خيانت در زناشويي

سلام

بدون مقدمه ...لطفا ابتدا خوب فكر كنيد و سپس براي من بنويسيد

آيا در طول زندگي زناشويي خود به همسرتان خيانت كرده ايد يا نه؟

در صورت مثبت بودن جواب آيا از اين كار پشيمان هستيد؟

و آيا گمان مي كنيد كه در آينده اين كار را بكنيد؟

منظور از خيانت برقراري رابطه عاشقانه يا سكس خارج از دايره ازدواج است.

با اسم مستعار كه جنسيت شما را مشخص كند و محل اقامت (داخل يا خارج از ايران) و طول دوره
زناشويي و البته كاملا صادقانه به اين پرسش پاسخ دهيد.


پي‌نوشت اول:


زن 36 ساله مقيم ايران
اگر زن و مردي يكديگر را دوست داشته باشند هرگز در رابطه جنسي شريك غير نمي شوند و به هم خيانت نمي كنند.
وقتي عشق نباشد همه چيز مجاز است.
من و شوهرم عاشق هم هستيم و هرگز به هم خيانت نكرده و نخواهيم كرد.


از كامنت مهتاب


مهتاب خانم عزيز

وقتي كه مي گوييم آب وهواي اهواز گرم يا آب و هواي اردبيل سرد است منظورمان اين نيست كه در اهواز يا اردبيل هيچ روزي سرد يا گرم نيست.

عشق و دوست داشتن در زندگي يك زوج گاهي هست و گاهي نيست و چه بسا زوج هايي كه عاشق هم هستند و در ميانه دعوايي سنگين آرزوي مرگ هم را مي كنند!...در همان زمان هايي كه هست هم دليل نمي شود كه كسي ديگري را هم دوست نداشته باشد.

عشق به تنهايي نمي‌تواند مانع زير پا نهادن قسمتي از يك رابطه عاطفي باشد.

و با عرض پوزش شما بهتر است راجع به شوهرتان تا به اين حد مطمين نباشيد.


پی‌نوشت دوم:


دکتر گوشی جان اول شوما خیانت رو تعریف کن و اینکه خیانت را در چه می بینی. خیانت معنی وسیعی داره بابام جان.


از کامنت مامان غزل


مامان غزل عزیز
خیانت در زناشویی طیفی وسیع است که از یک "دل به دیگری بستن" تا "با دیگری هم بستر شدن" متفاوت است.
می گویند زنها ترجیح می دهند شوهرشان با زن دیگری هم بستر شود ولی عاشق او نشود ولی مردها برعکس ترجیح می دهند که زنشان عاشق مرد دیگری شود تا اینکه با او هم بستر گردد.
چند شب پیش در یک مهمانی، مردان گرد هم جمع شده بودند و به تبادل اطلاعات راجع به چگونگی برقراری ارتباط با پارتنرهای جدید مشغول بودند.
برای یک لحظه حیرت کردم...همه تحصیل کرده و همه روشنفکر و همه...مشتاق پارتنر جدید!


پس در سایر طبقات اجتماع وضع به چه منوال است؟


ما چه چیز را از هم پنهان می‌کنیم؟ من هنوز در زندگی مردی را ملاقات نکرده ام که با وجود فراهم بودن امکان برقراری ارتباط با پارتنر جدید (و در صورت اطمینان از فاش نشدن آن) صرف ازدواج با زنی دیگر از این کار استنکاف کند!


همه ما مردان این‌گونه‌ایم اما اگر خیانت هر کدام‌مان آشکار شود دیگران در شماتت او از پرتاب هیچ سنگ طعنه و ملامتی فروگذار نخواهند کرد!


شرم بر زانیان سنگ انداز.


پی‌نوشت 3:


من 3 سال است ازدواج کرده ام و یک بچه یک سال و 3 ماهه هم دارم.
زن و بچه و شرایط خانوادگیم را دوست دارم ولی از صکص با زنم لذت نمی برم و 4 ماه است که علیرغم اصرار او با او صکص نداشته ام.
من باید چکار کنم.
بارها استمنا می کنم و جدیدا هم دنبال دوست دختر برای صکص می گردم.
راستش را بخواهید مخالفتی هم ندارم که زنم هم بدون اطلاع من با کسی دوست شود و نیازهای جنسی اش را برآورده کند مشروط بر اینکه من در جریان نباشم و دیگران هم متوجه نشوند
آیا به نظرتان این (رفتار) غیر طبیعی است؟


از کامنت مجید


پرسش ساده ای است! پاسخ آن را به خوانندگان می سپارم.


پي‌نوشت چهارم:


چند ايميل دريافت كرده ام كه پاسخ آنان را به طور يك جا در اينجا مي‌دهم و از اينكه تك تك پاسخ ندادم نيز پوزش مي‌خواهم.

1) اگر دختر جواني در يكي از روستاهاي بوشهر بعد از خواندن اين پست به شوهرش خيانت كند...من مسئوليت آن را برعهده نخواهم گرفت! چرا كه اصولا هر كس در هر جاي دنيا شايد دوست داشته باشد كه هر كاري خواست بكند و آن را تقصير كس ديگري بيندازد.

سوال من مشخصا اين است كه اگر زن و شوهري از شرايط زندگي و اقتصادي و فرهنگي همديگر خوشنود باشند ولي از سكس با يكديگر لذت نبرند چكار بايد كنند.

زن و شوهر با ريسمان‌هاي متعدد به يكديگر وصل مي‌شوند كه يكي از آنها سكس است...اگر اين ريسمان گسسته شود آيا بايد كل تعهد آنان را به نهاد خانواده تمام شده تلقي كرد؟

2) آماري كه من از كتاب‌هاي روانپزشكي مربوط به 12 سال پيش در آمريكا دارم نشان مي‌دهد كه 50% زنان و 80% مردان بعد از ازدواج حداقل يك بار به همسر خود خيانت مي‌كنند(كرده‌اند)...اگر مسئله‌اي تا به اين حد رايج و شايع است آن را نا بهنجار نمي‌توان تلقي نمود.

3) همزمان كه يك زندگي واقعي در بيرون از بدن ما جريان دارد يك زندگي دروني نيز به موازات آن در جريان است.

ما از خانه بيرون مي‌آييم و از همسرمان جدا مي شويم ولي آن تجسم او در خانه يا در محل كار يا بازار يا بانك به همراه ما وجود دارد و ما را مطمئن مي‌كند كه او به ما وفادار است.

به مرور زمان حتي از آن تجسم نيز استفاده نمي‌كنيم اما در دنياي واقعي وضع مي‌تواند به گونه ديگري باشد.

اينكه بسياري از دوستان بسيار محترم قائل به اين باشند كه همسرشان نسبت به آنها وفادار است برداشتي است كه از دنياي درون ذهن خود دارند...به بيان ديگرب عنوان مثال 80% زنان چنين مي پندارند در حالي كه مطابق آماري كه ذكر شد فقط در 20% آنها اين پندار درست است.


پی‌نوشت پنجم:


دوستی نوشته است سوالاتت کودکانه است و حق با اوست.


سوالات بچه ها معمولا بدون پیش زمینه ذهنی راجع به موضوعی پرسیده می‌شود و اغلب بدیهیات را هدف می‌گیرد...چرا شب تاریک است؟...چرا گنجشک پرواز می‌کند و مرغ نمی‌پرد...چرا من باید شکلاتم را با دوستم نصف کنم؟ ...و ما اغلب جوابمان کلیشه‌ای و ناشی از عدم تفکر است.


سوالات من هم عامدا با کنار گذاشتن پیش زمینه‌های ذهنی و چالش با بدیهیات همراه است.


به راستی چرا چیزی که خیانت به همسر نامیده می‌شود بد است؟


این سوالی است که جوابش برای بیشتر ما آنقدر بدیهی است که حتی راجع به آن فکر نمی‌کنیم چه رسد به آنکه بخواهیم در حواشی موضوع غور کنیم.


جواب‌ها در اینجا نیز کلیشه‌ای است...بنیان خانواده سست می‌شود، اخلاقیات موجود در جوامع بشری انتخابی است که گذرتاریخ درستی آن را ثابت نموده است، خیانت به همسر سبب گسترش ایدز و هپاتیت می‌شود و از این قبیل استدلالات.


اما آنچه در این میانه مغفول مانده است خود فرد است و غرایزش...لطفا صحنه را تجسم کنید:


فردی به دنیا آمده است و در طول چهل یا پنجاه سالی که از نظر جنسی فعال است "باید" فقط با یک نفر که ابتدا انتخاب نموده آمیزش داشته باشد وگرنه با مذهب، اخلاق، سنت، نهادسازها، جامعه و افکار عمومی، خانواده و باورهای تاریخی، سیستم خدمات بهداشتی و در نهایت با آموزه ها و اعتقادات خود باید بستیزد.


نهایتا هم پیر می‌شود و این روش زندگی را (که اجبارا بر او تحمیل شده است) به عنوان "الگوی زندگی صحیح" به فرزندان خود می‌آموزد و کوچکترین تخطی از آن را روا نمی‌دارد.


بحث‌های اینچنینی، پرده بر می‌دارد از آنچه ته دل همه ماست.


آنکه از زندگی جنسی و زناشویی‌اش راضی است از گل‌آلود کردن این آب بر‌می‌آشوبد مبادا که باب شود و این آتش دامن آسایش او را هم بگیرد...و آنکه از زندگی جنسی‌اش ناراضی است به میانه می‌جهد و از آنچه برای تغییر این زندگی کرده است پرده بر می‌دارد.


به راستی اگر نام این کار "خیانت در زناشویی" را با نام دیگری مثلا "احترام به غریزه" عوض کنیم ولی عمل همان بماند! آیا پذیرش آن راحت‌تر نخواهد بود.


پي‌نوشت شايد نهايي!:


همه ما اگر سنتي باشيم اعتقادات و اگر مدرن باشيم اصولي داريم كه بر مبناي آن زندگي و جلوه مي‌كنيم.


اعتقادات به صورت يك "پكيج" كامل به شخص معتقد به ارث مي‌رسد در حالي كه اصول را مي‌توان تك تك انتخاب نمود و به مرور زمان بر روي برخي تاكيد كرد و كنار برخي با تساهل گذشت.


نكته مهم آن است كه اين اصول يا اعتقادات ما را به جامعه مي‌شناساند.


اگر كسي مي‌خواهد متين، موقر و متشخص جلوه كند بايد به اصول آراستگي، ادب و رعايت نحوه گفتار و كردار پايبند باشد تا به مرور اجتماع او را به عنوان يك فرد متين و موقر به رسميت بشناسد.


واضح است كه پايبندي به چنين اصولي مستلزم چشم‌پوشي از برخي غرايز، شادي‌ها و لذايذ است كه مثلا افراد لوده و سبكسر به راحتي از آنها برخوردارند.


يك نفر به خاطر برخورداري از صفت نجيب و محترم اصولي را بر‌مي‌گزيند كه بر اساس آن همه عمر با يك همسر سر مي‌كند و به او خيانت نمي‌كند و حتي به جنس مخالف زياده نزديك نمي‌شود و گرم نمي‌گيرد و ديگري ترجيح مي‌دهد سبكسر و نا نجيب ناميده شود و از هر فرصتي براي كامجويي و لذت بردن استفاده مي‌كند.


البته افراد ديگري هم بين دو سر اين طيف قرار مي‌گيرند و مخصوصا بايد از كساني نام برد كه در ميانه راه عطاي اصول را به لقاي آن مي‌بخشند و يا برعكس... و نيز كساني كه "بي‌پرنسيبي" خود را تا مدتهاي مديد با موفقيت پنهان مي‌كنند.


فراموش نكنيم كه اصول، سهم شما را از اين دنيا محدود مي‌كنند.


قسمتي از اين دنيا سهم شماست...سهم خود را از اين دنيا بستانيد و اجازه ندهيد كه اصول‌گرايي بي‌سبب غرايز شما را به زندان بيفكند و لذايذ شما را محصور كند و به جاي كام، داغ بر دلتان بنهد.

مخالفت

دوستی می‌‌گفت:


بيشتر مردم ايران نه تنها با تمام مشكلات موجود در كشور مخالفند بلكه با همه راه حل‌هاي آن مشكلات نيز مخالفند!

چندي است فكرم با اين جمله مشغول است.




يك نيمروز كاملا معمولي

از خواب بيدار مي شوم در حالي كه سرم درد مي كند.


سري به وبلاگم مي زنم...دو سه كامنت جديد با لحني غير دوستانه!


به جاهاي ديگر سر مي زنم...مردي با بيرحمي سنگسار شده است و نيشخند تمسخر آميز بربريت را بر مدرنيسم مي بينم.


دانشجويان دفتر تحكيم وحدت را دستگير كرده اند.


شرح ماجراي كودتاي نوژه و سينما ركس آبادان را هم در سايت هاي ديگر مي خوانم.


صبحانه نمي خورم و پياده به مطب مي روم...در راه اتوموبيلي كوچه يكطره شلوغي را خلاف آمده است و راه ستون اتوموبيل هاي روبرو را بسته است و عليرغم اين حاضر به عقب رفتن و راه گشودن نيست و اصرار دارد كه ستون اتوموبيل ها عقب بروند!


در مطب مريضي در حالي كه سياه پوشيده بود برايم شرح داد كه چطور در برابر ديدگانش اتوموبيل پيكاني دختر 9 ساله اش را زير گرفت و بند كوله پشتي دخترك به سپر ماشين گير كرد و راننده كه پسرك نوجواني بود هول كرد و خواست به سرعت فرار كند و دخترك كه به سپر ماشين گير كرده بود در حالي كه التماس مي كرد و فرياد مي كشيد بر روي زمين كشيده مي شد.


دو موتور سيكلت به تعقيب راننده پرداخته بودند و سرانجام وقتي او را گرفتند كه دخترك مرده بود.


مريض بعدي كه آمد جوان و پيرزني بودند كه تعرفه كارشان پنجاه هزار تومان مي شد و هر دو چانه مي زدند و تخفيف مي خواستند.


من ده هزار تومان به آنها تخفيف دادم و آنها اصرار داشتند كه سي هزار تومان بيشتر ندهند.


در همين حال منشي ام آمد و گفت كه خانم و آقاي جواني تقبل كرده اند كه بقيه پول آنها را بدهند.


پيرزن در اتاق ماند و جوان بيرون رفت ...نيم ساعتي كار مادرش طول كشيد و بعد با هم رفتند.


مريض بعد همان آقا و خانم جوان بودند.


از آنها تشكر كردم كه ده هزار تومان به اين مادر و پسر كمك كرده اند.


با تعجب گفتند كه چهل هزار تومان پرداخته اند!


گفتم كه آنها مي خواستند سي هزار تومان بپردازند و من نيز ده هزار تومان به آنها تخفيف داده ام و فقط سر ده هزار تومان داشتند چانه مي زدند.


مرد جوان در حالي كه آشكارا ناراحت شده بود گفت كه پسر پيرزن به او گفته است كه ده هزار تومانش را پرداخته است و چهل هزار تومان ديگر را ندارد و من هم كه پولم كم بود مجبور شدم كه در اين فاصله به بانك بروم و بقيه پول را فراهم كنم و برگردم.


ظهر به خانه برگشتم و در طول راه مي انديشيدم كه چقدر استرس براي يك روز كفايت مي كند.

پي‌نوشت:

دوست دارم بدانم عكس العمل شما در برابر زوج ماجراي آخر چه بود؟

از كامنت مسعود

مسعود عزيز
موقعي كه اينترن بوديم يك استاد اورولوژي داشتيم كه به ما نصيحت مي كرد اگر بيماري براي معاينه بيضه هايش به شما مراجعه كرد حتما در همان جلسه ابتدا او را توشه ركتال (معاينه از طريق فرو كردن انگشت در مقعد) هم بكنيد وگرنه بعدا مي رود و پشت سرتان صفحه مي گذارد كه رفتم يك ويزيت دادم دكتره برام خايه مالي هم كرد ولي اگر توشه ركتالش كرديد جرات نمي كند چنين حرفي را بزند!!با اين مقدمه چيني:

راستش احتمالا جوابم را باور نمي كني ولي من 15 هزار تومان از پول را با اصراربه آن زوج جوان برگرداندم تا هر دو نيمي از هزينه را داده باشيم ولي بعد خيلي حرص خوردم كه چرا چنين كلاهي سرم رفته است و از آنجا كه اين "بيمار گران" محسوب مي شد و شماره تلفنش را داشتم نقشه پيچيده اي كشيدم و 25 هزار تومان را از او پس گرفتم!!!

اينكه نقشه ام چه بود را هم نمي توانم بگويم چون نمي خواهم تخصص خود راافشا كنم.

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes