعالانه در بحثتون شرکت میکردم...شاید بیشتر به خاطر این سمت متاهل شدن نمیرم که میدونم مجبورم رفتار صادقانه م رو بگذارم کنار و به قول معروف میفتم به هم از آخور خوردن و هم ازتوبره...شخصا نداشتن صداقت رو بدترین چیز توی زندگی زناشویی میدونم
من خودم مخالف خیانت به هر شکلی هستم اما به دوستان موافق هم حق می دهم اساسا هر خلافی زمینه ای دارد .خیانت درزناشویی در کشور ما(من از اروپا حرف نمی زنم)همین مردم ساده ایران آنهم با همین بنیان های معمولی وغلط تشکیل خانواده.ازهمه شما مخالفان می پرسم :زنی که بون رغبت واز روی ناچاری ازدواج کرده باشد واگر طلاق بگیرد هیچ تضمینی در آینده ندارد نه به لحاظ اقتصادی ونه به لحاظ روانی پس چکار کند؟ اگر طلاق بگیرد یا ناچار تن به یک ازدواج اجباری دیگری مدهد که همان دور باطل است ویا به مهین راه خیانت. البته مردان چنین خانواده ای نیز راهی بهتر از این ندارند
البته از عشق سخن نگفتم چرا که با نگاهی واقع بینانه وبدور از رویا پردازی همه میدانیم که این مصلحت سنجی ها و به اصطلاح ازدواج های عاقلانه چگونه افسار را از عشق و عاطفه گرفته است.باز هم می پرسم :چند درصد از ما در اوان ازدواج صادقانه برخورد می کنیم و رل بازی نمی کنیم(خصوصا خانمها )پس این خیانت ها تاوان آن عدم صداقت هاست.به نظر شماانسانها معمولا(و نه پیامبران) عدم صداقت را با چه پاسخ می دهند؟
الهه خانم
به نظرم زن حمید میداف خودش میدونه که مردی که چند ماه به چند ماه خانه نمیآید حتما کاری هم در بیرون خانه می کند و شما لازم نیست نگران عدم صداقت ایشون باشی
ضمنا یک پیشنهاد دارم و اون اینکه شمااگه شرایطش رو داری با این حسن آقا دوست بشی که هم تجربه شرکت در بحث های متاهلی رو پیدا کنی و هم از این بی سر و سامانی در بیایی
جناب آقای ناشناسی که روی سخن من ظاهرا با شما بوده، برادر من! چرا به جای این که درست نوشته را بخوانید و اگر جوابی در چنته داشتید بدهید پرت و پلا می گویید!؟ اول این که شما از کجا مرا می شناسید و این قدر مطمئن هستید که نه متاهل ام نه از سکس چیزی سرم می شود و نه هیچ تجربه ای در این زمینه دارم!؟ دوم این که حاج آقا! من کی و کجا نوشته ام که سکس در زندگی مشترک پس از ده سال همان طراوت و تازگی اولیه اش را دارد!؟ جل الخالق! حرف در دهان مردم می گذارید!؟ من خیلی واضح و آشکار گفته ام : برای "بازگرداندن" طراوت به رابطه ی جنسی تان چرا از مشاور کمک نمی گیرید؟ اگر نمی دانید بدانید که این کمک مشاور در بهبود رابطه ی جنسی هم چیزی شبیه "حب ویاگرا" نیست که سه سوت یکی اش را بالا بیندازید و بعدش قییییییییییییییژ با سرعت نور تخت گاز به سر منزل مقصود برسید! استفاده از روشهای روانکاوی و رواندرمانی و مشاوره و... نیاز به حوصله، صرف وقت و از همه مهمتر "خواستن" طرف یا طرفین قضیه دارد. شما امتحان کردی و نشد؟ "خواستی" و نشد؟ چند وقت پیش کتابی می خواندم از "هارویل هندریکس" با نام بازگشت به عشق. این کتاب نوشته ی یک پروفسور و استاد دانشگاه روانشناس است که در آمریکا (همان ولایتی که خیانت نرم اجتماعشان است!) به زوجهایی که در روابط با همسرانشان دچار مشکل شده اند کمک می کند و اصولا تخصص اش همین است و کتاب مملو از راهکارها و مثالهای متعدد از زنان و مردان متاهلی است که پس از گذشت چند سال از زندگی مشترک دچار مشکل شده اند و با کمک او دوباره به عشق باز گشته اند. به عنوان مثال زنده هم یکی از دوستان خودم هست که اتفاقا او هم پس از ده سال زندگی مشترک با همسرش دچار مشکلات جنسی شده بودند و تا مرز جدایی هم پیش رفتند اما چون "می خواستند" بهترین راه ممکن را برای حل مشکل بیابند از مشاور کمک گرفتند. طول دوره هم تا جاییکه یادم هست نیم ساعت نبود! چندین ماه، چیزی حدود یکسال طول کشید تا مشکلشان برطرف شد و الان حدود 6-7 سالی از آن موقع می گذرد و خوشبختانه فعلا که اوضاعشان روبراه است! باز هم می گویم من مدعی نیستم این نسخه ایست که 100% و برای همه گان جواب می دهد، بل تنها می خواهم نشان بدهم فرق یک انسان "سالم" بایک "بیمار" در برخورد و مواجهه با همچو معظلی، جستجو و تلاش برای یافتن سالم ترین و بهترین راه ممکن برای رفع مشکل است نه سراغ کثیف ترین و دم دست ترین راه حل رفتن و بعد هم توجیه پشت توجیه به هم بافتن!
حیف که من مجردم مگرنه خیلی دوست داشتم تو بحث شرکت کنم
من فقط 1 سوال دارم:
1.جواب سوالی که در پی نوشت 4 پرسیدین ، لطفا بدهید
........
توهین به کسی نیست ولی یه فرق اساسی دیگه ای که ما با حیون ها داریم اینه که اونا فقط توی یه زمان معین از این کارا میکنن تازه اونم برای بقای نسلشون ،ولی خوب ما ....البته خوب میدونید باید بگیم حیون هستند دیگه نمیدونن چه لذتی پشت این قضیه هست مگرنه اونا هم.. بله..!
مرد 30 ساله هفت ساله که ازدواج کردم
چندبار به فکر خیانت بودم اما فقط دو بار سکس مختصری با یک دختر داشتم (یعنی دخولی صورت نگرفت)
از زندگیم راضی هستم و اعتقاد دارم بهتر بود آن کار را نمی کردم هرچند عذاب وجدان شدیدی ندارم. این موضوع مال 4 یا 5 سال پیش است.
ساکن ایران. ضمنا فکر می کنم دوستان به جای این بحث های خشم آلود جواب ÷رسشها را بدهند که شناخت بهتری از هم داشته باشیم.
به خانم یا آقای بی نام که فرموده اند من باید از اول گه زیادی نمیخوردم :
اولا که بی ادبی شما را بی جواب می گذارم
ثانیا چرا من برای تایید و بهبه و چهچه شما و امثال شما که هیچ تاثیری در زندگی من ندارید باید بقیه زندگیم را با سختی و نفرت بگذرانم؟
همانطور که گوشزد هم نوشته است زندگی واقعی در خیابانها و خانه ها در جریان است و بدون توجه به همه این فلسفه بافی ها و زندگی مجازی یا رویاگونهای که در اذهان رومانتیک شما وجود دارد راه خود را میرود.ضمنا میخواستم به آن دوستی که اخلاق و فرهنگ بد و خوب را دستاوردهای چند هزار ساله بشر دانسته اند که باید از آنها پاسداری کرد بگویم که اگر اینچنین است پس چرا اصول اخلاقی و خوب و بد در جوامع مختلف متغیر است و در ثانی نقش عقل در میانه چه می شود
من مدتهاست که مطالب شما را دنبال می کنم و به نظرم می رسد که سوالاتتان خیلی بچگانه است
بعید می دانم صاحب چنین ذهن کودکانه ای درس درست و حسابی خوانده باشد چه رسد به اینکه پزشک یا روانشناس باشد
man yk zan hastam 31 sale dar kharej az Iran va 6 sale ezdevaj kardam va be hezar o yk dalil khianat kardam.
zan va bale
این بحث برای آن راه نیافتاده که تا عده ای خودشان را در مقام قضاوت قرار بدهند و دیگران را مورد بازخواست و توهین قرار بدهند. بلکه غرض آن است که هر کسی از واقعیت زندگی خودش بگوید تا برآیندی از چگونگی بودن خودمان را بدست بیاوریم. تا اندکی دریابیم که آیا آنگونه که ما در خصوصی ترین زوایای زندگی مان میگذرانیم، همانی ست که دیگران هم میگذرانند یا نه؟ آدمیان معاصر ما چگونه زندگی میکنند. اینجاها زیرزمین زندگی ست که آدمیان هیچگاه آن بخش را علنی نمیکنند و همیشه سعی میکنند آن قسمت را از نگاه دیگران مخفی نگهدارند. همین میزان هم که این بحث به پیش رفته صرفا در پناه، ناشناس ماندن افراد اظهار نظر کننده است. مهم نیست که رفتار دیگری در خصوصی ترین قسمت های زیستی اش چقدر با رفتار من متفاوت است، مهم این است که من آن را بدانم و بپذیرم که تنها شیوه زیستی مورد قبول، شیوه من نیست. تنها نوع اخلاق، اخلاق من نیست. خوب و بد من، ارزش هایی برای من هستند و نه برای همه.
امیدوارم با برخوردی انسانی، بگذاریم بدون هراس از مورد قضاوت واقع شدن، همگان نوع رفتارشان را بازگو کنند.
من به سهم خودم خیلی ممنونم از دارنده این وبلاگ که چنین پنجره ای در اختیارم گذاشت که تا این حد از چگونگی بودن زنها و مردها سر در بیاورم و اندکی از توهمات خودم دور بشوم.
و بخصوص ممنون از زنانی که بی پروایانه از خودشان نوشته اند.
زن هستم . سی و دو ساله و اصفهان زندگی می کنم . همسرم چهارده سال ازم بزرگتره و اون جور که می خوام برام جالب نیست . البته مرد بدی نیس و همه جوره برای زندگی تلاش می کنه اما اگه حرف از طلاق بزنم چون قبلا امتحان کردم قبول نمی کنه . شش ماهه با پسر خواهر خود همسرم سکس دارم البته اون هم زن داره اما از رابطه با زنش ارضا نمیشه . پشیمون هم نمیدونم فقط بعضی وقتا عذاب وجدان دارم اما کششم نسبت به این رابطه وحشتناکه و هر وقت تنها میشیم با همه وجودم به طرفش کشیده میشم خودم هم میدونم بیشتر نیاز جنسی هست اما جاذبه اون برام خیلی زیاده نمی تونم صرفنظر کنم . همه کاری هم تو سکس برام می کنه . کارایی که یه دونه ش رو شوهرم بلد نیست . دلم نمیاد تمومش کنم با اینکه عذاب وجدان هم دارم دلم برای شوهرم می سوزه .
جناب آقاي تقي يا حسن يا كريم يا ناشناس يا چهل و هفت ساله ي داراي روابط
عشقي و سكسي فراوان يا... هر اسم و رسم ديگري كه دوست داريد! گيرم كه
اصلا حرف شما درست باشد و اخلاقيات داراي اصول كلي اي كه همه ي جوامع
بشري به آن معتقد باشند نيست. اصلا گيرم اخلاقيات چيزيست در حد «خلقيات»!
و از يك بشر تا بشر ديگر كلي فرق مي كند! خب با اين اوصاف آيا درست به
همين دليل كه خلقيات آدمها متفاوت است نبايد وقتي با كسي رابطه ي سكسي –
عاطفي برقرار مي كني در كمال صداقت خلقياتت را برايش بيان كني تا طرف
بداند كه با چه كسي طرف است؟ شايد خلقيات او با تو متفاوت باشد! شايد
اگراز نظر تو خيانت نرم محسوب مي شود، از نظر او جرم محسوب شود! آيا
فكر نمي كني با پنهان كاري و دورويي و دروغ گويي او را ناخواسته وارد
رابطه اي مي كني كه اگر مي دانست واردش نمي شد؟ آيا حق انتخاب را از او
نمي گيري؟ آيا اين ظلم به ديگري نيست؟ نكند خلقيات مترقي و
منورالماتحتانه ي شما ظلم به همنوع را هم كاري كاملا نرم مي شناسد؟
الهه خانم شما الزامی ندارید با من بحث کنید وقتی که اینقدر از لحنتان بوی نفرت به مشام میرسد، وقتی گوشزد به شما اعتراض میکند که:حیف است که لحنت چنین گزنده و گاه بی ادبانه است.
در نظر بگیر که منهم یا بقیه هم بخواهند با همین لحن تو را مورد خطاب دهند چه فضای کینهآلودی درست می شود.
پاسخ میدهی که:این زبان و طنز گزنده را از .....
خانم این زبان طنز گزنده نیست، این عین بی ادبی ست. این زبان لات ها و لمپن هاست. این ناتوانی در گفتگوست که به مانند ارسن لوپن جستجو کنی و بخواهی حسن و تقی و ناشناس و دیگری و دیگری را تشخیص هویت کنی، و حال آنکه اگر من مایل بودم خودم نامم را مینوشتم.
منهم آزادم با افرادی که در خور و سزاوار گفتگو با من نیستند گفتگویم را قطع کنم.ازین به بعد لطفا روی سخنتان با من نباشد که روی سخن منهم با شما نیست.
آری من بدلیل بی ادب بودنتان بحثی با شما ندارم، چرا که میترسم مانند شما متوسل به بی ادب بودن بشوم. و این محیط گفتگو متشنج شود.
دختر 28 ساله تهران
از خواندن این کامنتها وحشت زده شدم .چقدر راحت ارزشهااز بین رفته اند و به آنها افتخار میکنیم.آقای گوشزد محترم من همیشه از شما و منطق شما درس گرفته ام حالا یک سوال از شما دارم که امیدوارم با آن منطق همیشگی تان به من پاسخ دهیدآیا زمانیکه در حال خیانت به همسرتان هستیددر آن لحظه این حق را به همسرتان هم میدهید که با مرد دیگری همبستر شود با این توجیح که از سکس شما لذت نمیبرد؟؟؟؟یا این که طبق قوانین اسلامی و نه اخلاقی که آقای کاپیتان محترم عرض کردند و شما نیز تائید نمودید این حق را تنها برای خود قائلید؟؟؟امیدوارم این سوال من را بی جواب نگذارید و صادقانه جواب دهید.
تربیت نا اهل را چون گردکان برگنبد است
اصل بد نیکو نگردد چونکه بنیادش بد است
در کامنت پیشین نوشتم که:
« اگر زنی قلباش تهی از عشق شوهر بود یا به هر دلیلِ قانعکننده، رضایت از زندگی زناشوییاش نداشت، آن دیگر بهخودش مربوط است که چه تصمیمی بگیرد و هیچ سرزنشی از طرف هیچ کس بر وی روا نیست. او مجبور نیست همه عمر برای هیچ و پوچ بسوزد.
ما نمیتوانیم و نباید افکار و احساساتی را که خودمان، با توجه به تربیت خانوادگی مان، نصیب مان شده است بهدیگران انتقال دهیم و همهگانیاش بکنیم و از آنها بخواهیم مثل ما فکر کنند.
ما فقط میتوانیم عقیده و برداشت خودمان را، بدون اتهامزنی بهدیگران، آزادانه، ابراز کنیم »
گوشزد در پاسخام نوشت:
« ... چشمم به کامنت شما افتاد و دیدم که چقدر در این زمینه نگاه ما مشترک است »
برداشت من این بود و هست که دکتر گوشزد ، که من بهوجوداش بعنوان یک هموطن افتخار میکنم، منظورش از این جمله، تأیید بخش آخر نوشته من است و نه تمام آنچه را که در کامنت بالا نوشته بودم. فکر میکنم در این برداشت راه خطا نرفتهام. در کامنتام از هموطنان تمنا کرده بودم فحش ندهید، ولی گویا مصداق: نرود میخ آهنین در سنگ و ترک عادت موجب مرض است برای بعضی از هممیهنان عزیز هنوز اعتبار خودش را حفظ کردهاست. نه تنها در اینجا، که حتا در کامنتدونی وبلاگ خودم و در ایمیلام هم سیل فحش و ناسزا نثارم کردهاند، گویا من به این بانوان خیانت کردهام و نه به همسرم.
*
تکرار میکنم من نیز مثل بسیاری از مردان ایرانی حاضرم برای حفظ خانواده و برای نجات جان زن و بچهام خود را به آب و آتش بزنم ولی چهکنم که اعتقادی به عشق آسمانی ندارم. علاقه مفرط و کشش جنسی یک مرد و یک زن بههم، که آن را عشق مینامیم ، حاصل نیرویی است که طبیعت در وجود بشر برای تولید مثل و تکثیر ژن، بهوجود آورده است. آنچه را ما عشق آسمانی یا هر چیز دیگر مینامیم پرداخته ذهن ما است و هیچ اشکال فنی! هم ندارد تا زمانیکه راه افراط نرفتهایم و مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکردهایم.
*
کاش خانمها و آقایانی که با شهامت مشکل خود را مطرح کردهاند یک اسم مستعار یا یک شماره یا یک "حرف الفبا" برای معرفی خود انتخاب کرده بودند تا اگر خواستیم بهنوشته یک شخص اشارهای بکنیم سر درگمی بهوجود نیاید.
*
با محتوای بعضی از کامنتها هم عقیده هستم از جمله با کامنت آقای تقی
*
اشارههای من به نظام مقدس، به کنایه بود. حالا اگر بعضیها ملتفت مطلب نشدند گناه من نیست.
*
من با توجه به شقل و مقامام با هیچ روسبی ای تماس نداشتم و اصولا تماس و برخورد با روسپیان و ولگردان دور از شأن من بود و هست. من همانطور که در خاطراتم هم نوشتهام در جشنها و شبنشینیها، که خودمان، طبق دستور شرکت کشتیرانی برای تسهیل در امر تخلیه و بارگیری و برای بوجود آوردن فضای مثبت همکاری با مقامات ذینفع ( فرماندار، شهردار، رئیس بندر، رئیس گمرک، رئیس پلیس و دیگر صاحبان مقام ) در کشتی ترتیب میدادیم و یا آنها، یعنی مقامات بندری، ما فرماندهان و رؤسای دیگر ادارات و مؤسسات را دعوت میکردند. من در این شبنشینیها با خانم های حاضر در جشن آشنا میشدم یا آنها با من آشنا میشدند. همین جا بگویم که در همین جلسات بود که ما سهمیه رشوه چند هزار دلاری را که شرکت کشتیرانی به همین منظور در هر سفر در اختیار ما کاپیتانها گذاشته بود به مقامات ذیربط هدیه یا بقول خودشان (پرزنت) میدادیم تا در کار توقف و بار گیری و تخلیه کشتی در بندر خللی بوجود نیاید و کارها در اسرع وقت و بدون برخورد با مشکلی سامان یابد. ( لیدیس) یا بانوانی که آنجا حضور داشتند همه سرشناس و تحصیل کرده و اکثرا متمول بودند، مؤدب سخن میگفتند و به کسی توهین نمیکردند . اگر چه بفرض همه آنها فرشته عفت و عصمت نبودند و بعضیهاشان اگر هوس میکردند و قلب شان به طپش میافتاد هم خود از همنشینی با ما لذت میبردند و هم ما را، که چند صباحی موج دریا خورده بودیم و سخت تشنه و گشنه بودیم از عشق سیراب میکردند. آری آنها فرشته عصمت نبودند و لی الاههی فحاشی و بد دهنی و بینزاکتی هم نبودند و واژههایی نظیر ابله بیشعور، پست فطرت، رذل کثیف در فرهنگ آنها راه نداشت. برای همین هم « توله» های گوناگونی که از من بدنیا آوردند درست تربیت کردند، خبر دارم و در تماس هستم، که تحصیلات عالبه پزشکی یا وکالت دادگستری یا تخصص در انفرماتیک و کامپیوتر را به پایان رسانیدهاند و بسیار ی از آنها شاغل و بعضی از آن « توله » های متمدن و تحصیل کرده دارا ی مقامات مهم سیاسی نیز شدهاند که باعث افتخار من و مادران شان است.
کاش از این بانوان و مادران عاشق، سنجیده سخنگفتن را یاد میگرفتیم.
*
انار عزیز من نگفتم زنها نمیتونند بدون عشق با کسی بخوابند، حرف مرا درست نفهمیدهای یا من نتوانستهام درست تفهیم کنم. من انکار نمیکنم که زنها از من سوء استفاده جنسی کردهاند ولی معتقدم سوء استفاده شیرین و لذتبخشی بودهاست. هم برای آنها هم برای من. این کجایش ایراد
دارد؟
چون وبلاگم را در ایران فیلتر کردهاند
برای اینکه بینصیب از دنیا نروید
بخشی دیگر از خاطرات دریاییام را اینجا بخوانید.
http://maidaf.blogspot.com/2006/11/blog-post_16.html
گوشزد نازنين به قول مامانم خدا نکشتتان با اين سوژه هايی که به بحث میکشيد. من يه کم که چه عرض کنم خيلی با اون جواب که به مامان غزل داديد مشکل دارم. کی می گه " زنها ترجیح می دهند شوهرشان با زن دیگری هم بستر شود ولی عاشق او نشود ولی مردها برعکس ترجیح می دهند که زنشان عاشق مرد دیگری شود تا اینکه با او هم بستر گردد"؟؟؟ يا من از يک کرهی ديگه اومدم يا بقيه! اين مصيبتها مربوط به ازدواج های سنتی و معاملهگرانه و خريد و فروشی ايران است. جواب همهی سوال ها نه است. کرامت انسانی اين وسط چيز خوبی ست به نظرم. از اينکه میگيد در بين تحصيل کرده ها اين حرفا هست تعجبی نمیکنم چون دوستی چند شب پيش داشت از دورههاشون با دکترها در ايران می گفت (همسرش هم دکتر است) و همين حرف شما رو میزد. واقعا جای تاسفه. گوشزد جان راستش خوشحالم که در ايران ازدواج نکردم و زندگی نمیکنم...
آقا مهرداد، شما که به الهه خانوم پيشنهاد کرده اين با حسن آقا دوست بشن، از کجا می دونين الهه خانوم از همسر کنونی حسن آقا بی ريخت تر نيستند؟
گوشزد جان، اگر فکر می کنی اين کامنت خيلی ناراحت کننده هست حذفش کن!
فرمانده نيروي انتظامي گفته كه در مرحله بعدي طرح ارتقاي امنيت اجتماعي با تئوريسين هاي فساد برخورد مي كند
اميدوارم كه سر وقت گوشزد هم بيايند
آزاده عزیز
صادقانهاش این است که من تا به حال به همسرم خیانت نکردهام
صاحب بلاگ عزيز.
دكتر عزيز
گوشزد عزيز
از اينكه افكار و نيت ها و طرز فكرهاي ملتمون رو با اين پست ها خالي مي كني و بروز مي دي بي نهايت ممنونم.
اين پست با پست بعدي شما ديگه داغ نيست. اما سئوال اوليه كماكان پا برجاست.
با خوندن نظرات به فرهنگ قشنگمون مي رسيم. كه اون فرهنگ رو دكتر ساخته، نه كاپيتان، نه الهه، نه مجردي در كانادا، نه من و ... كه هممون مي سازيم.
با علم به اين نظرات، الهه و مجردي در كانادا، براي نظراتون چي كار مي كنيد؟ نمي گم چي مي خواين بگين بلكه ميگم چي كار مي كنين؟
كه حرف زدن چه آسان عمل كردن چه مشكل.
با فرهنگ قشنگمون چي كار كنيم؟
ای بابا مهناز خانوم دلت میاد
یه وبلاگستونه و یه گوشزد
تئوریسین فساد دیگه کدومه
اینجا داره ما رو به خودمون نشون میده
از مطالب و کامنتهایی که براتون میذارند خیلی لذت میبرم . خیلی خوبه که آدم بفهمه همه آدمها اینجوری که ما تو ذهنمون ساختیمشون نیستند . اینکه همه از احساسات و افکار واقعیشون میگن باعث میشه شناخت درست تری نسبت به ادما داشته باشیم . مطرح کردن چنین سوالاتی حداقل فایده اش اینه که باعث میشه آدم تو خلوتش بهشون فکر کنه . من خودم شخصا همیشه فکر میکردم داشتن سکس با کسی غیر از همسر بیشتر مربوط به مردان میشود اما با این کامنتهایی که خوندم نظرم عوض شد و فکر میکنم این واقعیته که این داستان زن و مرد نداره . فقط زن ها بیشتر پنهانش میکنند چون از قضاوت مردم بیشتر می ترسند .
گوشزد جان کامنت زیر را یک فرد که به هر علتی نتونسته کامنت رو اینجا پابلیش کنه خطاب به تو در نظرخواهی من گذاشته. برات اینجا کپیاش میکنم:
سلام
ما تلاش کردیم که این کامنت رو برای گوشزد بفرستیم ولی نشد و اشکالی در کار بود این بود که تو رو به زحمت میندازیم و ازت خواهش میکنیم که تو از طرف ما ارسال کن و بعد هم از کامنتهای خودت پاک کن . مرسی
ما دو زن متاهل و دانشجوی دوره ی دکترا در آلمان هستیم ماجرای این اتفاق رو که برایمان پیش آمده حتی برای خودمون هم قابل هضم نبود .....
از اول شروع میکنیم ...
الف : سه سال و نیم پیش من (الف ) به همراه خانواده ام (همسرم و ۲ پسرم ) به آلمان امدیم تقریبا همزمان با شروع تحصیلم با یک مرد ایرانی ( پ ) در دانشگاه آشنا شدم که همراه با خانواده اش (دارای زن و ۲ بچه )در آلمان زندگی میکرد. ما بعدها رفت و آمد خانوادگی پیدا کردیم . من از زندگیم ناراضی نبودم ولی خوب عشق و علاقه ی شدیدی هم در کار نبود مخصوصا بعد از ۹ سال زندگی مشترک..... بعد از مدتی با این آقای ایرانی که فوق العاده هم آدم محترمی بود ارتباط نزديک پيدا کرديم و خلاصه کار به ارتباط عشقی و خوب بعد هم صکصی کشيده شد ....من در زندگی خودم چندان لذت جنسی رو تجربه نکرده بودم ....آقای پ هم اوضاع و رابطه ی خوبی با زنش نداشت و حتی صحبت از طلاق هم بینشون بارها جدی شده بود .....بعد از آشنایی با هم به فکر جدایی از همسرانمان و ازدواج با هم بودیم . ما هردو به نحوی حق خودمون میدونستیم که با توجه به عشق و علاقه ی شدیدی که به هم داشتیم و همینطور احساس نزدیکی و دوستی و صمیمیت .....تصمیم درستی گرفتیم ....این رابطه میشه گفت مشمول مرور زمان شد و بعد از گذشت مدتی به این نتیجه رسیدیم که به خاطر بچه ها بهتره از ازدواج منصرف بشیم ولی رابطه همچنان ادامه داشت اون خودش هم معتقد بود که ادامه ی این رابطه به این صورت درست نیست ......در همين ايام بود که متوجه شدم آقای پ از خانم ايرانی ديگه ای (خانم د ) که دوست خانوادگی هر دوی ما بود و البته متاهل خوشش اومده بقيه ماجرا رو از زبان خانم د بشنويد...
د : من و همسرم با عشق ازدواج کرده بودیم و خیلی هم همدیگر رو دوست داشتیم ولی مثل بیشتر زندگی ها اختلافات جزیی هم پیش میومد......آقای پ برای من اول فقط یک دوست و همزبان محترم بود و مسئله ی ابراز علاقه اش خيلی سريع پيش اومد طوری که من خيلی غافل گير شدم ولی هر دو به این نتیجه رسیدیم که شباهتهای روحی زیادی به هم داریم و میتونیم زوج خوبی باشیم .... اوايل صحبت از جدايی از همسرانمان و ازدواج بود ولی بعد از مدتی به دليل مشکلاتی که از جانب بچه هاش در زندگيش پيش اومد به اين نتيجه رسيد که با جدايی از همسرش بچه ها دچار مشکلات بیشتر میشن ....ما هم ارتباط عاطفی شدید و البته صکص هم داشتیم ........من از وجود ارتباط قبلی آقای پ با خانم الف مطلع نبودم ولی خانم الف به نوعی متوجه رابطه من با آقای پ شده بود و اين خودش منجر به قطع ارتباط آندو شد .....
خلاصه ماجراهای ناراحت کننده و دردناکی برای هر سه ی ما در طول سال گذشته پیش امد... به طوری که همه ی رفت و آمدهای خانوادگی تحت تاثیر قرار گرفت و ما دو تا هم (الف و د ) با هم قطع رابطه کردیم .....زمان گذشت و گذشت من (د) با آقای پ همچنان ارتباط داشتیم و همچنان علاقمند و نمیتونستیم دوری همو تحمل کنیم ....
الف : من هم که فکر ميکردم رابطه ی آقای پ با خانم د تنها مدت کوتاهی بوده و تمام شده و همچنان به او علاقمند بودم و وابستگی عاطفی شدیدی داشتم مجددا با آقای پ ارتباط برقرار کردم
آقای پ مدتی به کانادا سفر کرد و در بازگشتش به آلمان از هر دوی ما خواست که به ديدنش بريم و صحبت کنيم ......اون ابراز علاقه به هردوی ما کرد و گفت که شرایط طوری هست که بهتره خودتون تصمیم گیرنده باشید ... خلاصه سرتون رو درد نياريم در حال حاضر هر دوی ما با آقای پ ارتباط داريم و حتی از زمانهای ديدارمان هم مطلع هستيم ............
در حال حاضر او برای يک سفر کاری برای مدتی به امريکا رفته ولی همچنان ارتباط تلفنی و ايملی با هر دوی ما داره ......
خودمون هم نميدونيم که اين رابطه به کجا کشيده خواهد شد و اگر روزی کسی اين ماجرا را برايمان تعريف ميکرد نميتوانستيم باور کنيم که هيچ زنی ميتونه اين شرايط رو تحمل کنه ... چون هر دو شديدا دوستش داريم . با وجود اينکه ته دلمون هر دو ازش دلخوريم ولی همچنان فکر جدايی ازش برای هردوی ما سخته ......
الف و د
چه داستانی!!! مرسی از فرستنده اش.
در سوالی که گوشزد کرده اصلا نیامده که شما خیانت را قبول دارید یا نه؟ و چه عقیده ای در این باره دارید؟
بلکه سوال این است که آیا انجامش داده اید یا نه؟
چون الزاما تمامی آنهایی که آن را درست میدانند، اجباری ندارند که عملا هم اینکار را بکنند. همچنانکه فراوانند افرادی که این عمل خیانت به همسر را قبول ندارند ولی در شرایطی پیش آمده که آن را انجام داده اند.
همه آنانی که دروغ میگویند، باور ندارند که دروغگویی خوب است. در پیش آمدها نیرویی نهفته است که برتر از باور ماست.
اولن که فکر نمی کنم دونستن این موضوع که کی کجا با کی بوده دردی از کسی دوا کنه
بعدش هم که وقتی آدمها از هم سیر شدن راههای دیگه بهتری برای رسیدن به خواسته شخصی وجود داره. خیانت وجود داره و من منکر نمی شم. مثل دروغ گفتن. اینکه من دروغ گو باشم یه بحثه اما اگه بخوام بگم چون تعداد دروغگوها زیاده پس دروغگویی خیلی هم بد نیست مزخرفه. اینکه بخواهیم قبح این قضیه رو بریزیم و با گرفتن اعتراف از همه هرچند به قول شما ناشناس هم باشه باز هم به نظر من کار بی خودیه. می خواهی به این نتیجه برسی که هست. خوب سو وات به قول این وریها. چرا راه درستش رو یاد نگیریم؟ هر کسی از شوهر یا زنش خسته شد اول اون رابطه رو تموم کنه بعدش بره سراغ کسی دیگه. اشتباه کرده یه نفر رو انتخاب کرده به عنوان شریک زندگی مجبور نیست تاوان اشتباهش رو یه عمر پس بده. حتی داشتن بجه هم دلیل نمیشه که دو طرف به پای هم بسوزن به نظر من. بعدش هم خیلی از بابت حرفهایی که در باره زنها از مردها شنیدی مطمئن نباش. ما زنها هنوز خودمون خودمون رو نشناختیم چه برسه به شما مردها. اونم از نوع ایرونیش که خیلی اهل شناختن نیستین متاسفانه
اگه تند رفتم ببخشید نظرم رو با هیجان نوشتم
هما
گوشزد نازنين! اين کامنت دانی شما افتضاحه! بابا تو رو به ابوالفضل بديد يکی درستش کنه. من که نتونستم همهی نظرات رو بخونم لااله الا الله! اما نظرات الهه ی عزيز رو تا قسمتی خوندم و بعد يکی جواب داده بود و نمیدونم اسمش چی بود؟ اما لطفا يه توضيحی در اين مورد به اين آقايون بدید که چرا اگر کسی خلاف نظر شما حرف زد و يا لحنش کمی تند بود، زود متهم به "مجرد بودنش" میکنند. اين ريشههای مردسالاری حالا حالا ها گريبان هممون رو گرفته! انگار مثلا يکی که مجرده، گناه بزرگی مرتکب شده و حق اظهار نظر نداره... خب من کمی تا قسمتی فشار خونم از دست اين کامنتها رفته بالا:) اگر امروز چيزيم شد، گناهش گردن کامنت دانی که به سختی می شه کامنتهاش رو خوند...:) ارادتمند : نازخاتون
چندی پیش فیلمی با عنوان "دکتر کینزی" تماشا میکردم . میخواستم مفصل راجع یه آن بنویسم ولی فرصتی دست نداد. تماشای آنرا که مقوله س ک س و زندگی را مطرح میکند و اینکه چگونه ÷رفسور کینزی سالهای سال به تحقیق در خصوص این تابو جامعه پرداخت و نهایتا منجر به نوشتن اولین کتاب جامع در این زمینه شد را به همه عزیزان توصیه میکنم .
گوشزد جان سلام. آدرس جدیدم را داشته باش. فعلا پرشین بلاگ از کار افتاده.
در ضمن واقعا یه فکری به حال این پیامگیر کفلوکت بکن. جان بلب میشه آدم تا باز بشه.
رویم سیاه نازخاتون عزیز
به بزرگواری خودت لودگی و اطوار این پیامگیر بد ادا را ببخش
ایضا بهرام!!
فکر کنم این پیامگیر سنگین شده است خودش بالا نمیآید ولی جانش عنقریب است که بیاید
بیت بی مسما
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست
ای کاش که جان ما به لب میآمد
salam,
man nemidoonam natijeeii keh az in commnethaa mishvad gereft cheghdr mitavanad beh haghighat nazdik bashad (amma bazi az commenthaa vaghean tassof barand). Inkeh bazi moshkelate ghanooni baes mishand 2 nafar natoonan az ham joda beshavand va majboor beh kheyanat mishavand beh khatere bar avordane neyazeshoon kheyanat konan dar halike nemitoonan haghighat roo beh sahrikeshoon began, ghable fahm ast. vali inke kasi keh mitavanad joda beshavad kheyanat mikonad va ba eftekhar ham tariif mikonad , baese sharmsaari hast. sex dashtan ba digari shayad inghadr azardahande nabashad agar morede tavafoghe tarafeyn bashad. in adame sedaghat ast keh paziroftani nist. laghal aksare maa haa movafeghiim keh doroghgoeii kaare zeshti hast, har chand dalile mathematical or physical baraye esbate oon ham vojood nadare.
کفایت مذاکرات. بحثی دیگر. خسته نباشید.
mahmood kerm nariz inja; man khodam didamet too officet neshaste boodi comment midadi ghabl az inke ba ham berym poster sessiion o valibal saheli;)
من 31 سالمه و 5ساله كه ازدواج كردم. ايران ه زندگي مي كنم. هنوز به شوهر خيانت نكردم اما حتما به زودي اين كار و خواهم كرد. شوهرم آدم سرد مزاج و بداخلاقيه. البته خيلي مهربونه اما مهربانيش كمبودهاي جنسي و عاطفي منو برطرف نمي كنه
زن 48 ساله از کانادا
13 سال پیش با شوهرم به کانادا مهاجرت کردیم و بعد از چند ماه او اصرار داشت که برگردیم و من میخواستم که بمانیم
سرانجام بنا شد که او برگردد و من بمانم تا سرم به سنگ بخورد و برگردم.
بچهها پیش من ماندند و او برگشت و من هم سر کار رفتم.
تا دو سال به اوخیانت نکردم ولی بعد از آن بارها و با مردان مختلف خوابیدهام .
هر هفته 2 بار با شوهرم حرف میزنیم و او هنوز امیدوار است که من برگردم.
میدانم که او به من خیانت نمیکند و نکرده است و همین گاهی باعث عذاب وجدانم میشود ولی خودم فکر میکنم که اگر این کار را نکرده بودم الآن از شدت پشیمانی دیوانه میشدم.
من يك زني هستم 34 ساله داراي يك فرزند 2ساله. من در سن 28 سالگي ازدواج كردم و بعد از 4 سال زندگي بچه دار شدم و در آن 4 سال گفتم بهتر كه در زندگي زناشويي به يك ثبات برسم .همسر من از نظر ظاهري فرديست بسيار معمولي اما من از سكس همسرم بسيار لذت مي برم و زندگيم را خيلي دوست دارم و بهيچ عنوان به خيانت فكر نمي كنم خوب تا حالا شايد حرف جديدي نزده باشم اما مي خوام بگم من قبل ار ازدواج دوست پسرهاي زيادي داشتم و راستش با بيشتر اونها هم سكس داشتم پس دختر چشم گوش بسته اي نبودم اما الان فكر خيانت هم در ذهنم خطور نمي كنه و حتي از سكس شوهرم هم خيلي لذت مي برم مي خوام بگم اين عشق و دوست داشتن واقعي كه( بر عكس تصوراتمون از عشق )كه يك روابط زناشويي را سلامت مي كنه و رضايت بخش...خيانت هميشه نابود كننده است شايد كساني كه غرقش هستند به من بخندند اما خيانت يك رفتار بيمار گونه است كه بيشترين آسيب را به خود شخصي كه درگيرش است مي رسونه
من زني 32 ساله هسستم كه 10 سال پيش ازدواج كردهام
شوهرم در دوبي مهندس است و خودم در ايران شاغلم و به خاطر شغلم نتوانسته ام به او ملحق شوم
او هر ماه يك هفته به ايران ميآيد و من تقريبا مطمئنم كه در دوبي به من خيانت ميكند اگرچه مدركي ندارم و خودشهم هميشه تكذيب ميكند.چندي پيش يكي از همسايه ها كه آقاي جوان و خوش تيپي است و در مجتمع ما زندگي ميكند و زن و بچه 2 ساله اي هم دارد و با ما رفت و آمد خانوادگي دارند در راهرو ايستاده بود و وقتي پرسيدم گفت كه منتظر خانمش است كه يك ساعت ديگر از سر كار بيايد و او كليد ندارد.
تعارفش كردم و داخل شد و من برايش چاي آوردم و صحبت كرديم و در حين صحبت بسيار ازش خوشم آمد و او نيز به تمجيد از من پرداخت و كم كم كار به معاشقه (و البته بدون صكص ) رسيد و بعد هم رفت
اين ماجرا ديگر تكرار نشد
گاهي عذاب وجدان مي گيريم ولي به خودم دلداري ميدهم كه شوهرم هم در دوبي بيكار نيست
و واقعا نميدانم اگر اين ماجرا بخواهد تكرار شود چه عكسالعملي نشان بدهم.
گوشزد جان
به دفترچه آدرسها رجوع کردم دیدم ایمیل تورا که تصور میکنم روزی روزگاری داشتم اکنون دیگر ندارم چون میخواهم ایمیلی برایت بفرستم لطفا اگر ممکن است یک میل کوتاه برایم بفرست تا آدرست را بدست بیاورم
SCLSAF@gmail.com
ضمنا دوست من حتما فکری برای این کامنت دونیات بکن خودم هم گرفتار بودم فعلا دوستان ( خالو اسکن ) برایم درست کرده اند که آن را هم اینشالله باد سیاه ببرد
گوشزد
مدیونی اگه این کامنتدونی اعصاب خرد کن رو درست نکنی
عاقت می کنم
والله من شرمندهام بابت این کامنتدونی
راستش از بس ادا در میاره نمیتونم جواب خیلی از کامنتها رو بدم
برای هر کامنت که میخوام جواب بدم بیش از ده دقیقه معطل میشم.
همین جا از هاله نازنین و سید یوسف منیری عزیز خواهش میکنم که اگر کمکی از دستشان بر میآید مضایقه نفرمایند.
انشاءالله مریض میشوند جبران میکنم!!
اینهمه دوست و آشنای قدیمی را هيچجا بهجز کافهتریای گوشزد نمیشد کنار هم دید. دمت گرم از اين بابت.
ضمناً به سئوالت جواب نمیدم، چون واجد شرايط نيستم:)
حیرتا!0
من واقعا سر در نمی آورم! یعنی فهم این حرف که: آنچه ناپسندیده است "دروغگویی" و "دورویی" و"ریاکاری" ست نه ارتباطات جنسی متنوع داشتن و"احترام به غرایز گذاشتن"! اینقدر نزد اهل فن دشوار است!؟
الهه
کاپیتان گرامی از قضای روزگار ما هم از این مجالس دیده ایم! اگر نمی دانید بدانید که آن جماعت "لیدیس" هوش ربایی که معمولا در این گونه مجالس دعوت می شوند دقیقا "روسپیانی" هستند که اتفافا و دقیقا برای همین کار به مجلس دعوت شده اند! البته روسپیگری هم در بلاد کفرکلاس های مختلفی دارد که به این مدل روسپی ها می گویند روسپی های بلند پایه. پولی که این روسپی ها می گیرند یک قرون دوزار (مثل بقیه مثلا) نیست. و بالطبع وضع مالی شان بد نیست و توی روسپی خانه روزگارشان را سر نمی کنند! درضمن پول را مستقیم از جنابعالی دریافت نمی نمایند! معمولا صاحب مجلس به حسابشان واریز می نماید!0
الهه
چه عجب یه چیز پیدا شد که شوما سر در نیاری
بهرام خان به اسم خودت بنویس و حرات داشته باش
خود شما که بی نام نوشته اید جناب جسورخانم.
خیلی شعور نمیخواهد که به حقوق افراد احترام بگذاریم و در جایی که میخواهند ناشناس باقی بمانند، نامشان را نیاوریم.
آری این منم بهرام، امری بود؟ شما؟؟؟؟
در ضمن پیام های بالا که مخاطبشان احتمالا الهه خانم باشد از من نیست.
خب ... خب... اين چند روزه كه من نبودم و يك سر رفته بودم ببينم لب ِ
زاينده رود چه خبِراس، ظاهرا اينجا خَبِرايي بودس!
1- در پاسخ همه ي روشن الماتحتهايي كه اين عبارت «من قضاوت نمي كنم»
اخيرا در ميانشان خيلي مد شده قاطعانه عرض كنم كه : «من» قضاوت مي كنم!
شما هم قضاوت مي كنيد اگر چه طبق معمول ضمن بازي با الفاظ انكارش مي
كنيد. قبلا هم همين دوروبرها گفته بودم كه قضاوت معادل همان شناخت است.
نمونه اش همين كه مرا «بي ادب» خطاب مي كنيد! مگر اين قضاوت در مورد من
نيست!؟ پس چرا قضاوت مي كنيد؟ يا مثلا چرا در مورد موجود نازنيني مثل
«قاضي مرتضوي» قضاوت مي كنيد؟ آدم به اين نازنيني با آن لهجه ي شيرين
يزدي و چهره ي دلنشين ِ گوگولي اش! يا مثلا همين مقام عظماي ولايت! مگر
اين طفلان معصوم چه مي كنند؟ گيرم كه كمي «دروغ مي گويند» و به يك عده هم
«ظلمي مي كنند» چه اشكالي دارد؟ ظلم و دروغ كه نُرم است!
به عقيده ي من قضاوت كردن اصلا و ابدا نه تنها كار بدي نيست بلكه همه ي
ما روزانه در حال انجامش هستيم و بدون آن اموراتمان نمي گذرد. به باور
من قضاوت ما در مورد اشخاص تنها مبنا و معياريست كه ما نوع، ميزان، و
چگونگي ارتباطمان را با آدمها تنظيم مي كنيم. از اين كه شما گفتيد من بي
ادب هستم و به همين دليل ديگر مايل نيستيد با من بحث كنيد حقيقتا خوشم
آمد! اين يكي را انصافا خوب آمديد! اينجاي رفتارتان روشنفكرانه بود.
برمبناي قضاوتتان براي ميزان ارتباط تصميم گرفتيد.
2- در مورد اين كه مرا بي ادب مي خوانيد و معتقديد فحشهاي چارواداري و
لمپني مي دهم اولا توصيه مي كنم اگر حافظه تان به تنهايي ياري نمي كند
يك سري به مكالمات روزمره و نيز نوشته هاي خودتان بزنيد! مطمئنم كه
خواهيد ديد خود هم چندان طيب و طاهر نيستيد! ضمن آنكه فحشهاي من در حد «
رذل و كثيف و پست و حيوان» بوده كه جماعت لمپن و چاروادار اصولا بعيد مي
دانم اسپلينگ اين كلمات را هم بدانند (مثلا رذل را با چه «ز» اي مي
نويسند) چه رسد كه بدانند رذل چگونه موجوديست! مورد ديگر هم «توله پس
انداختن بود» كه آنهم اين بابا خودشان رسما در وبلاگشان (موقعي كه عشق
را تعريف و توصيف مي فرموده اند) اعتراف كرده كه خود را حيوان مي داند!
تا آنجا هم كه سوات اندك و اكابرنشان من قد مي دهد به فرزندان جانوران
رسته ي پستانداران مي گويند: توله! بنابر اين بعيد مي دانم اينجا هم
چندان بي ادبي اي كرده باشم!
edame darad
elahe
به جاي اين كه از استدلالات مدل «ربط دادن گوز به شقيقه» استفاده
كنيد، ( داخل پرانتز عرض كنم كه تا آنجا كه يادم هست حضرت گوشزد خود نيز
از همخانواده هاي اين فعل قبيحه استفاده فرموده اند اگر درست يادم باشد
در همان خاطره اي كه در عهد جواني شان در زمستان آخوندي را سوار ماشين
كرده و شيشه ها را مي بستند و بو ول مي دادند و الخ..... بنابراين
احتمالا استفاده ي مجددش بايد خالي از اشكال باشد ) و صرف بي ادب خواندن
من قصد لوث كردن همه ي حرفهايم را داشته باشيد، در مورد هركدامشان نقد و
استدلالي اگر داريد بيان كنيد! اگر دوست داريد بي ادبانه هم با من حرف
بزنيد، بزنيد. براي من كه به شخصه شيوه ي حرف زدن آدمها پشيزي اهميت
ندارد. گوهر حرفشان اما، اگر ارزش داشته باشد به جان خريدارم!
4- من اصولا خوش ندارم خودم را قاطي بحثهاي وبلاگي كنم. اين مورد را هم
بگذاريد به حساب « شقشقه هدرت!» جناب گوشزد هم اگر مي خواهد حرفهاي سراسر
بي ادبانه و بي محتوايم را پاك كند بكند! برايم اهميتي ندارد. من با خود
آدمهاي اينجا نه آشنايي اي دارم و نه پدر كشتگي اي كه از آنها متنفر باشم
يا عاشقشان. اما با افكار و حرفهايشان چرا! پدر كشتگي و نفرت و هر چه
بگوييد دارم! فقط اين را بگويم كه من آگاهانه و تعمدا تند و تيز و با
شمشير آخته ي از رو بسته خودم را اين وسط انداختم! چراكه من يكي از علل
مهم بدبختي ملتمان را همين« دروغ گويي و رياكاري» اي مي دانم كه ريشه در
اعتقاد خود يا اجدادمان به دين مبين اسلام دارد. وقتي ديدم به اسم «تابو
شكني» و «شفاف سازي» و «روشنگري» و «روشنفكري» داريد بر اين صفت پست و
رذيلانه ي ملتمان كه جلوه هاي گوناگون دارد و خيانت زناشويي تنها يكي از
جلوه هاي آن است صحه مي گذاريد، شديدا حالم به هم خورد! من در نقد
رفتارهاي غلط به هيچ وجه قربانت بروم و فدايت شوم و برايت احترام قائلم
گفتن را جايز نمي دانم! من عامدانه تند و تيز و به قول شما بي ادبانه سخن
گفتم تا قباحت اين صفت ِ كثيف ِ ژنتيكي شده و به قول اصلاحيون نهادينه
شده ي ملتمان را در پس الفاظ نرم و قربانت شوم ها پنهان نكنم آنرا تا
آنجا كه مي توانم عريان و «آشكار» به شما نشان بدهم! گو اين كه خود بهتر
از همه مي دانم اين همه ژاژ خاييدن است و آب در هاون كوفتن!
الهه
مرد؛38 ساله؛ايران
14سال .
نه؛ ولي مطمئنآ اگر امكانش بود اينكار را ميكردم.چند وقتي است كه اين فكر ذهنم را مشغول كرده كه چرا اينهمه مرده اطرافم از همسايه و همكارو ...غرق سكس شده اند؟ آيا اين نشانه گذار جامعه به يك مرحله از باورها و معيارهاي جديد است ويا صرفآ سرخوردگي سياسي و اجتماعي ودلخوشي به لذات گذرا؟
آيا در هم سن وسالهاي خودم به ترس از پيري و از ديت دادن توان جواني برنميگردد؟(در باشگاهي كه من ورزش ميكنم بيشتر مراجعين از حدود سن 40 سال به بالا هستند)
الآن از لحاظ جنسي فعالترين زمان زندگيم را تا به حال ميگذرانم و همسرم هم پا به پاي من ميآيد و از لحاظ جنسي كم نميآورد.حالتهاي مختلف و تنوع كامل را هم سعي ميكنم داشته بيشم كه بنا بر نظر همسرم كاملآ رضايت بخش است و من هم لذت كامل ميبرم.اما اعتراف ميكنم كه بعضي وقتها به پارتنر جديد فكر ميكنم .
به طوري كه گاهي وقتها فكر ميكنم گرسنگي جنسي دارم!
.اين موضوع را هم با هيچكس نمي توانم در ميان بگذارم چون فكر ميكنم با توجه به ظاهرم كسي اين موضوع را نميتواند حدس بزند.
لطفآ به من پاسخ دهيد چون چند وقتي است كه خيلي فكر مرا مشغول كرده است و باعث عذاب وجدان ميشود.
بابك
زن 30 ساله ساکن ایران متأهل هستم. همسرم مرا دوست دارد وضع مادی هم خوب است ولی موقع همبستر شدن خیلی زود کمتر از یک دقیقه کار همسرم تمام میشود و من میمانم نیمه کاره یعنی اصلا درست شروع نشده تمام میشود. دکتر هم بوده است ولی مداوا اثر نکرده. با خانمهای دوست صحبت کردم آنها این مشکل را ندارند و راضی هستند فعلا چند دفعه با مردهای دیگر صکص داشته ام و با انها که ملاحظه مرا هم میکنند راضی میشوم و فعلا هم تصمیم ندارم قطع رابطه بکنم. ولی دکتر جان یک سؤال دارم از خانم الهه و یک گله از خود شما. خانم الهه شما مینویسید با کسی دشمنی ندارید خب چرا نمیگذارید مردم حرفشان بزنند چرا به کسانی که مشکلشان و خاطراتشان را اینجا نوشته اند توهین میکنید شما خودتان اگر بشوهرتان خیانت نمیکنید کار خوبی میکنید شاید کسان دیگر مثل خو من عذر موجه داشته باشند من هم بشوهرم دروغ میگویم یعنی حقیقت را نمیگویم پس باید از شما فحش بخورم؟ پس من بنظر شما اراذل و اوباش هستم؟ من هم پست و کثیف هستم؟ و اگر پست و کثیف هستم به شما چه مربوط؟ جای شما را تنگ میکنم؟ و شما آقای دکتر چرا اجازه میدهید در وبلاگ تان بدیگران توهین و ناسزا گفته شود؟ چرا دشنام دهنده را ملامت نمیکنید؟ آیا بقول دوستانم سکوت شما نشانگر تأیید پنهانی شما از گفته های فحش دهنده نیست؟ مردم میایند اینجا راز خودرا فاش میکنند شما که صاحبخانه هستید باید از آنها دفاع کنید چرا سکوت کرده اید و میگذارید این خانم توهین و ناسزا نثار خواننده های شما بکند؟ شما یک دفعه آنهم طوری که نه سیخ بسوزه نه کباب ضمن تعریف ازنوشته های توهین آمیز این خانم خیلی نازک و کمرنگ گفتید که ممکن است گفته های ایشان بی ادبی باشد. آیا او را به این دلیل سرجایش نمیشنانید چون فکر میکنید آزادی سخن در وبلاگ شما وجود دارد؟ و هرکس هرچه دلش خواست میتواند بگوید؟ حتی تهدید؟ حتی فحش؟ آیا توهین بدیگران آزادی بیان است؟ اگر خود شما حرفی ندارید که کسی به شما حرف بد بزند آن بخود شما مربوط است ولی حق ندارید کسانی را که به وبلاگ شما میآیند و اظهار نظر میکنند و فکر میکنند که میتوانند آزادانه سخن بگویند اجازه بدهید کسی بیاید و به آنها دشنام بدهد من سر در نمی آورم توی خیابان توی اجتماع توی سرمان میزنند اینجا در دنیای مجازی هم حق حرف زدن نداریم این حق را هم میخواهند از ما بگیرند این شد آزادی؟ و دموکراسی؟ من اگر بد میکنم بخودم بد میکنم به شوهرم بد میکنم بشما چه مربوطه خانم که برای من بالای منبر میروید اگر گوشزد خان نمیخواهد مردم به سؤالش پاسخ بدهند خوب درب این کامندونی و وبلاگش را تخته بکند چرا برای مردم سؤال مطرح میکند؟ وقتی مردم اجازه ندارند بیایند آزادانه حرف بزنند و بدون اینکه از کسی فحش بخورند پاسخ بدهند؟ پس این سوالها را برای چه مطرح میکنید؟
مرجان
http://foroogh.malakut.org/archives/2007/07/post_498.shtml#comments
اگر کسی این کار را میکند باید لااقل صداقت داشتهباشد و تکلیف خودش و بقیه را روشن کند. و یا نهایتا بگوید آقاجان من زهره طلاق گرفتن و پذیرفتن عواقبش را ندارم. یا اصلا عاشقت نیستم و هابی زندگی من هستی.آن وقت قضیه روشن میشود.
من داستان وانهاده و یا خنده در تاریکی را کاملا قبول دارم و با داستان ایرانی ودیگران صد درصد مخالفم.
در آن دو مورد اولی، مرد هر دو داستان در نهایت صداقت پذیرفته که زندگی زناشویی کاملی نداشته .از آن خارج می شود و بهدنبال زن دیگری میروند. گرچه سیسال از عمر این زندگی گذشتهاست.
اما در داستان ودیگران که اتفاقا در جامعه ایرانی بسیار نمود دارد، مرد زن خود را دارد و بسیار به او احترام میگذارد و حاضر بهجدایی نیست و زنی که معشوقه است ابلهانه سرخود را کلاه میگذارد که مرد عاشق اوست با اینکه نشانههایی خارج از این را میبیند.هیچ صداقتی در دو طرف بهچشم نمیخورد. حتی بهنظرم همسر مرد عامدانه بهخودش و شرایط جاری دروغ میگوید.
داستان و دیگران قصه زنها و مردهای ایرانی بسیاریست که سرانجامش برای مرد خوشگذرانی و طی مسیر زندگی با دروغ است و معشوقه بلاتکلیف در این میان، یا درماندهایست که چارهای جز کنار آمدن با دروغ ندارد و یا بهگفته یکی از کامنتها دوستدختر ناصر محمدخانی خواهدبود.
مرجان عزیز
به طور اصولی حق با توست ولی مشکل من این است که در طی روز سر کار هستم و شب که میرسم بحثهایی در گرفته و بیات شده و دخالت من میتواند باعث سر باز کردن آنها شود.
به الهه خانم عرض میکنم که گفتهای :"اين را بگويم كه من آگاهانه و تعمدا تند و تيز و با
شمشير آخته ي از رو بسته خودم را اين وسط انداختم! چراكه من يكي از علل
مهم بدبختي ملتمان را همين« دروغ گويي و رياكاري» اي مي دانم كه ريشه در
اعتقاد خود يا اجدادمان به دين مبين اسلام دارد
نمونه های فراوانی از این رفتار را در وبلاگستان میبینیم که مفید به فایده نبوده است و معروف ترین آنها نانا است کهزبان بیادبانه اش سبب شده است کسی با او بحث نکند و در جهل خود گمان کند که همه حرفهایش عین منطق و شعور است.
دوم اینکه نوشته ای که همگان از کلمات رکیک در محاوره استفاده میکنند و این عجب است که تجاهل میکنی راجع به اینکه من بگویم حیوان یا الاغ یا جنده یا رذل تفاوت اساسی دارد با اینکه این کلمات را به کسی یا مخاطبی یا خواننده ای اطلاق کنم.
به اولی میگویند رک و رکیک گویی ولی به دومی میگویند ناسزا گویی.
سوم اینکه اگر منظورت ابراز مخالفت با سکس خارج از خانواده بدون صداقت است دلایل خودت را بگو مثل آنکه گفتی خطر بیماریهای مقاربتی را زیاد میکند اینکه به آدمیانی که بر این سیاق رفتار میکنند فحاشی کنی و اسم آن را مقابله با ریاکاری بگذاری نه آنان را قانع میکگند که رفتارشان را اصلاح کنند و نه به گسترش فضای گفتگو کمک میکند.
حرفهای دیگری هم دارم که شاید بعدا بنویسم
مردی هستم ایرانی 36 ساله متأهل، همسرم 32 ساله هر دو مقیم یکی از کشورهای اروپایی هستیم و دو فرزند داریم. همسرم پس از تولد دومین فرزندمان مریض شد و دیگر قادر به نزدیکی با من نیست. وجدانم به من اجازه نمیدهد مادر بچه هایم را طلاق بدهم و زن دیگری بگیرم و ایشان را به امان خدا رها کنم از طرفی مایل نیستم تمام عمر بی زن بمانم و در حسرت هم آغوشی با کسی بسوزم بهمین دلیل رابطه نامشروع با زنهای دیگر دارم خصوصن وقتی که در مسافرت هستم. آیا در آینده هم خیانت خواهم کرد؟ میگویم آری. آیا از کارم پشیمان هستم ؟ فکر میکنم نه. البته به زنم چیزی نگفته ام. میدانم ناراحت میشود و فکر نمیکنم در آینده هم چیزی بگویم، دلیلی هم نمیبینم که آرامش زندگی او و بچه هایمان را بهم بزنم. اگر بگویید وضع من با دیگران فرق میکند میگویم خیانت خیانت است و فرقی نمیکند؟ من در واقع نمیخواستم در این بحثی که اینجا باز شده است شرکت کنم و چیزی بنویسم ولی خونم بجوش میآید وقتی میبینم این آقا یا خانم الهه میدان را خالی دیده و ما ملت را نفهم و نادان به حساب آورده است بجای اینکه مثل دیگران به سوالهای مطرح شده از طرف دکتر در این پست پاسخ بدهد یا اگر حرفی برای گفتن ندارد مؤدب حرفش بزند به دیگران چنگ میزند و به پرو پاچه مردم میچسبد. دادگاه تشکیل میدهد، خودش دادستان میشود، خودش قاضی و هیأت منصفه میشود و خودش هم رأی صادر میکند و خودش هم شکنجه گر و دشنامگو میشود، و تبلیغ از خودش میکند تا دیگران هم مثل او قاعده و پرنسیپ نقد و انتقاد سالم را زیر پا بگذارند. چه از خود راضی؟
ادامه دارد.....
مهدی
دنباله ...... آخه مرد آخه زن، کدام ریاکاری را میگویی؟ کدام دروغ را میگویی؟ فلان زن ، فلان مرد دلش میخواهد به همسرش خیانت میکند، لابد دلیلی برای اینکارش دارد. خب بتو چه مربوط که ریاکاری میکند؟ مگه تو فضولی؟ مگر تو از این ریا کاری ضرر میبینی؟ مگه کسی نظر تو را خواست؟ مگه تو مصلح اجتماعی هستی ؟ میگویی نمیتوانی تحمل کنی؟ خوب غلط میکنی نمیتوانی تحمل کنی. مگه از تو خواسته شده بیایی اینجا مطالب مردم را بخوانی و تحمل بکنی یا نکنی و چون تحمل اش نداری بدیگران بد و بیراه تحویل بدهی؟ میگویی " با خود آدمهای اینجا نه آشنایی دارم نه پدر کشتگی اما با افکار و حرفهایشان چرا ! هم پدر کشتگی و هم نفرت و هرچه بگویید دارم...." تو غلط میکنی که با افکار و با حرفهای دیگران پدرکشتگی و نفرت داری.... دیگران آزادند حرف شان را بزنند مگر تو مأمور دولت اسلامی هستی که با افکار مردم کار داری ؟ آیا خودت هم میدانی داری چه غلطی میکنی؟ میخواهی مهر سکوت برلب مردم بزنی و اگر کسی لب به سخن باز کرد مطابق میل تو حرف اش را بزند؟ چه کسی بتو مأموریت داده با افکار دیگران و با حرفهای دیگران کار داشته باشی؟ پدر کشتگی داشته باشی؟ همین کارها میکنید، همین فضولیها و دخالت در زندگی مردم میکنید که مملکت را به مستراح افکار منسوخ خودتان تبدیل کرده اید.
ادامه دارد....
مهدی
دنباله .....
فلان مرد به دلیلی از زنش ناراضی است عشق اش گرفته همخوابگی اش را جایی دیگر جستجو میکند... بتو چی که تکلیف برایش تعیین میکنی و رل معلم اخلاق بازی میکنی؟ تو اول تکلیف خودت را روشن بکن یک نگاه دیگر تو شلوارت بیانداز ببین مردی؟ زنی؟ خنثایی؟ آنوقت بیا و برو روی منبر و درس اخلاق تدریس کن؟ آیا تو خودت معصوم و بیگناهی؟ خلاصه میبینم این مرتیکه که من و دوستانم در زن بودنش شک داریم بد جوری پاچه این و آن را گاز میگیرد و توهین و ناسزاگویی را تند و تیزگویی مینامد و با دشنامهای چاله میدونی که در مکتب آخوندی یاد گرفته است میگوید شمشیر آخته از جلو بسته است. میگوید با ریاکارها تند و تیز میکند؟ و متوجه نیست که در حین تندی و تیزی بی ادبی میکند و تیزی هم از خودش رها میکند و هوا و محیط زیست را آلوده میکند. آیا این یکی هم جزیی از تربیت شما خواهران زینب است که نخود هر آشی میشوید؟ سرکار الهه خانم؟ یا الهه آقا ؟ راستش بخواهید ما تا کنون کمتر دیده ایم که این همه کلمات رکیک و متعفن از دهان یک خانم و یک بانو بیرون بپاید. من هم از بعضی از نوشته های کاپیتان خوشم نمیآید ولی حوصله اش را تحسین میکنم که با شخص دشنامگویی مثل شمای مجهول الهویه دهن به دهن نمیشود و حتی در پیامی هم که قبلن گذاشته است شما را که بد و بیراه گویی را یک افتخار برای خودت میدانی و میخواهی با توهین به او نام خودت را بر سر زبانها بیاندازی خطاب قرار نمیدهد. و تعجب میکنم که چطور حوصله کرده و تا حالا تو دهان شمای بی نزاکت نزده است.
ادامه دارد……
مهدی
دنباله…..
منی که اینجا تو خارج زندگی میکنم اصطلاحاتی را که شما بکار یرده ای درست بلد نیستم ولی جنابعالی که در ایران و در زیر سایه ولایت فقیه بزرگ شده ای همه چیز میدانی من از شما الهه خانم که متخصص در عملیات اورال سکس و روش های جوراجور فرنچ کیس از عقب و از جلو هستی میپرسم تو که میدانی ایمنی صد در٪ در سکس وجود ندارد آیا میدانی که ایمنی صد در صد در پرواز با هواپیما، در مسافرت با قطار و در رانندگی با ماشین و در دوچرخه سواری و حتی در پیاده روی هم وجود ندارد؟ آیا میدانی ایمنی صد در صد در خوردن غذا در رستورانها و نوشیده آب میوه در آب میوه فروشها هم وجود ندارد؟ آیا از مسافرت و از رانندگی و از غذا خوردن هم پرهیز میکنی؟ آیا سعی نمیکنی که در باره ایمنی وسایل حمل و نقل و مسافرت تحقیق بکنی؟ و در تمیزی و نظافت و بهداشت مکانهای فروش طعام دقت نمیکنی؟ میگویی در بین میهمانهای زن در جشن هایی که کاپیتان در آن شرکت میکرده است روسپیهای با سواد و در سطح بالایی حضور داشته اند که فرماندار و رئیس پلیس و دیگران هزینه همخوابی هایشان را با وی بعهده میگرفته اند . خوب .... چون خودت آنجا نبوده ای که ببینی و یقین حاصل کنی لابد از تجربه های کسب شده شخصی ات مثال آورده ای. ما هم حرفی نداریم. ولی میگوییم اولا خوش بحال کاپیتان که مقامات سیاسی ممالک دیگر هزینه عیاشی او را بدوش میگرفته اند و برایش قرمساقی و جاکشی میکرده اند و ما حسودیمان میشود که سرما همیشه تو این دنیا بی کلاه مانده است و مثل ایشان شانس نداشته ایم. ولی الهه خانم، نگفتی این مقامات چرا و بچه دلیل برای کاپیتان قوادی میکرده اند؟ و روسپی گران قیمت و در سطح بالا برایش میآورده اند؟ چرا بمحض ورود کشتی اش به نیویورک یا میامی، فرماندار و شهردار و مقامات پلیس ایالات استکبار جهانی بدو بدو میرفته اند و وسایل تفریحش را با پول مالیات دهندگان آمریکایی فراهم میکرده اند؟ آیا از هیبت احمدی نژاد می ترسیدند یا از بمب اتمی ولایت فقیه؟ یا عاشق چشم و ابروی یک ناخدای ایرانی بودند؟ حالا فرض کنیم همه این حرفها درست ولی این معما را حل نکردی الهه جان که یک روسپی که میخواهد همیشه آزاد و بدون گرفتاری باشد چرا میگذارد یک دریانورد غریبه و ناشناس با یک (توله) دست و پاگیر حامله اش بکند و برای چند سال زمینگیرش بکند و او را از کار و کاسبی بیاندازد؟ مگر آن روسپی شعور ندارد که بفهمد احتمال دارد دیگر هرگز روی پدر بچه اش را نبیند؟ تا لااقل هزینه و مخارج توله پس انداخته اش را از او مطالبه بکند ؟ سرکار خانم الهه خانم، فکر میکنی با کورها طرفی؟ یا ما خوانندگان را خیلی نفهم و بی سوات و خودت را عقل کل فرض کرده ای ؟ آیا پاسخی برای سوالهای ما داری؟ راستی یک سوال دیگر.... شما که متخصص توصیف هیپاتیت و سیفلیس و ایدز و کاندوم و اینجور چیزا هستی، جون مهدی... بگو ببینم اینا را از کجا یاد گرفتی؟ و شما که تفاوت ارازل و اراذل را به این خوبی درک میکنی و حتی میدانی مردها چه جوری کاندوم را روی بامبولشان میکشند جون عمه ات توضیح بده ببینم تفاوت صکص با سکس چیست؟ ضمنن اجازه بده منهم یک چیزی ازت بپرسم من میبینم اینجا در ممالک بقول خودت کفر نه خود من بلکه زنهایی که با آنها هستم روی بامبولم کاندوم میکشند. آیا اونجا در مملکت اسلامی هم همینطور است؟ در پایان عرایضم از خدا میخواهم یک جو عقل سالم بتو بدهد و یک پول کلونی هم بمن، که بجون الهه خانم بدجوری رفته ام زیر قرض..... آخه معشوقه های اینجا مثل خودت مفت و مجانی نیستند لامصبا هزینه دارند خرج دارند، خرج ...
من هم مثل خودت از آقای گوشزد خواهش میکنم کامنت مرا پاک نکند آخه من که از تو مؤدب تر نوشتم و به کسی فحش ندادم.
مهدی
ابتدا که نوشته ی مرجان خانم را خواندم قدری تعجب کردم! با خودم گفتم یعنی چه؟ چرا ایشان اینقدر ملتمسانه و با عجز و ناله می گویند چرا افرادی چون من نمی گذاریم ملت بیایند اینجا حرفشان را بزنند و... مگر اینجا امامزاده بوده است و شفا می داده و من نمی دانسته ام!؟ بعد دوزاریم افتاد که آهان! منظور این است که ملت بیایند و پرده از خیانتهایشان بردارند تا بدینوسیله به هم و دو قوت قلب بدهند که نه بابا! همه اینکاره اند! پس طوری نیست! بزن بریم!
اولا که من کی و چگونه جلوی حرف زدن ملت را گرفته ام؟! خب ملت بیایند حرفشان را بزنند! ثانیا خیال همه ی عزیزان خیانت پیشه را راحت کنم که این آخرین "فحاشی" هایی است که از من خواهید خواند (هرچند که تا الانش هم می توانستید فحاشی های مرا نادیده بگیرید و نخوانید! مجبور که نبودید!) بنشینید و تا ابد الدهر برای هم از دروغهایتان تعریف کنید و به هم قوت قلب بدهید!
همه ی حرف من از ابتدا این بوده و هست که: آنچه ناپسندیده و زیانبار است دروغگویی و ریاکاریست نه براوردن نیازها و پاسخ به غرایز!
پرسیده اید که مگر من جای شما را تنگ کرده ام؟ در پاسخ قاطعانه می گویم که بله! دلیلش را خواهم گفت.
شمایی که عرضه و جرات و "توان"*** آن را ندارید که آنچه را حق مسلم شماست و شکی هم در آن نیست آشکارا و با اقتدار و از موضع قدرت کسب کنید و به راههای حقیر مزورانه و دروغ و کلک متوسل می شوید، مسلم است که در سایر امور زندگی تان هم راحت دروغ می گویید و نیرنگ می بافید! آری درست است در جامعه ی ما آدم چون شما کم نیست. فراوانید شمایان. نگران نباش چون تو زیادند حتی اگر در اینجا به چیزی اعتراف نکنند. خیالت آسوده باشد. ایران پر است از آدمهای فریبکار نیرنگباز و برایند این فریبکاری ها و دروغهای شما در نهایت شده همین جامعه ی بیمار و خفه و تو سری خوری که ملاحظه می فرمایید. آری! برایند فریبکاری های شما جا را بر من راستگو و درستکردا رهم تنگ کرده کما این که بر خودتان هم! گو این که نمی فهمید! کسی یا کسانی که عرضه ی آنرا ندارند بدیهی ترین و ابتدایی ترین حقوقشان را آشکار بگیرند و به ریا و دوز و کلک متوسل می شوند لاجرم "توسری خور" هم می شوند!
و تو خواهرکم! فرداروزی که این راز/دروغ ات از پرده به در افتد باز هم توسری خواهی خورد منتها با این تفاوت که اینبار آنچه بر سرت می خورد احتمالا یا پاره آجر است یا قلوه سنگ یا بلوک سیمانی!
ادامه دارد
یک چیز دیگر هم بگویم و بروم. تغییراتی که جناب کاپیتان هم در اینجا و هم در وبلاگشان دادند باعث شد نظرم نسبت به ایشان قدری تغییر کند! نمی دانم ایشان حقیقتا چه فکری کرده اند و بر چه اساسی چنین تصمیمی گرفته اند، اما بی تردید این واکنش ایشان نشان می دهد که حرفهای من فقط فحاشی نبوده! احتمالا حرف حسابی هم لابه لایش به چشم می خورده که سبب شده ایشان چنین عکس العملی نشان دهند. حداقل همین که دانسته اند دروغ گویی و ریاکاری هرچه که باشد "مایه ی فخر و مباهات" نیست، جای شکر دارد! قصد من هم همین بوده که روزنه ای کوچک پیش چشم این جماعت اندک از جماعت بیشمار خوابزده و خودشیفته ی ایران که به اینجا گذر می کنند بگشایم تا بر "جزء مغفول" قضیه هم شاید که نظری بیفکنند. در این میان حتی اگر یک نفر را هم اندکی به فکر کردن واداشته باشم ثوابم را برده ام و ان شاءالله با خانم فاطمه ی زهرا حشر ونشر خواهم یافت! هر چند که باز تاکید می کنم مرا ابدا به این ملت امیدی نیست و خلایق هرچه لایق!
در پایان می خواهم من هم مثل جناب کاپیتان که حسن مطلع کلامشان را به قطعه شعری زیبا آراستند من هم حسن ختام کلام ام را بیتی قرار دهم که دیدگاه مرا نسبت به هم میهنان گرانقدرم به خوبی نشان می دهد:
اصل بد نیکو نگردد زان که بنیادش بد است
پاورقی
*** منظور از "توان" نداشتن یا همان ناتوان بودن به عنوان مثال در مورد افرادی چون شما این است که به لحاظ مادی و مالی وابسته و آویزان همسر و به لحاظ فکری و فرهنگی و شخصیتی وابسته و آویزان حرف مردم اید که مثلا می گویند: زن مطلقه بد است (در صورت جدا شدن از همسر) یا دختر ترشیده و شوهر نکرده فلان و بهمان است (درصورت ازدواج نکردن و زندگی و روابط آزاد داشتن) و به همین دلیل قادر نیستید قاطعانه و از موضع قدرت وضعیت ناخوشایند موجود را تغییر دهید و قس علی هذا!
الهه
Gooshzad jan salam ve khaste nabashi.mamnoonam az khoshamadgoee ve mehrabaniyat.
Elaheh jan
ba yek be yeke goftehayat movafegham.faghat dooste aziz khodeto ba bahs khaste nakon.man be tamami ve barha naomidiyam ra az goftegoo ba ham-jografiyaee-yanam behet goftam ve migooyam.Fard ya Ejtemaa-ee ke natavanad khod ra az BIROON benegarad ve ravande TAFAKKOR-TAJDIDENAZAR ve BEHİNE-SAZIye zendegiye fardi ya ejtemaee ra pisheye khod sazad omidi be behbodash nist.dore BASTE ve BAATELe DOROUGH-TOJIH hich omidi ra baraye adami baghi nemigozarad.negahi be zendgiye fardi-ejtemaeeye saalem ve ertegha yabandeye melale motamadden haaki az aanast ke SEDAGHAT-KHODBAZNEGARI-TAGHYEER har zaman goshayesh ve raahe halle masaleh ra niz ba khod be hamraah miavarad;haminikeh ma faghedash hastim.zedegiye fardi-ejemaeeye FOROO-KAHANDEYE ma ra dar nemoodhayee chon sangsaar ve foroupashiye roozafzoone akhlagh ve arzeshaye akhlaghi moshahede kard.Elaheh jan khodat ra khaste nakon,hanooz ke hanooze kesi be asle matlabe morede eshareye man ve to ve pesari az Canada eshare-ee nakarde ve NAKHAHAD ham tavanest.aya baraye baravardane yek niyaze kamelan ensani ve be hagh bayad az arzeshaye digar ve ya az hoghooghe digaran bayad maaye gozasht?ham zanan ve ham mardan hichkodameshan be HOGHOOGHe ZOJeshan ve HAGHE-ENTEKHABe vey eshare-ee nakarde-and.aya ma HAGH ve JAVAZe adame eraa-eye ettelaate sahih be zoj ra darim?
Elahe jan
khod-baz-negari baraye ma besyar besyar naa-hazm ve zood ast,besyar zood ve naa-hazm.
Neylabak
peynevesht baraye Elaheye khoshfekr
ELahe jan
man faghat delam mikhad(albatte dele MAN mikhad mitooni ghaboolesh nakoni)ke lahne tondat ra kami motadel koni chon mesle har zaman harhaye to ghabele e'tenaa ve ta'mmol ast.chera ke tarkibe Goftegoo-Tondi ba ham ve shayad ham ba jama'ati ke dar zamineye morede nazare man ya ghor nakarde'and ya inke nemikhahand ghor konand tarkibi ast ba naghze gharaze asli.man khodam adame goftegoo ra entekhab karde'am ve yektarafeh goftan barayam rahattar ast.goo ke yeki mipazirad ve dar fekr mishavad ve digari bi etenaa mikhanad ve migozarad.
ERTEBAT chize khobist ve feghdanash dardnak,amma che konim ke cheragh-haye Ertebat tarikand besyar tarik.
khalte sahm-naake mozooaat ve say dar dar-raftan az zire mabhase asli maanee ast az bargharaarie ertebat.
Neylabak(Khatoun)
zaneh 35 saleh 11 sal ezdevaj shohar37 saleh .man hargez khyanat nakardeh va nakhaham kard,shoharam fekr mikonam anjam middeh yek bar ke khodam tasadofy fahnidam.shoharam sadeghaneh gofteh ke be man be cheshmeh madareh farzandesh negah mikoneh va agar bache nadashtym hatman joda mishod.nemidoonam ta key mitoonim davam biarym vali dar moredeh kjodam motmaenam ke hich vaght khyanat nemikonam.
rasty begam ke har do az lahazeh physicy jensy salem hastym va moshkely nadarym.ba inke az dasteh hamsaram kheyly delkhoram vali barash ehteram ziaddy ghaelam ke baham roorast hast mina
felan az laazeh darsy kary khodamo mashghool kardam hasdam ineh ke mogheyate ejtemaee karymo bala bebaram ta shoharam ra motoghaed konam joda beshym.chon sharayete eghtesady tory hast ke majboorym hamdigeh ra support konim(kharej az keshvar).be ghooleh gooshzadeh aziz,Manafeye moshtarak.shoharma migeh agar yek zaneh kheyly pooldar peyda kard matalesh nemikoneh va joda misheh vali dar moredeh man tarbiyat va nahadam tori hast ke ta joda nashodam donbaleh kasy nemigardam.shoharam behem pishnehd dadeh baraye khodam kasyro peyda konam.vali man nemitoonam az tarafy shoharamo doost daram az tarafy hich omiddy nist.omidvram ke movafagh besham va joda besham .Az shoma mikham sadeghaneh baram doa konid .khosoosan jenabe capitan va elahe khanomeh azizam mina
Be nazarh man karhaye bozorg va khoob hame sakht hastand.ghalabeh bar gharizeh va ehteram be osoleh akhlaghi kareh hame kasi nist.Elaheye aziz man ham mesleh to az dorogh va dorooee motonaferam.omidvaram ke baz nazarateto bekhoonam.Marjan khanom shoma ham say kon khodet ra farib nadi omidvaram ke ghavi bashi va shahamat va tavanaeesho peyda koni ke betooni joda beshi .Doosteh aziz haghighat talkheh ba in ke shoma mohtaram hasti vali kari ke alan dari door az cheshme shoharet mikoni be HAR DALIL dorough mahsoob mishe be ebaraty amal haghyr va past hast har chand shoma haghyr nabashy .mard va zan ham nadareh .Marjane aziz,man khodam greftaram va eddeaee nadaram vali barname rizi kardam va daram barash zahmat mikesham agar nazareh mano bekhahi rooye shakhsiyatet kar kon.mogheeyateto bala bebar badesh ba SHAHAMAT ba khodet roobero bosho va khodeto gool nazan .Avalin ghadam roorasti boodan ba khodet hast.Mina
وای...چقدر کامنت....چقدر حرف
گوشزد مهربان، دوست عزیز،
نخست سپاس از لطف و محبتات بابت پاسخ به سؤالم. برای مدتی کوتاه در مسافرت بودم و عدم دسترسی به اینترنت و بیخبری از اینجا و آنجا حالم را گرفته بود. یعنی اینترنت در حقیقت در چند قدمی من و در سالن بزرگ هتل ساکت انتظار میکشید، ولی برنامهي سخت فشردهی مسافرتم اجازه نزدیک شدن به آن را نمیداد. اینک پس از بازگشت میبینم پیامگیرت مملو شده است از سخنان متنوع، که متأسفانه فرصت نکردهام همه را بخوانم. من میگویم دست مریزاد! با چند سطر حرف حسابی وبلاگشهر را بهجوش میآوری و بهقول مجید دمت گرم. درمیان پیامهای ثبت شده پیامی نیز حاوی مطالب سراسر دروغ و تخیلی، بهقلم خوانندهی معلومالحالی، نسبت به شخص خودم دیدم، که هرچند طرف بیهوده عرض خود برده و زحمت ما را داشته است ولی لازم میبینم برای روشن شدن اذهان خوانندگان وبلاگات توضیح مختصری بدهم :
چندی پیش کامنتی در پاسخ بهسؤالهای دکتر، که در آخرین یادداشتاش عنوان کردهاست، در اینجا گذاشتم، که فارغ از هر قصد و نیتی، صرفا اشاره مختصری از خاطرات ایام جوانی و دریانوردیام را در بر داشت و ایضا اعتراف به انجام معصیتهای کبیره و صغیرهای که بهروال دوران جوانی و بیخبری در گوشه و کنار اقیانوسهای جهان بر من ِ دریانورد گذشته بود. این پیام حاوی هیچ توهین و ناسزا به هیچ فرد حقیقی یا حقوقی نبود. در پی نشر آن، یکی از هرزهنویسان اینترنتی، که حرفی برای گفتن و مایهای برای اظهار وجود ندارند اما مترصد دخالتهای بیجا و پارازیت اندازی در نوشتههای دیگران هستند چنان مرا به شلاق فحش و توهین و ناسزا کشید و با واژههایی نظیر وقیح و کثیف پس فطرت و رذل بدتر از حیوان ابله بیشعور ... مفتخر کرد، که من و نه او، از خواندن این واژههای چارواداری از قلم ِ بهاصطلاح یک "بانو"ی پر مدعا، عرق شرم بر پیشانیام نشست. (چاروادار: کسی که حیوانات بارکش را میراند یا با آنها بار بری میکند = فرهنگ عمید).
پس از یکی دو روز تأمل و تأسف از بودن با چنین موجودی در یک فضا، از دوست نازنینم دکتر گوشزد تقاضا کردم کامنت مرا حذف کند. بهاندازهی کافی برای هیچ و پوچ فحش خورده بودم و با همه احترامی که بهدوست فرهیختهام دکتر گوشزد دارم محیط، دیگر محیطی نبود که من تحمل کنم، بین افق فکری من و این «بانو»ی ذوب شده در جهل نه یک در یا، نه یک قاره، که قرنها فاصله بود! هرچند بعد از یکی دو روز چند سطری در نکوهش چنین فرهنگ بیفرهنگی نگاشتم.
امروز دیدم همین فرد هتاک و ناسزاگو یا بهتر بگویم هرزهنویس اینترنتی، که فرهنگ فحاشی را نمیدانم در کدام طویله فراگرفتهاست، همان کس که خود دیگران را به دروغگویی متهم میکند، مدعی شده است که... کپی میکنمخزعبلاتش را خودتان بخوانید: «
« یک چیز دیگر هم بگویم و بروم. تغییراتی که جناب کاپیتان هم در اینجا و هم در وبلاگشان دادند باعث شد نظرم نسبت به ایشان قدری تغییر کند! نمی دانم ایشان حقیقتا چه فکری کرده اند و بر چه اساسی چنین تصمیمی گرفته اند، اما بی تردید این واکنش ایشان نشان می دهد که حرفهای من فقط فحاشی نبوده! احتمالا حرف حسابی هم لابه لایش به چشم می خورده که سبب شده ایشان چنین عکس العملی نشان دهند. حداقل همین که دانسته اند دروغ گویی و ریاکاری هرچه که باشد "مایه ی فخر و مباهات" نیست، جای شکر دارد! قصد من هم همین بوده که روزنه ای کوچک پیش چشم این جماعت اندک از جماعت بیشمار خوابزده و خودشیفته ی ایران که به اینجا گذر می کنند بگشایم.....»
زهی وقاهت...
حقیقت ایناست من نمیدانم این شخص از چه چیز و از کدام تغییر حرف میزند و چرا حالا که از هر طرف کم آورده است به هذیانگویی افتادهاست؟
تأکید میکنم من هیچ تغییری، نه در وبلاگ و نه در نوشتههایم ندادهام و هیچ تغییر و تحولی هم در افکار و در برداشتهایی که داشتهام و دارم حاصل نشدهاست.
بهقول معروف: او خود گوزد و خود خندد.
Gooshi joon koonam pareh shod ta hame comment ha ro bekhoonam
yek fekri be hal in comment dooni bokon :))
دکتر جان ببخشید که بی ربط به پست مینویسم.
اول مرسی از کامنت تبریکت. بعله پسر ما روز به روز خوشگلتر میشه. جریان همون سوسکه و مادرش هست البته.
دیگه اینکه از حال عموم پرسیده بودید باید بگم تا آخرین خبری که ازش دارم مثل خودت و ان شا ا.. برای همه عمر؛ سالم ه و مشغول وظیفه خطیر پول جمع کنی از نوع اصفهانی ش!
تمام کردن یک رابطه و شروع یک رابطه دیگر به اسم صداقت و پرهیز از ریاکاری از آن حرفهای احمقانه (از فرط آرمانگرایانه بودن)است که در نگاه اول منطقی میآید...اینکه بیایی برای یک رابطه جنسی ده دقیقهای یک رابطه عاطفی، اقتصادی، جنسی، خانوادگی را قطع کن اگر صادقانه هم باشد قطعا احمقانه هم هست.از طرف دیگر پیشفرض اینکه صداقت افضل صفات است چنانکه با آن و به بهانه آن مجاز باشیم هر بنیانی را به هم بریزیم را من قبول ندارم.من اگر به همسرم روزی خیانت بکنم به او نخواهم گفت و با این ابراز صداقت به احساسش لطمه نخواهم زد ...شما خود روش خود را برگزینید
کلی حال کردم با این پاراگراف آخرت
ضمنا با کامنت سیروس (نفر قبلی) هم کاملا موافقم
مرد 25 ساله و با اجازه شما مجرد از تهران
http://www.radiozamaneh.org/cafe/2007/07/post_50.html
بادی لنگویج زنان ایرانی
و
http://www.radiozamaneh.org/cafe/2007/06/body_language.html
بادی لنگویج مردان ایرانی
لطفا بخونید و نظر بدید. مخصوصا تو گوشزد جان.
گوشی جان
شاید درک درستی از احساسات و عواطفی که بین یک زوج میتونه وجود داشته باشه و آنقدر عمیق و زیبا باشه که لذت تنوع جنسی در مقابلش به چش نیادرا نداشته باشی. حالا تو که دلت از این چیزا میخواد برو انجام بده اینهمه نظر خواهی دیگه نیاز نیست
علی عزیز
با احترام نسبت به روح لطیف و احساس شاعرانه ات...احتمالا حق با توست.
سن که بالا میرود درک آدمی از عشق سطحی میشود و رنگهایش بیفروغ و نقشهایش بی جلا میگردند و کمکم نه تنها آن را فراموش میکند که حتی ممکن است منکر وجود چیزی شود که خود آن را به ژرفای هر چه تمامتر تجربه کرده است
امیدوارم این سرنوشت مختوم تو نباشد
مرسی گوشزد عزیز
شما چقدر خوبید!
گوشزد عزیز
من فکر نکنم که این یک قاعده باشه که عشق با سن کم بشه بلکه بستگی داره که یک رابطه عاشقانه که به ازدواج منجر میشه چگونه نگهداری و پرورش داده بشه. در غرب زوجهای پیری که عاشقانه با هم قدم میزنند زیاد دیده میشه ( لا اقل نسبت به ایران) من فکر میکنم که دو نفری که حدودا از نظر کاراکتر شبیه همند و رابطه عاشقانه شان انتهای خوبی نداره در صد زیادی خودشان مقصرند. چون باید خیلی تلاش کرد که رابطه را با معنی مفید برای هم رشد دادن هم و ... کنند و لخظات خوبی برای هم درست کنند برای اینکه این لحظه های بد هستند که ممکن است علاقه اولیه را از بین ببرند.
همانطور که امید یا آرزو بدون آنکه برای آن تلاش کنی سرابی بیش نیست عشقی هم که با تمام وجود برای حفظش نکوشی دوام نمیاری. متاسفانه جامعه ما بیشتر به سمت سکسی شدن پیش میره و روابط انسانی و احساسی کمتر میشه و حمل بر شاعرانه بودن ممکنه بشه بلکه در واقع این نوع روابط خیلی هم طبیعی است.
من یک سرخوردگی در روابط عاشقانه تو میبینم شاید تلاشی برای از سر گیری همه چیز به زحمتش بیرزد. در غیر این صورت آدم این حق و داره آنچه که دلش میخواد انجام بده مادامی که باعث آزار کسی نشه و اینکه در یک رابطه زناشویی خیانت پنهانی در نهایت ممکن است برملا شود (و همینطور صداقت که حد اقل یک رابطه انسانی زیر سوال میرود ) و در نتیجه بشدت باعث رنجش همسر میشود. به نظر من رابطه جنسی خارج از ازدواج میتونه با توافق زوجین باشه و هر دو در صورت تمایل به آن اقدام کنند و چرا فقط مردها این حقو داشبه باشند. (البته میدونم خیلی عملی تیست) تازه گها هم کشف شد که زنها هم میتونند پلی گام باشند ! و بیشتر از نظر تاریخی بود که مونو گامی را پذیرفته بودند
سلام گوشزد جان، سلام به همه دوستان گل دیگه ام، هاله و نی لبک و ناز خاتون و بهرام و مجید و... که اینجا دیدم همه اشون رو. حال و احوالتون چطوره؟ خوب اول یک چاق سلامتی ! :)) اومدم یک سری بزنم که به این بحثت رسیدم،خیلی جالبه که من هم می خواستم توی چند تا پست راجع به این مطلب بنویسم، البته هنوز هم می خوام این کار رو بکنم (اگه هوای تابستونی اجازه بده ؛)) . خوب و اما نظر من در این مورد (که می دونی اگه ننویسم خناق می گیرم؛)): به نظرم من مشکل اساسی از اینجا شروع میشه که ما خودمون، سآختار فیزیکی، بیولوژیکی، روحی و روانی خودمون رو درست نمی شناسیم و وفاداری رو در یک ارتباط اصل مطلق و غیر قابل بحث می دونیم که باید رعایت بشه. تحقیق در تکامل و زیست شناسی نشون داده که انسان موجودی مونوگام نیست. و مطمئنا هیچ روانشناسی روابط موازی رو (من از اسم خیانت برای این مقوله زیاد راضی نیستم!) یک بیماری یا حتی خلل روانی هم نمی دونه. در اصل موضوع بر عکسه، و مونوگامی تنها در موارد خیلی خاص و یا با سختی خیلی زیاد قابل اجرا هست. (روانکاوها یا روانشناسها، ممکنه به یک جفت که یکی از اونها خیانت کرده، کمک کنن که رابطه اشون رو نجات بدن اگر خودشون اینطور می خوان، این یک جور راهنمایی و کمک برای پیدا کردن رهایی از احساس زخمی شدن هست ولی اصل این عمل ، یک عمل بیمار گونه نیست به هیچ وجه). من به وفاداری مطلق اعتقاد ندارم، چون می دونم که این در طبیعت ما نیست، و به اینکه وفاداری رو هم کاملا بی مورد ببینم اعتقاد ندارم، چون می دونم از طرفی این هم در طبیعت ما هست که به دنبال وفاداری باشیم و آرزوی رابطه ای ثابت با تنها یک نفر رو داشته باشیم. از اونجایی که هر دوی این جنبه ها در طبیعت ما نهفته هستن، باید سعی کنیم به وفاداری، به شکل چند صد سال قبل نگاه نکنیم و از تجربه تاریخی دنیا استفاده کنیم.....
منظورم البته تجربه تاریخی اروپا و آمریکا هست که دوره "انقلاب جنسی" رو طی کردن. اروپا زمانی به این مرحله رسید که این رو درک کنه که ارتباطها، ازدواجهایی با قوانین مطلق و غیر قابل برو برگرد، به هیچ عنوان کار ساز نیستن، و چون خواست با اصل "حفظ صداقت" پیش بره، اعلام کرد که ازدواج و رابطه ثابت به درد بشر نمیخورن، و باید با هر وسوسه جدیدی که برای شخص پیش میاد، رابطه قبلی اش رو به هم بزنه. اروپا و البته آمریکا دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی رو به این ترتیب گذروند. و بعد از اون به اینجا رسید که از هم پاشیدن همه نهادهای خانواده در اجتماع، عواقب وخیمی داره که در حول و هیجان اون دوران تشخیص داده نشده بود و سالها بعد مشخص شد (عواقبی مثل سرگردانی افراد، نبودن محیط امن و ثابتی که بشه ازش نیرو گرفت، بچه هایی که بدون هیچ راهنمایی و هدفمندی بزرگ شدن و دچار مشکلات زیادی، و غیره) . اما جامعه مدرن هیچوقت از تجربه راه جدید و شکست خوردن درش، به این نتیجه نمی رسه که راه اشتباه قبلی درسته! بلکه سعی میکنه راه سومی پیدا کنه. امروز دیگه به راحتی اون دوران گفته نمیشه که حسادت در یک رابطه یا وفاداری کاملا بی مورده، یک پرس حسادت و وفاداری سالم برای هر رابطه ای می تونه سازنده باشه، اما برخورد مردم با این مقوله هم برخوردی معتدل و شاید حتی "بازی وار" هست. گاهی که پای صحبت بعضی از جوونهای اینجا می شینم حیرت زده می شم از اینهمه روشنی و آگاهی ای که به این مساله دارن و اون رو با مسائل اخلاقی قاطی نمی کنن. توی مصاحبه ای، دو جوون در این مورد نظر داده بودن که ما همدیگه رو خیلی دوست داریم و به وفاداری به همدیگه اعتقاد داریم، ولی می دونیم که رابطه جنسی با شخص سوم، چیزیه که ممکنه برای هر کدوممون پیش بیاد، ما در موردش با هم صحبت کردیم، و قرار گذاشتیم که اگر زمانی این اتفاق برای هر کدوممون افتاد ، به دیگری نگیم ، مگر اینکه به جایی رسیده باشیم که دیگه نخواهیم به این ارتباط ادامه بدیم. و من فکر می کنم یک جفت نمی تونه برخوردی بهتر از این در برابر این موضوع داشته باشه (این جفت حدود ۲۲-۲۳ سال دارن!). البته منظورم این نبود که بگم این تنها راه حل ممکنه، می خواستم این رو بگم که وفاداری، یک انتخاب شخصیه، و نه یک اصل اخلاقی. و وقتی میگم یک انتخاب شخصی، یعنی واقعا شخصی و نه با توافق طرف مقابل!و وفاداری یک خصوصیت اخلاقی هم نیست. ممکنه من در یک مقطع زندگی با چندین نفر هم زمان ارتباط داشته باشم، و ممکنه همین من، با کسی آشنا بشم که دلم بخواد تا آخر عمر باهاش باشم. این بستگی به موقعیت سنی، به شخص مقابل، به نوع ارتباطها و خیلی مسائل دیگه داره. البته باید باز هم بگم که من از جامعه ای حرف می زنم که در اون زن و مرد هر دو در شرایط تقریبا یکسان (کاملا یکسان که اینجا هم نیست) قرار دارن و هر دو به یک حد در موقعیت تصمیم گیری هستن (در جامعه ای مرد سالار که همه سنگینی ترازو به طرف مرد هست، مسلما این مقوله هم شکلی یک طرفه و غیر منصفانه به خودش می گیره) .
متاسفانه یا خوشبختانه، مساله به این راحتی نیست که هر کس که در یک ارتباط ثابت قرار داره، با هر موقعیتی که در برابرش پیش میاد ، ارتباطش رو به هم بزنه یا این رو با پارتنرش در میون بذاره که اصل صداقت رو حفظ کرده باشه! دلیل برای این مساله خیلی زیاده. همونطور که دوستان هم قبل از من نوشتن،یک ارتباط از جنبه های خیلی زیادی تشکیل شده و من با نظر دوستی که نوشته زنان ارتباط رو از روی احتیاج و مردها از روی دلسوزی حفظ می کنن، موافق نیستم. این احتیاجی دو طرفه هست که مرد و زن به همدیگه و به یک ارتباط ثابت دارن. مرد هم با به هم زدن خانواده یا ارتباطش با شریک ثابتش، موقعیت اجتماعی اش رو به خطر می اندازه، و همنطور امنیت و آینده اش رو.
ما در مقامی نیستیم که در مورد خیانت یا وفاداری دیگران حکم بدیم و قضاوت کنیم. از کجا وفاداری شروع میشه؟ حتی اگر بخواهیم بگیم باید این موضوع با شریک در میون گذاشته بشه، باید بالاخره رابطه جدید به جایی رسیده باشه که من بتونم این رو با شریکم در میون بگذارم، و در این مدت باید که سکوت کرده باشم! و اگر رابطه جدید به جایی نرسه و من از ارتباط فعلیم هم راضی باشم، این گفتن من، چه چیزی رو باید عوض کنه؟!. ما فرض رو بر این می گذاریم که همیشه "خیانت" در ارتباطی ناراضی به وجود میاد، اما در خیلی از موارد اینطور نیست.خیلی وقتها دو طرف از ارتباط خودشون راضی هستن و حتی ارتباط جنسی خوبی هم دارن. نیاز جنسی و حتی عشق و دوست داشتن، اجبارا انحصاری نیست، و اگر ما این رو در مورد خودمون اینگونه می بینیم، دلیل بر این نیست که در مورد بقیه هم باید اینطور باشه و اگر نباشه اونها بیمار یا غیر اخلاقی هستن- اخلاق می دونیم که نسبی هست، حد اقل در بیشتر موارد. قبلا هم در این مورد زیاد بحث کردم و باز هم میگم که راستگویی اگر بدون رویه به کار برده بشه، به قول میلان کوندرا،به اندازه دروغگویی خیانت آمیزه. راستگویی خوبه و لازمه، برای اینکه من بتونم ارتباطی صادقانه با دیگران بر قرار کنم و انسانی قابل اعتماد باشم، و از خودم و اطرفیانم محافظت کنم و دروغگویی لازمه، برای اینکه باز هم بتونم خودم و دیگران رو از خیلی از واقعیتهای تلخ، گزنده یا حتی خطرناک حفظ کنم. چرا نباید به پارتنر گفت؟ چون این گفتن، تنها به زخمی کردن و متزلزل کردن اون ارتباط می انجامه، و برای اینکه دلیلی وجود نداره که حس حسادتی که حتما هم حق طرف مقابل نیست، بدون دلیل تحریک بشه و ارتباط رو از بین ببره. حسادت حسی طبیعیه، ولی ما هم دارای عقل و هوش هستیم و در دوران(پست) مدرن زندگی می کنیم و باید بتونیم این حس خودمون رو مهار کنیم و به حد و اندازه خودش به کار ببریمش. اگر قرار نیست یک ارتباط به هر جهتی، یا از روی خواست، یا اجبار، پایدار بمونه و قطع نشه، این گفتن چه چیزی رو عوض می کنه؟
حق انتخاب؟ من یک چیز دیگه می پرسم؛ فرض کنیم که من در یک ارتباط خیلی خوب هستم، شریکم برای من وقت می گذاره، من رو دوست داره، بسیاری از نیازهای جنسی و عاطفی و اقتصادی و اجتماعی و ....من رو بر آورده می کنه، تصمیمهای مشترک می گیریم، بیشتر وقت، سرمایه، و حتی انتخاب راه زندگی ما به همدیگه بستگی داره و شریکم همه این قواعد رو مراعات می کنه، از مال و قلب و زندگیش برای این ارتباط سرمایه می گذاره و...و خلاصه همه چیز ایده آل من هست. خوب، حالا فرض کنیم این پارتنر من، در طول سالیان خیلی زیادی که با من بوده، گاهی اینجا یا اونجا دچار رابطه های (جنسی) دیگه ای شده بدون اینکه حالا از قبل هم برنامه ریزی کرده باشه. آیا این گناهی اونقدر بزرگ و نا بخشودنی هست؟! کسی که از همه زندگی اش برای این ارتباط سرمایه گذاشته، اگر یک قطعه، یک گوشه کوچیک از زندگیش رو برای خودش حفظ کرده باشه، تبدیل به حیوان شده؟! کدوم اصل اخلاقی و روی چه معیاری به من این حق مالکیت رو می ده به نام عشق یا ارتباط یا تعهد؟!آیا عاقلانه تر و حتی پر احساستر نیست که کاملا آگاهانه از دنبال کردن چنین جهشهایی چشم پوشی کنیم و به دنبال این نباشیم که از اونها پرده دری کنیم، و با این دونستن، خودمون و دیگری رو آزار ندیم و ارتباطی که از خیلی جهات خیلی با ارزش هست رو فدای این نکنیم که اصلی به من میگه باید صادق باشم یا صداقتی تا این حد بخوام؟ چرا نمی تونم بگم که شریک من یک انسان آزاده، این آزادی خودش رو تا حد زیادی به خاطر من محدود کرده ، من از کنارش بودن لذت می برم و اون هم از من، پس وقتی کنار من نیست نمی خوام بدونم کجاست و این مساله خودشه؟ و البته همین اصل در مورد خودم هم صدق کنه و نه اصلی یک طرفه باشه؟این رو هم همیشه گفتم که ما همونقدر که حق دونستن داریم، حق ندونستن هم داریم! ...امیدوارم از این حرفهای من اینطور برداشت نشه که من دارم ارتباط موازی رو تبلیغ می کنم،من می خوام بیشتر بگم، اینکه خیانت، یا ارتباط با نفر سوم، چه جلوه و اثری در یک رابطه داره، بستگی به اون رابطه، شرایط دو طرف و نوع نگاه و برخورد اونها با این مساله داره. مسلما نمی خوام بگم که این مساله باید به عنوان یک اصل در هر ارتباطی وجود داشته باشه! ناراحتیها و نگرانیهای ما از این مساله طبیعی هستن، اینکه ما شریک خودمون رو در یکی از این بازیها به رقیبمون ببازیم، ترسیه که همیشه وجود داره و قابل درک هم هست. رابطه موازی، مثل هر مقوله دیگه ای ، می تونه صورتهای مختلف داشته باشه، می تونه خراب کنه و خوشبخت کنه، می تونه در جایی خوب و در جایی بد و در جایی حتی کاملا بی اهمیت باشه. نهایتا این انتخابی شخصیه و حق هر شخص هم هست که هر طرف رو انتخاب کنه. من ممکنه در رابطه ای باشم ، و در موقعیت ارتباط سوم قرار بگیرم و بنا بر نوع رابطه ام، شناختی که از احساس خودم دارم، چیزهایی که فکر می کنم برام مهمتر هستن، یا به خیلی دلایل دیگه از این وسوسه بگذرم، ممکنه جایی دیگه، شرایطی دیگه من رو به تصمیمی جدید برسونه. هیچ کس، هیچ کس نمی تونه با اطمینانی صد در صد بگه که چنین اتفاقی براش نخواهد افتاد، چون به قول دوستی که اینجا جمله خوبی نوشته، خیلی از اتفاقاتی که برامون پیش میاد، یا کارهایی که انجام می دیم، فرا تر از باور ما هستن. نگاه مطلق رو کنار بگذاریم، قضاوت کلی نکنیم. و السلام! :)))
با عرض معذرت ، چون نوشته خودم و کامنتهای قبلی طولانی بود از اسم بردن کسانی که در جواب بعضی کامنتهاشون نوشته بودم، خود داری کردم، منظورم بی توجهی نبود، خواستم بحث رو شخصی اش نکنم و در ضمن مثلا خلاصه نویسی کنم، ...یاد گرفتی که گوشزد جان چطوری خلاصه نویسی می کنن؟!:)))در ضمن این کامنت دونیت پدر صاحب بچه رو در آورد!
من متاهل32 ساله از کانادا14 ساله که ازدواج کردم
گوشزدعزیز سلام من تازه امروز اینجا رو پیدا کردم
من معتقدم که ادم اگر نیاز جسمانیش خوب ارضا نشه در نتیجه روی شوهر یا همسرش عیب میذاره و راحت میره و خیانت میکنه چون همون طوری که بدن به غذا و خواب نیاز داره به سکس هم نیاز داره. چه خوبه که بجای اینکه با دیگران روابط سکسی وعشقی داشته باشیم این روابط رو به طرف خانواده هدایت کنیم و.در سکسمون تنوع ایجاد کنیم که به هر دو طرف خوش بگذره.من فکر کنم ادم به خودش خیانت میکنه نه اینکه به همسرش واگر این روابط خارج از ازدواج که هرروز با یکی بودن رو ادم تجربه می کنه خوب بود و ارامش میاورد دیگر هیچکس روی کره زمین ازدواج نمیکرد .پس نتیجه میگیرم که ثبات و تعهد و تنوع در زندگی
ما کاملا احمقانه هست.من اگر به درخواستهای دوستی با مردان ایرانی یا کانادایی توجه کرده بودم الان یه لقمه هم از من باقی نماده بود شاید خیلی ها ارزو میکردند که جای من بودند ولی من هرچه بیشتر مردها بهم توجه میکنن بیشتر ازشون میترسم و فرار میکنم
یک هموطن.
پس نتیجه میگیرم که ثبات و تعهد و تنوع در زندگی
باعث خوشبختی و دوام زندگی زناشویی میشه و هر نوع روابط خارخ از این دایره از نظر ما کامل احمقانه است
این تیکه مال وسط پست بود که غیبش زده یهو
یک هموطن
من يک زن سی ساله خارج از کشور هستم که سه سال قبل وقتی در ايران بودیم به همسرم خيانت کردم، بهش گفتم که بهش خيانت کردم و خواستم که ازش جدا شم. رابطه من با فرد سوم بيشتر عاطفی بود تا جنسی و من تا آخر عمر به خاطر داشتن اين رابطه شرمندهام .
همسرم رو دوست نداشتم از همون ابتدا و به اجبار ازدواج کرده بودم اما هيچکدوم از اينها توجيحی براي کار من نيست. اما اين اتفاق باعث شد که من آگاهی به حسهاي خودم و همسرم پيدا کنم و اون هم همینطور. تصمیم گرفتیم یه فرصت دیگه به زندگیمون بدیم. اينبار خودم انتخاب کردم که با همسرم زندگی کنم. همسرم رو خيلی دوست دارم بیشتر به عنوان يه دوست، يه کسي که ميشه باهاش پير شد و کنارش بود و کمتر بعنوان سک.س پارتنر. اما ديگه بهش خيانت نميکنم. به هر حال بحث سر انتخابه و توی دنيا آدم نميتونه همهچيز رو داشته باشه. الان من عشق دارم و سک.س هم خوب من ميتونم از عهده خودم بر بيام. اما اون چيزی که نگرانشم همسرمه. من بهش به هر عنوانی حق بدم که زندگی سکسی با کسی داشته باشه چون من نميتونم نيازهاشو برآورده کنم. اگه اينکارو بکنه نميگم ناراحت نمیشم چرا ناراحت ميشم اما ميتونم بفهمم که چرا. و نکته ديگه اينکه هر کسی بهتر ميدونه که توی زندگيش چی خوبه يا بد. اما من ترجيح ميدم حقيقت رو بشنوم و حقيقت رو بگم. اينطوری حق انتخاب با طرف مقابله که بمونه يا بره و من فکر ميکنم که آگاهانه تصميم گرفتن حق هر انسانيه.
زنني هستم 29 ساله با موقعيت اجتماعي خوب و تحصيلات بالا.. شوهرم هم از موقعيت خوبي برخوردار است سالهاي ابتداي زندگي ام را با مشكلات زيادي دست به گريبان بوده ام كه عمدتا عذابهايي بوده است كه بواسطه رفتارهاي نا مناسب شوهرم بوده است بطور مثال نوعي شك و ترديد بي مورد ...در عين وفاداري من..!! يا اعتياد كه البته الان چند سالي است و كنار گذاشته است و رفتارهاي تند و كتك و فحش وناسزا كه با نوع تربيت خانوادگي من و موقعيت اجتماعي و تحصيلات من همخواني نداشته است حاصل تمام اين رفتارها افسردگي شديدي است كه به نوعي آن را كنترل مي كنترل مي كنم و تا به حال از مصرف دارو امتناع ورزيده ام علي رغم تغييرات فاحش و چشمگير همسرم و وعوض كردن سبك و مرام و روش زندگي وعشق بي حد و حصري كه به من دارد ديگر دوستش ندارم دلزدگي به سراغم امده است نيچه مي گويد دلزدگي از ان بيماري هاي ي است كه با رفع علت ان شفا نمي يابد و من هم در اين فاصله از يك سال پيش تا كنون چندين بار به او خيانت كرده ام.. و احتمال زياد باز هم خواهم كرد...گاهي پشيمان مي شوم ولي نه چندان او طلاقم نمي دهد..خودم هم زياد مايل نيستم چون يك دختر 4 ساله دارم كه با اين جدايي اسيب مي بيند..دوست پسر من در حال حاضر دوست پسر دوران دبيرستانم است كسي كه 4 سال تمام عاشقش بودم و فقط به خاطر لج و لجبازي باهاش ازدواج نكردم او مجرد است و ما گاهي با هم سكس داريم همين!
خوب فكر نمي كنيد تو اسلام چيزي به نام صيغه (يا ازدواج موقت) باشه كه هم قبل از ازدواج دائم زنو مرد بتونن هم رو امتحان كنند
هم مردي كه با يك زن ارضا نميشه بتونه خودش رو ارضا كنه
هم كسي كه امكان ازدواج دائم نداره غريضشو ارضا كنه
و هم گناه نكنن.
همچنين بايد قبول كنيم كه ص ك ص هم مثله همه كاراي ديگه احتياج به آموزش و تمرين و همكاري داره. كسي كه تا حالا هيچ تلاشي براي بهبود روابطش نكرده بايد هم انتظار داشته باشه خودش يا طرف مقابلش لذّت نبره. بايد ضمن صبر داشتن در جهت بهبود روابط تلاش، و مطالعه كرد. به نظره من بيشتر خانوم هايي كه خيانت كردن به راحتي با كمي آموزش به طرف مقابل مي تونستن روابط مناسبي داشته باشن
zan, 24 saleh, zamani namzad e rasmi dashtam be soorate rasmi, behesh khianat kardam,alanam midunam bayad in aslo too ezdevaj bepaziram ke khianat hast, moshkelam ine ke chetor bahash barkhord konam, va farghesho ba harzegi bedoonam...nemikham ba harze zendegi konam, nemikham khodamam harze basham...ama marz kojas?
rasti, man be namzadam khianat kardam, partner e jadidanm ye marde 53 sale bood ( ma 22 sale va namzadam 27 sale bood) oon mard ham khianat kard.
comment eghabli man boodam, ke kharej az iranam , albate oon moghe iran boodam, be nazaram irania az in lahaz taghriban tarbiateshoon ham kheili taahod toosh ja nadare, maslan, madar pedar be dokhtareshoon yad midan ke khastegar ba sharayete behtar o nagah dare o khastegar e avali ro ke doosesh am dare faramoosh kone, in dodota 4ta kardan bar tebghe manafe o yademoon midan, khodemoon bozorg ke mishim manaf e emoon avaz mishe ( mishe masalan sex e garmtar) va dar natije hamin vel kardan o raftan soragh e behtari ke yademoon dadan ro pei migirim
زني 38 ساله هستم که پس از 4 سال دوستي با همسرم ازدواج نمودم. در حال حاضر 16 سال از اولين آشنايي ما مي گذرد و ما نه تنها نسبت به هم بي علاقه نشديم بلکه روز به روز بر عشق و علاقه امان به هم افزوده مي گردد.
اين فکر که ممکن است روزي همسر من نيز مانند يکي از اين هزاران مرد تصميم به برقراري رابطه با زن ديگري بگيريد غالباً به ذهنم خطور کرده است. به اين جهت از او خواستم که هر زمان چنين احساسي داشت فقط کافي است به خود من بگويد. باور کنيد در اين صورت به راحتي از زندگي او خارج مي شوم و به او اين اجازه را مي دهم که آنگونه که دوست دارد زندگي کند. شايد تحمل اين گونه رفتار از طرف مردها براي همسرانشان سخت باشد ولي به نظر من تکليف هر دو کاملاً روشن است هر کس به زندگي خود مي پردازد بدون هيچگونه نبردي. ولي اگر بفهمم که او بدون خبر من چنين کاري کرده با عرض معذرت بايستي بگويم مثل خودش رفتار مي کنم و در حريم خانه او به او بد مي کنم.
بر خلاف تصور آقايان از اينکه مي گويند همه هم جنسهايشان خيانتکار هستند بايد عرض کنم خير اين طور نيست. از قديم گفته اند خر اگر بلنگد زير پاي صاحبش مي لنگد. پس آقايان فکر نکنند حال و حولشان را مي کنند و همسرانشان نمي فهمند. خير آنها مي فهمند ولي از آنجا که خيلي تواضع دارند و همچنين قدري ساده اند به روي خود نمي آورند و دو دستي به اين زندگي سگي مي چسبند. چطور است که شما فکر مي کنيد تنوع براي شما لازم است ولي براي همسرانتان لازم و جالب نيست. جهت يادآوري بايستي بگويم بانوان هم بدشان نمي آيد در زندگيشان تنوع ايجاد شود وليکن براي حريم خانه وخانواده خود حرمت قائل اند.
در هر حال مي شود صادق بود و سالم زندگي کرد و به ارزشها بها داد.
سلام
نازنين خانم
من يه مرد 29 ساله اهل تهرونم من نه بهت پيشنهاد دوستي ميدم و نه علاقه اي به اين كار دارم
به نظر من هر دوستي سالم رو بايد تا تهش رفت خيلي ها اول به اسم دوستي سالم وارد زندگي آدم ميشن ولي بعدا يه انتظاراتي دارند كه اگه به اون دوستت عادت كني شايد به خواسته اش كه سكسه تن بدي .
زود تصميم نگير و خودتو به اين بهونه خراب نكن اگه شوهرت واقعا ادم نيست طلاقتو بگير بعد از همون راههاي شرعي خودتو ارضا كن.
سهراب هستم من الان 7سال است که با زنی فقط در حد بیرون رفتن دوست هستم و احساس ندامت ندارم
سهراب هستم من الان 7سال است که با زنی فقط در حد بیرون رفتن دوست هستم و احساس ندامت ندارم
تا زمانی که مورد خیانت قرار نگیرید درد آن را حس نمی کنید
در اینکه انسان موجودی صاحب اختیاره شکی نیست و این اختیار تا آنجا مجال داره که می تونه بر علیه خودش اقدام کنه و خودش را از هستی ساقط کنه.
اما مسئله اساسی اینه که آیا گزینه ای به عنوان گزینه برتر در اختیار انسان هست یا اینکه صرفا هر انتخابی که انسان داشته باشه با انتخاب دیگرش فرقی نداره!
پاسخ این پرسش را تنها با شناخت انسان ،شناخت جنسیت وشناخت نیازهای انسان می توان داد.
مطالعات نورولوژیک ،ژنتیک ،بیولوژیک و همچنین یافته های روانکاوان و حتی زیست شناسان تفاوت نیاز ها در موجود مونث و مذکر را به اثبات رسانده و مهم تر اینکه ما علی الرغم توانایی در انتخاب های روش های متنوع زندگی و اخلاقی در معرض گزینه های برتری می باشیم که با ساختار وجودی ما سازگاری بیشتری دارد .
در کنار مطلب بیان شده ملاحظات زندگی اجتماعی و امنیت روانی و اخلاقی جامعه موضوعی حائز اهمیت می باشد.
آنچه با توجه به ملاحظات علمی بیان شده بدست آماده چند همسری را در اکثر موجودات مذکر و تک همسری را درغالب موجودات مونث به اثبات رسانده و در کنار آن ملاحظات اخلاقی و اجتماعی تک همسری در عین صداقت را بهترین گزینه جهت سلامت روان و جسم انسان پیشنهاد می کند.
جدای از آن نباید فراموش کرد یک ضلع مثلث عشق همیشه تعهد بوده و هست و همچانکه هر وجودی نیاز به نگهداری دارد میوه ی عشق هم نیاز به بهداشت جهت سلامت و جلوگیری از فساد داردوبی شک این بهداشت هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ حسی مستلزم سلامت عشق است .بی شک این انتخاب برتر تنها در صورت آگاهی درخور ارزش و بقا می باشد و در ازای شیرینی میوه عشق حقیقی پرداخت هزینه وفاداری اجتناب ناپذیر می باشد.
کوروش | November 18, 2008 11:20 AM
در اینکه انسان موجودی صاحب اختیاره شکی نیست و این اختیار تا آنجا مجال داره که می تونه بر علیه خودش اقدام کنه و خودش را از هستی ساقط کنه.
اما مسئله اساسی اینه که آیا گزینه ای به عنوان گزینه برتر در اختیار انسان هست یا اینکه صرفا هر انتخابی که انسان داشته باشه با انتخاب دیگرش فرقی نداره!
پاسخ این پرسش را تنها با شناخت انسان ،شناخت جنسیت وشناخت نیازهای انسان می توان داد.
مطالعات نورولوژیک ،ژنتیک ،بیولوژیک و همچنین یافته های روانکاوان و حتی زیست شناسان تفاوت نیاز ها در موجود مونث و مذکر را به اثبات رسانده و مهم تر اینکه ما علی الرغم توانایی در انتخاب های روش های متنوع زندگی و اخلاقی در معرض گزینه های برتری می باشیم که با ساختار وجودی ما سازگاری بیشتری دارد .
در کنار مطلب بیان شده ملاحظات زندگی اجتماعی و امنیت روانی و اخلاقی جامعه موضوعی حائز اهمیت می باشد.
آنچه با توجه به ملاحظات علمی بیان شده بدست آماده چند همسری را در اکثر موجودات مذکر و تک همسری را درغالب موجودات مونث به اثبات رسانده و در کنار آن ملاحظات اخلاقی و اجتماعی تک همسری در عین صداقت را بهترین گزینه جهت سلامت روان و جسم انسان پیشنهاد می کند.
جدای از آن نباید فراموش کرد یک ضلع مثلث عشق همیشه تعهد بوده و هست و همچانکه هر وجودی نیاز به نگهداری دارد میوه ی عشق هم نیاز به بهداشت جهت سلامت و جلوگیری از فساد داردوبی شک این بهداشت هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ حسی مستلزم سلامت عشق است .بی شک این انتخاب برتر تنها در صورت آگاهی درخور ارزش و بقا می باشد و در ازای شیرینی میوه عشق حقیقی پرداخت هزینه وفاداری اجتناب ناپذیر می باشد.
سلام
من مجردم بالای 30 سال هنوز هم با هیچ دختری رابطه نداشته ام و بر خلاف برخی عقیده دارم سکس بدون عشق مثل این است که وقای گرسنه شدی فقط یک چیزی بریزی توی شکمت سیر شود. اما عشق که واردش شد هم لذت می دهد هم عشق را محکم می کند. ازدواج هم باید بر اساس دوست داشتن باشد و غریزه هم باید در خدمت ازدواج و عشق باشد نه که سوای از آن و چه بسا علیه آن. با لفظ احترام به غریزه هم به شدت مخالفم.تا کسی را دوست نداشته باشم(نپسندم) با او ازدواج نمی کنم و تا ازدواج نکنم و با او زندگی نکنم هم عاشق نخواهم شد. سکس را هم فقط با همسرم خواهم داشت. اگر کسی ادعا می کند از زندگیش راضی است اما مشکل سکس دارد باید خودش یا همسرش به مشاور و و روانپزشک در این زمینه مراجعه کند نه به دنبال یک توهم به اسم احترام به غریزه برود.
مجرد خارج از کشور
عاقبت توبه گرگ مرگ است.
اي كاش فقط لحظه اي بر حرفهايمان انديشه مي كرديم . روزي بود جنگ دشمن با توپ تانك و مسلسل بود و حالا جنگ تخريب ذهن جوانان. يك كلام والسلام.... خيانت بدترين درد است. بهش فكر كنيد
مطمئنا در انتخابات پیش رو بار دیگر این ملت حماسه ای دیگر خواهد آفرید و انشاالله فارغ از اینکه چه کسی از صندوقهای رای بیرون بیاید خروجی آن هموار کننده راه این مردم صبور در تحقق آرزوهای تاریخی خویش که همانا عزت و سربلندی میهن عزیزمان ایران است باشد
آزادى ايجاد تشکلهاى مستقل معلمان, مسکن٬ رفاه اجتماعى, برابرى زن و مرد در تمام سطوح, استخدام رسمى معلمين حق التدريسى, يک نظام آموزشى آزاد و مدرن, معلم- دانش آموز- اتحاد عليه تبعيض معلمان کشور اتحاد اتحاد معلم ميرزمد٬ سازش نميپذيرد!
من اميدوارم تمام ملت ايران دست به دست هم دهيم و با استفاده از موقعيت دولت اصلاحات دهم ، كشور را به مسير خود هدايت نماييم . به اميد ربقراري دموكراسي واقعي در ايران عزيز !
مي خواهم معلم بمانم و خود را در خدمت ارتقاي انديشگي دانشجويان عزيز ميهن مان قرار دهم.
میخواهم معلم بمانم حتی اگر از گرسنگی بمیرم حاضر نیستم جوانان ما بیسواد بمانند. من خواهشی که از هموطنان عزیزم دارم اینه که حالا که انتخابات دوباره نزدیک است به یکیری بدهند که میلیونها همشهریهمون رو از فقر نجات بدهد این همه نفت تولید میکنیم و اینهمه بدبختیم میگن دورهٔ شاه هم همین رو میگفتند پس این انقلاب برای چیبود . من فکر میکنم نکنه ما ملت ایران یه گناهی کردیم که اینهمه جزاش رو اینهمه سال پس میدیم.
من کاری ندارم رئیس جمهور کیخواهد بود تنها دعا که دارم این است کهای کاش وضع ملت بهتر بشه و بجای اینکه اینقدر با دنیا در بیوفتیم به داد این ملت گرسنه که یک کیلو گوشت نمیتونن بخرند برسیم.
میخواد آخوند باشه،احمدی باشه یا هر کیدیگه خدا الهی ازش نگذر اگر به نجات این مردم بیچاره نرسه.
خودشون توی قصرها نشستند و مردم حتی نمیتونن اجارهٔ یه اتاق کوچک رو بدهند.آخه انصاف کجاست.
دوستان تو را بخدا من بد میگم، خوشحال میشم یه خط برام ایمیل بفرستین و من معلم خسته را یه صفای بدین.
فدای هموطن و به امید روزی که رهبران ما به فکر ما بیفتند.
http://www.youtube.com/watch?v=3hW049-6PRs&feature=PlayList&p=3BAFA955500BFFEF&playnext=1&playnext_from=PL&index=23
Do you have any idea? Click here and post a Comment