tag:blogger.com,1999:blog-10115099.post5604960740357531415..comments2023-11-03T11:42:42.851+03:30Comments on گوشزد: قضاوت 3گوشزدhttp://www.blogger.com/profile/17367212521079669257noreply@blogger.comBlogger51125tag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-32028867704134533632007-06-18T15:56:00.000+03:302007-06-18T15:56:00.000+03:30دكتر جان واقعا ....نوشته ات بهانه داده دست فرصت ط...دكتر جان واقعا ....<BR/>نوشته ات بهانه داده دست فرصت طلب ها...لطفاكمي مراعات افراد سخن چين و عقده اي را هم بكنAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-51406168981261442072007-05-30T08:42:00.000+03:302007-05-30T08:42:00.000+03:30shoma ghasam ham khordid moghe'e doktor shodan?!!!...shoma ghasam ham khordid moghe'e doktor shodan?!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-73702770950701936752007-05-09T18:10:00.000+03:302007-05-09T18:10:00.000+03:30سلام گوشزدخان جان دكتر من رفتم سالن ورزشي و ساس گر...سلام گوشزدخان جان دكتر <BR/>من رفتم سالن ورزشي و ساس گرفتم سارس نه !دچار گزش ساس شدم فكر نكني مريض ارزونم و دنبال سوء استفاده.اصلا<BR/>دكتر هم رفتم ولي ميشه كمي راجع به اين بلاي ناكهاني برام توضيح بدي خيلي ممنون درعوض قول ميدم اون دنيا ازت دفاع كنمAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-78126554780747748682007-05-08T15:38:00.000+03:302007-05-08T15:38:00.000+03:30allllli budallllli budAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-52420584163779823772007-05-08T14:41:00.000+03:302007-05-08T14:41:00.000+03:30حیف شد که کامنت دانی را برای مطلب بعدی (قضاوت 4) ب...حیف شد که کامنت دانی را برای مطلب بعدی (قضاوت 4) بستی...بسیار آموزنده بودAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-33668830785526728862007-05-07T07:09:00.000+03:302007-05-07T07:09:00.000+03:30میدونی گوشزد جان من که هر وقت تو اینجا از خودت بد ...میدونی گوشزد جان من که هر وقت تو اینجا از خودت بد میگی فکر میکنم داری از چیزهایی حرف میزنی که شاید واقعیت نداشته باشه اما به هر حال همه ما به اینکه اینطور باشیم فکر میکنیم. البته در نهان خودمون.<BR/>اما کسی مثل تو این بیان شفاف و راحت رو انتخاب میکنه و کسی مثل من بیان کمی تا قسمتی طنز رو کسی هم نقل قول میکنه. هر کس راه خودش رو داره برای بیان ناگفته هاش.<BR/>با اینکه آدمی نیستم که حرف دیگران برام مهم باشه و تا اونجایی که میدونم خیلی خودم هستم اما خیلی وقتها دلم میخواد بیشتر اون روی نهانم رو نشون بدم اما راستش از آشناهایی که وبلاگم رو میخونند یکم رودربایستی میکنم.Anonymoushttps://www.blogger.com/profile/08637828616940003174noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-72372160369850378832007-05-06T15:48:00.000+03:302007-05-06T15:48:00.000+03:30آرزوی عزیزسلاماستنباطت درست است ولی جواب سوالهایت ...آرزوی عزیز<BR/>سلام<BR/>استنباطت درست است ولی جواب سوالهایت را ...درست نمی دانم.<BR/>این چند روز هم به پاسخ آن فکر کردم.<BR/>می دانی مثل خراب کردن یک ساختمان کهنه و ساختن یک ساختمان نو است.<BR/>حالا اگر این ساختمانی که خراب می کنی نه تنها کهنه نباشد بلکه تا حد زیادی قابل قبول باشد و هزینه ای که می کنی...توقع را بالا می برد که این بنا که داری می سازی باید چقدر عالی باشد که ارزشش را داشته باشد.گوشزدhttps://www.blogger.com/profile/17367212521079669257noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-90063152641229019762007-05-05T13:29:00.000+03:302007-05-05T13:29:00.000+03:30گوشزد عزيزبه نظرم تا اينجاي كار هيچكس نفهميده كه ت...گوشزد عزيز<BR/>به نظرم تا اينجاي كار هيچكس نفهميده كه تو چه ميگويي<BR/>هركس دارد توي تاريكي خودش دستي به جايي از آن فيل ميزند و فكر ميكند كه حقيقت آنرا يافته است <BR/>اما آن فيل حقيقتاً چه شكل و شمايلي در روشني ذهن خودت دارد، هيچ معلوم نيست. <BR/><BR/>دوستان <BR/><BR/>كتاب -نيمه تاريك وجود- را به همگي پيشنهاد ميكنمAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-65356215108281057562007-05-05T13:05:00.000+03:302007-05-05T13:05:00.000+03:30گوشزد جان با اینکه ممکن است در نظر اول روش شما با ...گوشزد جان با اینکه ممکن است در نظر اول روش شما با در نظر گرفتن جو امروز ایران درست بنظر آید، ولی من مطمئن هستم که روشی که هاله نوشته که در بیشتر کشورهای پیشرفته و منطقی از آن استفاده میشود در ایران بی در و پیکر هم پاسخ خواهد داد.<BR/>شما همین روشی را که امروز اجرا میکنید با صداقت روی دیوار مطب خود بنویسید یقین بدانید که عاقبت مردم یا حداقل مردم عادی به این روش شما گردن خواهند نهاد و همین صداقت شما باعث خواهد شد که مشتریان شما هم چه آنها که پول زیاد دارند و در نتیجه باید پول بیشتری بدهند و هم آنها که وضع مالی خوبی ندارند خوشحال از مطب شما خارج خواهند شد. صداقت از همه چیز بُرنده تر و کارا تر است.<BR/>قدیم ها یادم میاد هر کاسب کاری که امین و مورد اطمینان مردم بود مشتریان بیشتری داشت و کسب و کارش بهتر از آنهایی بود که دزد بودند، یقین دارم که امروز هم در ایران میتوان با همان روش زندگی کرد، گرچه این رژیم همه چیز را از ریشه فاسد کرده.<BR/>در مورد بیماران اوژانسی هم یقینا میتوانید تدبیری اتخاذ کنید که نه سیخ بسوزد و نه کباب.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-72922756584091135672007-05-05T11:11:00.000+03:302007-05-05T11:11:00.000+03:30سلامهیچ مدعی نیستم که آدم خوبی هستم اما این روشت ر...سلام<BR/>هیچ مدعی نیستم که آدم خوبی هستم اما این روشت را اصلا نمی پسندم ! اگر خودت را جای آن بیمار ارزان قیمتی بگذاری که دارد درد می کشد و این گونه برخورد را می دیدید چه حسی داشتی ؟ خیلی متاسفم برای این نوع برخورد و برای اینکه بیش از حد مادی فکر می کنی . ( نمی گویم نباید مادی بود ، نمی گویم باید در راه رضایت خدا ویزیت کنی ، نمی گویم … اما انصاف هم خوب چیزی است ) .Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-3280152979543674902007-05-05T08:51:00.000+03:302007-05-05T08:51:00.000+03:30گوشزد جان اینجا (و احتمالا" در ایران هم) در بخش ...گوشزد جان اینجا (و احتمالا" در ایران هم) در بخش امرجنسی بیمارستان سیستمای دارند به اسم Triage به این ترتیب : بیمار یا همراه بیمار به محض ورود فرمای رو پر میکنند - بعد نرس مخصوص ایآر وضعیتشون رو برآورد میکنه ضمن گرفتن فشار خون و غیره و بنابر همین برآورد تقسیم بندی میکنند که کدوم بیمار اول میره تو. مثلا" اگر برای یک کمردرد رفته باشی حداکثر ممکنه بهات مسکنای بدن و تا چهار ساعت بعد منتظر بمونی ولی مریضهائی که بعد از تو آمدهاند یکی یکی به داخل برده میشن. به نظر من سیستم خوبیه و اگر کسی هم صداش در بیاد خیلی ساده اشاره به توضیحات روی دیوار میکنن - اگر هم سر و صدا راه بندازی به بیرون هدایت میشی. بهترین قسمت این سیستم اینه که نرس این کار رو میکنه و نه دکتر - نمیدونم که تو هم پرستاری در مطب داری یا نه ولی خوب اگر این کار رو سکرترت انجام میده عجیب نیست که ملت اینهمه بیانضباطی در میآورند. :)Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-91780005190018219982007-05-05T07:17:00.000+03:302007-05-05T07:17:00.000+03:30پس پارامترها بسيار بيشتر وپيچيده تر از اني است كه ...پس پارامترها بسيار بيشتر وپيچيده تر از اني است كه تو به قيمت تقليل شان بدهي انطور كه درابتدا گفتي و براي پسر جوان توضيح دادي ممنونAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-581391238051255472007-05-05T07:10:00.000+03:302007-05-05T07:10:00.000+03:30هست و زیاد هم هست و ممکن است که در انتظار بماند ول...هست و زیاد هم هست و ممکن است که در انتظار بماند ولی علت آن ارزانیش نیست بلکه همانطور که گفتم بسیاری از بیماران هستند که تا ویزیت نشوند پزشک متوجه اورزانسی بودنشان نمی شود.از طرف دیگر بیمارانی هم هستند که با اغراق و تمارض خود را اورژانسی جلوه می دهند ولی بعد از معاینه معلوم می شود که نه تنها اورژانسی نیستند بلکه بیمار هم نیستند.<BR/> نوبت دادن در کار ما یک مسئله به غایت دشوار است و مشکل هر روزه ماست.سال گذشته یک پیرزن را از بیمارستانی برای ویزیت پیش من آوردند و علیرغم اینکه بیمار گرانی بود و آمبولانس بیمارستان هم معطل بود و خود من هم در این گونه موارد این بیماران را در اولویت فوری قرار می دهم ولی چند نفر از بیماران با هیاهو و اعتراض فراوان نگذاشتند که داخل اتاق شود و من مجبور شدم که 2-3 نفر از آنها را بیشتر از همه اعتراض می کردند قبل از او ویزیت کنم . پیرزن در روی تخت معاینه درگذشت و سایر معترضین هم بسیار از کرده خود پشیمان شدند ولی سودی نداشت.گوشزدhttps://www.blogger.com/profile/17367212521079669257noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-85074765418586151452007-05-05T06:29:00.000+03:302007-05-05T06:29:00.000+03:30چون ما در بحث بسياري از مسا يل را تقليل مي دهيم وب...چون ما در بحث بسياري از مسا يل را تقليل مي دهيم وبعضي ديگر را اغراق مي كنيم براي اينكه بتوانم قضاوتي داشته باشم سوالم را به اين شكل تكرار مي كنم :ايا موردي به عنوان بيمار اورژانسي ارزان در حرفه شما موجود است؟ و اگر هست ايا ممكن است در تقسيم بندي (ارزان_گران) تو در انتظار باقي بماند.<BR/>ببخش ا ز سريش شدن زياد آخريش خواهد بودAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-9086204579973054132007-05-05T01:17:00.000+03:302007-05-05T01:17:00.000+03:30سلامنمی خوام و نباید قضاوت کنم ولی اینو خوب می دون...سلام<BR/>نمی خوام و نباید قضاوت کنم ولی اینو خوب می دونم که: دل عاشقان مسکین مشکن بترس از آن دم که شبی نیارمندی بکشد ز سینه آهی<BR/><BR/>همیشه شاد و همیشه خوش باشیدAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-83460793564719338262007-05-04T22:46:00.000+03:302007-05-04T22:46:00.000+03:30گوشزد جان نمونه ای از لجام گسیختگی رفتار فردی ما د...گوشزد جان <BR/>نمونه ای از لجام گسیختگی رفتار فردی ما در قبال اجتماع که برایم جالب آمد در رابطه با معماری تهران است .بد ندیدم تو هم بخونیش:<BR/>بررسی این نکته جالب است که چرا سازندگان این واحدهای معماری، هرگز لحظهای به هماهنگی با محیط اطراف و در نهایت شهر خود فکر نمیکنند. آیا باید دلایلی آن را در روابط اجتماعی جستجو کرد؟<BR/>عدم احساس تعلق به یک مکان یا به یک شهر، یا حس غریبگی در آن میتواند خود را به این صورت نشان دهد که ساکنان نه تنها نیازی به فکر کردن به شهر خود و هماهنگ بودن با آن نداشته باشند بلکه از هر راه ممکن بکوشند تا خود را از آن جدا و متمایز کنند. انگار لغتی بخواهد به زور خود را از متن جدا کند.<BR/>طبیعی است این راهها، سطحی ترین و دم دستی ترین راههای ممکن خواهند بود.<BR/>و اینها همه زمانی اتفاق میافتد که مفهوم شهروندی" فقط به "ساکن بودن" تقلیل پیدا میکند<BR/>نی لبکAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-34647713174712408922007-05-04T22:38:00.000+03:302007-05-04T22:38:00.000+03:30اگرچه در دنیای حقیقی من هم تا مدتی پیش یقین داشتم ...اگرچه در دنیای حقیقی من هم تا مدتی پیش یقین داشتم که این یک رفتار کاملا شرافتمندانه و متکی بر اصول اخلاق پزشکی و سوگند بقراط است (رفتاری که نوبت ها را به بیماران اورژانسی و بیماران نوبت قبلی اختصاص می دهد) ولی الآن می دانم که بهتر است کماکان انگیزه خود را به اجتماع و دنیای حقیقی شرافتمندانه جلوه دهم ولی در عین حال بدانم که این انگیزه در ناخودآگاه من ریشه در طمع و ترس دارد .<BR/>تقی عزیز<BR/>این قسمتی از جوابیه من است که در آن گفته ام که اکنون هم عملا دارم بیماران اورژانسی را خارج از نوبت ویزیت می کنم و من هم مثل تو به نیت کاری ندارم و اصلا اعتقادی به این خودفریبی نیز ندارم بلکه در انسان نیز چون سایر حیوانات سائق و شایق اصلی را "خودخواهی" می دانم.<BR/>یک موضوع دیگر اینکه از جنبه عملگرایانه بیش از نیمی از مراجعین مطب من خود را اورژانسی می دانند و تا معاینه نشوند ادعایشان ثابت نمی شود ولی مثلا سنگ کلیه که با درد شدید همراه است از نظر ما اورژانس محسوب نمی شود چون خطری بیمار را تهدید نمی کند ولی در عمل گفتن و فهماندن این حرف به آن بیمار غیر ممکن است در حالی که مثلا فشار خون 16 در زن حامله اورژانس طب است در حالی که مریض راحت نشسته استگوشزدhttps://www.blogger.com/profile/17367212521079669257noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-6845951243462859652007-05-04T21:30:00.000+03:302007-05-04T21:30:00.000+03:30درمورد جواب ها يي كه به ني لبك دادي نكته هايي هست ...درمورد جواب ها يي كه به ني لبك دادي نكته هايي هست كه دوست دارم بشنوي<BR/>بسياري از رفتار هاي انساني ريشه در ويژگي هاي خودخواهانه و برتري جويانه انساني دارد و حتي رفتار هايي نظير ايثار يا مهرباني ر ا مي توان به اين شكل ديد كه مي تواند ناشي از ويژگي خود برتر ديدن باشد(نيچه در اين باره بحث دارد) و من اصولا اين مساله را فاقد اهميت يا داراي اهميت كمتري مئ دانم. چرا كه در دنياي امروز با نگاه عملگرايانه موجود ( كه در بسياري از تحليلها هم تو هم اين نگاه رو داري) انچه كه مهم است نتيجه است نه نيت يا ريشه روانشناسي عمل تو. يعني براي من( كه به سنت ويا متافيزك از هر نوع آن اعتقاد ندارم) مهم اين است آيا بيمار ارزان تو كه در حال در كشيدن است آيا نوبت مي گيرد يا در انتظار مي ماند . و اين معياري نسبي براي قضاوت من در مورد عمل تو و نه شخصيت تو خواهد بود.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-53556102942524133892007-05-04T18:59:00.000+03:302007-05-04T18:59:00.000+03:30سلامی دوباره، خب معمولی هست و مقصرش که تو نیستی. ب...سلامی دوباره، خب معمولی هست و مقصرش که تو نیستی. بازم هردو را راه میدهی، اینجا بعضی از پزشکان فقط گرانها راه میدهند (بیمه خصوصی یا نقد) و ارزانها را اصلا راه نمیدهند (بیمه عمومی) ...<BR/>مشکلا اصلی مان پنهان کاری هست، که همان ظاهرسازی هست. تا وقتی که خیال میکنیم با پنهانکاری، مشکلی نداریم به دنبال رفع مسئله نمیگردیم. تا وقتی خیال میکنیم که با حرف خود و خیال مقابل امین هستیم، نیازی به امانتداری نمیبینیم و ... و ... و .... و. ..Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-91536480733994665822007-05-04T17:46:00.000+03:302007-05-04T17:46:00.000+03:30چرا کامنت های من نمیاد پس؟!چرا کامنت های من نمیاد پس؟!mahtobhttps://www.blogger.com/profile/14057974291071906496noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-52697629385578641542007-05-04T12:04:00.000+03:302007-05-04T12:04:00.000+03:30دوست عزیز من روزی که به نروژ آمدم چیزهایی دیدم که ...دوست عزیز من روزی که به نروژ آمدم چیزهایی دیدم که مرا عاشق این ملت کرد. اکثر این نروژیها چیزی را که میگویند با چیزی را که عمل میکنند یا همان دو مدل انسانی را که شما توضیح دادید در این نروژیهای تقریبا یکی است. البته هستند کسانی در این نروژ که چنین نیستند، ولی من حرف اکثریت را میزنم و اکثر رفتار این ملت، چه میدانیم که هیچ چیز مطلق وجود ندارد. یقینا همین نروژیها هم ضمیر ناخودآگاه و الخ دارند ولی سعیشان در این است که این درون و بیرون را تا حد امکان یکی کنند.<BR/>مثالی بزنم:<BR/>توی نروژ چیزی بنام چانه زدن وجود خارجی نداشت تا اینکه خارجیهای مسلمان آمدند و با تقیه (من اولها فکر میکردم که منظور همان تنقیه است، عجب آدم ناواردی هستم من!) و همه این معادلات را بهم زدند. اگر شما میرفتی در یک مغازهای و میخواستی چانه بزنی یک مرتبه میدیدی مغازهدار قیمت خرید را میگذاشت جلو ات و سهم خودش را هم به آن میافزود و با خوشرویی میگفت قیمتاش همین است ولا غیر.<BR/>اینجا حالا ماشاالله ماشاالله مسلمین مهاجر موفق شدند این چشم آبیهای بی دین را هم از جنس خود و همه را (تنقیهای) بکنند.<BR/>خلاصه امر اینکه یقینا من هم در بعضی مواقع بسیار به ندرت (در مواقع ترس) نقش بازی میکنم که امید وارم آن لحظات هرچه کمتر و کمتر شود.<BR/>دوست عزیز این نوع زندگی که امروز در ایران رسم شده (زندگی تنقیهای منظورم هست!!) در دراز مدت و حتی میان مدت انسان را روانی و شیزوفرن میکند.<BR/>منظورم همان (تنقیه آخوندی است)، اگر املایش را غلط نوشتم میبخشید چون من با این واژه تا چند سال پیش آشنایی نداشتهام و امید وارم در آینده هم به آن مبتلا نشوم.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-90339934147569227242007-05-04T11:46:00.000+03:302007-05-04T11:46:00.000+03:30دکتر عزیز، زیاد ضمیر ناخودآگاهتو انگولک نکن. واست ...دکتر عزیز، زیاد ضمیر ناخودآگاهتو انگولک نکن. واست زیاد خوب نیست. اینجوری بخوای پیش بری باید خودت رو جزو بیمارای ارزون یک روانکاو اومانیست؟!بدونی. برادر من این چیزای چیپ چیه که میخوای کار چیپ ترتو باهاش توجیه کنی و مثلا یک جور خودتو تخلیه بار وجدانی کنی؟ اگه میخوای درد وجدان نگیری بهتره کارتو زمان بندی کنی در طول روز.مثلاً از 8 ساعت، 2 تاشو بزار واسه ارزونا . اونقدر پس اندازت کم نمیشه که نتونی مروارید بخری. مطمئن باش. و در آخر اینکه آدم اگه خودشو تو اینترنت تخلیه کنه اسمش نمیشه شجاعت یا عیان کردن واقعیتهای دنیای مجاز، صرفاً اسمش درددلیست با وجدان(که در اینجا یک سری صفر و یک هستند که جمع شدن با هم و شدند کامنت!) شادباشی دکی جان. مهرداد از قزاقستانmehrdadhttps://www.blogger.com/profile/04025410464905842299noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-7307749049584627332007-05-04T10:51:00.000+03:302007-05-04T10:51:00.000+03:30ظاهرا چند بار هم فضای حقیقی و مجازی را با هم اشتبا...ظاهرا چند بار هم فضای حقیقی و مجازی را با هم اشتباه گرفته اید و جزء منفی شخصیت خود را عمدا یا سهوا در فضای حقیقی به نمایش گذاشته اید که به آن هم نام بیماری گوشزدانه را داده اید<BR/>سوال دیگر من این است که اگر اینچنین که می گوئید باشید {که شخص من اعتقاد دارم همین گونه هست} چه انتظاری دارید که ما خوانندگان وبلاگ شما که شخصیت دنیای واقعی شما را نمی دانیم و بر اساس آنچه حود شما در این وبلاگ از خود ارائه کرده اید درباره شما قضاوت می کنیم در این قضاوت به راه خطا نیفتیم و مثلا بدانیم که آدمی چنین سنگدل و طماع در دنیای حقیقی رئوف و مستغنی است.<BR/>آیا فکت های دیگری از خود ارائه داده اید که ما در این قضاوت لحاظ نکرده باشیم؟<BR/>امیدوارم که چیز دیگری یادم نیاید.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-45703034792594045162007-05-04T10:39:00.000+03:302007-05-04T10:39:00.000+03:30من فکر می کنم تا حدودی متوجه منظورتون از این مطالب...من فکر می کنم تا حدودی متوجه منظورتون از این مطالب و پی نوشت هایی که راجع به قضاوت نوشته اید شده باشم.<BR/>شما معتقدید که جزء خوب و پسندیده شخصیت شما در دنیای واقعی است که با اعتبار آن زندگی می کنید و پول در می آورید و مردم قبولتان دارند و فامیل و خانواده بهتون احترام می گذارند و جزء بدش که غلو هم شده است را در دنیای مجازی به نمایش درآورده اید که به اعتبار در آن اعتقادی ندارید و در هراس از دست رفتن آبرو در آن نیستید.<BR/>علت نمایش دادن این وجه منفی یا به قول کامنت گذار اول پست پیشین {خود تخریبی} را هم پرهیز از خود فریبی راجع به انگیزه های واقعی خود و نیز کم کردن {باز هم به قول خودتان} انرژی روانی انگیزه های درونی ذکر کرده اید.<BR/>اگر درست می گویم و درست فهمیده ام می توانید به من توضیح بدهید که چرا این وقت و انرژی را صرف دنیای مجازی و توضیح به این و آن می کنید در حالی که به اعتبار و آبرو در این فضا اعتقادی ندارید.<BR/>با سپاسAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10115099.post-79253761589344777012007-05-04T09:42:00.000+03:302007-05-04T09:42:00.000+03:30گوشزد جانمن به هیچ وجه مدعی نیستم که شرافت یا بسیا...گوشزد جان<BR/>من به هیچ وجه مدعی نیستم که شرافت یا بسیاری از عملکردهای ما ریشه در ناخودآگاه دارد.خوبی یا اخلاقیات، برجوشیده از تجربیات سخت و نامطبوعی در حیات اجتماعی هستند که نتایجی ناخوشایند و کمتر شامل اکثریت انسانها به لحاظ مطلوبیت شده است.یعنی ما تجریه میکنیم نتیجه مثبت اش را نهادینه می کنیم و در تعامل اجتماعی و در مواجهه با تجارب انسانهای دیگر ساختارهایی را پی می ریزیم که نفع تعداد بیشتری از انسانها را تامین کند و از آن مهمتر وقتی خودمان در شرایطی نامطلوب قرار گرفتیم این ساختار و سیستم بتواند ما را در کمک گرفتن از این سیستم یاری کند.<BR/>تمام قدرت انسانی در "ساختن" و "برپاداشتن" سیستمی است که بتواند "دیگر"انی هر چه بیشتر را در خود جای دهد.<BR/>من فکر میکنم ما در تجمیع بین منافع فردی با منافع اجتماعی مشکل داریم چرا که تجربه کسب صحیح منافع فردی را درست نیاموخته ایم و فکر میکنیم که برای کسب منافع فردی باید پا بر سر دیگران گذاشت.یا فکر میکنیم که منافع فردی یعنی اینکه "هر" چه بیشتر بتوانیم اجتماع و دیگران را بدوشیم،زندگی در ایران در نظر من به همین صورت است دوشیدن فرد اجتماع را بی آنکه سودی متناسب با آن دوشش به صورت دست پنهان آدام اسمیت نصیب اجتماع بشود <BR/>هاله جان ممنونم از توضیحت.<BR/>نی لبکAnonymousnoreply@blogger.com