يك پرسش...صد پاسخ
این خاطره هنوز بعد از سالها در گوشههای تاریک ذهن من میدرخشد و مرا به قضاوت میکشاند و در طی زمان داوری مرا عوض میکند...میخواهم شما را هم در این دلمشغولی درازمدت شریک کنم.
سالها پيش در بندر عباس پزشک عمومی بودم و مطب نسبتا پر رونقی هم داشتم.
روزی خانم بيست سالهای که بيمارم بود و تازه عروس شده بود با حالتی چنان غمگين و مضطرب مراجعه کرد که نگرانش شدم.
پس از آنکه آرام شد ماجرايش را برايم چنين شرح داد...
۱۲ سال پيش که دخترکی ۸-۷ ساله بودم خواهرم با مرد مهربان و آقايی ازدواج کرد که از روز اول برای من و ساير خواهران و برادرانم مثل برادری مهربان و شوخ و بذلهگو و دوست داشتنی بود.
در اين دوازده سال خواهرم صاحب دو فرزند شد که حالا ده ساله و شش ساله هستند.
موقعی که من میخواستم ازدواج کنم خواهر و شوهر خواهرم به ما بسيار کمک کردند...آنقدر که بدون کمک آنها ازدواج ما ممکن نمیشد...
چهار روز پيش، صبح که شوهرم سر کار رفت و من مشغول کارهای خانه بودم، زنگ در به صدا در آمد و در را که باز کردم شوهر خواهرم را در آستانه در ديدم...تعجب کردم ولی تعارف کردم و وارد شد.
مدتی نشست و چايی آوردم و احوالپرسی کردم...گفت کاری با تو داشتم!
با تعجب پرسيدم بفرماييد...در حالی که صدايش میلرزيد گفت که از سه سال پيش عاشق تو شدهام و همهاش ترا میخواستهام...هميشه تو در خيالات و تصورات منی...حتی موقعی که با خواهرت عشقبازی و سکس دارم ترا به جای او تصور میکنم...
ناباورانه بلند شدم که از اتاق بيرون بروم با چابکی به جلوی در پريد و دستهای مرا به زور در دستش گرفت و در حالی که از هيجان میلرزيد با کلماتی که من ديگر نمیفهميدم از من میخواست که حالا که شوهر کردهام و ديگر منعی (منظور پرده بکارت است) در کار نيست با او عشقبازی کنم.
با عصبانيت رد کردم و گفتم که اگر از آنجا برود به حرمت گذشتهاش قضيه را فراموش میکنم و با التماس گفتم که به خواهرم و فرزندانش فکر کند و به آنها خيانت نکند و از من نيز چنين خيانتی نخواهد.
بدون اعتنا به حرفهايم، در اتاق را بست و با زور در عرض چند دقيقه به شکل وحشيانه و غير قابل باوری به من تجاوز کرد و بعد پشيمان شد!
بغضآلود و شرمگين از من عذر خواهی کرد و خواهش کرد که او را ببخشم و ديگر تکرار نخواهد شد و مرا در ميان اشک بیامان و حس تلخ شکستن، تنها گذاشت و رفت.
تا بعد از ظهر که شوهرم آمد بیاختيار گريه میکردم...او که آمد مهربانانه از من جويای حالم شد و آنقدر با محبت با من حرف زد که پس از آنکه چند بار از او قول و حتی قسم گرفتم که واکنش نامعقول نشان ندهد ماجرا را برايش گفتم!
ابتدا بهت زده شد و سپس با خشم تمام مرا کتک زد!
چه غلطی کرده بودم...حالا بايد او را هم آرام میکردم و تا صبح فردا آنقدر با او صحبت کردم که ظاهرا آرام گرفت.
امروز صبح بدون اطلاع من با شوهرخواهرم به دريا رفته بود (معمولا برای قاچاق جنس از دوبی با هم به دريا میرفتند) و بعدازظهر که برگشت ادعا کرد که گشت دريايی امارات دنبال آنها کرده است و در تعقيب و گريز مجبور شدهاند که جنسهای خريداری شده را به دريا بريزند و در حين اينکار و در حالی که سرعت قايق بسيار زياد بوده است شوهر خواهرم به دريا افتاده است و او از ترس گشت امارات فرار کرده است و شوهر خواهرم غرق شده است!
همه حرف او را باور کردند (اين اتفاق گاهی میافتاد) غير از من که میدانستم من چه کردهام و او چه کرده است.
قيافه غمبار و ماتم زده خواهرم و فرزندانش را که میبينم...به معنای واقعی کلمه آتش میگيرم...
حالا پس از اين همه سال اين سوال از ذهن من بيرون نمیرود
خانم عزيز! اگر شما به جای اين خانم بوديد چه میکرديد؟
آقای عزيز! اگر شما به جای شوهر اين خانم بوديد چه میکرديد؟
جوابهای شما برای شناخت خودتان از خودتان و همسرتان بسيار مهم است.
من نيز نظر و پاسخ خود را به اين سوال خواهم داد.
پينوشت1:
از همه بلاگرها بخصوص آقايان خواهش ميكنم به بحث بپيوندند.
اگر برايتان به دلايلي مقدور نيست كه نام خود را بنويسيد با اسم مستعار شركت كنيد.
(بلاگر با اسم مستعار كه بخواهد كامنت با يك اسم مستعار ديگر بگذارد نوبر ميشه)
نظري كه ابراز ميكنيد اگر واقعي باشد از درونيترين لايههاي ضمير ناخودآگاه شما پرده بر خواهد داشت.
اگر بلاگر مسلمان هستيد يا سنتي يا مدرن يا استشهادي يا استكباري...اين نظر ميتواند شما را به خودتان بشناساند.
پينوشت2:
برايم بسيار جالب است كه عليرغم اينكه از آقايان چه در ايجا و چه در كامنتها و چه با ارسال ايميل خواهش كردهام كه نظرشات را بنويسند از اين كار امتناع ميكنند.
يكبار در يك مجلس مهماني كه دوستانم به همراه همسرانشان حضور داشتند در يك جمع 24-25 نفره اين ماجرا را تعريف كردم و نظر همه را خواستا شدم و آنجا هم همين اتفاق افتاد...خانمها يك به يك شروع به اظهار نظر كردند و آقايان سكوت و گاه مزه پراني!!
سرانجام با اصرار فراوان من يكي از آقايان كه از دوستان بيست ساله و صميميام است با ايما و اشاره به من نشان داد كه حالا كه اينطور است پدرت را در ميآورم و رو به خانم من كرد و گفت:
(با لهجه غليظ اصفهاني)
من نيميدونم چرا هر چي پيرزني بواسيري و بچه اسهاليهس ميآن پيشي من...آ هر چي زني خوشگلي مسئله دارس ميره پيشي شووري شوما!!
با اين پاتك ناجوانمردانه توپ و ميدان را از دست من در آورد و مرا به لاك دفاعي برد چنانكه تا آخر شب مجبور شدم غرغرهاي زنم را بشنوم و لبخند بزنم!!...
لطفا خانمهايي كه شوهر خارجي دارند نظرش را بپرسند و در كامنت بنويسند تا لااقل از ديدگاه مردانه هم در اين قضيه مطلع شويم.
پينوشت3:
اگر برايتان جالب يا مهم باشد اين نظر من است نظر من، بي آنكه ديگر اصراري به درست بودنش داشته باشم به چند بحث بنيادين ارتباط پيدا ميكند1-ملاك خوب و بد چيست؟چرا ما، اكثريت ما، كار مرد را بد ميدانيم...بيشتر ما زن را مظلوم ميدانيم و باز اكثر ما كار شوهر راذ تقبيح ميكنيم؟منصفانه كه نگاه كنيم ملاك خوب و بد نزد ما سنت است...آموزه هاي كودكي است.باور كنيد كه اگر اين مرد در تبت اين كار را انجام داده بود نه زن مقاومت ميكرد نه با گريه به شوهرش ميگفت و نه اصلن براي شوهر مهم بود كه چنين اتفاقي افتاده است.(در تبت هر زني مجاز است كه در آن واحد 4 شوهر داشته باشد).اين نشان ميدهد كه ملاك خوب و بد براي ما سنت يا همان آموزه هاي كودكي است.ما با يك عمل واحد روبرو هستين(سكس) و پيرايه هايي كه ذهن ما بر آن ميبندد (تجاوز وشيانه، شكستن غرور، زير پا گذاشتن احساسات و غيرت مردانه) اينها همه برداشت هاي ذهن است و هيچكدام واقعيت خارجي ندارد...اما امر متعارف و نامتعارف ...يا بهتر بگويم امر هنجار يا ناهنجار واقعيت خارجي دارد يعني اينكه ما ميتوانيم بدون در نظر گرفتن آموزه هاي كودكي و يا سنتي اين امر را ناهنجار بدانيم كه يك تعريف مدرن است ولي وابسته به آمار است به اين معني كه روانشناسان تا مدتها همجنسگرايي را كاري ناهنجار ميدانستند تا زماني كه آمار به آنان ثابت كرد كه اين امر ناهنجار نيست چون بيش از 5% اجتماع آن را انجام ميدهند و به عبارتي با توجه به منحني توزيع نرمال اينها زير پوشش منطقه هنجار قرار ميگيرند.اگر الآن هم ثابت شود كه بيش از 5% زنان شوهر دار در جامعه امروز ايران سكس با غير شوهر خود دارند با عرض معذرت از مردان و زنان غيرتمند وطنم اين كار از نظر آماري ناهنجار نخواهد بود هر چند از نظر سنتي و ديني ناهنجار باشد.يك مسئله كه براي من در كل اين بحث جالب است اين است كه كسي اشاره اي به اين نكته نميكند كه شوهر وقتي از ماجرا مطلع ميشود اول كتك مفصلي به زن ميزند!!يعني كار شوهر خواهر بدتر بوده است يا كار شوهر(مالك)...به قول يكي از كامنت گذاران اگر شوهر خواهر به خانه خواهر زن رفته بود و او را كتك زده بود ، شوهر اصلن اعتراضي نميكرد و شايد هم حداكثر با يك عذرخواهي مسئله ختم به خير ميشد؟اگر اجبار و زورگويي بد و قابل اعتراض است (كه هست) نه فقط اجبار زن به رابطه جنسي توسط شوهر خواهر كه كتك زدنش توسط شوهر نكوهيده و ناپسند است و حتي ناپسندتر از مورد اول!اما دومين موردي كه ميخواهم به آن اشاره كنم مسئله "اولويت" است.تجاوز كردن به زور بدتر است يا كتك زدن يا كشتن يا فحش دادن يا بيآبرو!! شدن.هر كدام از ما بر اساس رنكينگي كه در ذهن داريم وارد اين قضيه ميشويم...اگر به نظرمان تجاوز از همه چيز بدتر است بنابراين قتل متجاوز مباح و ضروري است.مردي در اين ميانه وجود دارد كه در يك ازدواج مالك زني شده است و در يكي دو ماه درجه اين مالكيت به حدي رسيده است كه به خودش اجازه داده است به صرف يك صيغه عقد كه خواندهاند (خرجي هم كه نكرده است و همه مخارج عروسي را آن شوهر خواهر بينوا داده است) زن تازه عروسش را بزندو شوهر خواهر حامي ازدواجش را بكشد و خواهر زنش را كه شايد شوهرش را خيلي هم دوست داشته و در صورت اطلاع از ماوقع ميتوانسته او را ببخشد بيوه ميكند و فرزنداني را كه به ديدار پدر دلخوش بودهاند در حسرتي عميق و هميشگي فرو ببرد تا از...غيرت ديني ( يك مفهوم انتزاعي و فاقد اعتبار وجودي) دفاع كند!!به نظر او اين مفهوم انتزاعي در صدر اولويتها قرار داشته است و ارزش اينهمه جنايت و بدبخت كردن سايرين را داشته است!با توجه به اصولي كه در با لا گفتم من اگر جاي آن شوهر بودم اول غمگين ميشدم...خيلي زياد به حدي كه خودم نياز به تسلا داشتم.در مرحله بعد به اتفاق همسرم و مادر زن و شايد پدر زنم به خانه خواهر زنم ميرفتيم و بدون حضور كودكان مسئله را كم كم و بدون ابراز خشم بازگو ميكرديم...آن مرد احترام اجتماعي خود را از دست ميداد و اين مجازات كمي نيست.پس از اين واقعه ديگر سكوت ميكردم و منتظر ميماندم...ممكن است خواهر زن يا پدر و مادرش تصميمات ديگري هم بگيرند يا نه ولي براي من همين قدر كافي بود.اما شما اگر زن هستيد و در ايران زندگي ميكنيد اكيدا توصيه ميكنم كه به شوهرتان نگوييد!علتش هم اين است كه بيشتر مردان در اينگونه موارد حتي از تصور اين موضوع پرهيز ميكنند ...با بيان اين موضوع چنگي بر دلمهاي ميكشي كه فوران خونش كنترل نميشود.بهتر است با مادرتان صحبت كنيد و در مرحله بعد با يك روانشناس غير حزبالهي!بسياري از روانشناسان حزب الهي حرفهايي را كه ميزنند عقايد خودشان است و نه راهكارهاي علمي كه آموختهاند.چيز ديگري به ذهنم نميرسد
353 نظرات:
سوالت خيلي خيلي سخت است.
جدا فكر ميكني كه صد نفر جوابت را بدهند!؟
این هم از اون سوال هاست!
احتمالات زیادی هست. مثل اینکه زن واقعا راست میگه و اگه راست میگه تمام حقیقت رو میگه یا نه. طبق قوانین اسلامی از یارو شکایت که نمیشه کرد. همینطوری که نمیشه حالش رو گرفت. نمی دونم شاید طلاق؟
-----------
راستی نگفتی طرف برای چی اومده بود مطب؟
هاشم جان!
جواب اين سوال سخت است چون بايد از درونيترين لايههاي پوشانده شده ضمير ناخودآگاه بيرون كشيده شود.
با اينحال پيشنهاد ميكنم اگر مجبور بوديد نام خود را سانسور كنيد و نه مطلب خود را.
اميدوارم پاسخهاي كافي دريافت كنم.
ديزي راكر عزيز!
آمده بود يا بهتر بگويم آورده بودندش با علايم اغراقآميز سوگ كه به صورت غش و تشنج است و من بعد از اينكه حالش بهتر شد اين شرح حال را ازش گرفتم
گوشزد عزيز سلام. اين موضوعات مورد بحث شما واقعا خداست:) می خواستم اول بگم فکر می کنم و بعد جواب می دم ولی از قبل می دونم جوابم چه خواهد بود. اگر خدای نکرده زبونم لال همچين اتفاقی برام بيافته به بيژن می گم. مطمئنم که اين کار رو می کنم و مطمئنم که قانونی همراه هم می ريم و شکايت می کنيم و حقمون رو می گیریم.
ولی دروغ چرا ؟ اگر ايران بودم و همسرم بيژن نبود و حتا ازدواج نکرده بودم ، محال و ممکن بود که به برادرام بگم. برای اين که می دونم عکس العملشون با بيژن فرق می کنه البته نه اينکه برند طرف رو بکشند نه. ( ما خانواده ی بی هياهو و کم سر و صدايی هستيم:)) ولی می دونم کمرشون خم می شد چون حالا فرض که بريم شکايت کنيم ، صدامون رو کی می شنوه؟ قاضی دادگاه کجا میاد به حرف های من گوش بده وقتی به عنوان یک انسان قبولم نداره؟ وقتی اول از همه ازم بپرسه که کاری نکردم که طرف رو تحریک کنم؟ موضوع تا آخرش روشنه. حالا فرض به خاله يا عمو هم بگيم، اولين چيزی که می گند اينه که : خوش هم مقصر بوده که مثلا بی حجاب بوده يا طرف رو تحريک کرده و هزار تا مزخرف ديگه. يعنی نه تنها پشتت قرار نمی گيرند که پشت سرت هزار تا صفحه هم می ذارند.
سلام گوشزدجان
اگر منظورت بعد از جریان تجاوز هست:
من اگر جای این خانم بودم به هر قیمتی شده مساله را به دادگاه و روزنامه ها می کشاندم و همزمان با وکلای درست حسابی نیز مشاوره می کردم و تمام هزینه ها را به جان میخریدم که نه خودم را شریک یک قتل عمد کرده باشم و نه با یک قاتل زندگی کنم.
به نظر من ما در خیلی از موارد دست و پا بسته ایم برای اینکه نمی دونیم جایگاه حقوقی و انسانی مان به عنوان یک انسان در جامعه چیست.
گوشزد عزیز
من نمی دونم این مساله ناموس و غیرت را باید یه جوری از ذهن مردان و زنان پاک کرد و به جاش داوری مدنی توسط دادگاهها را جایگزین کرد.اگر افسانه نوروزی می اید به خاطر احتمال تجاوز یک مرد او را به قتل می رساند این هم ناشی از چنین دیدگاهی است .
ناز خاتون جان!
از اظهار لطفت ممنونم ولي اگر ايران بودي و شوهرت هم بيژن بود چه ميكردي؟
طرف شوهر خواهرت است و همه رابطه فاميلي به هم ميريزد...شكايتتان ممكن است بجايي نرسد ولي آبروريزي؟! بجا ميماند.
ممكن است حتي خواهرت حرفت را قبول نكند...پدر و مادر و برادرانت بر سر دو راهي بدي قرار ميگيرند...
خيلي پيچيده است
پیشنهاد میکنم فیلم North Country را ببینید.متوجه خواهید شد که یک زن کارگر معدنچی که مورد آزار جنسی مردان همکارش بود و حتی پدرش نیز نمی پذیرفت که وی تقصیری ندارد شغل و حیثیت مادری اش(پسرش هم به چشم بد بهش نگاه می کرد)و رابطه پدر-دختری و روابط دوستانه اش را پای اثبات ادعاهایش می گذارد و اولین محاکمه با موضوع آزار جنسی زنان توسط مردان را در تاریخ حداقل یک ایالت آمریکا مطرح می کند و بالاخره پیروز از میدان به در می آید و بعد از این موضوع قوانینی علیه مزاحمتهای جنسی تصویب می شود و زن کارگر نیز موفق می شود اشتباهات اطرافیان و پدرش را با این کارش تصحیح کند.
ما قدم برنداشته و از قبل خود را محکوم می دانیم.چگونه ممکن است که یک خود-محکوم انگار بتونه حقش را از متجاوز بگیره؟
پیشنهاد میکنم فیلم North Country را ببینید.متوجه خواهید شد که یک زن کارگر معدنچی که مورد آزار جنسی مردان همکارش بود و حتی پدرش نیز نمی پذیرفت که وی تقصیری ندارد شغل و حیثیت مادری اش(پسرش هم به چشم بد بهش نگاه می کرد)و رابطه پدر-دختری و روابط دوستانه اش را پای اثبات ادعاهایش می گذارد و اولین محاکمه با موضوع آزار جنسی زنان توسط مردان را در تاریخ حداقل یک ایالت آمریکا مطرح می کند و بالاخره پیروز از میدان به در می آید و بعد از این موضوع قوانینی علیه مزاحمتهای جنسی تصویب می شود و زن کارگر نیز موفق می شود اشتباهات اطرافیان و پدرش را با این کارش تصحیح کند.
ما قدم برنداشته و از قبل خود را محکوم می دانیم.چگونه ممکن است که یک خود-محکوم انگار بتونه حقش را از متجاوز بگیره؟
نيلبك جان!
از نظر اصولي و در شرايط آرماني حرفت درست است ولي با عرض معذرت با توجه به واقعيات امروز ايران واقعگرايانه نيست.
اين مرد در سابقه خودش آدم خوبي بوده است...در حال حاضر شوهر خواهر و پدر فرزندان اوست...در صورتي كه تو به دادگاه شكايت كني و بتواني جرم را ثابت كني با توجه به قوانين فعلي مرد را سنگسار ميكنند و اين يك عكسالعمل بسيار شديدتر از جرم است...
اين كه سالهاست اين مسئله از ذهن من پاك نشده است بيشتر به دليل زواياي فراوان آن است
گوشزد جان
خب ماسله دقیقا همینجاست!نمیشه هم خدا را خواست و هم خرما را.اگه بخوای هم به فکر غیرت شوهرت باشی هم به فکر به هم ریختن روابط فامیلی باشی و هم محکوم مقدر دادگاهها،خب معلومه که آدم بهتره خفه خون بگیره و اجازه بده که هر کسی از راه رسید و هوسی داشت دلشو نشکنه!!گوشزدجان
اینها همون موانع خودساخته آحاد اجتماع ما هست که به نحوی طریف و خودآگاه در نگاه خود تو هم داره خودش را نشون میده.مطمئنم که می فهمی من منظورم نه محکوم کردن شخص تو و بل که اشاره به علل و اسباب چنین وضعیتی است.
فيلم را حتما خواهم ديد...شايد همين جمعه
گوشزدجان
چطور میگی شرایط آرمانی؟آنچه من گفتم فیلم مستند هست ها.حتما ببینش .فکر میکنم کمکی بشه برای روشن تر شند زوایای قضیه.
در مورد سنگسار اون مرد ،مگه طرف تحت شرایط بهتری به قتل رسیده؟!
منظورم از نگاه آرماني اين است كه ظلمي كه به آن زن شده است را نبايد با چنان جريمهاي پاسخ داد.
راستش را بخواهي اگر من به جاي متجاوز بودم ترجيح ميدادم تا به روش همين مرد مجازات شوم تا به روش تو به دادگاه روم و سنگسار شوم!
حالا من دارم ميرم بخوابم...فردا صبح ميام ببينم چه خبر خواهد شد!
ببین اینکه زنی موضوع تجاوز را در نزد عموم مطرح کنه در جامعه ما یک تابوی بزرگ هست .در صورت آگاهی عموم از تجاوز ،کشته نشدن متجاوز توسط شوهر یا برادر یا پدر زن یک مصیبت است.جامعه قربانی تجاوز را معمولا مقصر ارزیابی می کند و...
همه اینها نه به یکباره که به تدریج و مرحله به مرحله توسط طرح دعواهای مختلف از بین رفتنی هستند.اما کو آن وکیل جسور،اون روزنامه نگار جسور، و اهل هنر و ادبی که چنین موضعاتی را با ابزار حرفه ای خود بپرورانند و در جامعه قبح چنین اعمالی را روشنگری کنند. روشنفکر و هنرمند و حقوقدان ما مدافع و توجیه گر وضع موجود است ؛این است درد اصلی ما.
خب من غذا خوردم و برگشتم و فکر هم کردم. فکر می کنم اگر ايران بودم و اين اتفاق ميافتاد مساله رو به دادگاه می کشوندم حتا اگر کسی کاری برام نمی کرد لااقل پيش وجدان خودم پاسخ گو نبودم. بی خيال قضاوت های مردم . ولی گوشزد جون راستی چند نفر می تونند بی خيال قضاوت های مردم باشند؟ من الآن اين رو می گم برای اين که با آدم ۵ سال پيش که ايران رو ترک کردم ، زمين تا آسمون فاصله دارم. اگر همون آدم بودم شايد سکوت می کردم و جز به مامانم به کس ديگه ای نمی گفتم. ولی حالا که يه آدم ديگه ای هستم با افکار متفاوت و شايد کمی آرماني، نمی تونم ساکت بشينم. هرچند با سنگسار هم مخالفم. وقتی به اين مسائل نگاه می کنی می بينی چقدر درب و داغون قوانين مملکتمون...
** از گفته ی نی لبک عزيز هم خوشم مياد که می گه : "این مساله ناموس و غیرت را باید یه جوری از ذهن مردان و زنان پاک کرد و به جاش داوری مدنی توسط دادگاهها را جایگزین کرد."
*** درضمن می خواستم به نی لبک عزيز بگم که ارادت خاصی بهش دارم هرچند زياد همديگر رو نمی شناسيم و فقط گاه گاهی در سکوت می رم نوشته هاش رو می خونم. ولی شبنم خيلی تعريفش رو کرده:)
من اگه بودم این ماجرا رو آروم رد می کردم. نه نمی شه گفت که رد می کردم. تو سکوت سوگواری می کردم. و بی سر و صدا یه مدتی آروم می گرفتم. تا همه اون خشم و هیاهو تو خودم تموم بشه. یا هیجان اولیه اش بخوابه. بعد برای اینکه فراموشش کنم این ماجرا رو لابد سال ها باید می رفتم مشاوره می گرفتم و این چیزا. شایدم یه کارای دیگه. اقلا این وسط فقط من دچار مشکل می شدم. نه اینکه حالا اینهمه آدم درگیر و قربانی این ماجرا بشن. من بین بد و بدتر، بد رو انتخاب می کردم. کاری که لابد خیلیا هر روز مجبور می شن بکنن. بی سر و صدا.
Neylabak; ba inke ne be kasi khayanet karde-am v ne behem khayanet shode, vali masale untori ham ke shoma migid rahat nist. eshgh-o- nefrat, rooz-o shab- niki-o- badi, ve ev mesle du sare dambiland v yeki bedone digari vojod nadare. Namus v ghirat chizi nist ke az biron bekasi tahmil shode bashe, khayanet arzesh har insani ra peyn miyare v insane bii arzesh az sag ham past tare. Man javabi be in masale nadaram, zira ke, dar jaei mesle Iran man ne mitonam, khodam ra jaye un mard bezaram v darkesh konam. Insan faghat aghel nist rishey ehsasak khili amightar az risheye aghle. Tasadofan man hamin dirooz ketabi kharidem be name “ Us and Them, Undersatnding Your Tribal Mind.’ Neveshteye David Berreby ke bishatr dar bareye raven-shanasiye grohe(group psychology) ke man fekr mikonam, amalkarde shohare in khanom ra mishe az in zaviye tahlih kard.
من هم به کسی نمی گفتم. سعی ميکردم که ارتباطمو با خانواده خواهرم کم کنم يا به کسايی که خيلی بهشون نزديکم بگم مثل دوست صميميم ولی خانواده؟ هرگز!!!
نيلبك و نازخاتون عزيز!
اگر يك راننده تاكسي بدون شناخت قبلي شما را سوار ميكرد و به زور به محلي ميبرد و اين اتفاق ميافتاد با شما هم عقيده بودم كه ميبايد ماجرا را عليرغم تابوهاي جامعه رو ميكرديد و به دادگاه ميكشيديد و گور باباي غيرت شوهر و پدر و برادري كه بخواهند بجاي پشتيباني از شماي مورد تعدي قرار گرفته، به فكر آبرو و چنين حرفهايي باشند.
سنگسار هم كه ميشد...به جهنم!
ولي اينجا مردي در كار است كه شما يك رابطه عاطفي و محبت احترام آميز از قبل نسبت به او داشتهايد و او نيز در 3 سال گذشته يك عشق غير قابل مهار نسبت به شما داشته است.
كمك هاي فراوان در طول زندگي به شما كرده است و حتي ازدواج شما بدون كمك او ناممكن بوده است.
مسئله فقط انتقام گرفتن و او را سر جاي خود نشاندن نيست...گيريم شما شكايت كرديد و در دادگاه اثبات شد و او را سنگسار كردند و حتي خواهرتان از او جدا شد و رابطه خانواده به هم نريخت...به نظرتان عدالت اجرا شده است؟
لطفا بي درنگ پاسخ ندهيد...بجاي اينكه برويد و شام بخوريد!! برويد و فكر كنيد و مشورت كنيد...آيا ميتوانيد احساسات خود را مديريت كنيد؟
راستي اين شبي جان من دوباره رفته است به غيبت صغري!
نارنج& سهند و ماهي جان!
با اين كار آيا تكرار اين حادثه تسهيل نميشد؟
ميدانيد...غالبا مردها به اين ميانديشند كه كسي كه يك بار به اصطلاح "پا داد" دوباره ممكن است راحت تر چنين كند.
به علاوه بيشتر روانشناسان براي درمان چنين شوكي نياز به كمك خانواده دارند...آيا حاضر بوديد جريان را به آنها هم بگوييد؟
من اگه بودم(خدای ناکرده) به پلیس شکایت میکردم. شاید حتی قبل از اینکه به شوهرم جریان رو بگم.
البته این راه آنی به ذهنم رسید. نمیدونم تا چه حد کار درستی میتونست باشه.
حالا چرا اسم من اینجوری شد.
به به
خوب شد بيتا رو هم به جاپوني ياد گرفتيم!
به نظر من كار درست و غلط در اين مورد فقط بستگي دارد به نتيجهاي كه از اون ميگيري...
اگر در كشوري زندگي ميكني كه اين شكايت سبب ميشه كه اين آدم رو چند سالي زنداني كنند و آبرويش هم برود اين كار به نظر من يكي از گزينه هاستو بقيهاش هم به خواهرت مربوط است كه بخواهد با چنين مردي زندگيش را ادامه بدهد يا ندهد...
بچههايش نيز وقتي بزرگ شدند تا حدودي علت كار تو را درك ميكنند .
اما در ايران بلافاصله اينكار به يك معظل عظيم تبديل ميشود كه در اين پرونده تو هيچ اختياري نخواهي داشت و دادگاه آن را يك حكم شرعي ميكند و بدون در نظر گرفتن شكايت تو كار را به سنگسار شوهر خواهري ميكشاند كه حتي با معيارهاي تو يك ديو محسوب نميشود و مستحق چنين عقوبتي نيست!
من اگه بودم هيچ حرفي نمي زدم. يا شايد هم بلايي سر خودم مي آوردم. چون تحت هر شرايطي خودم محكوم بودم. و از طرف ديگه چون بين عقل و دينم به اون آدم گير كرده بودم. با سكوتم دينم رو ادا مي كردم. نمي دونم شايد شوهرمو راضي مي كردم كه از اون منطقه بريم يا شايد يه دعواي الكي با خواهرم راه مي انداختم و براي هميشه ارتباطمو با اون خانواده قطع مي كردم. اما مسلما انتظاري از جامعه،قانون و شوهرم نداشتم. مسلما. چون واضحه كه براي همه اونها مقصر من بودم. حتي اون قانوني كه گوشزد مي گه حكم سنگسار براي مرد صادر مي كنه به اين راحتي ها هم نيست. دو نفر شاهد مرد براي شهادت به تجاوز لازمه.
خیلی سوال سختیه، هرچقدر فکر می کنم نمی تونم جوابشو پیدا کنم. چون نه حکم سنگسار رو قبول دارم و نه می تونم سکوت کنم. اما فکر می کنم به همسرم (البته اگر داشتم و با فرض اینکه بالاخره من اگر هم بخوام ازدواج کنم آدمیو انتخاب می کنم که از یک درجه ای از منطق برخوردار باشه) و به خواهرم می گفتم این جریانو. البته با مقدمه چینی و شاید اگر بشه قول برخورد منطقی. به همسرم می گفتم چون حقش بود که از این موضوع اطلاع داشته باشه به عنوان شریک من و به خواهرم چون اون هم به عوان شریک مرد متجاوز حقش بود که بدونه و اینکه تنها کسی بود که می تونست به روش خودش با این موضوع برخورد و اونو مجازات کنه. اون بهش خیانت شده بود و من تجاوز. من با گفتن این موضوع به این دو نفر به روش خودم باعث از بین رفتن بخشی از وجهه اجتماعی اون فرد می شم. حالا اینکه خواهرم چطور با این موضوع برخورد کنه دیگه بیشتر بستگی به اون و روابطشون داره.
دکتر جان اول سلام. دوم اینکه حقا که خیلی با ظرافت ماها رو وارد بحث می کنی یعنی یه جوری می نویسی که آدم نمی تونه پست رو بخونه و وارد بحث نشه. منم سعی می کنم خوب خودم رو جای اون خانوم بگذارم و شوهرم رو شوهرش فرض کنم تا بتونم منطقی و عقلانی نظر بدم. ضمن اینکه همین جا قبل از نظر خودم می گم که خود شما هم باید مرحمت بفرمایید و نظر خودتون رو هم بگید یعنیخودتون رو به جای شوهر اون خانوم قرار بدی و بگی که چه می کردی.
ببینید جناب گوشزد من و شما و نازخاتون همه آدمهایی که یه جورایی ایرانی هستیم اول باید با هم سر یه موضوع به توافق برسیم اینکه ایرانی جماعت ایرانیه و در روشنفکرترین و مدرن ترین و به روز ترین و منطقی ترینمون هم یه چیزیایی هست که عوض نمیشه یعنی اون ته ته ته هممون ایرانیه. حالا این یعنی چی؟ یعنی مرد ایرانی وقتی برای زنش چنین اتفاقی بیفته اول به زنش حمله می کنه چون غیرتش اونقدر به جوش اومده که نمی تونه جلو خودش رو بگیره حتی با وجود اینکه می دونه زن بیچاره هیچکاره بوده. بعد هم در اولین فرصت که می تونه چند دقیقه بعد از شنیدن واقعه باشه ترتیب مرد متهم رو با فحش، کتک و قتل بده. این از این ور سکه و اما روی دیگر سکه اینکه مرد متجاوز هم از جنس همون مردی که به زنش تجاوز شده هست پس یه جواریی همدیگه رو می فهمند و من احتمال میدم اگه جاشون هم برعکس میشد باز همون اتفاق میفتد حالا با این فرق که با لحاظ کردن تفاوتهای فردی و شخصیتی و حتی درجه روشنفکری و منطق اون اتفاق ممکن بود یه کم دیرتر یا به شکل دیگه ای بیفته.
من معتقدم هنوز هم مرد ایرانی عوض نشده حتی اگه اندازه یه قرن هم روشنفکر شده باشه اما در انتهای وجودش هنوز غیرت و ناموس جایی بسیار مهم داره. نه اینکه بخوام بگم نباید مهم باشه بلکه باید از روی تعصب نباشه.
و حالا طرف زنانه قضیه. اول اینکه اون خانوم وقتی با تمام موانعی که وجود داره یعنی رابطه فامیلی، کارایی که شوهرخواهر واسش انجام داده بوده و خیلی چیزای دیگه این نتیجه میرسه که می تونه به شوهرش چینی موضوعی رو بگه شک نکنید که شوهر حداقل شرایط منطق و روشنفکری رو داشته که زن جرات می کنه به شوهرش جریان رو بگه.
بله اینکه من به عنوان یه زن بگم اگه چنین اتفاقی برام بیفته به شوهرم جریان رو میگم و می رم شکایت می کنم بهترین عکس العمله ولی آیا کم هزینه ترین هم هست؟ من الان یه چیز دیگه هم به ذهنم رسید و اینکه اون جریان تجاوز چقدر واسه اون آدم می تونه وحشتناک باشه یعنی اینکه قیمتش چقدره؟ اگه قیمتش اندازه کشته شدن مرد متجاوز به دست همسر خودشه که بهترین راه انتخاب شده. اما می تونه قیمتش بالاتر از اینا هم باشه.
یه چیز دیگه که شما تو یکی از کامنتها بهش اشاره کردین بحران عاطفی شوهرخواهره. من هیچ وقت شوهرخواهر رو به خاطر عشقش به اون خانوم نکوهش نمی کنم چرا که این جریان در یه قدمی همه آدمها وجود داره ولی با قسمت تجاوزش نمی تونم کنار بیام یعنی تا زمانی که اون خانوم رو دوست داشته و عاشقش شده بوده مسئله ای نیست چراکه به حق کسی تجاوز نکرده ولی دیگه زمانی که داره به حق و حقوق و داشته ها و اختیارات اون خانوم تجاوز می کنه دیگه قابل اغماض نیست. حالا می تونست این تجاوز به جسم اون خانوم نباشه ولی به همین اندازه زشت باشه.
من فکر می کنم تا اونجایی که میشه زن ایرانی باید جلو یه همچین اتفاقایی رو بگیره حتی به قیمتهای گزاف چون این اتفاق از اون جریانای غیرقابل جبرانه. شک نکن که چه جریان به خوبی و خوشی تموم بشه و چه نشه دیگه اون رابطه بین اون زن و شوهر مثل قبل از اتفاق نخواهد بود یعنی اگه اون خانوم امروز هم دوباره بیاد به شما رجوع بکنه مطمئن باشه که یه عالمه درد داره حتی با وجود اینکه مرد متجاوز به دست شوهر کشته شده باشه.
من فکر می کنم این اتفاق از اون اتفاقیی نیست که ما بتونیم خیلی راحت راجع بهش نظر بدیم یعنی نیاز به کلی تجزیه و تحلیل داره و تصمیم آدمها هم می تونه به دلایل فردی، شخصیتی و اجتماعی متفاوت باشه.
ضمن اینکه من اینقدر روی تعصبات مرد ایرانی تاکید کردم این رو هم بگم که زن ایرانی هم مشکلات خاص خودش رو تو این جور قضایا داره حالا به نوع دیگه.
صادقانه پاسخ ميگويم :
قبل از هر چيز تمام انرژيم را صرف درمان روح رنجيده همسرم ميكردم. نوازشش ميكردم، ميبوسيدمش، ميبوييدمش و سخت در آغوشش ميگرفتم و يا شايد حتي به شوخي سر به سرش نيز ميگذاشتم
و اما بعد :
در نزديكترين فرصت مناسب با مرد متجاوز گفتگو ميكردم، شرمسارش ميكردم، از تجاوز به همسرش ميگفتم، از رسوايي ميان فرزندان و اقوام ميگفتم، از شكايت و زندان ميگفتم تا بگريد و التماس كند (صد البته در حضور همسرم)
و سرانجام :
شكايت ميكردم، اثبات تجاوز به عنف كار سختي نيست
راستی یه سوال هم من از شما یه عنوان یه مرد بپرسم توی یه همچین شرایطی شما ترجیح میدی که زنت بهت قضیه رو بگه یا از شما پنهان کنه؟
ناشناس راست مي گويد. براي سنگسار كردن مرد اول دو شاهد مرد هم بايد پيدا كرد!
سلام گوشزدجان
خیلی حرف دارم که بنویسم و خواهم هم نوشت اما قبل از اون می خوام یک میان بر بزنم و ازت بپرسم که آیا اگر به زنی تجاوز شد و او شکایت کرد و محاکمه را نیز به سود خودشیش برد پس از نظر تو محکوم هست دیگه نه؟!از طرفی سوال دی ناز عزیز سوال منهم هست.اگر تو خودت در چنین شرایطی قرار بگیری چیکار میکنی؟
نازخاتون جان
خیلی ممنونم .ارادت و مهر مرا بپذیر.می بینی جای شبنم گل چقدر خالیه؟
سهند عزیز
من خیانت را تایید نمیکنم ها.آنچه که من نفی میکنم پاسخ خیانت ناموسی با خونو خونریزی است.بله،خیانت کثیف ترین و پست ترین رفترا انسان در برابر انسان است.
از سویی ،درک رفتار یک انسان به عنوان کسی که نیاز به کمک روانکاو و..دارد با نادیده گرفتن "جرم" خیلی فرق میکنه.الان درایران وجه عمومی جرم نادیده گرفته میشه و برای همین جریام روربروز و با وقاحت بیشتری در حال افزایش هست.
به ترتيب از نيلبك عصباني!! شروع ميكنم!
خير ...چه چيز بهتر از اينكه زني بتواند چنين مردي را رسوا كند و به سزاي عملش برساند ولي اين همه ماجرا نيست!
اگر اين زن بتواند ثابت كند(در پاسخ به الهه و ناشناس عزيز) حكم مرد سنگسار است و نه زن و نه فاميلش حقي براي تخفيف مجازات او نخواهند داشت!
به نظر تو چنين مجازاتي براي اين عمل منصفانه است.
من نظر خودم را كه در طي سالها چندين بار عوض شده است در كامنت صدو يكم!!! مفصلا خواهم نوشت ولي تا آن موقع از هر چالشي استقبال ميكنم! و تن و بدنم را چرب كردهام براي يك كتك خوردن حسابي از خانمها!!
گفتم كتك خوردن ياد هاله افتادم!!...كجاست پيداش نيست؟
ih ih ih
دوبله ها ها ها با فینگلیش بود ها
من عصبانی نیستم هیجانزده هستم.برات خواهم نوشت که چرا،البته در کامنت صد و دوم...ها هاها...................
سلام دکتر جان - الان ملیشم ولی بعد که بهتر شدم حتما" نظر میدم. تو که احوالی نمیپرسی، چه جور حکیمی هستی؟
گوشزدجان
ای کاش از خواننده ها می خواستی که قبل از خوانندگان دیگر کامنتها نظرشون را بنویسند.
سنگسار مجازات منصفانه اي نيست ... اگر شانسي براي تخفيف اين حكم نيست ... پس موضوع شكايت منتفيست ... به هر حال موضوع كاملاً بستگي به شرايط دارد، اينكه تجاوز به عنف صورت گرفته يا يك رابطه سكس به اختيار، دو موضع كاملاٌ متفاوت است كه قبل از هر چيز بايد مشخص شود ولي در هر صورت با سنگسار و خون ريزي در هر موردي مخالفم
اولا ممنون از توجهي كه به پاسخ من داشتيد. اما بعد! من اين مطلب را صبح خواندم و تا الان داشتم فكر مي كردم. شايد من هم مثل شما بعدها نظرم عوض شود ولي فعلا اينطور به قضيه نگاه مي كنم:
اول بگويم كه من نمي دانم اگر «به جاي آن خانم» بودم چه مي كردم! چون جاي او نيستم و هر كاري هم كه بكنم نمي توانم خودم را «او» فرض كنم. نه تنها من بلكه هيچكس ديگر هم نمي تواند چنين كند. پس من داستان را اينگونه مي بينم كه اگر براي «من» با همين شخصيت و موقعيتي كه دارم، اگر همچو اتفاقي مي افتاد چه مي كردم؟
اول اين كه من اين عبارت «تجاوز وحشيانه» را در مورد اين داستان چندان صادق نمي دانم! با توجه به فكتهايي كه اين خانم داده احساس من اين است كه اين علاقه و احساس صددرصد دوجانبه بوده و كسي چه مي داند؟ كي در آن لحظات شاهد قضيه بود؟ شايد هم رابطه كاملا عاشقانه و لذتبخش براي هردو نفر بوده! كما اينكه من فكر مي كنم اگر من همچو موقعيتي مي داشتم، شوهر خواهري كه عميقا دوستش دارم و او هم عشق سوزانش را دارد به من ابراز مي كند!....احساس من اين است كه به خاطر انواع و اقسام تعهدات عاطفي و اخلاقي و... چه...و چه.... نمي توانستم يه رابطه ي آرامشبخش با طرفم داشته باشم ولي احتمالا دريك حالت گيجي و منگي، بين خواستن و نخواستن، و با احساسي آكنده از انواع و اقسام حسهاي متناقض.... به رابطه «رضايت مي دادم»! اما مطمئنم كه من هم مثل شوهر خواهرم بلافاصله پس از آنكه هيجانات و عواطف هيستريكم فروكش مي كرد دچار عذاب وجدان مي شدم. اما براي پرهيز از تكرار ماجرا، راهي براي بريدن پاي شوهرخواهر به خانه ام مي جستم! به شوهرم هم (اگر آدم غيرتي اي بود) هرگز چيزي نمي گفتم. و اگر منطقي بود با او هم كاملا صريح و روشن صحبت مي كردم و به او حق انتخاب مي دادم. نكته ي آخر اينكه من هم «مجازات مرگ»را ابدا، ابدا، ابدا براي تجاوز به عنف مجازات عادلانه و انساني اي نمي دانم.مضافا اين كه در اين داستان اصولا تجاوز گونه بودن رابطه براي من محل سوال است
توي يك كتابي فكر كنم از پائولوكوئيلو يك متني آمده بود كه بعضي مواقع آدمها در يك شرايطي گير مي كنند كه اگر انجام بدهند احساس گناه براشون باقي مي مونه و اگر انجام ندهند حسرت. فكر مي كنم بهتره خودمونو جاي خانومه بذاريم. اگر شكايت كنه و بتونه ثابت كنه احساس گناه از برباد دادن زندگي خواهرش و بچه هاش و همچنين سنگسار شوهر خواهرش. اگر هم شكايت نكنه حسرت اين كه كاش جرات به خرج مي داد و از حقش دفاع مي كرد. با تمام اينها فكر مي كنم حسرت از احساس گناه بهتره. اين خانم بهرحال از نظر رواني داغون شده. بهترين كار اينه كه به هر دليل مسخره اي هم كه شده رابطه اش را با خواهرش و خانواده اش قطع كنه. ضمن اين كه شكايت با توجه به عدم وجود شاهد معني نداره. پس مساله به اين سادگي ها هم نيست.
wow...اول که آمدم از وسط ها شروع به خواندن کردم و عدل چشمم افتاد به اینکه ((بدون اعتنا به حرفهايم، در اتاق را بست و با زور در عرض چند دقيقه به شکل وحشيانه و غير قابل باوری به من تجاوز کرد ...)) خوب قبول کن که کنجکاو شدم که چه کسی بوده که به گوشزد نازنین ما تجاوز کرده است این است که رفتم از ابتدا شروع به خواندن کردم و دو زاریم افتاد...به هر حال من فکر می کنم اگر جای آن خانوم بودم موضوع را فراموش می کردم و سعی می کردم به انحای مختلف دیگر سر راه این عاشق دلباخته قرار نگیرم...(به هر حال به نظر من اصلا چنین ماجرایی را میتوان یک اتفاق قلمداد کرد...مثل این است که در خیابان ماشینی بهت زده باشد)...اما اگر کینه ای از این شوهر خواهرم در دلم می ماند و میخواستم حالش را بگیرم همین کاری را می کردم که او کرد...یعنی موضوع را با شوهرم (البته نه شوهری به این ابلهی!) در میان می گذاشتم و حتی شاید شکایت می کردم...اما اگر جای آن مردک بودم به خانومم می گفتم که فدای سرت...به هر حال کاریست که شده...توقع نداری که من بروم این موضوع را در بوق کنم یا اینکه سر این شوهر خواهرت را ببرم! جان گوشزد احساسم در مقام شوهر این خانوم مثل کسی ست که همسرش به او بگوید در خیابان کسی برایش مزاحمت ایجاد کرده است...چون سکس داشتن را چیز عجیب و غریب و خارق العاد ای نمی دانم و فقط به چشم یک تماس فیزیکی به آن نگاه می کنم...اما این به شرطی ست که همسرم با شنیدن این حرفها از اضطراب و نا آرامی اش کاسته شود والا اگر حس کنم با این رفلکس سیب زمینی مآبانه ی من روح و احساسش بیشتر جریحه دار می شود سعی می کنم از او بخواهم که یک راه منطقی به من پیشنهاد دهد...(البته این سوای این است که بعدها به سراغ این شوهر خواهر همسرم بروم و قویا و شدیدا او را تهدید کنم که تا شعاع ده کیلومتری اطراف منزل ما پیدایش نشود!)
اگر من به جای این خانم بودم ...اولا خیلی تقلا و تلاش میکردم که از دست این آقا در برم.....حتی اگه همه بدنم زخمی میشد....سعی میکردم این آقا رو هم زخم و زیلی کنم .....من اگه واقعا به فکر فامیلم بودم ...فکر این رو میکردم که خواهرم با چه کسی داره زندگی میکنه...این آقا حتما بار اولش نیست و حتما این مرض رو با خودش سالهاست حمل میکنه....آدمی که به زور به دیگران تجاوز کنه آدم سالمی نیست...اما مجازاتش هم اینطور نیابد میبود و قتل مجازات خیلی زیادیه .....فکر این رو میکردم که بعدا حرف من رو چه طوری باور کنند...اگه من بدون مقاومت تسلیم بشم ....اگه خانواده با این حال حرف من رو باور نکرد و من رو بار کتک گرفت حتما خانواده من اشکالات زیادی دارد که ناموس رو به وضع دخترشون و بلایی که سرش آمده ترجیح میدهند ...:-))
حالا در مورد شوهر این خانم ....فکر میکنم که این آقا جنون آنی(اگه فراموش نکرده باشم اسم دقیقش رو همین باشه) گرفته که مرتکب قتل شده ..... ....و شاید اصلا آدم بسیار خوبی هم بوده.....من فکر میکنم که بعد از اینکه مدتی از این مسئله گذشت خود این شخص به دلیل وجدان خرابش که زندگی به شخص دیگه ای رو گرفته حتما حالات عذاب سراغش میاد ....و ممکنه که این خانم رو اذیت و آزار کنه ....من فکر میکنم که به هر حال این خانم باید با فامیلش این مسئله رو در جریان بذاره.......تا با پلیس جریان رو گزارش بدهند ....مشکل بر سر دو تا مرده که نتونستن خودشون رو کتنرل کنند ....گناه این دو خانم قربانی و بچه ها این وسط چی هست؟؟؟؟
سلام...
به نظر من سوال سختی نیست و تا حدی هم فکر میکنم برای دیگران هم نباید سخت باشه.. برای هر تصمیمی که در زندگی میگیریم به هزینه یا هزینه هایی که احتمالا بعد از اون تصمیم باید بپردازیم ..و همچنین توانایی های روحی و جسمی خودمون باید فکر کنیم..من اگه جای اون خانوم بودم هیچگاه به همسرم نمیگفتم حتی اگر همسرم منطقی هم بود..حتی اگه اون کاملا هم درک میکرد که من مقصر نبودم ..و هیچ درکیری بین ما رخ نمیداد..ولی اینو کاملا میتونم حس کنم که چیزی در بین ما فرو میریزه..چیزی در روابط ما برای همیشه فاصله میندازه..دیگه شاید هیچوقت نتونیم اون چیزی رو که شکسته ترمیم کنیم...اینهایی رو که گفتم در هر دو حالت ماجرا صدق میکنه...یعنی هم در حالتی که همسرم فردی منطقی باشه و یا متعصب...اگه این اتفاق برام افتاد... هر لحظه که از شدت درد تحقیر و توهینی که به من شده خواستار فریاد کردنش باشم...به اینها فکر میکنم...به روابطی که ممکنه برای همیشه نابود بشه...به خواهرم...به بچه هاش...به رابطه اون با شوهرش ...( با فرض زنده موندنش )..به از بین رفتن کل ارتباطات خونوادم..سر افکندگی اونها...و دردی که تا مدتها تو نگاه همه اونها خواهم دید..میدنم که تهملشو ندارم..من فقط مال خودم نیستم هر عمل و رفتار من تاثیر مستقیم رو فرد فرد خونوادم داره..نمیتونم بدون در نظر گرفتن شرایط موجود جامعه اعتراض علنی بکنم..من خیال تغییر افکار غلط اجتماع رو ندارم..یعنی چنین توانی رو در خودم نمیبینم..من حقیقتا نمیتونم چنین بهایی رو بپردازم..ترجیه میدم رنج این بار سنگین رو به تنهایی به دوش بکشم ..میدنم که اینها حرفهای یک انسان قوی نیست..خوب من هم واقعن قوی نیستم...
دکتر..تنها تسکین و آرامش این درد توهین همراهی و همدردی و درک درست همسرم میتونه باشه..اینکه بتونه بدون نگاه جنسیتی منو ببینه ..بتونه باور کنه من همونم..با همه خوبیهای که تا دیروز در من میدید..و اگه هم تغییری کردم به خاطر نوع نگاه اونه به من..به خاطر اون حس انزجاری هست که در نگاهشه و ناشیانه سعی در پنهان کردنش داره..دکتر اگه واقعا باور داشته باشم که این حمایتی که حق من هم هست رو از جانب همسرم بدست میارم با اون مطرح میکنم...
يك موضوع ديگر هم فكر مرا به خود مشغول كرده كه راستش مي ترسم بيانش كنم! در واقع بيشتر هم از جماعت هم جنسان خودم بيمناكم! به هر حال...
من فكر مي كنم ما زنها قدري زيادي براي آن يك تكه عضو شريفه ي ناقابلمان اهميت و قداست قائليم! تازه آن هم اهميت و قداستي كه وقتي ريشه يابي اش كني مي بيني جماعت آقايان آنرا به ريشمان(!) بسته اند! شايد اگر از زاويه ي ديگري به قضيه نگاه كنيم به نتايج ديگري برسيم. اگر اجازه بدهيد مي خواستم سوالي را مطرح كنم. فكر مي كنيد اگر ماجرا به اين شكل بود كه مثلا شوهر خواهر آمده بود و اين خانم را فقط «كتك زده بود» (به هر دليلي يا حتي بي دليل!)، آن وقت ماجرا چه شكلي پيدا مي كرد؟ بعيد مي دانم كه اگر شوهر خواهر اين خانم را «به طرز وحشيانه اي» فقط كتك زده بود حتي اگر به بستري شدن او در بيمارستان هم منجر مي شد، شوهرش، شوهر خواهر را سربه نيست مي كرد. حتي فكر كشتن آن آدم را هم شايد به مغزش خطور نمي داد، درحالي كه شايد در اين شرايط صدمه اي كه همسرش ديده بود، به مراتب بيشتر از صدمه ي «عشقبازي» بود!
...و اما در مورد مجازات اون شخص...در نظر خواهی خوندم که همه مخالف مجازات سخت و شدید هستند...از سنگسار که بگذریم ...جدا نمیتونم در این مورد چیزی بگم قادر نیستم سطحی برای این جرم تایین کنم..فقط سوالی به ذهنم رسید...دوستانی که مخالف مجزات شدید هستند...اگه این مورد برای عزیزترین فرد زندگیشون پیش می اومد ..دختر...خواهر..همسر..مادر و یا حتی خودشون ...اگه تایین مجزات رو به عهده خودشون میزاشتند ...اون زمان جه مجزاتی رو اعمال میکردند ؟ البته قبول دارم که شخص در این شرایط به هیچ وجه نمیتونه رای درستی بده...ولی قرار بود در این نظر خواهی به
نهانی ترین لایه های ذهنمون سری بزنیم جایی که کمتر گذارمون بهش میافته...
اينجا همه چيز به نفع مردان تمام ميشود
هر کس می تونه هر کاری بکنه. یکی می کشه ، یکی تن نمیده ، یکی قضیه رو مخفی می کنه و............ بستگی به شرایط آدم ها داره. شاید من امروز یک عکس العمل نشون بدم و ده روز بعد یک عکس العمل دیگر. بستگی به شرایط زمانی و مکانی و ظرفیت های روحی هر شخصی داره. به هر حال مواجهه با چنین موضوعی و برخورد منطقی با آن کار دشواری است و ظرفیت های روحی بالایی را می طلبد . پس اساسا جواب به این سوال غیر منطقی و طرح این سوال صحیح نیست
گوشزد جون عزيز دل، خودت بهتر می دونی ( يا شايد هم ندونی :)) که من با مجازات اعدام و سنگسار و غيره ۱۰۰۰ ٪ مخالفم. ولی اين مسائل يه جورايی مربوط به کل جامعه می شه. منظورم اينه که اگر قرار باشه همه ی ما به خاطر مسايل شخصی خودمون و روابط خانوادگی مون و احساساتمون سکوت کنيم، می شه مثل همون جمله ی معروف " نجابت زياد، کثافت بالا مياره".هرچند که قوانين هم در کشور گل و بلبل چپکيه و زرتی می گيرند ( درصورت ثابت کردن اين مسئله توسط زن) طرف رو يا سنگسار می کنند ( که البته چشم من زياد آب نمی خوره که برای مردها چنين مجازاتی رو در نظر بگيرند. هزار تا تبصره از سوراخ سمبه هاشون در ميارند و تازه يک مرد مسلمان از صفحه ی گيتی رو به اين آسونی ها حذف نمی کنند) يا يه کاريشون می کنند که عقل ناقص من سر در نمياره.
من فقط می دونم که سکوت در برابر تجاوز خانگی تنها شامل حال زن های ايرانی و مسلمان نيست و حتا در فرانسه هم شاهد گزارش هايی بودم ( می گم من همه رو با اين فرانسه کشتم، نه؟ بين خودمون باشه) که سال ها طول کشيده تا زنی به حرف بياد يعنی دقيقا حالا که جامعه آماده ی شنيدن حرف هاش است. منتها در فرانسه طرف رو می گیرند و آبروش هم می ره و به دادگاه کشیده می شه و بعد می ره زندان و هم آب خنک میل می کنه و هم تحت آموزش قرار می گیره .اما در ایران متهم اول زنه. ولی گوشزد جان عزیز فکر نمی کنی که اگر ما همچنان راه قدیمی هامون رو طی کنیم با بهانه های واهی روابط خانواده و غیرت و آبرو، هیچ تغییری حاصل نمی شه و در جا می زنیم؟
دستت هم درد نکنه که باعث بحث های فلسفی بين من و بيژن می شی.ديشب بيژن می گه: اين گوشزد عزيز بيست سوالی می کنه؟ بعد گفت اصلا در يک جامعه ی سنتی و مذهبی از هر طرف که بری و هر پيشنهادی که بدی سرت می خوره تو ديوار ( انگار همين چيزها رو گفت، شايد من کمی تحريف دارم می کنم) . من هم همين حس رو دارم هر طرف قضيه رو که نگاه می کنم، يک جاييش می لنگه و مدام سرم می خوره تو ديوار. ديگه نمی دونم...
** راستی من اون روز رفتم ناهار خوردم نه شام :)))
گوشزد جان، خواهشات واقعاً من را شرمنده كرد؛
واقعاً نميدانم، به قول اگزيستانسياليها اين اتفاق از آن مناطق مرزي است كه ما خودمان را ميتوانيم به خوبي بشناسيم چون ظرف عادي زندگي ظرفي نيست كه بتوانيم به ويژگيهاي خودمان پي ببريم. اصلاً ما در بيشتر مواقع در حال نقش بازي كردن هستيم و چنين مواردي ما را در نقش اصلي خودمان قرار ميدهد.
ولي اگر بحث بر سر "بايد"ها باشد و نه "بودن"ها، بايد بگويم كه مطمناً آن قتل را مرتكب نميشدم ولي اينكه در ادامه چه ميكردم بستگي به خصوصيات اخلاقي و رفتاري دوطرف اصلي اين ماجرا داشت...
گوشزد جان، خواهشات واقعاً من را شرمنده كرد؛
واقعاً نميدانم، به قول اگزيستانسياليها اين اتفاق از آن مناطق مرزي است كه ما خودمان را ميتوانيم به خوبي بشناسيم چون ظرف عادي زندگي ظرفي نيست كه بتوانيم به ويژگيهاي خودمان پي ببريم. اصلاً ما در بيشتر مواقع در حال نقش بازي كردن هستيم و چنين مواردي ما را در نقش اصلي خودمان قرار ميدهد.
ولي اگر بحث بر سر "بايد"ها باشد و نه "بودن"ها، بايد بگويم كه مطمناً آن قتل را مرتكب نميشدم ولي اينكه در ادامه چه ميكردم بستگي به خصوصيات اخلاقي و رفتاري دوطرف اصلي اين ماجرا داشت...
درسته که ممکن بود این ماجرا باز پیش بیاد. ولی بازم چیزی نمی گفتم. یه کم صبر می کردم. آدم بالاخره دیروز که دنیا نیومده. شوهرشو که می شناسه. می دونه کجای این دنیا هم داره زندگی می کنه. می دونه که اگه بگه خون راه می افته. خوب نمی گه. یه مدت دست نگه می داره. ببینه چی می شه. خیلی انتخاب بدیه ها؟! ولی به هر حال اینم یه آپشنه. حس می کنم فعلا از خون و خون ریزی بهتره. بعدم اینا که ما می گیم همه یه بخش کوچیکی از ماجرا رو دارن پوشش می دن. مختصات جغرافیایی و فرهنگی و مالی و خانوادگی و تحصیلاتی و فردی و .... هر کیس خاصی رو هم باید در نظر بگیریم. و داستان رو از چند زاویه ببینیم و بشنویم.
حال یه سوال!
شما اگه خودتون بودین جای این زن بیست ساله چی کار می کردین؟
حال یه سوال!
شما اگه خودتون بودین جای این زن بیست ساله چی کار می کردین؟
بـبـخشــید هـا (هـمه تـون)
کــشـتن چــرا بــده ؟؟؟؟؟
این آدم با کارش نه تـنها تـمام خـوبی هـای قـبلـش رو بــی ارزش کــرده...بـلکه زنـدگی ایـن زن رو تـا آخــر عـمـرش نــابـود کــرده... ایـن چـه فــرقی بـا آدم کـشی داره ؟؟ مـگر نـه ایـنکه زنـدگی مـیتونه از مـردن هـم بـدتر و عـذاب آور تـر بـاشـه ؟؟؟
زن جــوانی که یـک عــمــر بایــد بـا اثــرات نـاشی از یـک تـجـاوز زنـدگی کـنه... فـرقی نـمیکـنه کــجای دنـیا باشـه .. فـقط در بـعضی جاها کـمـک پـزشـکی میگیره و شـاید ذره ای از اون فــشار روحـیش کـم میشه ولـی هــرگـز از بـین نـمیره.
مـن بـا کــشتـن مـوافـقم...!!! الـبتـه نـه بـا ســنگـسار !! ولـی مـجازات مــرگ از نـظر مـن کار غـلـطی نـیـست... اتـفاقـن بـرای یک هـمچـین جــرمی که حـتی لازم هـم هـست !! چـه کــسی تـضـمین مـیکـنه که هـمچـین کاری دوبـاره تـکرار نـمـیشــه ؟؟؟؟؟ کـی تـضمین مـیکـنه که هـمچـین آدمی با زن دیگـری هـمـچین کاری رو انـجام نـمیده ؟؟؟
افـسوس که آقایـون باز ایـن وسـط سـاکـت مـونـدند..
مــن ولـی اگــر در ایـن شــرایـط بـودم (مـهم نـیسـت کـجای دنـیا) حـتمـن شـکایـت مـی کـردم و حـقـم رو میـگـرفـتم... بـه گــور پــدر ِ هـرکـس که بـخواد فـکر کـنه خـودم کِـرم داشـتم هـم مــیخـندم
باور نميكنيد كه چقدر از خواندن كامنتهايتان لذت بردم و زواياي جديدي براي نگريستن كشف كردم.
اينكه تك تك به كامنتها جواب نميدهم براي اين است كه تازه از راه رسيدهام...شام را كه خوردم و فوتبال آرژانتين و هلند را كه ديدم بر ميگردم و تن و بدنم را چرب ميكنم براي يك كشتي و كتك خوردن...
گفتم كتك خوردن ياد هاله افتادم!!
خوب جناب کیانوش! اگه هر کی تکی بر اساس قضاوت خودش آدمایی رو که حس می کنه کار بدی کردن محاکمه و بعد اعدام صحرایی کنه که سنگ رو سنگ بند نمی شه. سیستم قضاوت عادلانه اجتماعی رو تو کدوم پستو بچپونیم بعدش؟ خوب می کنین که شکایت می کنین. اون شوهر آخه خودش دست به کار شده.
سلام.اولين چيزی كه به ذهنم می رسه اينكه قانون را باورهای مردم و نيازهای اونها و رشد تفكرشون به تدريج می سازه وقتی قانونی اينقدر مسخره و ضدبشريه هرگز دست به دامنش نمی شدم.چون به فرض كه حقم را گرفتم و متجاوز را كشتن.آيا با زخمهای عميقی كه در وجود بچه های خواهرم برای يك عمر بوجود آوردم توان آسوده زيستن را خواهم داشت؟به فرض كه آره با وجدان آسوده از اينكه حركتی نو را در جامعه ايجاد كردم سر كنم اما آيا در طول تاريخ مجازات اعدام باعث عبرت و تنظيم رفتار شده؟ در پشت هر اعدام دهها مرگ ديده و ناديده اتفاق ميافته.من تنها در صورتی اين مشكل را طرح می كردم چه قانوني و چه...كه مطمئن باشم خونی از كسی نخواهد ريخت.
قطع كردن پای اين مرد كار سختی نبايد باشه.با چنين گزيده شدنی امكان اعتماد دوباره زن هرگز و هرگز اتفاق نخواهد افتاد بنابراين اگر خواهرم جنبه ی شنيدن داشت آرام آرام براش مطرح می كردم تا هم اينكه دليل قطع رابطه را بدونه و هم در يك رابطه دروغين باقی نمونه،مسلما قبلش معما گونه می پرسيدم به نظرت مردی كه اينكار را كرده ،زنش بدونه بهتره يا نه؟
در صورت آری گوييش با پيش زمينه مطرح می كردم.
وقتی قانون در منطق شديدا لنگ می زنه و بر مبنای همون تعصبی ريخته شده كه شوهر زن را به قتل شوهرخواهر ترغيب كرد؛چه چيز را عوض می كنم با اين تابو شكنی؟
و ديگر اينكه اينكار را نه از موضع ضعف و حس گناه بلكه از موضع قدرت و سنجيدن همه ی موارد و ندای درونی خودم انجام می دادم.
مسلما اگر قانون ضدانسانی" وحشی" نداشتيم ،اگر مطمئن بودم همسری بی منطق ندارم در اينصورت به دادگاه می كشوندم.
اما در آخر اينكه در عرض اين سه سال خود اين زن متوجه علاقه ی شوهر خواهر شده احتمالا فكر بی شرمی تا به اين حدش را نمی كرده.منظورم حتی ابراز عشقش نيست بلكه تجاوزشه.
سلام.اولين چيزی كه به ذهنم می رسه اينكه قانون را باورهای مردم و نيازهای اونها و رشد تفكرشون به تدريج می سازه وقتی قانونی اينقدر مسخره و ضدبشريه هرگز دست به دامنش نمی شدم.چون به فرض كه حقم را گرفتم و متجاوز را كشتن.آيا با زخمهای عميقی كه در وجود بچه های خواهرم برای يك عمر بوجود آوردم توان آسوده زيستن را خواهم داشت؟به فرض كه آره با وجدان آسوده از اينكه حركتی نو را در جامعه ايجاد كردم سر كنم اما آيا در طول تاريخ مجازات اعدام باعث عبرت و تنظيم رفتار شده؟ در پشت هر اعدام دهها مرگ ديده و ناديده اتفاق ميافته.من تنها در صورتی اين مشكل را طرح می كردم چه قانوني و چه...كه مطمئن باشم خونی از كسی نخواهد ريخت.
قطع كردن پای اين مرد كار سختی نبايد باشه.با چنين گزيده شدنی امكان اعتماد دوباره زن هرگز و هرگز اتفاق نخواهد افتاد بنابراين اگر خواهرم جنبه ی شنيدن داشت آرام آرام براش مطرح می كردم تا هم اينكه دليل قطع رابطه را بدونه و هم در يك رابطه دروغين باقی نمونه،مسلما قبلش معما گونه می پرسيدم به نظرت مردی كه اينكار را كرده ،زنش بدونه بهتره يا نه؟
در صورت آری گوييش با پيش زمينه مطرح می كردم.
وقتی قانون در منطق شديدا لنگ می زنه و بر مبنای همون تعصبی ريخته شده كه شوهر زن را به قتل شوهرخواهر ترغيب كرد؛چه چيز را عوض می كنم با اين تابو شكنی؟
و ديگر اينكه اينكار را نه از موضع ضعف و حس گناه بلكه از موضع قدرت و سنجيدن همه ی موارد و ندای درونی خودم انجام می دادم.
مسلما اگر قانون ضدانسانی" وحشی" نداشتيم ،اگر مطمئن بودم همسری بی منطق ندارم در اينصورت به دادگاه می كشوندم.
اما در آخر اينكه در عرض اين سه سال خود اين زن متوجه علاقه ی شوهر خواهر شده احتمالا فكر بی شرمی تا به اين حدش را نمی كرده.منظورم حتی ابراز عشقش نيست بلكه تجاوزشه.
تعجب می كنم نی لبك مطرح كرده:(تمام هزینه ها را به جان میخریدم که نه خودم را "شریک یک قتل عمد" کرده باشم و نه با یک قاتل زندگی کنم.) من زن را در قتل عمد شريك نمی دونم،اين زن مهربانی شوهرش را برای ابراز دردش باور كرده.
بعد اشاره می كنه:(من نمی دونم این مساله ناموس و غیرت را باید یه جوری از ذهن مردان و زنان پاک کرد و به جاش داوری مدنی توسط دادگاهها را جایگزین کرد.اگر افسانه نوروزی می اید به خاطر احتمال تجاوز یک مرد او را به قتل می رساند این هم ناشی از چنین دیدگاهی است .) اين دادگاه كجای داوريش مدنيه؟ انسانيه؟ عادلانه اس؟ اين دادگاه كه در ظاهر به شدت به ناموس و غيرت پايبنده چه در بخش زنانه و چه در اينجا مردانه.به هر شكلی انسان ستيزه.
شراكت در قتل عمد را من وقتی می دونم كه می دونيم اين مرد سنگسار می شه اما قانونی اقدام می كنيم يعنی به عمد برای گرفتن حقمون تاكيد به مرگ ديگری داريم .در اينجا قانون اينكارو می كنه،در اونجا اون شوهر اينكارو می كنه جای ديگه افسانه نوروزی خودش دست به كار می شه.هر سه حالتی از يك تفكرن!
برخورد با اين مرد با نهايت وقاحت عملش را در صورتی كه مجازات عادلانه بود و پای مرگ در ميان نبود به دادگاه می كشوندم.مسلما راههايی با هزينه های منطقی تر وجود داره،كامنت ... هم من بودم گوشزد جان.
منظورم حتی ابراز عشقش نيست بلكه تجاوزشه كلمه ی حتی اضافيه.تصحيح می كنم:
منظورم ابراز عشقش نيست بلكه تجاوزشه.
سلام. اگر من جای این خانم بودم فکر می کنم تا مدتها از تمام مردها متنفر می شدم که دراین صورت اگر به همسرم هم نمی گفتم باعث مشکلات زیادی در زندگی مشترکمون می شد. این رو هم می دونم که با تمام نیروم سعی می کردم این اتفاق و افراد مرتبط با اون رو فراموش کنم چون یادآوریش حتی با دیدن خواهرم یا فرزندانش به شدت برام غیر قابل تحمل می بود. البته احتمالا واکنشهام نسبت به افراد غیر عادی به نظر خواهد رسید ولی خودم رو در وضعیتی نمی بینم که بتونم قضیه رو به دادگاه بکشونم و دوباره مرورش کنم. نتیجه: من می ترسم پس فرار می کنم.
من باز هم فکر کردم. یعنی مثلن به صورت آنی تصمیم نگرفتم.
به خواهر (نداشته ام) و بچه هاش و شوهرم و همه فکر کردم.
اما باز هم تصمیمم همونه. من اگه بودم از این مرد شکایت میکردم و پشتش رو هم میگرفتم تا پدرش رو در بیارند اما اگه کار به سنگسار و این حرفها میرسید در آخرین لحظه گذشت میکردم. چون به مجازات اینجوری اعتقاد ندارم. میگم آخرین لحظه برای اینکه طرف حسابی شیرفهم بشه چه عذابی بهم داده.
اما راستش نمیدونم برخوردم با همسرم چطور بود چون هنوز این زاویه از شخصیت شوشو رو نشناختم نمیتونم در موردش تصمیم بگیرم.
اگر جای اون خانم بودم حس تنفر شدید از تمام مردهای نزدیک و دور به خودم. حس بی اعتمادی مطلق. و احتمالا به شوهرم نمیگفتم یا بعد از چندین روز میگفتم.
اگر خودم بودم عصبانیت شدید و بی اعتمادی زیاد به اطرافیانم( به جز همسرم) که البته زیاد طول نمیکشید. و پس از اون تغییر شهر, استان یا حتی در صورت امکان کشور محل سکونتم. تا جایی که میشد به همسرم کمک میکردم.
man age jaye oon khanoom bodam be shoharam hichi nemigoftam choon peyamade dasht.ozaye zendegi khaharam baram mohem bood garche khodam zakhm khordi boodam.amma bayd ye joory khedmat shohar khahar miresidam ya nahayatan azash doory mikrdam ta onja ke mitonestam.
اگر من جاي آن شوهر بودم، آن مردك را خودم به همين نحو كه كسي متوجه نشود ميكشتم.(همين كاري كه شوهره كرده)براي اينكه اگر به دادگاه برويم و نتوانيم ثابت كنيم مجبورم كه انگ بي غيرتي و زن جندهاي را براي همه عمر با خود داشته باشم و در فاميل انگشت نما باشم.
بعد از آن كه مرده را ميكشتم زنم را هم طلاق ميدادم كه ديگر با او نگاهم به همديگر نيفتد...هم او راحت تر است و هم من.
راستي من يك بلاگرم مستعار در مستعار
گوشزد جان الآن با خوندن بعضی کامنت ها اعصابم بهم ريخت . حرف هام رو زدم فقط می خواستم بگم که بابا جون، به يک خانوم " ت ج ا و ز" شده. مردها هيچ وقت نمی فهمند معنای تجاوز و دست درازی به زور و وحشيانه چيست! مگه چند تا مرد در دنيا مورد تجاوز قرار گرفتند که بخواند اصلا بفهمند این یعنی چه ؟ بعد هم چطور می گید ، زنی که بهش دست درازی می شه را طلاق می ديد؟ وای سرم درد گرفت...
من اگه جای اون خانم بودم و چنین بلائی به سرم می اومد به هیچکس نمی گفتم یکی برای اینکه زندگی خواهرم و بچه هاش به خطر نیفته یکی بخاطر اینکه شوهر عزیزم اگه چنین موضوعی رو بشنوه به احتمال قوی اون شوهر خواهر رو می کشه و در هر صورت دلش می شکنه و زندگیش با من مسموم میشه چون برای یه مرد شنیدن این حرف خیلی سخته .اما در هر صورت با اون مرد متجاوز رابطه خانوادگی رو تا حد ممکن قطع می کردم .ازشون فاصله می گرفتم شاید هم میرفتیم یه شهر یا کشور دیگه که دیدنش آزارم نده چون از آدم متجاوز متنفرم.ضمنا چون در این مورد گناهی برای خودم متصور نبودم به مزخرفاتی مثل خودکشی و اینا اصلا فکر نمی کردم چون دلیلی نداره بخاطر گناه یه نفر دیگه من و شوهرم خوشبختی مونو از دست بدیم پس نمیذاشتم این قضیه آزارم بده.
البته اینم بگم اگه یک زن مثلا اروپائی بودم تو اروپا زندگی می کردم جور دیگه ای رفتار می کردم و مثلا از این آدم شکایت می کردم اما تو ایران با این قوانینی که داریم زن مورد تجاوز گرفته اگه شکایتشو مطرح کنه خودش بیچاره میشه.
خوشحال میشم تحلیل شما رو از پاسخ خودم بدونم.
گوشزد جان از ديشب دارم فكر می كنم اولين تفكرم را نوشتم حالا دارم به ابعاد ديگرش هم فكر می كنم كه الان می نويسم.
اين مرد به احتمال بسيار بسيار بسيار زياد با ديگران هم همينطوره.همسرش،زنان ديگری كه سكوت كردن و بچه هاش هم در معرض خطرن.پس بايد ببينم ميزان قربانی از كدام ابعاد و با چه هزينه هايی وجود داره.در حال فكر كردنم ...
يك چيز ديگه اينكه هيچ بخش رفتار اين مرد در لحظه ی تجاوز حكايت از عشق نداره و بعد از تجاوز هم و قبل از اون هم... كه با برنامه ريزی كامل پيش رفته.اين يك تجاوز وحشيانه ی صرفه.
:)
خودممی کشتمش !
اگر جای شوهر بودم، این شانس را به آن مردک میدادم که دیگر خودش را جلوی چشم خانواده من و خودم ظاهر نکند، ولی اگر تخطی میکرد چیزی در همان مایهها که شوهر کرد، من هم میکردم (البته نمیکشتمش، ولی عقده چیز پرزوری است!)
به پلیس هم نمیگفتم، فقط به خاطر آبروی خواهر زن و بچههایش.
متأسفانه در محيط عقبماندهی قبيلهای و ناموسپرست ايرانی، «مردانه»ترين کاری که به ذهن هر مردی میرسد همين جنايتی است که انجام شده، و البته از يک زن در اين محيط انتظار میرود که در اين موارد ساکت باشد و دم بر نياورد! بنابراين مشخص است که عذاب وجدان زن داستان شما از کجا ناشی میشود.
در يک محيط معقولتر، تجاوز جنايتی است در حق زن، و چندان ربطی به شوهر ندارد. زن میتواند بدون هيچگونه شرمندگی از اين جنايت به قانون (و نه به شوهر) پناهنده شود و خواستار مجازات قانونی شخص متجاوز به زور شود. شوهر اين زن هم میتواند با همدلی و همراهی در راهکار قانونی، به همسرش کمک کند تا شکايت قانونیاش به نتيجه برسد، و البته برای چنين رفتاری شوهر بايد همواره به خاطر داشته باشد که نه مالک جسم زن است و نه مالک روح او و در يک نظام قانونی حتی محافظ و پليس همسرش هم نيست!
اما واقعيت را بپذيريم: ما در يک نظام اجتماعی قانونی زندگی نمیکنيم و در نظام قبيلهای، احکام قبيلهای هستند که حاکميت دارند. سخت است برای کسی که در نظام قبيلهای زندگی میکند حکمی خارج از احکام قبيله صادر کردن، چرا که در قبيله مرد محافظ زن است و بايد انتقام او را بستاند و اگر چنين نکند ضعيف و زبون و «بیناموس» است.
بنابراين، اگر پرسش مشکلی در اينجا پديد میآيد تنها به دليل برخورد دو نظام اجتماعی است: ما با نظام اجتماعی جديدتر و پيشرفتهتر قانونی آشنا شدهايم اما هنوز در قيد احکام قبيلهايم؛ وگرنه شايد در هيچ کدام از اين دو نظام اجتماعی ناراحتی و عذاب وجدانی از عمل انجامشده وجود نمیداشت.
گوشزد جان
مطمئنا بر همسرم حرجي نبوده و نيست. با او كاري نداشتم. ضمن اينكه تسلايش ميدادم قطعا قصد كشتن آن مرد را نيز نداشتم چون مساله اي را حل نميكرد. با آنها قطع رابطه ميكردم. از عيان سازي مساله نيز (مانند شكايت و ...) در ميگذشتم. مي داني چرا؟ چون اينجا ايران است و اگر ميخواستم پيگيري كنم متاسفانه اولين انگ را به خود همسرم ميزدند كه شايد او كرم داشته است.
نـارنـج در جـواب مـن نـوشـته که
" نارنج
خوب جناب کیانوش! اگه هر کی تکی بر اساس قضاوت خودش آدمایی رو که حس می کنه کار بدی کردن محاکمه و بعد اعدام صحرایی کنه که سنگ رو سنگ بند نمی شه. سیستم قضاوت عادلانه اجتماعی رو تو کدوم پستو بچپونیم بعدش؟ خوب می کنین که شکایت می کنین. اون شوهر آخه خودش دست به کار شده"
دوسـت عـزیز کـجای نـظر مـن این مـعنی رو میـده که هــرکــس "تـکی بر اساس نـظر خـودش" تلافـی کـنه؟؟؟؟؟؟؟؟
مـن اصـلن تـأئید نـکردم که شــوهر ِ اون خـانـوم کار خـوبـی کـرده..
ایـن مـورد که گـوشزد بـیان کـرد مـوردی است که در تـمام دنـیا جــرم به حـساب میـاد و در خـیلی از کـشور هـا مـجازاتـش مـرگ است و مـن با تـوجه به ایـنکه آزادی عـقیده دارم... مـعتـقدم که ایـن مـجازات در ایـن رابـطه بسـیار هـم بـجاسـت . . .!!! تـنها مـشکل ایـن است که ســنگـسار در کل و در ذاتـش عـمل زشـتی است ولـی کـشور های مـسلمان تـنها کشور هائی هستند که هـمچین قانونی برای مـجازات دارنـد... امـا اون دیـگه گـناه مـن نـیست . . . قـانـون ِ هـر کـشوری چـیزی میـگه که بـاید هـمون هـم اجـرا بـشه؛ ایـن کـجاش هـرج و مـرج اسـت ؟؟؟
با نام مستعار می نويسم و از دوستی جنوبی نقل می كنم.دوستم اينطور قضاوت كرد.ساختار جنوب ايران بسيار عشيره ای و در اين موارد عقب مانده است.به موردی اشاره كرد كه مردی در كوچه شكم دخترش را برای آنكه "شنيده" بوده ماتيك قرمز زده است با كارد پاره كرد و بعد همه وقتی تن مرده دختر گوشه كوچه افتاد از مرد تشكر كردند.وقوع اين اتفاقات در سيستم قبيله ای آنجا عادی ست.و موقعيت اين زن و مرد را بايد در همان سيستم سنجيد.به نظر او شوهر زن روشنفكرانه ترين تفكر آن سيستم را انجام داده.چون با زنش زندگی را ادامه داده است در آن تفكر وحشتناك آن جامعه.از طرفی اين مرد به احتمال زياد اولين بارش نبوده و مجازات نشدنش به نفع جامعه نيست.بهترين مجازات آن سيستم كه كمترين هزينه را دارد همان كاریست كه شوهر زن انجام داده.چون قربانيان ديگر هم در راه بوده اند برای مرد متجاوز. و گفت چه بسا خود خواهر زن قاتل هم از متجاوز بودن همسرش آگاهی داشته.
آیا جواب تجاوز باید مرگ باشد؟
چرا تجاوز جنسی اینچنین فاجعه بار تلقی نیشود؟
اگر کسی ما را چاقو زده و زخمی کند، جوابش مرگ نیست، در پس تجاوز جنسی چیست که آن را از زخمی شدن هم بدتر جلوه میدهد؟
آیا تمامی اینها از آنجا سرچشمه نمیگیرد که آلت تناسلی ما، صرفاً یکی از ارگانهای اندام ما نیست، بلکه چیزی ست در حد سرمنشاء شخصیت مان.
تصحیح نوشته بهرام:
چرا تجاوز جنسی اینچنین فاجعه بار تلقی میشود؟
در پس تجاوز جنسی،تجاوزی بزرگتر به روان و حق انتخاب انسانی نهفته است.
در اینکه مجازات باید متناسب با جرم باشد شکی نیست و می دونی که من در جریان افسانه نوروزی هم مصر بودم که وجه عمومی جرم نادیده گرفته نشه ،همانطور که در بالا برای گوشزد هم نوشته ام.
امااگر تجاوز جنسی فی نفسه امر نامطلوب یا زشتی نیست آنگاه همخوابگی داوطلبانه با شخص یا اشخاصی غیر از آنچه که دوست می داریم نیز نباید از زشتی آنچنانی برخوردار باشه. موضوع محوری حق انتخاب و اراده انسانی است که نادیده گرفته شدنش اثرات بسیار مخربی بر قربانی دارد.
بـهرام گـرامی
بـعنوان کـسی که مـوافق با مـجازات ِ مـرگ برای تـجاوز جـنسی هـستم بـهتون پـاسخ میـدم که:
تـجاوز جـنـسی کمـتر از آدم کـشی نیـست دوست مـحـترم !!
از نـظر مـن هیـچ تـفاوتـی نیـست میان کـسی که کـشـته بـشه با کـسی که بـر اثـر صـدمات ِ روحـی ِ نـاشی از تـجاوز مـثل یـک مـرده ِ مـتحـرک به زنـدگی ادامـه بـده !!! تآزه اگــر بـتونه به زنـدگیش ادامـه بـده!!! =ـون آمار میـگه که ختیلی از این زنـها بـر اثـر صـدمات نـاشی از تـجاوز مـخـصوصـن در کـشوری مـثل ایران خـودکــشی میـکـنند!!
دقـت کـنید که بـحث مـا در ایـنجا بر ســر تـجاوز اسـت و نـه رابـطه جـنسی ِ تـنها...
از نـظر مـن مـقیـسه تـجاوز فـقط و فـقط بـا آدم کـشی امکان داره نه چیزی کـمتر از اون ... چـون رابـطه جـنـسی با دیگر روابط انـسانی خـیلی تـفاوتها داره که باعـث مـنحـصر به فـرد بـودنـش میـشه... و نـمیشه اون رو با یـک تـصـادف سـاده یا چـاقو خـوردن یـکی دونـست
پیام ها را خوانده ام و برایم بسی جای شگفتی است که اینجا جز حق قربانی به هر چی اشاره شده است.
طرح مباحث انحرافی چون توحش مجازات سنگسار، چیزی از بار جرم مجرم کم نمیکند.ما اول باید ببینیم "تجاوز" را جرم تشخیص می دهیم یا نه ؟نظرها حتی متاسفانه اکثر نظر زنان نیز بسیار محافظه کارانه است.و این نشانه خوبی نیست.
چرا حفظ آداب قبیله ای(روابط خویشاوندی) را مهمتر را "حق" یک انسان در نظر می گیریم؟چرا به لزوم تجدید نظر مردان در امری به نام "غیرت" یا "ناموس" اشاره نمی کنیم؟ناموس یعنی چه؟
یک زن که مورد تجاوز قرار گرفته ،باید به فکر غیرت شوهرش باشه،به فکر آبروی خودش باشه،به فکر حفظ روابط فاملی باشه،باید عذاب وجدان بی شوهر شدن خواهر ش را بدوش بکشه،باید از قبل در برابر دیگران و عرف و شرع و قانون خفه خون بگیره و...در واقع این نگاه زنان و مردان ما هر دو به "زن" را می رسونه.
به هر چی اشاره شده الا حق تباه شده یک انسان برای اینکه جسمش را در اختیار خود داشته باشد.
موضوع سنگسار بحثی انحرافی است .آیا یک زن باید بار عقب ماندگی یک اجتماع در عدم تدوین حقوق و پاداشها و مجازاتها را هم باید بر عهده بگیرد؟
چه این این زن و چه دیگر قربانیان جرایم مختلفی که حقوق شان ضایع می شود از کجا باید شروع کنند؟تا کی باید سکوت کنند؟
آیا به خاطر اینکه قانون در زمینه ای بر خلاف حقوق انسانی رای صادر میکند باید از استیفای دیگر حقوق ممکن دست شست؟
آفـرین نـی لـبک جـان...
. . .بــیا تـا بـرای ایـن حــرف عــالی دهـانـت را بـبـوســم :))... (برگرفته شده از نمایشنامه معروف مـولـر بنام خـسیس)
می پرسم آیا ما اصلا به موضوعی به اسم "امکان تغییر) و امکان بهتر کردن شرایط می تونیم فکر بکنیم یا نه؟
زن ایرانی چه کم از آن زن بی سواد پاکستانی دارد که مورد تجاوز همزمان دهها مرد قرار گرفت و اما او حتیتوانست موضوع این تجاوز را بین المللی کند و توجه مجامع جهانی حقوق بشر و حمایتشان را نیز جلب کند؟
http://www.bbc.co.uk/persian/news/story/2005/06/050627_mj-pakistan-rape-case.shtml
کیانوش جان
برای تحول در اجتماع ما اول نیاز داریم خودمان متحول بشویم.وقتی من خودم را محق و مجاز نشناسم امکان نداره بتوانم که حتی کی نفر دیگر غیر از خودم را مجاب به رعایت حقوق ام بکنم.
تصحیح:
کی=یک
شما با مطرح کردن این مستند اجتماعی همه چیز رو بردی زیر سوال.
باید بگم که از این اتّفاتان سکسی تو این جامعه کم نمیفته، نه ببخشید، زیاد میفته امّا همیشه مقطعی و در لایه های پایین جامعه حل می شه.
در مورد این case خاص باید ببینی هرکدوم از این افراد اعتقاداتشون چی بوده، اگه مسلمون بوده که کاری بر خلاف اعتقاداتش انجام داده و باید تقاص پس می داده که داده، در غیر این صورت (مثلاً اگر طرف Atheist) بوده خوب این خانم و خانوادهء جدیدش اگر از اعتقادات این بابا خوششون نمیومده باید قبل از واقعه علاج می کردن و رابطه شون رو با خانوادهء خواهر قطع می کردند...
بحث مفصّلیه...
سلام
نظرات خانم الهه به نظر منطقی است. قطعا قضیه چندان هم به زور نبوده چون در این صورت همسر این خانم جوان هو را نه گریان، که زخمی و کتک خورده می یافت.کاملا با نظر الهه در خصوص حس دختر در زمان تجاوز موافقم. به عقیده من حتی در مورد اعتراف به همسرش نیز نمی توان او را سرزنش کرد. فراموش نکنیم که این اتفاق درست در همان روز حادثه رخ داده و خانم جوان بی تجربه قطعا از لحاظ روحی در شرایط ناپایداری بوده و محبت همسرش باعث شده که با آرامش مشکلش را با او در میان بگذارد.شاید اگر همسرش به جای ظهر شب به خانه می آمد...!
1/ کسی از کوچه ای میگذرد،شخصی در تنهایی کوچه به او حمله میکند، او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد،«حق انتخاب و اراده انسانی » او را نقض میکند.
2/ عوامل امنیتی، کسی را از خیابان میدزدند و او را در اتاقی بی ارتباط با جهان بیرون محبوس میکنند،او را شکنجه میکنند، و وادار به اعترافاتی میکنند که شخصیتش راتخریب مینماید،و «حق انتخاب و اراده انسانی » او را نقض میکنند.
3/ مردی به زور مورد «تجاوز» واقع میشود،«حق انتخاب و اراده انسانی » او را نقض میشود.
4/ در ماجرای زن داستان گوشزد هم «حق انتخاب و اراده انسانی » او را نقض میگردد.
5/ رویا طلوعی هم مورد تجاوز واقع میشود و «حق انتخاب و اراده انسانی » نقض میشود.
همه اینها «قربانی» هستند، و در تمامی موارد «حق انتخاب و اراده انسانی » آنها لگدمال شده است، اما چرا در موارد امنیتی، «تجاوز» یک امر ناموسی تلقی نمیشود؟
این جایگاه «آلت جنسی» در ذهنیت ماست که مجازات متناسب!!!با تعرض به آن را تعیین میکند.
چقدر از حاضر جوابي دوستت خنديدم.
ولمون كن بابا بذار حالمونو بكنيم!
حالا از فردا جرات نميكنيم با مرداي زن دار فاميل بريم ماهيگيري!!!
سلام
من اگر جای شوهر آن زن بودم آن مرد را می کشتم ولی کاری به کار زنم نداشتم. مطمئن باش اگر آن مرد زنده می ماند این عمل را باز هم تکرار می کرد
آرام عـزیز
نـباید اینجور قـضاوت کـرد که دوست محترم
تـحریک جـنـسی چیزی نیـست که زن یا مـردی روش کـنـتـرل ِ کامل داشـتـه بـاشـند... هـرچـند که آقایون از خانـومها کـمتر کـنترلی روی این جـریان دارند.. امـا زنـها هـم تـحریک جـنـسی رو تـجربـه میـکـنند !! وقـتی که شـخص از نـظر جـنسی تـحریک بـشه این امـکان خـیلی زیـاده که نـتونه در مـقابل تـحریک کـنـنده مـقاومـت کـنه(زن و مـرد هـم نـداره) و دیـگر نـیازی به کـتک زدن و لـه و لـورده کـردنـش نـباشـه !!
امـا ایـن چیزی از تـجاوز بــودن جــریان کــم نـمیکـنه دوسـت عـزیز !!!
تـجاوز یـعنی شـما کــسی رو به عـملی وادار کـنی که قـلـبن بـهش راضـی نیـست حالا چـه بـا کـتک چـه بـدون اون
سلام، به نظر من احساس گناه اون خانم کاملا بیجهت بوده. چون اینطور که شما نوشتهاید تمام تلاشش رو برای منطقی پیش رفتن اوضاع انجام داده ولی طرف های مقابلش آدمهای منطقی ای نبودهاند و کار بیشتری از دست او برنمیآمده است!
آقا بـهرام
ایـنکه آلت تـناسـلی جـایگاه خـاصی داره یـا نـه ارتـباطی به مـوضوع نـداره...
صـحبت از نـطر مـن نـاموس هـم نیـست (اصلن به این چیزها عـقیده نـدارم)
صـحبت فــقط حـق انـتخاب و اراده انـسانی هــم نیست که پـایمال شــده... حــرف نـابـودی روحــی یک انسـان است حالا چـه بـوسیله تـجاوز جـنسی یا از هـر راه دیگـری ... انـسان یـعنی روحــش.... اصـلن انـسان بــودن یـک مـسئله روحی و روانی است... وقـتی روح شـخص نـابـود بـشه بـا مـرگ براش فـرقی نـداره !!
از هـر روشـی که هـمچـین نـابودی صـورت بـگیره مـجازات ِ مـرگ از نـظر مـن مـناسـب است.
شوهر اون خانم هم اولین وظیفهاش تسلا دادن به اون زن بوده!
گوشزد جان چشم - حتما" امشب با روری هم مطرح میکنم و فردا برات مینویسم.
گــوشــزد کـجائی که مـنـم ایـنجا تـوپ و مـیدون رو انـگار از دسـتت دارم بـیرون میـارم هـا... :))
ضمنا" من مخصوصا" نظر دیگران رو نخوندم و فکر میکنم بهتر باشه دیگران هم این کار رو بکنن.
راســتی
گــوشزد عـزیز مـن بــرات از شــوهــر ِســابـقم پـرسـیدم که عـکس الـعمـلش چــی اسـت ؟؟
ایــشون هـم فــرمـودن:
احـتمالـن مـنـهم هـمین کاری رو مـیکردم که شــوهـر این خـانـوم کـرده... الـبته اون زمان که زنــم بـودی.. الآن ولـی میـگـم به جــهـنــم :))
che shohar sabeqe ba namaki in Kiyanoosh khanoom daran.
100 مین پیام
manam sado yekomin payam
سوال سختيه، فکر ميکنم که عکس العملم به خيلی چيزا بستگی داشته باشه.
با شناختی که از همسرم دارم، به او ميگفتم. اما اگر فرد ديگری بود نه. دليل گفتنم هم اين است که ميخواهم از درد و رنجی که بر من رفته با او بگويم، مثل هر اتفاق کوچک و بزرگ ديگر که او را مطلع ميکنم و از او ميخواهم که با حمايت عاطفی اش کمکم کند تا اين فاجعه را فراموش کنم. اما اگر بدانم با اطلاعش کمکی نميکند و او بخواهد انتقام بگيرد و عکس العمل نشان بدهد، مسلم به او نخواهم گفت. چون پای نفر سومی را به مشکلی که بين دو نفر اتفاق افتاده باز خواهم کرد و گره کورتر خواهد شد. اينکه بعضی گفته اند بايد به خواهرم بگويم تا از شخصيت شريک زندگيش باخبر شود را قبول ندارم. چون اين اتفاق ميتوانست بين اين مرد و هر زن ديگری رخ بدهد و هيچ کس هم با خبر نشود. خواهرم بايد اين فرد را شناخته باشد که با او زندگی ميکند... با گفتنم زندگيش را زهر ميکنم.
ضمناً به طور قانونی پيگيری نميکردم...چون فکر ميکنم در نهايت همه قوانين وضع شده اند که به روابط ما با انسانهای ديگر سامان ببخشند. اما قانونی که زندگی خواهرم و انسانهايي که دوستشان دارم (يا حداقل کسانی که نميتوانم تباه شدن زندگيشان را ببينم) به هم بريزد، در اين شرايط به کار نمی آيد. فکر هم ميکنم همين که اين فرد هميشه از ديدار با من و ياداوری گذشته اش در هراس و عذاب است برايش کافی باشد. زندگی او هم قربانی يک لحظه اشتباه خواهد بود.
اما اگر اين طور روابط خانوادگی با اين قضيه گره نخورده بود از طريق قانونی پيگيری ميکردم.
نميدانم، شاید همه اينها را اگر به مرحله عمل برسد، قبول نداشته باشم.
سوال پيچيده ای است...!
دکتر گوشي جان، با يکي دو قسمت اين مسئله کنار نميام... اول اينکه بعنوان يک زن اين قسمت رو بشدت تکذيب مي کنم که "بدون اعتنا به حرفهايم، در اتاق را بست و با زور در عرض چند دقيقه به شکل وحشيانه و غير قابل باوری به من تجاوز کرد" ببخشيدها ولي بقول شيرازيها ته خانوم هم باد مي داده، چون اگر به شکل وحشيانه به او تجاوز شده و او هم مقاومت کرده و حتي خراش هم برنداشته و فقط گريه اش گرفته، يک پاي قضيه يک کم مي لنگد.
دوم اينکه کل قضيه يک کم مشکوکه...
اما اگر تمام اينهايي که گفته درست هم باشد، با تمام نواقصي که قانون اسلامي ايران دارد،خود من به محض وقوع اين حادثه به پليس و خواهرم خبر مي دادم و تحت هيچ شرايطي حاضر نبودم که خواهرم هم با چنين مردي زندگي کند و بدون شک با همسرم هم در ميان مي گذاشتم و اگر همسرم هم سر چنين مسئله اي بحث طلاق را پيش مي کشيد، خودم زودتر اقدام مي کردم، چون زندگي با چنين مردي که ارزشها را اين چنين مي شناسد،ارزش ندارد.
بهر حال سکوت زناني که بهر شکل مورد آزار و اذيت جنسي قرار مي گيرند، چه از ترس آبرو و چه از ترس مجازات اسلامي و ...، باعث تقويت شدن چنين رفتاري مي شود...بارها و بارها اين جمله را مي خوانيم" از ترس آبرو..."
در اخر اينکه من فکر مي کنم اين بحث و حواشي آن آنقدر گسترده است که در حوصله کامنت نمي گنجد، اما گهگداري مطرح کردن اين قبيل موضوعات باعث تفکر و تلنگر! مي شود؛ حتي اگر اين تفکر و تلنگر 3 ثانيه باشد، بسيار مفيد است ...
گوشزد عزیز سریعا عنوان پست رو از "یک پرسش و صد پاسخ" به "یک پرسش و دویست پاسخ" تغییر بده!!!!
البته اين توضيح را هم بدهم که اين موضوع براي من کمي مشکوک بود نه اين که تمامي زناني که مورد تجاوز قرار مي گيرند، خودشان مشکل دارند...
اما يادمان باشد که تجاوز فقط جسمي نيست و صرفاً هم فقط مردان عامل آن نيستند، بلکه مي تواند روحي نيز باشد و يا از طريق زنان نيز صورت گيرد... هر کدام از ما در ايران به اشکال مختلف بارها مورد تجاوز روحي قرار گرفته ايم، اما آنرا نمي بينيم؛ ولي وقتي پاي جسم به ميان مي آيد تابوهايي که وجود دارد آنچنان پررنگ مي شود که همه چيز را فراموش مي کنيم و بجاي آنکه در پي راه چاره اي عاقلانه باشيم، تنها به انتقام فکر مي کنيم. هرگز به مسائل و مشکلات رواني آن شوهرخواهر که نمونه هزاران مورد ديگرست، نمي انديشيم. قبل از تمامي اين موارد، ابتدا بايد تعريف صحيحي از تجاوز، غيرت و ... و همچنين راهکارهاي منطقي با اين گونه پديده ها ارائه داد.
من از تجربه خودم براتون میگم آقای گوشزد! من یه دختری هستم که مفعول چنین فاجعه ای قرار گرفتم! آقای گوشزد من فقط سکوت کردم و اشک ریختم و میریزم! چی کار می تونستم بکنم وقتی طرف دایی من بود؟! من ترجیح دادم خودم ذره ذره آب بشم ولی خم شدن کمر مامانم رو زیر بار این ماجرا نبینم! من خودم رو له کردم برای اینکه اگر می خواستم اون آدم رو له کنم تمام روابط فامیلیم و عاطفیم به هم میریخت! دیگه سنگ هم رو سنگ بند نمیشد! و این یواش یواش تبدیل به دردی آرام شد که در وجودم ته نشین شد! دیگه از اون گریه های جنون آمیز روز اول خبری نیست ولی چیزی در من شکسته که هرگر ترمیم نمی شه! روحم خط خورده! اقای گوشزد خیلی مهم که کی فاعل این تجاوز باشه. یه غریبه مسلما فرق داره با کسی که یه عمر محبتشو دیدی و بهت کمک کرده! این دومی خیلی سنگینتره! فشار روحیش خیلی بیشتره! اصول اعتقادات آدم رو نسبت به همه چیز و همه کس بهم میریزه! اقای گوشزد دایی من یه آدم جا مونده این اجتماع نیست! یه آدم فوق العاده موفق با پرستیز اجتماعی بالاست من هم یه دختر سنتی چشم و گوش بسته نبودم! ولی وقتی پاش افتاد مجبور بودم که مثل یه دختر سنتی بسته رفتار کنم! من به این فکر کردم که با افشای این ماجرا من چی به دست میارم و چی از دست میدم! متاسفانه خیلی نابرابر بود! من اعتبار حیثیت و روابط فامیلیم رو از دست میدادم ودر مقابل فقط یه دنیا تحقیر و سرزنش رو به جون می خریدم! فراموش نکنید اینجا ایرانه و مردمش حتی اونهایی که مذهبی نیستن تا مغز استخوان به یه سری چیزا اعتقاد دارند! من یه دختر تحصیل کرده و مستقل این اجتماع پا روی عقایدم گذاشتم و شیوه ای رو که نمی پسندیدم انتخاب کردم چون شهامت این رو نداشتم که برای مبارزه با تابوها که یه سری دوستان ازش دم می زنند زندگی خودم و عزیزترین هامو تباه کنم! تلخه ولی حقیقت داره که وقتی پای عمل میرسه همه چیز تغییر میکنه...
کیانوش جان
شاید منظورمو خوب بیان نکردم. من به هیچ عنوان اون خانوم رو قابل سرزنش نمیدونم. فقط گفتم که تجاوز چندان "به زور" نبوده.درضمن، به عنوان یک زن-فقط نظر شخصی- باور دارم که جسم یک زن فقط وقتی تحریک میشه که روحش هم تحریک شده باشه.اگه اشتباه می کنم لطفا بهم بگید.(البته با معذرت از آقای گوشزد،چون خودم جایی ندارم.)
البته گوشزد عزیز، این را هم فراموش نکنیم که هر آدمی در هر شرایطی قرار نمیگیرد زیرا بخشی از آن شرایط »
«خود » اوست. و تو در این داستانت سه آدم را آورده ای که خاص هستند، و دیگران فقط بطوری سرسری میتوانند پاسخ دهند و جالبتر آنکه پاسخ هر کس به نوع ذهنیت او برمیگردد.
شوهر خواهر نباید تجاوز میکرد و در نهایت باید خواهر زن خود را از تمایلش مطلع میکرد تا اگر او هم چنین تمایلی داشت،به رابطه ای داوطلبانه تن میداد. این دیگر حداقلی از رفتار است که اصلاً به اخلاق بهایی نمیدهد و تنها در مرزهای حقوقی میگنجد. البته که نه حقوق جمهوری اسلامی.
زن داستان نیز چون خود در اتمسفر ذهنی همان مردان است خود را مورد دستبرد و بر باد رفته میبیند، عذاب وجدان میگیرد که گویی پاسدار خوبی بر ناموس مردش نبوده است. دهان میگشاید، و راز ناموسی اش را بر شوی خود برملا میسازد، دهانی را میگشاید، که در آینده برای عدم افشای راز بزرگِ مرگ یک انسان و بخاک سیاه نشستن خواهر و فرزندانش باید ببندد.
و شوهرش، مرد عامی قاچاقچی در برابر چنین افشای رازی از جانب همسرش دیگر چه میتواند بکند؟ که اگر زنش نگفته بود موضوع حل بود، اما حالا که زنش گفته است اگر اقدامی نکند، از سوی همان زن خود متهم به «بی غیرتی» خواهد شد. و یک مرد!!! بدون غیرتش چگونه زندگی کند؟
سلام و خسته نباشید.مطلبو دو بار خوندم و همه نظراتو هم .سوال سختیه .خیلی سخت و وضعیت اسفناک .اما من به عنوان یک زن که اتفاقا اهل بندرعباس هم هستم یه چیزی رو می دونم و اون این که به این راحتی هم نمی شود به کسی تجاوز کرد بی سرو صدا و بی دردسر.هرچی دارم فکر می کنم می بینم به عقلم جور نمیاد.یاد یکی از داستانهای دولت آبادی افتادم(احتمالا جای خالی سلوچ ) که زنی نمی خواست زیر بار درخواستهای شوهرش بره و شوهره هر شب دو تا پاهای زنه رو با یه طناب می بست و بندشو می نداخت پشت گردن زنه ...اما به فرض که علی رغم همه مقاومتها این اتفاق می افتاد حتما و صد در صد به شوهرم می گفتم و مطمئنم صد در صد حمایت روحی و روانی می شدم و احتمالا به پیشنهاد خودم از اون شهر و یا شاید هم از اون کشور می رفتیم . فرار از یه واقعیت .به قانون مراجعه نمی کردم چون قانون چیزی رو به من بر نمی گردوند ضمن این که هیچ کس نمی دونه این تجاوز ناشی از چه حسی در مرد بوده ؟عاشق بوده و برده غریزه ؟چرا بعدش گریه کرده و معذرت خواسته ؟اگه یه تجاوزگر بالفطره بوده که همه زنها براش یکی بودن چرا اومد سراغ خواهر زنش ؟پس دوسش داشته اما دوست داشتنش از چه نوعی بوده که به آزار ختم شده رو نمی دونم .حتما از شوهرم می پرسم و نظرشو می نویسم .
آرام عـزیز
مـن مـعـتقدم زور فـقط ایـن نیـست که یـکی چـاقو بـذاره زیر گـلوت.. زور ایـنهـم هـست که به هـر نـحـوی از انـحاء آدم رو بـه کاری وادارنـد که به اون کار مـیل و رغـبت نـداره.. الـبـته که هـرچی ایـن کار نـامـطلوب تر بـاشه ضـربه ای که آدم میـخوره بـیشـتر و بـدتـر است !!!
و از اونـجا که ارتـباط جـنـسی (درحالـت عـادی) یک رابـطه ایسـت که تـحت شرایط خـاص ِ روحـی (مثل عـشق یا علاقه یا تـوافـق دوجـانـبه) و به هـمین دلیل هـم فـقط بیـن دونـفر (باز در حالت نرمال) صـورت میـگیره پـس وادار کـردن ِ شـخص از هــر روشـی به ایـن کار میــشه تـوسـل بـه زور !!
الـبته ایـنهم نـظر شـخصـی مـن است... امـا گــوشـزد هـم که نـویسـنده قانـون اساسی کشــور نـیست :))
فـقط میـخواد نـظرات ِ شـخصی مارو بـدونـه ؛)
از خوندن كامنت غريبه خيلی متاثر شدم...
سلام.منظورتون اینه که حالا که شوهرخواهره کشته شده چیکار میکردیم ؟ یا اون موقع که شوهرخواهره، اون کار رو کرد چیکار میکردیم ؟ من هردوتاشو میگم!
1-بعد از این که بلا به سرم اومد چه کار میکردم ! :حتما به شوهرم میگفتم.چون چیز کمی نیست که بخوام از شوهرم مخفی کنم و کلا از مخفی کاری مخصوصا در مقابل اعضای خانواده ام متنفرم . در ضمن خیلی برام سخت بود که بعدها بخوام با اون شوهرخواهره رودررو بشم و یک مساله ای باشه ( اونم همچین مساله ای ! ) که فقط من بدونم و اون!با اون مرده هم سعی میکردم روبه رو نشم! ولی در مورد شکایت ! باید بگم که شکایت نمیکردم!چون مردم ایران رو میشناسم و میدونم که علاوه بر رنج ِ بلایی که سرم اومده، باید رنج اتهاماتی هم که از طرف قاضی ، خواهرم ، حتی شوهرش و ...بهم وارد میشد ، تحمل میکردم.اگه جرم ِ آقاهه ثابت میشد ، چه بسا که رابطه ام با خواهرم رو از دست میدادم و اگه قاضی نظر میداد که خودم متهم بودم ، خوب مسلمه که چقدر دردناک بود برام. تازه باز هم خواهرم رو از دست میدادم!
2- در مقابل این سوال که بعد از کشته شدن آقاهه چه کار میکردم ! باید بگم چندان هم ناراحت نمیشدم! مشکلم ناموس و ... این حرفها نیست بلکه وقتی خودمو جای اون خانوم میذارم میبینم که چه تنفری نسبت به اون مرد پیدا میکنم.کسی که همچین عملی رو به زور انجام بده و کاملا به خاطر لذت خودش یک نفر رو تحت شکنجه و آزار جسمی و روحی قرار بده ، یه جنایتکاره و شاید از یک حیوون پست تر. حالا اون زن شوهر داشته باشه یا نداشته باشه به نظر من فرقی نمیکنه. در این شرایط ، فقط دلم برای خواهرم و بجه هاش که غصه دارن میسوخت ولی به خودم میگفتم اونا که نمیدونن شوهر و پدرشون چه حیوانی بود!مردی که به کسی تجاوز کرده پس منطقی اش اینه که به کسی که به زن یا دختر خودش تجاوز میکنه هم حق بده!!!!
در ضمن یه احتمال خیلی کم هم وجود داره که اصلا شوهره قاتل نباشه و راست بگه!
با اجازه ي صاحبخانه مي خواستم پيرو كامنت قبلي ام چند كلامي ديگر هم عرض كنم. بيشتر روي سخنم با كيانوش عزيز و ني لبك نازنين است.
يك سوال از ني لبك دارم: چرا عمدتا زنها قربانيان تجاوز جنسي هستند؟ به عنوان مثال در ماجراي آن زن پاكستاني( تا جايي كه يادم مي آيد قضيه سر انتقام گيري يك قوم و قبيله از قومي ديگربود.)به نظر شما چرا متجاوزان يكي از برادران يا حتي پدر خانواده را براي تجاوز برنگزيدند؟ همانطور كه مي دانيد تعداد متجاوزين زياد بوده ومسلما مساله قواي جسماني قرباني و امكان عدم تسلط به او منتفي ست.
فكر نمي كنيد فاجعه انگاري بيش از حد موضوع تجاوز از طرف زنان، مردان را براي ارتكاب اين شكل از آزار و اذيت جري تر كرده باشد؟ من اصولا با واژه ي «آزار جنسي» مشكل دارم! چرا كه براي من تنها و تنها چيزي در حد كتك خوردن و مورد ضرب و شتم قرار گرفتن است يعني در مقوله ي «آزار جسماني». وقتي مشخصا براي اين موضوع عنوان آزار جنسي را برمي گزينيم يعني آنرا از جنس خاصي ميدانيم، يعني برايش اهميت جداگانه و ويژه اي قائليم. سوال من اينست كه چرا؟
من مدتهاي مديديست كه به اين موضوع فكر مي كنم و به نتيجه اي رسيده ام كه مي خواهم اكنون آنرا در اين جا اعتراف كنم! واقعيت اين است كه اگرمن در موقعيت تجاوز جنسي قرار بگيرم، تنها كاري كه مي كنم اين است كه خودم را رها مي كنم و به جريان رابطه ي جنسي مي سپارم! و سعي مي كنم تا آنجا كه مي توانم من هم نهايت لذت را از رابطه ببرم! دست آخر هم تنها احساسي كه دارم اين است كه مردي از جسم من كام گرفت و من هم از او كام گرفتم! همين و بس! همه ي هويت و شخصيت ام هم سرجايش است! هويت و شخصيت و «روح من» (قابل توجه كيانوش عزيز) با ورود اجباري يا اختياري يك جسم خارجي به آلت تناسلي ام هيچگونه ارتباطي ندارد! هويت و شخصيت و روح من بستگي به دانش، آگاهي،اعتماد به نفس، تحصيلات بالا و موقعيت اجتماعي محكم و تثبيت شده ام دارد كه مسلما پيش و پس از ورود خواسته يا ناخواسته ي آن شي ء خارجي همچنان سرجايش باقي مي ماند!
سلام به همه
ببخشيد كه دير كردم...رفته بودم دنبال يك لقمه نان حلال!
اما من هنوز اصرار دارم كه مردان بيشتري در اين بحث شركت كنند و اميدوارم كه همه شما دوستان نازنيني كه اين همه با ظرافت و دقت زواياي اين مسئله را شكافتيد به هر طريقي كه ميدانيد نظرات مردان دور و بر خود را در اين باره جويا شويد و بدانيد.
به نظر من سكوت اكثريت قاطع مردان در اين باره بر ميگردد به ترديدي كه دارند.
واقعيت اين است كه اكثر آنها در كنه وجود خود سنتياند و اداي مدرنها را در ميآورند و اصولن تصور اينكه زنشان با باجناقشان سكس داشته است چنان برايشان آزار دهنده است كه ترجيح ميدهند اصلا اين لايه از ضمير ناخودآگاه را نشكافند.
بياعتنايي آنان به اين بحث...اگر خوب كاويده شود گوياتر از هر پاسخي ميتواند بيانگر عمق احساس "عدم تحمل" آنان باشد!!
با كمال تاسف متوجه شدم كه اين امر كاري به درجه مسلماني بلاگرهاي مرد ندارد.
مسئله ناموس بهتر است سرپوشيده بماند.
اما نظر خودم را بر خلاف قولي كه دادهام هنوز نمينويسم...
به جرات ميتوانم بگويم در طول دوره وبلاگ خوانيم چنين نظرياتچند وجهي و جالبي نخواندهام و مهمتر اينكه از هر وجهي كه ميبيني و ميخواني به نظرت منطقي ميآيد...يا بهتر بگويم...نسبتا منطقي ميآيد.
بسياري از اين نظريات در طول زمان نظر من هم بوده است و اكنون نيز تلفيقي از اين نظريات است...
من باز منتظر ميمانم و اميدوارم همه شما كه به اين بحث علاقه مند شدهايد ديگران را هم به اين بحث بخوانيد.
جالب است كه جز راوي عزيز كسي به اين بحث لينك نداده است...يا شايد هم داده و من خبر ندارم.
لطفا لينك بدهيد و بقيه را فرابخوانيد( مخصوصا آقايان را) تا قسمتي از اين تابو را بشكنيم.
باز هم سپاسگزارم
الهه عزیز
ازتوجه تان به نظراتم ممنونم.
صحبت من در باره "علل" تجاوز نیست بل که صحبت من تصمیم گیری در مورد"نتیجه" تجاوز هست.اما صرف نظر از اینکه "علت وقوع تجاوز چی هست آیا شما قبول دارید که وقوع رفتاری در حق یک انسان بدون تمایل او ناردست است یا نه؟ مایلم نقطه نظر شما در مورد "حق انتخاب" انسان را بدانم.
من به هیچ وجه تجاوز جنسی را از سایر تجاوزات به حریم فرد جدا نمی کنم.من موضوع را از زاویه حق انتخاب فرد نگاه میکنم و وقتی چنین انتخابی وجود نداره آن را به هر شکلی که رخ بده با آن مخالفت میکنم.حتما مطلعید که تجاوزاتی نیز از سوی زنان در مورد مردان روی میده که بر همان رویه از نظر من قابل قبول نیست.بسیاری از کودکان ،نوجوانان و جوانان پسر نیز مورد تجاوز قرار می گیرن.
آیا اگر شما را بدزدند و وارد یک شبکه روسپی گری بکنندتان باز حاضرید از روابط تان لذت ببرید و بپذیریدش؟و آیا
برای حق انتخاب خودتان ارزشی قائل هستید؟
اگر شما به رابطه جنسی در تمام اشکال آن به همین منوال می نگرید پس باید رابطه جنسی با فردی خاص یا در چهارچوب ازدواج براتون منتفی باشه.آنگاه چرا طبق پیغام قبلی تان می نویسید که:
« احساس من اين است كه به خاطر انواع و اقسام تعهدات عاطفي و اخلاقي و... چه...و چه.... نمي توانستم يه رابطه ي آرامشبخش با طرفم داشته باشم ولي احتمالا دريك حالت گيجي و منگي، بين خواستن و نخواستن، و با احساسي آكنده از انواع و اقسام حسهاي متناقض.... به رابطه «رضايت مي دادم»! اما مطمئنم كه من هم مثل شوهر خواهرم بلافاصله پس از آنكه هيجانات و عواطف هيستريكم فروكش مي كرد دچار عذاب وجدان مي شدم. اما براي پرهيز از تكرار ماجرا، راهي براي بريدن پاي شوهرخواهر به خانه ام مي جستم! به شوهرم هم (اگر آدم غيرتي اي بود) هرگز چيزي نمي گفتم. » ؟
پی نوشت:
بله ممکن هست که یکی از علل جری شدن مردان در تجاوز به زنان،فاجعه انگاری موضوع"تجاوز جنسی" باشه،اما اینکه زنان و مردانی که در ارتباط با زنان هستند حساسیت ویژه ای به تجاوز نشون میدن حس تاریخی مالکیت بر زنان هم می تونه باشه و پذیرش این تملک از سوی زنان هم می تونه باشه و دهها علت دیگر نیز به همچنین.
پی نوشت دوم:جدیت من در گفتگو آنهم به صورت کتبی امیدوارم شما را به شبهه عصبانیت یا جسارتی در نیفکنده باشد.
الـهه جـان شـما دو چـیز رو در نـظر نـمیـگیرید
1. مـمـکـن اسـت که اون طـرف مـقابل نـه تـنها رفـتاری از خـودش نشون نـده که بـخواد شـما رو هـم در لـذتی که میـگید ســهیم کـنه !!! بـلکه حـتی تـعمـد در عـذاب و آزار ِ طـرف شـما داشـته بـاشه !!
2.آدمـها باهـم فـرق دارنـد و هـرکـسی نـمیـتونه به ایـن جـریان هـمونـطور نگاه کـنه که شـما میـکـنید... خـیلی هـا بـر اثـر فـشارات ِ روحـی نـاشی از تـجاوز خـودکـشی میـکـنند...
sorry about the pinglish.
salaam
man yek marde mojaradam.
man chon nemitoonam kasi ro bokosham (na roohi va na jesmi tavanayisho nadaram) az oon shahr (ya hatta keshvar)miraftam va say mikardam roohe azordeye hamsaram va khodam ro tarmim konam. age too iran boodam ke aslan shekayat nemikardam, age kharej boodam shayad fekr mikardam behesh.
حالا يه كم كمديش كنيم.من با چند نفر صحبت كردم و هر كس نظری داشت.نظر يك خانوم جوان را كه كاملا برعكس همه ی نظرهاس نقل می كنم.داستان را گفتم تا رسيد به اونجا كه مرد داره شرح عشق سه سالشو می ده و می گه كه در خيال با اون بوده و ظاهرا با خانومش...
جيغش هواااااااااا رفت،برگشته می گه:_ ااااااااااا (با كسره) پس چرا از اين عاشقا واسه ما پيدا نمی شه؟؟؟؟؟؟!!!!!
موندم بخندم يا شاخ درارم،می گم می خواستم صد سال سياه پيدا نشه!
داستان كه به آخر رسيد با خونسردی گفت:خوب من به شوهرم كه نمی گفتم،به خواهرم هم نمی گفتم.با دادگاه هم كاري نداشتم.با خود اون مرد يه بار جلسه می ذاشتم و باهاش حرف می زدم و قانعش می كردم.
می گم خوب اونم نه می ذاشت و نه بر می داشت ،يه بار ديگه تجاوز می كرد.
می گه:خوب ديگه اون موقع تهديدش می كردم!!!
هاهاهاهاهاهاها ...............تركيدم از خنده از ظهری تا حالا.
الهه جان اگه ايدز داشت چی؟ و مدتی بعد فهميدی به اجبار محكوم به مرگی؟
ها ها ها...
هپاتیت بی یادتون نره!
به مطلب شما در بلاگ نیوز لینک داده شد.
به مطلب شما در بلاگ نیوز لینک داده شد.
با پیشینه ای که از اون مرد تعریف کردید من اصلا قبول ندارم که خود زن مقصر نبوده.بالاخره گوشه چشمی ..البته اطمینان دارم اون خانم دیگه نمیخواسته تا اینجا پیش بره..اما خب باید قبلا فکرشو میکرده.اون مرد هم که بیشتر از این زن مقصره باید مجازات میشده ولی نه اینطوری.اصلا گفتن این چیزها حتی به بهترین و صمیمی ترین مردها (شوهره) یعنی نابودی اون از نظر روحی.اون زن برای اینکه مسیولیتو از دوش خودش برداره این کارو کرده و این اشتباه ترین کار بوده.
سلام دوست عزیز.
وبلاگ من هم حاوی چنین بحث های جنجالی هست. ولی بحث تو خیلی جنجالیه. با اجازه تو عین مطلبت را تو وبلاگم آوردم تا دوستان من هم نظر بدن. بعد همه نظرات آنان را تو کامنتهای تو خواهم آورد.
ني لبك عزيز؛ اول خواهش مي كنم كامنت سوم مرا هم بخوانيد. فكر كنم بين شماره هاي 39 تا 46 بايد با شد. آن كه شما به آن اشاره كرده ايد كامنت دوم من است. مي بينيد كه اصل حرف من اين است كه (باز تكرار مي كنم) باز كردن يك كتگوري خاص براي آزارهاي جنسي جداي از آزارهاي جسمي ديگر و اينهمه بزرگنمايي آن، از نظرمن مردود است. من هم هيچ مخالفتي با نظر شما در مورد لزوم احترام گذاشتن به حق انتخاب افراد و تدوين و اجراي قوانين مدني انساني و منصفانه براي مجازات متجاوزين به حريم افراد (از هرجنس كه باشند، زن يا مرد و به هر شكلي كه رخ بدهد، تجاوز جنسي يا ضرب وشتم و...) ندارم.
كيانوش عزيز؛
1- من هم مي دانم كه شايد طرفم كاري كه خوشايند من باشد و سبب لذت بردن من از رابطه بشود را انجام ندهد اما دراين حالت باز هم مي گويم تنها صدمه اي كه ديده ام درست مانند وقتي است كه مرا مورد ضرب و شتم قرار داده باشند. نه چيزي فراتر از آن.
2- سوالي از شما دارم (به شما هم مثل ني لبك عزيز پيشنهاد مي كنم كامنت سوم مرا بخوانيد، براي جلوگيري از اطاله ي كلام آنرا اينجا نمي آورم) چرا بايد مورد تجاوز قرار گرفتن اينقدر آدمي را تحت فشار روحي قرار بدهد كه دست به خودكشي بزند؟ آيا كساني كه در اثر تجاوز اقدام به خودكشي مي كنند، اگر فقط مورد ضرب و شتم فرد متجاوز قرار گرفته بودند باز هم چنين مي كردند؟
الـهه جـان شـاید به هـمین خـاطر که رابـطه جـنـسی کار سـاده ای هـم نیـست !!؟؟؟
در حـالـت عـادی بـعـنوان یـک زن چـه شـرایـطی بـاید حـاکم بـاشه که زنـی بـخواد با مـردی رابـطه جـنـسی بـرقـرار کـنه ؟؟؟؟
بـجز ایـنکه بـایـد یک پـیـونـد عـاطـفی قــوی بـیـنشون بــرقـرار بـاشه ؟؟
امـا بـرای گـفـتگوی سـاده و دوسـتی و مـعاشرت که مـا به هـمچـین پـیوند ِ قــوی نـیاز نـداریم که... !! بـرای هـمین هـم از نـظر مـن ضــرب و شـتم بـا تـجاوز جـنـسی قـابل مـقایـسه نـیست...
مـسـئله پیـچیدگـی ِ رابـطه اسـت
امـیدورام تـونـسته بـاشم حـق
ِ مـطلـب (نـظرم) رو بـیان کـنم
الـهه جـان شـاید به هـمین خـاطر که رابـطه جـنـسی کار سـاده ای هـم نیـست !!؟؟؟
در حـالـت عـادی بـعـنوان یـک زن چـه شـرایـطی بـاید حـاکم بـاشه که زنـی بـخواد با مـردی رابـطه جـنـسی بـرقـرار کـنه ؟؟؟؟
بـجز ایـنکه بـایـد یک پـیـونـد عـاطـفی قــوی بـیـنشون بــرقـرار بـاشه ؟؟
امـا بـرای گـفـگوی سـآده و دوسـتی و مـعاشرت که مـا به هـمچـین پـیوند ِ قــوی نـیاز نـداریم که... !! بـرای هـمین هـم از نـظر مـن ضــرب و شـتم بـا تـجاوز جـنـسی قـابل مـقایـسه نـیست...
مـسـئله پیـچیدگـی ِ رابـطه اسـت
امـیدورام تـونـسته بـاشم حـق
ِ مـطلـب (نـظرم) رو بـیان کـنم
الهه خانوم!
ممکنه آدرستونو به من بدهید؟!!!
سلام...
راستش جواب به این سوال خیلی سخته...
اما..همچین اتفقایی چند وقت پیش و در همون جنوب کشور برای خانمی اتفاق افتاد...با این تفاوت که مرد ,دوست شوهر خانم بود... این خانم برای دفاع از خودش مجبور شد با چاقو چند ضربه به مرد بزنه اما در اخر...این خانوم به خاطر قتل به اعدام محکوم شد...گرچه بعد از چند سال زندان بودن بلاخره پیروز شد اما چند سال از بهترین سال های جوانیش....
اگه به نتیجه رسیدم حتما به سوالتون جواب میدم
شاد باشید
اين داستان زائيده افكار مغشوش نويسنده است و شايد هم داستاني برای جلب خواننده و ديگر هيچ.
به نظر من قربانی اصلی این حادثه زن مورد تجاوز قرار گرفته است. هرچند کاری که او کرد، یعنی صحبت با شوهرش، با توجه به شناختی که از او و دیگر مردها داشت، کاری عقلانی نبود. شوهر زن باید، به دلیل قتلی که انجام داده، مجازات شود و شوهرخواهر هم در صورت زنده ماندن باید به دادگاه کشیده می شد. تمام اتفاقات ناگوار ناشی از کم خردی دو مرد بازیگر ماجرا و ناآگاهی زن ماجرا از حقوق خود است. به نظر من حالا زن ماجرا باید اتفاق افتاده را برای مراجع قضایی روشن کند...
سلام دریابان عزیز
نظر شما برای من بسیار جالب و قابل تحسین هست.آیا شما می تونید نظرتونو راجع به "ناموس" و "غیرت" از دیدگاه خودتون بنویسید؟
به نظر شما چرا اکثر زنان سکوت را به عنوان راه حل معضل بوجود آمده پیشنهاد میکنند؟
من از تیسی (یارم که ایرانی نیست) پرسیدم و او میگه که این خیلی سوال سختیه ولی حداقل با همسرم خشونت نمی کردم و به خواهر زنم جریان رو میگفتم و نظر او رو میپرسیدم. ولی اگر قرار است که باجناقم رو اعدام کنند احتمالا به پلیس چیزی نمیگفتیم و با زنم از ان شهر به جای دوری کوچ میکردیم.
این هم از نظز این حاج آقای کانادایی ما.
گوشزد جان
من خیلی روی این مساله فکر کردم و تصمیم گرفتم قبل از خواندن نظر دیگران نظرم را بنویسم که تحت تاثیر فرضا یک تصمیم منطقی تر که اینجا ممکن است بخوانم/ قرار نگرفته باشم.
اگر شرایط کاملا این باشد/ طرف شوهر خواهر عزیزی بوده که جز خوبی به من نکرده. بعد از کار زشتش اظهار پشیمانی کرده و بعد هم اگر کارش علنی بشود/ مجازاتی که در انتظارش خواهد بود مناسب با جرمش نیست (در کشور بی قانون ما).
من کلا اگر این مورد خاص برایم پیش بیاید هر چقدر هم صدمهء روحی بخورم/ صادقانه بگویم که فکر نمیکنم که ارکان عرش خدا به لرزه افتاد و یا اینکه حیثیتم را به کلی از دست دادم. احتمالا بعد از گریه زاریهای اولیه مینشینم فکر میکنم که این مساله به من مربوط است و خواهرم و شوهرش. موضوع را با خواهرم مطرح میکنم و تصمیم دربارهء ادامهءزندگی اش را به عهدهء خودش میگذارم. روابطم را با خواهرشوهرم قطع میکنم و به شوهرم هم حتما حتما چیزی نخواهم گفت.
شاید به نظر بعضی ها مسخره بیاید و بگویند منفعل هستم/ اما من بنا به اعتقاداتم به مجازات اخروی ایمان دارم و این هم شاید کمکی باشد که بتوانم راحت تر با ستمی که به من شده و به دلایل متعدد نتوانسته ام برای احقاق حقم اقدام کنم/ کنار بیایم.
البته باز هم میگویم که نظرات را خواهم خواند و شاید راه حل دیگری به نظرم منطقی تر و بهتر بیاید. اگر اینطور بود/ باز هم برایت مینویسم.
agha gooshzad: man khli az in harfaye shoma taajob kardam, ingar ke marde modern hatman bayad bi-ourze ham bashe. agar bi ragi, age bi ehterami bekhod, age razalet moderniyate, man tarjih midam ke beram v ba Mollah Omar basham. shoma ba in harfaton, ensan ra hata payen tar az heyvanat garar dadid. واقعيت اين است كه اكثر آنها در كنه وجود خود سنتياند و اداي مدرنها را در ميآورند و اصولن تصور اينكه زنشان با باجناقشان سكس داشته است چنان برايشان آزار دهنده است كه ترجيح ميدهند اصلا اين لايه از ضمير ناخودآگاه را نشكافند
گوشزد من همین الان به این نوشته ات لینک میدم.
سعی میکنم با شوشو هم این قضیه رو مطرح کنم ببینم نظرش چیه.
گوشزد جان
نظرها را خواندم. یعنی اگر حقیقتش را بخواهی، تقریبا خواندم. بسکه زیادند! نتیجه ای که گرفتم این است که شاید باید به شوهرم هم بگویم. قانعش کنم که عکس العمل شدید نشان ندهد و امیدوار باشم که از این خانم داستان شما در این امر موفق تر باشم. اما اینکه شکایت نکنم را هنوز هم به نظرم راه بهتری است. به قول یکی از دوستان برای اینکه پیچیدگی مساله برایمان کمتر شود، به جای تجاوز تصور کنیم شوهر خواهر تا به حال متین مان در لحظه ای از خود بیخبری مضروبمان کرده.... اما نه... قیاسم برای خودم برعکس کار کرد. چون در آنصورت مساله آنقدر برای خواهرم حیاتی نبود، و احتمالا کار را سخت تر میگرفتم.
قبول دارم که لطمه ای که به من وارد شده، خیلی عمیق است و زخم آن ماندگار، اما چون راجع به خودم صحبت میکنم، فکر میکنم بخاطر بافت شخصیتی ام بتوانم از این مخمصه در انتها سالم بیرون بیایم.
البته این را هم اضافه کنم که خواندن نظر تکان دهنده’ غریبه ثابت میکند که مساله خیلی پیچیده تر از اینی است که اینجا بنشینیم و خودمان را در این وضعیت اسف بار تصور کنیم و برایش چاره بیندیشیم. از صمیم دلم امیدوارم این خواننده’ عزیز به آرامش فکری دست پیدا کند.
راستی... یک سوال خیلی مهم دیگر برای من این است که اگر جای این زن بودم، با شوهر قاتلم چه میکردم؟ آیا حاضر بودم با یک آدمکش زندگی کنم؟
با اینکه دلم میخواهد سرم را توی برف فرو کنم و به این مساله اصلا فکر نکنم، اما میدانم که پاسخم نه خواهد بود.
1- به نظر من اولا که توی این بحثها قضاوت در مورد کار اون اشخاص و یا عکس العمل ما در اون شرایط کمی قاطی شده. شرایط خیلی مهمه که میتونه بسیار متفاوت باشه.
2- اگه من بودم اول سعی میکردم به همسرم دلداری بدم و بعد در شرایط آرامتر در موردش فکر و تصمیم گیری کنیم. احتمالا نظر من در مورد برخورد قانونی منفی بود (در ایران!)
3- اگر من هم در اون جمع دوستانتون بودم جواب بدتری ممکن بود بهت بدم! چون به نظر من اصلا جای مناسبی نبوده
يك سوال
با همه تلاش و كوشش و خواهش و التماسمن و شما نميتوانيم مردان را وارد بحث كنين آن وقت چگونه انتظار داريد كه در صورتي كه چنين اتفاقي براي شما بيفتد آنها منطقي باقي بمانند و راه درست را پيدا و عمل كنند؟
يك سوال ديگر...اگر مردي...شوهر خواهرتان، برادر شوهرتان، پسر عمو يا خالهتان...در حالي كه شما ازدواج كردهايد عاشق شما شود...به زبان نياورد ولي شيفتگي ، محبت، فداكاري و تمنا از چشمان و وجودش زبانه بكشد و در عين حال هرگز پا را از دايره نجابت بيرون نگذارد...مزاحمت ايجاد نكند ولي آنچنان عاشق باشد كه برايتان همه كاري بكند و شما بدانيد كه چرا او اين همه لطف به شما دارد...شما چه خواهيد كرد؟
زندگي، از بيست تا چهل يا پنجاه سالگي سرشار است از اين اتفاقات و بهتر است راجع به آن فكر كنيم...به خصوص آقايان!
آدم جان!
مهمانيهاي دوستانه ما گهگاه با اين بحثها يا بحثهاي مشابه جريان مييابد و از اين نظر يك امر غير معمول نيست ولي طفره رفتن آقايان از فكر كردن به اين موضوع و ابراز نظر راجع به آن نوعي خود فريبي است.
ما چيزي را كه سبب سلب آرامش رواني و پيوستگي روحيمان شود عمدا به خودآگاه نميآوريم.
من درقسمت پيامگير فقط128 پيام را مي بينم در حاليكه صفحه ي اصلي 141 پيام را نشان مي دهد بنابراين اگر كيانوش يا ني لبك برايم پيامي گذاشته اند متاسفانه نمي توانم آنرا ببينم.
كيانوش عزيز من منظور شما را كاملا مي فهمم. اما بايد بگويم كه ديدگاه من نسبت به مقوله ي سكس ظاهرا قدري با ديدگاه شما متفاوت است. اين كه مي گويم ظاهرا براي اين است كه شايد شماهم چون من مي انديشيد اما نا خواسته يكي از حجابهاي ضمير ناخودآگاهتان را هنوز برنداشته ايد. قرار بود كه اينجا هر كسي صادقانه و پس از مراجعه به لايه هاي دروني ضمير ناخودآگاهش حرف بزند. من هم تلاشم را تا حد امكان براي حصول اين مقصود مي كنم. پاسخي كه مي دهم شايد قابل توجه ني لبك عزيز هم باشد (با توجه به سوالي كه از من كرده بود). واقعيت اين است كه براي من سكس رفتاريست سهل و ممتنع! تحت شرايطي برايم بسيار ساده و پيش پا افتاده و كم اهميت است، در حد يك لذت صرف فيزيكي.مثلا مانند لذتي كه از خوردن يك غذاي لذيذ و خوشمزه حاصل مي شود. و تحت شرايطي هم رابطه ايست بسيار عميق و پيچيده كه نه فقط جسم كه همه ي روح وروان و وجود مرا درگير خود مي كند. زماني برايم رابطه اي مهم و پيچيده است كه طرفم «معشوق» من باشد. يعني فردي كه من با او پيوند عاطفي عميقي دارم. در چنين شرايطي سكس آنقدر براي من رفتاري ظريف، حساس و مهم است كه شايد حتي كوچكترين حركت نامتعارف يا نامطلوب او اثرات عميق عاطفي در من ايجاد كند. اما همانطور كه مي دانيد رابطه ي جنسي با معشوق تنها شكلي ازسكس نيست كه ما آدمها آنرا در زندگي خود تجربه مي كنيم. حتما شما هم خوانده يا شنيده ايد كه آمارها نشان مي دهد حدود 97 درصد مردان و 70يا 80 درصد زنان حتي با وجود داشتن پارتنر در طول زندگي خود بارها اقدام به خود ارضايي مي كنند. خود ارضايي گونه اي از رابطه ي جنسي است كه در آن هيچگونه بده بستان عاطفي صورت نمي گيرد. هر چه هست فقط در ذهن و ضمير فرد است كه مي گذرد. بنابراين چيزي حدود 90% ما آدمها گاهي اوقات سكس را نه براي ارضاي نيازهاي عاطفي كه صرفا به عنوان يك لذت فيزيكي خالص به كار مي بريم! البته من معتقدم حتي زوج هايي هم كه ديگر پيوند عاطفي خاصي باهم ندارند اما همچنان رابطه ي جنسي با يكديگر را ادامه مي دهند، درواقع اين رابطه ي آنها نيز شكلي از خودارضاييست. مخلص كلام اين كه: وقتي من اين توانايي را دارم كه دريك رابطه ي جنسي روح و روانم را درگير نكنم چرا از اين توانايي براي محافظت از روح و روان خودم براي شرايط اضطراري و پيش بيني نشده اي كه ممكن است در زندگي ام رخ دهد استفاده نكنم؟
دكتر گوشزد عزيز؛
مي دانم كه اين صحبتهاي من به گونه اي خلط مطلب است و اگرچه به لحاظ ماهوي با موضوع پست شما درارتباط است اما به لحاظ ظاهري خير! بنابراين اگر مايل نيستيد اين صحبتها ادامه پيدا كند ندايي بدهيد تا ديگر ادامه ندهم.
من درقسمت پيامگير فقط128 پيام را مي بينم در حاليكه صفحه ي اصلي 141 پيام را نشان مي دهد بنابراين اگر كيانوش يا ني لبك برايم پيامي گذاشته اند متاسفانه نمي توانم آنرا ببينم.
كيانوش عزيز من منظور شما را كاملا مي فهمم. اما بايد بگويم كه ديدگاه من نسبت به مقوله ي سكس ظاهرا قدري با ديدگاه شما متفاوت است. اين كه مي گويم ظاهرا براي اين است كه شايد شماهم چون من مي انديشيد اما نا خواسته يكي از حجابهاي ضمير ناخودآگاهتان را هنوز برنداشته ايد. قرار بود كه اينجا هر كسي صادقانه و پس از مراجعه به لايه هاي دروني ضمير ناخودآگاهش حرف بزند. من هم تلاشم را تا حد امكان براي حصول اين مقصود مي كنم. پاسخي كه مي دهم شايد قابل توجه ني لبك عزيز هم باشد (با توجه به سوالي كه از من كرده بود). واقعيت اين است كه براي من سكس رفتاريست سهل و ممتنع! تحت شرايطي برايم بسيار ساده و پيش پا افتاده و كم اهميت است، در حد يك لذت صرف فيزيكي.مثلا مانند لذتي كه از خوردن يك غذاي لذيذ و خوشمزه حاصل مي شود. و تحت شرايطي هم رابطه ايست بسيار عميق و پيچيده كه نه فقط جسم كه همه ي روح وروان و وجود مرا درگير خود مي كند. زماني برايم رابطه اي مهم و پيچيده است كه طرفم «معشوق» من باشد. يعني فردي كه من با او پيوند عاطفي عميقي دارم. در چنين شرايطي سكس آنقدر براي من رفتاري ظريف، حساس و مهم است كه شايد حتي كوچكترين حركت نامتعارف يا نامطلوب او اثرات عميق عاطفي در من ايجاد كند. اما همانطور كه مي دانيد رابطه ي جنسي با معشوق تنها شكلي ازسكس نيست كه ما آدمها آنرا در زندگي خود تجربه مي كنيم. حتما شما هم خوانده يا شنيده ايد كه آمارها نشان مي دهد حدود 97 درصد مردان و 70يا 80 درصد زنان حتي با وجود داشتن پارتنر در طول زندگي خود بارها اقدام به خود ارضايي مي كنند. خود ارضايي گونه اي از رابطه ي جنسي است كه در آن هيچگونه بده بستان عاطفي صورت نمي گيرد. هر چه هست فقط در ذهن و ضمير فرد است كه مي گذرد. بنابراين چيزي حدود 90% ما آدمها گاهي اوقات سكس را نه براي ارضاي نيازهاي عاطفي كه صرفا به عنوان يك لذت فيزيكي خالص به كار مي بريم! البته من معتقدم حتي زوج هايي هم كه ديگر پيوند عاطفي خاصي باهم ندارند اما همچنان رابطه ي جنسي با يكديگر را ادامه مي دهند، درواقع اين رابطه ي آنها نيز شكلي از خودارضاييست. مخلص كلام اين كه: وقتي من اين توانايي را دارم كه دريك رابطه ي جنسي روح و روانم را درگير نكنم چرا از اين توانايي براي محافظت از روح و روان خودم براي شرايط اضطراري و پيش بيني نشده اي كه ممكن است در زندگي ام رخ دهد استفاده نكنم؟
دكتر گوشزد عزيز؛
مي دانم كه اين صحبتهاي من به گونه اي خلط مطلب است و اگرچه به لحاظ ماهوي با موضوع پست شما درارتباط است اما به لحاظ ظاهري خير! بنابراين اگر مايل نيستيد اين صحبتها ادامه پيدا كند ندايي بدهيد تا ديگر ادامه ندهم.
همینجوری رد میشدم به وبلاگ شما و این مطلب عجیب برخوردم. البته عجیب از این نظر که خواننده را در معرض سئوال سختی قرار دادید. سعی کردم نظرات دیگران را هم بخوانم و فکر میکنم حدود ده درصد نظرات دوستان را هم خواندم. پاسخ دادن به این سئوال واقعاً سخت است. چون نمیتوان به راحتی خود را در وضعیت یک قربانی یا یک مصیبت زده تصور کرد. کمی سعی کردم حس بگیرم و خودم را گوش شیطان کر در چنین وضعیت فجیعی تصور کنم. خوب اگر این ماجرا را بتوان باور کرد و مورد شک قرار نگیرد آن وقت آن زن بیچاره از جانب شوهرش نباید مجازات شود چون که حقیقتاً در مورد مسئله ی زنا بی تقصیر است. آن مرد زناکار هم هر که باشد مفسد است و باید مجازات شود و فرقی هم نمیکند که دولت مجازات کند یا مردم. به نظرم همین کاری که این فرد کرده است کار خوبی است چون حد شرعی را اجرا کرده بدون این که هزینه ی اخلاقی و اجتماعی دیگری در جامعه ایجاد کند.
پس تا اینجای کار اگر من هم خدای ناکرده جای آن آقا بودم همین کار را میکردم یعنی مرد زناکار را سر به نیست میکردم. اما در مورد آن زن ناشی که سالها در کنار یک مرد نامحرم زندگی کرده و آن چنان به او نزدیک شده که آتش شهوت را در او برانگیخته است باید عرض کنم که همسری لایق و شایسته نیست. زن باید مواظب نگاهها و چشم چرانی های دیگران به خصوص مردان فامیل باشد. اگر زنی از سر شیطنت یا به خاطر جهالتش موجبات تحریک مردان دیگر را در فامیل و اطرافیان ایجاد کند و آتش این فتنه ها را روشن کند نیز باید خود را مقصر بداند.
خدا چنین روزی برای هیچکس نیاورد.
گوشزد جان، باورش سخته اما حتی تو جهان بينی قشر جوان مردم ما زن بيشتر مال محسوب می شه تا آدم، و زن تجاوز شده مال خش برداشته شده است نه يک روان تخريب شده و انسان بی حرمتی ديده.
اينو الان که سی سالمه می دونم اما بيست سالم که بود نمی دونستم. بنابراين اگه جای اون خانم بيست ساله بودم همون اشتباهی رو می کردم که اون مرتکب شد و دقيقا همينطوری هم چوبش رو می خوردم. اما اگه الان بود، نه نمی گفتم و از راههايی که بلدم زخم روحم رو سعی می کردم در تنهايی درمان کنم و پای شوهرخواهر هم بی سر و صدا از خونه ام ببرم.
همين.
در ضمن دلم برات تنگ شده بود. اميدوارم که سرحال و خوش باشی.
سلام.
آقا اين اولين باره که من اينجا اومدم. با لينک يکي از دوستان که خواسته بود آقايون نظر بدن .
عجب بحث جالبي هم هست . ولي خوب من يک مرد (فکر کنم ) مجردم . نظر بدم يا نه ؟ يعني مجردا هم بازي هستن با اينجا فقط مال آدم بزرگاست ؟
الـهه عـزیز
متـوجه مـنظورت شــدم... ایـن تـفاوتی که در عـقایـد پیدا میـشن به عـلت گـوناگونی مـاآدمـهاسـت...!!
مـن اصـلن بـد نـمیـدونـم که شـما ایـن قـدرت رو داری که وقـتی لازم بـود بـه رابـطه جـنسـی بـچـشم یک رابـطه فــیزیکـی سـاده نگاه کـنی ولــی... خـود مـن همچین تـوانـائی رو نـدارم... در نـتیجه دیدم بـا شــما مـتفاوت است
من اگه جای این خانوم و در شرایط محیطی و فرهنگی این زن بودم.
1- به شوهرم نمی گفتم که به من اون یارو به من تجاوز کرده فقط می گفتم که نظر بد به من داره همراه با پیازه داغ فراوون.
2- وقتی هم که شوهرم ترتیب اون یارو رو داد اصلا احساس عذاب وجدان نمی کردم. خیلی خوشحال می شدم. با مردن این مرد جامعه از شر فرد نفرت انگیزی خلاص می شود. مردی که معلوم نیست که فردا ایا به دختر خودش هم رحم خواهد کرد یا نه؟
مطمئنا خواهرم هم از نداشتن چنین شوهری و بچه هایش هم از نداشتن چنین پدری که هر روز باعث ابروریزی میشود خوشحال تر خواهند بود.
الهه جان چقدر كار مرا راحت كردي با اين استدلال منطقي و سنجيدهات و در عين حال جدا كردن عواطف از اعمال!
در ضمن ني لبك جان...
فيلم را ديدم و خيلي لذت بردم...
از معرفيت ممنونم.
راجع به پست جديد هم فعلا منصرف شدم به دلايلي اما نظر خودم را به زودي خواهم نوشت.
راستش منتظرم دو سه نفر از آقايان خارجي نظرشان را بدهند و بعد من نظرم را بنويسم.
بابا ملیشه دکتر جان به خدا. پرینت هم گرفتم که بشینم براش ترجمه کنم ولی یه ریز هر دومون سرفه میکنیم و جوناش نبوده، عجب دکتر ظالمی هستی به خدا ها! :)
سلام وقتی سوالتون رو مطرح کردید میدونستم که آقایون پاسخ درستی به این سوال نمیدن. البته وقت نکردم کامنتها رو بخونم ولی میدونم که تو اینجور مواقع خانومها راحت تر اظهار نظر میکنن. باحتمال قوی اگر از شوهرم بپرسم اونهم جوابی نداره و یه تیکه ایی میپرونه چون فکر میکنه که هیچوقت چنین اتفاقی براش نمیافته تا بخواد تصمیمی بگیره . من بعنوان یک زن فکر میکنم که اون خانم نباید موضوع رو با اول با شوهرش در میون میذاشت ولی حتما باید شکایت میکرد و تحت معاینه قرار میگرفت تا ثابت کنه که بهش تجاوز شده. ولی کلا موقعیت خیلی سختیه . فکر میکنم که هر زنی بتونه قبل از گفتن چنین جریانی عکس العمل شوهرش رو تخمین بزنه . شوهر من اینقدر عصبی و غیرتی نیست که بره و سر طرف رو بکنه زیر آب .و مطمئنم که من روهمراهی میکردتا از دست طرف شکایت کنیم. امیدوارم که آقایون بیشتر تو این بحث شرکت کنن. سبز باشید.
در فرهنگ ما همیشه جای قربانی با جانی عوض میشود. به نظر من آن خانم قربانی یک جنایت هست و باید خیلی مراقبش بود.گشتن متجاور را هم درست نمیدانم.درفرهنگ ما انتقام مورد تحسین هست !!آرزوی این را دارم که تلاش کنیم حمایتگر قربانیان باشیم .
گوشزد جان،
به مطلبت لينک دادم و يک پيشنهاد هم کردم، مبني بر اينکه: قبل از نوشتن هر نظر، هرکس ابتدا تعريفي از ناموس و غيرت و هويت و برباد رفتن آنها، ارائه دهد، شايد به تعاريفي واحد رسيديم.
سلام الهه عزیز
با آنچه که نوشته اید موافقم،گرچه من از منظر فلسفی یا روانشناسانه و کلا دیگر ابعاد موضوع ، وارد قضیه نشده ام بل که تماما از منظر حقوقی به این بحث پرداخته ام و چه خوب که هر کسی از بعدی به قضیه بپردازه.به هر حال از نظر من "سکس" با "تجاوز" جز در جسمانی بودنشان هیچ وجه اشتراکی ندارند.
می نویسید که:
«وقتي من اين توانايي را دارم كه دريك رابطه ي جنسي روح و روانم را درگير نكنم چرا از اين توانايي براي محافظت از روح و روان خودم براي شرايط اضطراري و پيش بيني نشده اي كه ممكن است در زندگي ام رخ دهد استفاده نكنم؟»
شاید در مواقعی استثنایی چون همین تجاوز بشه راهکار شما رو دارای کارکردی به نفع روان انسان(با برابر قرار دادن رابطه جنسی در ردیف مثلا کتک خوردن) دانست اما فقط و فقط تحت شرایط استثنایی به نظر من.
چرا که انسان فقط جسم محض یا عواطف محض یا منطق محض نیست که کنار گذاشتن مداوم یکی از این اجزا باعث حسی از تمامیت در او بشه.
سلام اولين باريه كه با وبلاگتون آشنا شدم. به من هم تجاوز شده اما نه از يك مرد.از يك زن.من مادر سه تا بچه ام و شوهری كه با همه خصلتهای بد و خوبش دوستش دارم.زنی به اسم عشق می خواد مالك قلب شوهر من باشه.اگه تو ايران زندگی می كردم اسمش می شد هوو اما اينجا هزار جور دليل اينور و اونور آورده كه ثابت كنه من بايد فكر زندگی كردنو از سرم بيرون كنم.قلبم يك گلوله آتيشه.خيانت شوهرم و تجاوزی كه اون زن به من و زندگی من كرده داره فلجم می كنه.
جواب اين سوال با مسائل بسيار متفاوتی رابطه پيدا ميکنه. عكس العملی هم كه کسی نشون ميده همينطور. ممکنه من ته دلم بخواد طرف رو بکشم، تيکه پاره کنم و ... اما عملن مجبور باشم سکوت پيشه كنم. وضع جامعه ايران طوريه كه در اينجور مواقع آدم چاره ا ی جز سكوت نداره. اين مثل رو حتمن شنيدی که ميگن يک زن اگر سالم باشه تو سرباز خونه هم بره سالم بيرون مياد. اين طرز فکر غالب بر اجتماع ماست. حتی بسياری از آقايان «روشنفکر» ما اگه چنين بلايی سر خانمشون بياد اول میپرسن چه كردی که اون به خودش اين اجازه رو داد. يك مورد خيلی ساده: خانمی تو ايران وجود نداره که در خيابون به نحوی بهش دست درازی نشده باشه (وحشتناکه نه؟) من خودم بارها تجربه گردم اعتراض كه ميكنی نگاه های سرزنش بار متوجه تو ميشن نه اون مرد.از قانون هم که حرف نميزنم. در اروپا حتی اگر مرد به همسرش تجاوز کنه جرم محسوب ميشه در حالی که در قانون ما زن بايد تمکين کنه حتی اگر نخواد. من دانشجوی پزشكی رو ميشناسم كه بهش تجاوز شد و کشته شد و به خاطر «حرمت جامعه پزشکي» موضوع پيگيری نشد .درد ناکه. اين يک بعدش. و اما مسئله خانوادگی جريان ، من در اروپا زندگی ميکنم اينجا آدم راحت تر ميتونه تصميم بگيره چون قانون حمايت ميكنه و اون وابستگی به مرد به عنوان حامی و نان آور اينجا وجود نداره. من اگر بودم جريان رو باز و در خانواده مطرح ميکردم. بدون پنهان كاری. و اگر ادامه دار ميشد جريان، طبيعتن قانون. اما تو ايران چه ميشه رد؟
فکر می کنم به اولین کسی که می گفتم همسر فعلاً نداشته ام خواهد بود.. مسلماً با کسی زندگی را شروع می کنم که اعتماد و درک متقابل وجود داشته باشه و منو به باد کتک نگیره و کمک کنه تا روح زخمی ام التیام پیدا کنه. چون فکر می کنم درد روحی تجاوز خیلی بیشتر از درد جسمیش باشه و اثرش تا مدتها باقی می مونه.
بعد هم با خانواده ام مطرح می کردم و فکر می کنم بدون کشت و کشتار اون فرد را از خانواده ترد می کردیم. اون آدم به خواهرم خیانت کرده و اگه من جای خواهرم بودم راضی به زندگی با چنین آدمی نمی شدم و ازش جدا می شدم.
با آخرین نظر الهه’ عزیز کاملا موافقم. آنجایی که گفته بودم این مساله را آخر دنیا نمیدانم برای خودم، حرفی را الهه زد در نظر داشتم بدون اینکه بتوانم اینقدر زیبا و منطقی بیانش کنم.
نظر همسر من اينه كه بلافاصله به قانون مراجعه می كرده تا آثار تجاوز ثبت بشه و اون مرد مجازات بشه چون مردی كه متجاوزه اولين بارش نيست و آخرين بارش هم نخواهد بود و برای جامعه خطرناكه.می گم قانون ايران سنگساره.می گه از كجا معلوم به زنهای بعدی كه تجاوز كرد خودكشی نكردن؟ از كجا معلوم به دختراش تجاوز نكرد؟ اينطوری با اين سكوت مسئول تجاوزات بعدی خواهی بود.با من هم كه زندگيشو ادامه می داد و اگر ذره ای نمی تونست دركم كنه خودم طلاقش می دادم .
گوشزد خان در شهر... دوران جنگ رئيس بنياد شهيد به خانومی كرمانشاهی كه شوهرش سرهنگی كشته شده در جنگ بود؛شديدا گير داده بوده.كه تو بيا و صيغه ی من شو!
اولين بار اين زن شديدا بهش بر می خوره و می گه:شوهر من سرهنگ بود نه يه آخوند بو گندو!حرف دهنتو بفهم.آخونده هم می گه من خونه بزرگتر دادم به تو،تلفن دادم،امكانات بيشتر دادم و...
شب و روز مزاحمتهای اون برای زن باعث می شه همراه سه برادرش نقشه قتل اون را بچينن.
از طبقه ی سوم به زيرزمين زنگی را سيم می كشن.برادرها در زيرزمين و زن طبقه ي سوم.ساعت ده شب به بعد كه بچه ها خوابن قرار ملاقات می شه.
مرد به اتاق خواب مياد و دونه دونه اول عمامه،بعد عبا و... را از تنش در مياره.در لحظه ای كه كامل برهنه می شه زن با تيغ موكت بری عضوی از اون را می بره.برادرا می بينن از زنگ خبری نشد.ميان بالا و می بينن بله!!!!!!!
دورش پتو می پيچن.
زن سوار ماشينش می كنه و می ره خونه حاجاقا.خانومش مياد.می گه با حاجاقا كار داشتم.می گه با پاسدارها جلسه دارن.زن خونش به جوش مياد و صندوق عقب را بالا می زنه و می گه اينه جلسه اش؟!
خلاصه خانومش در يك شوك وحشتناك می گه دستت درد نكنه.خوب كردی و ...
خلاصه تو شهر و چهارصد دستگاه و... پيچوندن كه حاجاقا شهيد شد.حتی درجه دارها و ارتشی ها هم همينطور تو جبهه می شنون تا وقتی كه ميان و از همسراشون واقعيتو می فهمن.
قتل بين ٤ نفر تقسيم شد و برادرها هم ادعا كردن ٤ تايی اينكارو كردن برای حفظ ناموسشون.
زن بعد از ٦ ماه آزاد شد و همسر برادرشوهرش شد كه مقيم آمريكا بود و با بچه ها به آمريكا مهاجرت كردن.
نكته اخلاقی:
خانمها شومبول مرد متجاوز را با تيغ موكت بری ببريد تا به نشانه نجابت و قهرمانی مدال اقامت آمريكا نصيبتان شود و با وجود سه فرزند همسر مردی جوان و خوش تيپ و بدون فرزند شويد.
من اگه جای اون خانم بودم و چنین بلائی به سرم می اومد به هیچکس نمی گفتم بخاطر اینکه شوهرم اگه چنین موضوعی رو بشنوه اون شوهر خواهر رو می کشه و در هر صورت دلش می شکنه و زندگیش با من مسموم میشه,ولی خودم یواشكی می کشتمش:)
من هیچوقت باعث نمیشدم که با گفتن این قضیه خواهرم و فرزندانش بدون پشت و پناه بشوند، در نتیجه به هیچکس نمیگفتم.
...
من این حالت را(نه تجاوز بلکه ...) تجربه کردم ولی هنوز پس از 20 سال کسی این جریان را نمیدونه...
من این پست و نظرات راجع به اونو کاملاً دنبال می کنم. اله جان خیلی خیلی قشنگ (بخصوص در نظر آخرشون) بحث درجه اهمیت تجاوز رو تشریح کردن. اما یه سری چیزا برام خیلی جالب و بعضاً تاسف برانگیزه:
1- چرا بازم خیلی ها فکر می کنن لابد مشکل از خود زن بوده؟ (حتی کسانی که به نسبت نظرات روشنفکرانه تری داشتن و حتی خانمها) با وجود اینکه نویسنده برداشتشو از ملاقات با اون خانوم و حرفاش اینطور تشریح کرده که موضوع تجاوز بوده بازم بعضی از دوستان به هر شکل می خوان اون زن رو متهم کنند (مثلاً تجاوز در چند دقیقه امکان نداره، حتمااگه نمی خواست مقاومت می کرد، چطور این سه سال نفهمید؟ و اینجور حرفها). درحالیکه اینها کلماتی هستن که نویسنده در تایید تجاوز بودن موضوع استفاده کرده و کیفیت موضوع لزوماً این چند جمله نیست. مهم پیش فرض تجاوزه که توسط نویسنده تایید شده. اما بعضی از دوستان می خوان به هر نحوی ثابت کنن که اینطورام نبود! و بدتر از اون بعضی دیگه می گن مشکل از این زن تتوی این سه سال بوده که شوهر خواهر بهش علاقمند شده! پس پیش فرض گناهکار بودن زن در هر شرایطی و منشا فساد بودن اون در ذهن بعضی دوستان به شدت وجود داره!
2- برام جالبه که ما زنها این حق رو برای خودمون قائل نیستیم که باید از طرف شریکمون درک بشیم. حاضریم با پنهانکاری و به هر طریق ممکن رابطه رو حفظ کنیم. اما هیچ کس فکر کرده تجاوز جسمی در یک مقطع خاص بیشتر به یک رابطه لطمه می زنه یا این پنهانکاری که ما حاضریم با توجیهاتی مثل آزار ندیدن و خرد نشدن همسر و... بهش تن بدیم؟ از نظر من این هم حق منه که از طرف شریکم کاملاً و در هر شرایط بحرانی درک بشم و هم حق اونه که از موضوعی (که اینقدر از نظر خیلی ها مهم و پررنگه) اطلاع داشته باشه و با پنهان کاری روبرو نشه.
3- نکته جالب دیگه هم اینه که دوستان از رفتار این فرد که یک فرایند سه ساله (وشاید تحت فشار شدید) بوده اینطور نتیجه می گیرن که این فرد یک بیمار جنسی (از نوع شدیدش، چون به هر حال تجاوز یک یماری جنسیه) هستش که می تونه حتی به دختر خودش و هر زن دیگه ای در اجتماع تجاوز کنه. این قضاوت به نظر من به شدت احساسی و در خیلی موارد غیر عادلانس. مثل اینه که بگیم بچه بی سرپرستی که در شرایط محرومیت خاص در نوجوانی و جوانی به دزدی کشیده می شه جرمش در حد یک اختلاس کنندس، چون هر دوتا دزدن! (البته منظورم این نیست که جرم این مرد لزوماً در حد همون فرد بی سرپرسته. فقط می خوام بگم که من اینجا در نظرات دوستان خیلی مطلق نگری دیدم)
4- از همه تاسف بار تر نظر دوستانی که می خوان زن رو هم به هر ترتیبی (طلاق یا هر چی) مجازات کنن! هرچند که به نظر من هم زندگی کردن با همسری با این طرز فکر درست نیست!
يك مسئله غم انگيز كه كمتر توجهي را برانگيخته است ، وضعيت شوهر خواهر بينوا است.
ببينيد اين مرد يك آدم متجاوز بالفطره نيست.
با توجه به سفرهاي متعدد به دوبي و حتي در ايران با صرف هزينه اندكي ميتوانست با فاحشه يا فاحشههايي بخوابد.
پس مسئله صرفا سكس نبوده است.
اين مرد بنا به گفته بيمار سه سال عاشق بوده و با كمك هاي مالي و احتمالا عاطفي سعي كرده است كه آن را به زن بفهماند...پول فراوان خرج كرده است.
ممكن است من و ساير آقايان براي آن زن و خوابيدن با او حاضر نباشيم يك هزارم اين مبلغ را هم خرج كنيم ولي او عاشق بوده است.
سپس از آنجا كه فكر ميكند كه زن متوجه اين عشق نشده است يا تجاهل ميكند سعي ميكند كه آن را ابراز كند.
موقعي كه مسئله را طرح ميكند حالتش و لرزيدنش و اشتياقش همه و همه حكايت از استرسي دارد كه با او بوده است.
موقعي كه به زن ماجرا را ميگويد زن با تظاهر به بزرگواري!! از او ميخواهد كه اگر از آنجا برود قضيه را لو نخواهد داد...
لطفا خود را جاي مرد بينوا بگذاريد...يك سرمايه گذاري سه ساله و ابراز علاقه واقعي همه و همه با يك "بدل زني" تبديل شده است به هيزي و ناجوانمردي و رذالتي كه خواهرزن ميتيتواند از موضع برتر و با بزرگواري آن را ببخشد.
اين يك جمله معروف است كه در كتب روانپزشكي ذكر شده است...
"مهمترين عامل پرخاشگري، ناكامي است"
مرد ناكام كه همه سرمايه گذاري عاطفي و مادي خود را بر باد رفته ميبيند با خشمي ناگهاني در تلاشي موفق آنچه را ميخواسته به دست ميآورد و بعد به واسطه همان عشقي كه در ميانه بوده است پشيمان ميشود و شرمگينانه عذر خواهي ميكند و ميرود.
بعد هم كه توسط مالك زن به نحو وحشيانهاي كشته ميشود.
سوال قبلي من هنوز بر جاست...اين مرد بايد با اين عشق چه ميكرد؟
پاسخ اين زن به اين عشق چه ميبايد بود؟
گوشزدجان
توضیح ات جالب است و راستش در نزد من ،نوعی حس همدردی را برانگیخت ،گرچه به هیچ وجه ایده دروغگویی زن یا جانی بالفطره یا متجاوز حرفه ای بودن مرد را اصلا در سرم نپروراندم..
اما
عین طرح مساله ات ،مساله جدیدی که طرح میکنی در نبود اطلاعات دقیق از کارآکتر هر دو طرف و سابقه و کیفیت رفتارهایشان پاسخهایی بسیار متفاوت را می تونه ایجاد کنه.و این مثل پرتاب دارت در تاریکی به روی سیبل است تاااااااااا مگر یکی شانسی به سیبل بخورد.
طیف پاسخها را اگر نگاه کنی می بینی که از انکار گفته های زن و حتی گفته های خودت تااااااا جانی بالفطره بودن مرد را شامل میشه.این حرکت کورکورانه به کجا خواهد کشید؟
از موضع هر یک از افراد درگیر در ماجرا میتوان به قضیه نگریست.اما وقتی جرمی مطرح می شود بالطبع فکر حداقل من پیش قربانی (حالا هر جرمی میخواهد باشد) می رود.
می تونم اینو بگم که بیشتر(نه همه) موقعیتهایی از این دست که تو تشریح کرده ای به وضعیتهایی برزخی از روابط یا ارتباطات افراد برمیگرده.وضعیتی که طرف مقابل را از رسیدن به نتیجه ای قطعی باز میداره و این نه به معنی گناهکار بودن یکی از طرفین بل که به معنی انتقال وضعیت برزخی خود به دیگری است که عوارض مختلفی از جمله این کیش خاص می تونه داشته باشه.
کیس
Oh my god!! Dear Gooshzad, you're making it so difficult for us!
This is a forbidden love and he should've concealed it. you cannot always follow your heart. sometimes you must consider morals before thinking about your desires.
sorry for typing english. I didn't want feel like going to my dear Haleh's page and type and copy-paste it here!
sorry again! I don't know what that want is doing there in the last sentence!!
ني لبك جان
نسبي گرايي در روابط اجتماعي در واقع همين است كه بسياري اوقات ما با آدمهايي طرفيم يا با شرايطي كه 50-50 در حادثه دخيلند.
منهم نوشته بودم که بايد به آن مرد بخت برگشته هم نيم نگاهي داشت، چرا که بدون شک عواملي مستقيم و يا غير مستقيم بر اين حالت او( چه عشق، چه شهوت) دخالت داشته اند که مي تواند ناشي از فقر فرهنگي، وجود تابوها و باورهاي غلط، کمبود محبت و عاطفه و... باشد. بنابراين نمي توان به او به عنوان يک متهم بالفطره نگاه کرد. اما منطقي ترين کاري که در صورت وقوع چنين حوادثي در وحله اول از ديد من مي توان انجام داد، در ميان گذاشتن مسئله با افراد آگاه تر است و پيدا کردن راه حلي منطقي. در جوامع پيشرفته ابتدا اين امر با پليس در ميان گذاشته مي شود و سپس نيروهاي پليس براي بهبود هر دو طرف تلاش مي کنند. معرفي شخص آسيب ديده(چه روحي و چه جسمي) و شخص بيمار به متخصصان.
از ديروز تا حالا هر چي بيشتر فکر مي کنم، نظراتم ابعاد ديگري پيدا مي کنه، ولي درهرحال با سکوت موافق نيستم چرا که بشدت با الهه موافقم و اين موضوع چيزي از هويت و شخصيت انسان کم نمي کند که بخواهد آنرا مخفي کند؛و در تمام مراحل مشورت را لازم و ضروري مي دانم.
گوشزد جان
با اینکه در کامنتی که خودم هم نوشتم هم اشاره کردم که بنظرم قضاوتها راجع به مرد متجاوز ناعادلانس و این مرد به همون پلیدی و کثیفی که دوستان گفتن نمی تونه باشه احتمالاً اما با مقایسه شما هم موافق نیستم. اتفاقاً به نظر من کسی که تجاوز می کنه (با هر توجیهی و حتی بعد از فرایند عشق سه ساله) حداقل کمی مجرم تر از کسییه که برای سکس پول می ده. تجاوز رو نمی شه تطهیر کرد، اما باید حتماً شرایط این فرد ، سوابق اون و پروسه ای که باعث سرزدن این عمل شده رو هم در نظر گرفت.
سلام . سؤال بسيار خوبي مطرح كرده ايد . حداقل براي كاويدن خود پرسش شوندگان سؤال خوبي است . مضاف بر اين كه پاسخ ها شايد تا حدودي بتواند ميزان زير پا گذاشتن تعصبات و . . را در ميان جمعيت تحصيل كرده نشان بدهد .
اما قبل از اين كه بخواهم به سؤالات جواب بدهم بايد بگويم كه : كارآگاه بازي هاي بعضي دوستان را نمي توانم تأييد كنم . وقتي خود گوشزد ، گوشزد كرده است كه ماجرا يك تجاوز اجباري (يا به قول آخوندها و وكلا تجاوز به عنف ) بوده است ، اصرار دوستان براي اين كه بگويند خانم هم مشكل داشته يا مقصر بوده و با دست پس مي زده و با پا پيش مي كشيده معنا ندارد . براي من مهم درگيري اي است كه نويسنده ، با اين سؤال برايم پيش آورده و مرا در يك موقعيت انتخاب قرار داده تا خودم را بهتر بشناسم . راستش را بگويم اصلا بنا را بر اين گذاشتم كه داستان ساخته ي ذهن گوشزد است .
1 ـ اگر ( من با اين روحيات و طرز تفكر و . . . ) به جاي اين زن بودم داستان را به شوهرم نمي گفتم و فقط كاري مي كردم و شرايط را طوري طراحي مي كردم كه قضيه تكرار نشود . من به عنوان زن در اين قضيه مقصر نبوده ام كه بخواهم اسم سكوتم را پنهان كاري بگذارم . وقتي مي دانم كه عكس العمل شوهرم به عنوان يك مرد متعصب ايراني قابل پيش بيني نيست و حد اقل آن يك عمر خودخوري شوهرم و نهايت آن قتل خواهد بود ، چه مرضي دارم كه اين ناراحتي و فشار عصبي را كه به من وارد شده ، به او هم تحميل كنم ؟ باز هم تأكيد مي كنم كه اين موضوع را از نوع پنهانكاري هاي زنانه نمي دانم . چون مرتكب قصوري نشده ام كه بخواهم با پنهان كردن آن ، خودم را از عقوبتي ايمن كنم .
2 ـ اگر به جاي مرد بودم فقط به واكنش همسرم نگاه مي كردم و تأثيري كه اين ماجرا روي او گذاشته است . هر عكس العملي كه قصد داشتم نشان بدهم مسلما با مشورت او و فقط به خاطر او بود . چون اين تجاوز به حق او شده بود و نه به ناموس او يا من . اين را هم مي دانم كه حتي اگر كار به قتل هم مي كشيد ، فقط به خاطر اين بود كه زنم را آرام كنم و نه خودم را و نه به خاطر اين كه كسي به ( زن من) تجاوز كرده است . حتي ممكن بود همسرم فقط با گفتن و در ميان گذاشتن اين ماجرا آرام شود و بعيد مي دانم در چنين شرايطي عكس العملي نشان مي دادم . نهايت اين كه شرايطي فراهم مي كردم كه زنم ديگر روي اين مرد را نبيند .
اما اگر بنا بود بدانم كه زنم فقط با كشتن اين مرد از فشارها آسوده خواهد شد و از طرفي قتل هم اين طور بي هزينه اتفاق خواهد افتاد ، به احتمال زياد اين كار را مي كردم . كاري هم به غير انساني بودن قتل و سنگسار و عدم تناسب جريمه با جرم و . . . ندارم . ( كشتن او را هم به عنوان تنبيه او يا ديگران انجام نمي دادم و كارم فقط براي آرام كردن قرباني بود . چون تنبيه يعني بيدار كردن افراد و آدمي كه كشته شد ديگر بيدار نخواهد شد !!! ديگران هم بنا نبود از اين قتل باخبر شوند تا از آن عبرت بگيرند . ) مرد متأهلي كه تنگش را كشيده است براي تجاوز به عنف ، قطعا مي داند كه مجازات زناي به عنف و زناي محصنه در دادگاه هاي اين مملكت اعدام است و لابد با احتساب اين هزينه ها است كه دست به چنين كاري زده است . باز هم تأكيد مي كنم كه قتل را فقط براي آسوده كردن همسرم انجام مي دادم و نه براي آسوده كردن خودم . زن ملك من نيست كه اگر به او تجاوز شد ، به من هم تجاوز شده باشد . من فقط به عنوان نزديك ترين فرد به قرباني ، وظيفه ي خودم مي دانستم كه نتايج اين قضيه را از روح او پاك كنم . وگر نه تا جايي كه از خودم خبر دارم شنيدن خبر اين طور تجاوزات چه روي زن ديگري باشد چه روي زن من برايم زياد تفاوتي ندارد . برايم مهم اين است كه به حق يك انسان اين طور تجاوز شده است و از آن مهم تر تأثيري است كه اين قضيه روي قرباني گذاشته است . چه به قول دوستان اين تجاوز كتك زدن باشد و چه تجاوز به عنف و چه متلك پراندن در خيابان . فقط در جريان پاسخ گويي به اين نوع تجاوزات است كه نزديك تر بودن من به قرباني ، وظيفه ام را سنگين تر مي كند . موفق باشيد .
گــوشــزد جـان شـمام چـه حـرفـی مـیزنی هـا !!!
مـیگـن :عـشق مثل دسـته چـوپوق بـاهـاس حـتـمن دوتـا ســر داشـته بـاشـه. . ." :))
درسـته که عـاشـق ِ کـسی شـدن دسـت خـود آدم نـیسـت ولــی. . .بـاقـی قـضایـا که هـست !!
از نـظر مـن ایـن تـوجیحـی که کــردی خـیلی یـکطرفـه و غـیر مـنـصفانـه است !!
کــی از ایـن آقـا خـواهـش کـرده بـوده که هـمـچین ســرمایه گـذاری بـکـنه ؟ که حـالا بـخـواد طـلبـکارش بــشه ؟؟؟
كيانوش جان
من از وجهي ديگر هم قضيه را نشان دادهام و قضاوت و توجيهي نكردهام.
شايد اگر يك نفر پيدا ميشد كه از ديد و منظر شوهر قاتل هم به قضيه نگاه ميكرد و آن را به قول تو توجيه ميكرد بعد ديگري از قضيه روشن ميشد.
مينا جان
اگر احساس كني شوهر خواهر يا برادر شوهر تو عاشقت شدهاند چكار ميكني؟
هيچ قرينهاي جز احساس خودت براي اثبات اين مدعا نداري و كسي را هم نميتواني قانع كني.
هيچ رابطه غير احترام آميز يا نگاه هرزه يا كلام مشكوكي رد و بدل نشده است...
من در مقام تطهير نيستم ولي به نظرم مرد بينوا با كمترين جرم به بيشترين مجازات رسيد...حتي از منظر حقوقي مورد اشاره نيلبك!
راستي اگر يك تهيه كننده خوب پيدا كرديد حاضرم سناريو را بفروشم...مرا كه ميشناسيد...بفهمي نفهمي كمي پولدوست هستم!!!
زن داستان من هم همین مشکل رو داره که به شوهرش نمیگه.
معمولا مرد ایرانی همچین اتفاقی براش میفته دلش میخواد با خون صورت مسئله رو پاک کنه. همین چند روز پیش در روزنامه ها نوشتن که مردی که از رابطهی زنش با پسر جوانی آگاه شد زنش رو راضی کرد که با کمک همدیگر پسر را بکشن. حالا مرد قراره به همین زودی اعدام بشه...
این مسئله خیلی زیادتر از اونی اتفاق مییفته که ما فکر میکنیم. ولی زنها به خاطر حیا و خجالت نمیگن. بعضیهاشون که اصلا عادت میکنن.
گوشزد جان
از نظر من عاشق شدن با واکنشی مثل تجاوز خیلی متفاوته، ضمن اینکه با شما کاملاً موافقم که مجازات اون مرد خیلی بیشتر و ناعادلانه تر از جرمش بوده و در کامنت های قبلیم (حتی قبل از اینکه شما به این موضوع اشاره کنید) هم اینو گفتم.
و اما در مورد کامنت پراکنده ها:
دوست عزیز پنهان کاری لزوماً در مورد خطاهای ما نیست. پنهان کاری می تونه راجع به همه زوایای زندگی باشه بدون اینکه شخص پنهان کار حتی دچار خطایی شده باشه.
زیتون عزیز
احتمالاً مشکل من هم با همین عادت کردن های ماست. اصلاً چرا ما باید به این موضوع (پنهان کاری از شریک حتی به خاطر آزار ندیدن اون) عادت کنیم؟ اینجوری که همین فرهنگ تعصب بیجا باقی می مونه که. من بازهم می گم از نظر من هم حق اون زنه که انتظار داشته باشه راجع به این موضوع همسرش تسکینش بده و هم حق اون شوهر که از این موضوع مطلع بشه. اینکه ممکنه این مرد واکن غیر منطقی نشونه بده یا درهم بشکنه یا... و... توجیه خوبی نیست.
گــوشــزد عـزیز... بـفهـمـی نــفـهمی؟؟؟؟؟؟!!!!!! :))
بـعـدش ایـنکه آدم شـایـد از خـیلی دیـد هـا بـتونـه به جـریان نـگاه کـنـه امــا در اصـل قـضـیه هـیچ تـفاوتـی حـاصـل نـمیـکنه کـه....
اصـل قـضـیه ایـن اسـت که ایـن آقا شـخـصی رو وادار بـه کاری کـرده که خـلاف مـیلـش بـوده... اونـهم کاری که از نـظر بـیشـتر آدمـها با احـساس و میل سـروکار داره و مـحـور اصـلیش رو ایـندو تـشکیل میـدن !!
در ایـنکه دیـگه شــکی نـیست ؟؟ هـست ؟؟
آدمـی که بـعلت بـیماری روانـی مـرتـکب قـتل و تـجاوز میـشه هـم مــریـضـه ولـی در ایـنکه مـرتـکب جـنایت شـده یا حـق دیـگری رو ضـایع کـرده که شـکی نـیست... !! بـرای هـمین هـم هـمه جـای دنـیا بالاخـره مـجازات میـشه درسـته که مـجازاتـش خـفیفتـر از آدم عـادی اسـت امـا بـخـشـشی در کارش نـیست... حالا یـکی بـیاد بـگه که خـوب از دید ایـن آدم مـریض اگه به جـریان نـگاه کـنید.. میبینید که این آدم اصـلن بیـگناه ِ و باید آزاد بـشه. . . ایـنجـوری که درست نیست
اینکه خیلی چیزا توی ایران تابو هستند قبول دارم ، البته همه جای دنیا تابوهای اینچنینی وجود داره حتی در فرانسه که تجربه اش را دارم ، نشانه اش هم برنامه های تلویزیونیه که وقتی دو نفر نمی تونن مسائلشون را مستقیم به هم بگن حالا از سر ترس ، حجب و حیا،غیرت ، ... یا هرچیز دیگه داوطلبانه میان توی این برنامه ها شرکت می کنن و سوژه را مطرح می کنند و مخاطب هم برای شنیدن این حرفها به برنامه دعوت می شه تا حداقل در فضای آرام وهمینطور متاثر از افکارعده بیشتری به عنوان شاهد ، جروبحث کنند و هیجانشون کم بشه وبه عبارتی تخلیه بشن ، شاید بعدا کارشون به دعوا بکشه ولی خود این کار که به شور گذاشته می شه و در واقع واکنش عمومی هم در کنارش هست ، واجد ارزشه و دو طرف را به تامل وفکر بیشتر وادار می کنه . بعضی مسائل اونقدر به نظرم ساده میاد از اینکه یکی نمیتونه به طرفش بگه و مجبور می شه بیاد اینجا ، برخی مسائل هم واقعا پیچیده اند و ارزش به شور گذاشتن را داره ولی کمتر پیش میاد به کارهای حقوقی بکشه ، در واقع هدف ،بیان موضوعی است که یکی را اذیت می کنه وتا واقعیت را فاش نکنه ، تخلیه نمی شه
حالا منظورم از گفتن این موضوع ، این بود که همه جا ی دنیا مسائلی هست که در این سطح واقعا پنهان نگه داشته می شن و اون هم دقیقا به دلیل عکس العمل طرف مقابل داره ، یا به نتایج نهایی اون واقعا فکر شده ، بقیه اش باشه ، دوباره بر می گردم .....
زيتون جان
اين مسئله به قدري شايع است كه ميترسم اگر روزي آزمايش تشخيص هويت با DNAاجباري بشه براي هيچكس آبرو نمونه!
بسياري از همين دوستاني كه خواهان مجازات شديد متجاوز هستند اگر بدانند كه خودشان محصول يك تجاوز هستند چه احساسي پيدا ميكنند.
فيالواقع شايد اگر مقداري زمان از اين ماجرا ميگذشت و احساسات و عواطف فروكش ميكرد ميشد واقعيت قضيه را بهتر ديد و ارزيابي كرد.
كيانوش جان!
همين نظرهاي بسيار متفاوتي كه ابراز شده است نشان ميدهد كه "اصل قضيه" يا حقيقت چيز ثابتي نيست.
اگر مردان مذهبي در اين بحث شركت ميكردند ميديدي كه چقدر ديدگاهها متفاوت تر از اين كه ابراز شده بود و برخي از آنها فقط زن را مقصر ميدانستند و مجازات او را كافي ميدانستند.
همچنين بسياري از خانمها و آقايان مسئله را اصولن فاقد اهميت برآورد ميكنند كه زني بخواهد برايش گريه كند و اعصابش خرد شود چه رسد به قتل متجاوز!
زنان انگليسي ميگويند:
"اگر ديدي كه داري به زور مورد تجاوز واقع ميشوي، اقلا سعي كن لذت ببري"!!!
از یک مرد این سوال رو پرسیدم گفت این یک داستان کثیفه، من نمی تونم به جای اون باشم و نظری نمی دم.
با عرض معذرت دست عزیز، فقط می خواستم این نظر رو هم انعکاس بدم
گوشزدجان
اینکه اصل قضیه چیز ثابتی نیست درست ،و می توان بررسیهای روانشناختی یا اخلاقی یا فلسفی متنوعی از موضوع ارائه داد،اما برخورد هرج و مرج طلبانه ما با موضوع یا گریزمان از پردازش مدنی و عمومی آن به کمک طرح عمومی قضیه،باعث به وجود اومدن وضعیت موجودمان شده است؛تجاوز،قتلهای ناموسی قربانیان یامتجاوزان.
دوست عزیزم
برای بهبود کیفیت زندگی اجتماعی و کشف و بکارگیری ظرایفی از آن دست که در مورد مرد متجاوز اشاره کرده ای اتخاذ مبدایی برای حرکت لازم است و آن اجماع عمومی بر سر قواعدی است.ولی در عین ناموجود بودن چنین قواعدی در نزد ما صحبت از درک مرد متجاوز به یک شوخی بیشتر نمی ماند.من باور عمیق دارم که ملاحظه و درک و دریافت چنین ظرایفی در سیستم کشورهای غربی بسیار بیشتر از کشورهای سراسر هرج ومرجی چون ما است .ما در مرز بین توحش و بی تفاوتی قادر به خلق هیچ قاعده اجتماعی نیستیم.
اگر زن انگلیسی گفته که از تجاوزت لذت ببر، از سویی سیستمی عقلانی برای درمان،مجازات متناسب(مجازات که میگویم داغ ودرفش نیست) مجرم از سویی،و حمایتهای متنوع قانونی و مدنی و درمانی از سوی دیگر از قربانی تجاوز طراحی کرده است.
اگر میخواهیم انگلیسی ها را ببینیم همه ابعادشان را ببینیم.
اگر زن انگلیسی گفته که از تجاوزت لذت ببر، از سویی سیستمی عقلانی برای درمان،مجازات متناسب(مجازات که میگویم داغ ودرفش نیست) مجرم از سویی،و حمایتهای متنوع قانونی و مدنی و درمانی از سوی دیگر از قربانی تجاوز طراحی کرده است.و مهمتر از همه اجماعی عمومی برای تقبیح عمل تجاوز را حاصل کرده است.
ما در مرز بین توحش و بی تفاوتی حاصل از نسبی نگری غیر عملی مان قادر به خلق هیچ قاعده اجتماعی نیستیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
خوشحالم که به اینجا سر زدم آقای دکتر .
اول اینکه خدا این بلا رو سر هیچ خانواده ای نیاره انشا الله .
اما اگر بخوام نظر اصلیم رو بگم ، فکر کنم که این کار رو میکردم ،
چه میکشتمش و چه نمیکشتمش عذاب وجدان میگرفتم .
اگر نمیکشتمش تا ابد یه چیزی از درون میخوردِم و اگر هم میکشتمش برای خودش ککمم نمیگزید ولی برای خواهر خانمم ناراحت میشدم .
هر چند که همچین آدمی ارزش زنده موندن و زندگی کردن رو نداره که خواهر خانمم بخواد ناراحت بشه ولی اون بنده خدا که بی خبر بوده .
پس میکشتمش اما یه جوره اساسی .
غرق کردن حال نمیده .
با آتش سوزی بیشتر موافقم .
اگر در صد آتش سوزی از 90 به بالا بود و زنده میموند هم برام کافی بود .
اما اگر 89 بود مجبور میشدم یه فکر دیگه به حالش بکنم .
به هرجهت باید بی حساب میشدیم و تا درد نمیکشید احساس میکردم بهش بدهکارم .
در پناه حق شاد باش و سلامت .
گوشزد عزیز سلام
من هم اومدم که از قافله جانمونم.فقط یه سوال:این خانم به چه علتی به شما مراجعه کرده بود و چرا برای شما این ماجرا رو تعریف کرن؟
حالا اگه از این سوال بگذرم نتیجه ی این موضوع نشون میده که با گفتن قضیه هیچ مشکلی حل نشده بلکه یه سری مشکلات جدید به موضوع قبلی اضافه شده...
به هر حال امیدوارم که از این اتفاقات توی کشورمون دیگه نیفته!!!!
موفق و شاد باشی
سلام.
آقا به نظرم اين موضوع اينقدرا هم پيچيده نيست . چرا همه موضوع رو به غيرت مرد ايراني ربط مي دن ؟
به هر حال اون مرحوم يه جرم مرتکب شده و به يه مظلوم ظلم کرده و بايد مجازات بشه . فکر نکنم تا اينجاش هيچ کس از هيچ کشور ، فرهنگ يا مرامي مخالفتي داشته باشه . فقط ميمونه نوع و اندازه مجازات که به نظرم با توجه به محل وقوع جرم خود اون مرحوم و همسر و فرزندانش مجازاتي تا اين حد بدون آبروريزي را به هر مجازات ديگه اي ترجيح بدن .
يادتون نره داريم درباره جنوب ايران و احتمالا" دو نفر قاچاقچي صحبت مي کنيم نه دو تا استاد دانشگاه تو کاليفرنيا .
دوباره سلام.
آقا تازه ميشه بازم مسئله رو ساده ترش کرد . ميشه فکر کرد که اون مرحوم واقعا" هنگام فرار از دست گشتيهاي اماراتي تو آب افتاده و غرق شده ، همونطور که اون خانوم هم گفته اين يه اتفاق طبيعيه و زياد پيش مي آد .
متاسفانه من ديروزبعد از ارسال آخرين كامنتم ديگر فرصت نكردم سراغي از اينترنت بگيرم. از توجهي كه دوستان به نظراتم نشان داده اند سپاسگزارم. الان آمده بودم به موضوع ديگري كه از ديروز ذهنم را به خود مشغول كرده بود اشاره كنم كه ديدم دكتر گوشزد عزيز هم به نوعي به اين مساله اشاره كرده اند. واقعيت اين است كه من از همان ابتدا كه داستان را خواندم سمپاتي خاصي نسبت به «شوهرخواهر»نگون بخت پيدا كردم! و از آن پس هم هرچه بيشتر ماجرا را مرور مي كنم اين احساس در من تقويت مي شود! تاجايي كه اكنون فكر مي كنم برخلاف نظر ديگران قرباني حقيقي اين ماجراي تلخ همين شوهر خواهر بيچاره است! اگر دوباره به شرح ماجرا دقت كنيد (البته با فرض براينكه دكتر عزيز در بيان جملاتي كه از قول آن خانم نقل كرده اند رعايت امانت را كرده باشند و احيانا گذشت سالها باعث فراموشي برخي كلمات و يا افزودن كلماتي جز آنچه او برزبان رانده نشده باشد) مي بينيد كه اين خانم شوهر خواهر را همچنان با كلماتي چون: «مهربان»، «آقا»و «دوست داشتني» توصيف مي كند. به خاطر داشته باشيد كه اين كلمات همه بعد از جريان تجاوز دارد بيان مي شود. به اعتقاد من اين واژه ها همه بيانگر مهريست كه اين خانم همچنان از آن مرد در دل داشته! وگرنه بايد با حالتي توأم با انزجار مثلا مي گفت: خواهرم با مردك ديو سيرت خوش ظاهري ازدواج كرد كه در پس چهره ي ظاهرا مهربانش ديو كثيف و نفرت انگيزي خوابيده بود كه ..... الي آخر! من حقيقتا تعجب مي كنم كه چطورو براساس كدام شواهد برخي دوستان اينقدر ساده اين مرد نگون بخت را يك متجاوز بالفطره! مي دانند كه خدا مي داند چند فقره تجاوز در كارنامه اش داشته! فكر نمي كنيد اگر اين مرد واقعا متجاوز بالفطره بود سه سال آتش عشق اش را پنهان نمي كرد تا آن «منع » برطرف شود و بعد عشق اش را بر دخترك آشكار كند؟ برايش چه اهميتي داشت كه بزند بكارت دختر را هم پاره كند! از طرف ديگر مي بينيد كه پس از پايان ماجرا هم با حالتي «بغض آلود و شرمگين» وبا ندامت و پشيماني از كاري كه كرده دختر را ترك كرده نه با حالت فتح و پيروزي و سرمستي! مرد بيچاره گرفتار عشقي ممنوع شده كه ظاهرا راهي براي خلاصي از آن هم نمي يافته چرا كه سوژه مدام جلوي چشمش بوده! از طرفي باز هم من تاكيدمي كنم دختر هم بي ميل به او نبوده ولي او هم چاره اي نداشته! طرف شوهر خواهرش بوده.پس عشق او هم ممنوع بوده!
به نظر من اين خانم هيچ اشتباهي نكرده و برعكس بهترين كار همين بوده كه هيچ رازي بين او و همسرش نباشد. آن آقا هم اشتباهي نكرده و بايد حق آن مرد بوالهوس را كف دستش مي گذاشته است چرا كه پس از آن واقعه ان مرد باز هم دست به اين كار مي زد و متاسفانه قانون ما در اينگونه موارد ناقص است.
خواهر عزيز به پاكدامني خودت و شرافت شوهرت افتخار كن.
به مطلب شما لينک دادم. با يه عالمه ارادات!!! ويژه:)
گـوشـزد عـزیز
بـاور کـن که اصـل مـطلب یـکیه.. فـقط داره از زوایای گـوناگـون بـهش نگاه و اشـاره میـشه... امــا بـا پـاسـخ نـی لـبک کامـلن مـوافـقم !!! زن انـگلـیسی در شـرایـط ِ فـرهـنگـی ِ جـامعه انـگلسـتان هـمـچین نـظری رو ارائه مـیده... ایـن زن بـعد از هـمـچین حـادثه ای تـا سـالهــا از کـمـکهای روانپـزشـکی هـمون جـامعه اسـتفاده میـکـنه و چـون اروپـائی هـا در کل بـرای رابـطه جـنـسی اون سـخـتگیری مـا ایــرانـی هـارو نـدارند بهـش جـوری کامـلن مـتفاوت نگاه مـیکـنند ؛)
راسـتی حــجی گــوشی...
ایـنکه آدم بـر فـرض حـاصل تـجاوز بـاشه چــرا بـاید در تـصمیم گـیری بـرای مـجازات ِ متـجاوز تـأثـیر بــذاره ؟؟؟
بــرفـرض هـم که بـنده حـاصل تـجاوز ِ یـکی از آشنایان بــاشـم.... اول و آخـرش ایـنه که اون شـخـص بـاید مـجازات مــیشــده و هــنوز هـم بـایـد بــشه....!!!
حالا حـق دارم که میـگم در اثـل جـریـان هـیچ تـفاوتـی بـوجـود نـمیاد ؟
در ضـمن مـن دارم میـرم به مـامـانـم تـلفـن کـنـم... :))
اثـل غلـطه... میـخـواسـتم اصـل بـنویســم !!
يه جورايي لينک داده شد
من نمی تونم خودم رو جای اون زن بذارم، چون بافت زندگی من با اون زن فرق می کنه. اما می تونم بگم اگه همچین اتفاقی تو زندگی من می افتاد وقتی که ایران بودم چیکار می کردم. اگه شوهر خواهر من (اصلا از تصورش هم خنده ام می گیره بس که گله!) همچین کاری رو باهام می کرد، اول از هم سعی می کردم هرجوری شده کمی کتکش بزنم (می تونستم گازش بگیرم و با دندون های تیزم کمی تیکه پاره اش کنم!) و با توجه به اینکه کمی تا قسمتی گنده هستم فکر کنم می تونستم از پسش بربیام و جلوش رو بگیرم. اما بنا رو براین می ذاریم که در نهایت اون موفق می شد. بعدش مسلما قبل از هرکسی به مامانم می گفتم چون به نظرم عقلش از همه بیشتر می رسه تو خانواده در مورد مسائل فامیلی و قدرت عجیبی هم داره تو آروم کردن من. در راستای اینکه می دونم آقای همسر به هیچ عنوان اهل کشت و کشتار نیست به اون هم می گفتم چون مطمئنا به پشتیبانی عاطفی اش احتیاج داشتم بعد از بلایی که به سرم اومده بود. بعدش هم مسلما به کمک مامانم به خواهرم می گفتم چی شده و مطمئنم که خواهرم هم فوری آماده می شد که طلاق بگیره. اما اینکه دیگه چیکار می کردم رو اصلا نمی دونم. راه درستش به نظرم اینه که به دادگاه شکایت کرد و فکر کنم اگر زود اقدام کنه آدم پزشک قانونی بتونه تشخیص بده. من مطمئنا با دوستم که وکیله هم مشورت می کردم.
آدمی که تجاوز می کنه به خاطر میل جنسی این کار رو نمی کنه. معمولا تجاوز به حس قدرت ربط داره و معمولا آدم هایی که تجاوز می کنن بیشتر از یک بار این کار رو کنن (این اطلاعات کشکی من از دیدن متداوم یک سریال پلیسی که در باره افرادی هست که به زن ها تجاوز می کنن اومده! البته سریاله درست حسابیه و بر اساس تحقیق و پرونده های واقعی درست شده.) به هر حال به دلیل خصوصیت های ویژه عمل تجاوز جنسی، مطمئنن تلاشم رو می کردم که این آدم دستگیر بشه. مخالف سنگسار و اعدام هستم اما این دلیل نمی شه چون قانون مملکت خرابه آدم بذاره یه کسی که تجاوز کرده و به احتمال زیاد این کار رو تکرار خواهد کرد راست راست بگرده. ترجیح می دم با وجود مزخرف بودن قانونمون بازهم قضیه رو به دست قانون بسپرم.
مطمئنم تا مدت ها به روانپزشک احتیاج پیدا می کردم و ممکن بود تو رابطه زناشویی ام هم تاثیر بد بذاره. احتمالا وبلاگم رو هم می بستم از افسردگی و بعد چند ماه بعد دوباره بازش می کردم و یک کمپین بر علیه مردان متجاوز راه می نداختم و هی مقاله در مورد تجاوز و راه های مقابل با اون ترجمه می کردم. اما همه اینا رو گفتم، نمی دونم بابام رو چیکار می کردم! نه، اصلا به اون نمی شد گفت چون هیچ بعید نبود اون یه بلایی سر طرف یا خودش بیاره و خب هرچقدر هم ازش پنهان می کردم بالاخره ممکن بود سر طلاق خواهرم بفهمه. آقا اصلا سوالت سخت بود. از آقای همسر می پرسم میام نظرش رو اینجا می نویسم!
راستي دكتر عزيز؛ اينكه شما دختر بيچاره را «بدلزن» يا به نوعي دغلباز دانسته ايد به نظرمن بسيار بسيار نادرست و به دور از انصاف است! از يك دختر جوان بي تجربهي كم سواد يا حتي بي سواد كه در محيطي آكنده از انواع و اقسام تعصبات و خطوط قرمزهاي مرگ آفرين زندگي مي كند، در آن لحظه انتظار چه پاسخي داشتيد جز آنچه كه او داد؟!
دويست و يك تا برگردم.راستی سلام.
Do you have any idea? Click here and post a Comment