انتخابات4

رهنورد هم‌چنین گفت: «امر به معروف و نهی از منکر از آرمان‌های ما به شمار می‌آمد اما هیچ گاه فکر نمی‌کردیم روزی برای این کار گشت گذاشته شود؛ توقع ما برای تحقق این امر گفت‌وگو و دیالوگ بود».

در دوران دانشجویی در دهه شصت روزی با چند نفر از دوستان به یکی از پاساژهای اصفهان که آنروزها محل گشت جوانان بود (مجتمع پارک اصفهان) رفته بودم.

روبروی در اصلی پاساژ اتوبوسی ایستاده بود و چند مرد ریشو از کمیته ها (که آن موقع وظایف نهی از منکر را به جای نیروی انتظامی انجام می داد) از زنان کم حجاب می خواستند که سوار اتوبوس شوند.

صحنه بسیار ناراحت کننده اش این بود که اگر زنی از سوار شدن خودداری می کرد چهار مرد ریشوی دیگر با یک پتو به او حمله می کردند (چون نمی توانستند از نظر شرعی به آنها دست بزنند) و او را در پتو می انداختند و به اتوبوس می بردند...

به نظر می آید که میرحسین و همسرش استانداردهای متفاوتی نسبت به مخاطبانشان دارند.

خانم پروفسور رهنورد سالها ریاست دانشگاه الزهرا را به عهده داشته اند که تا سالها نه تنها ورود هر مردی به هر عنوان به آن ممنوع بود بلکه هیچ زنی بدون حجاب برتر (چادر و چاقچور) نمی توانست به آن قدم بگذارد.

آقای موسوی هم نهایت تعریف مورد قبولش از "حقوق شهروندی" بازگشت به "بیانیه هشت ماده ای آیت الله خمینی" بود.

ناگفته پیداست که تا چنین یخ های منجمدی باز شود آتش های فراوان باید برپا گردد!

مرتبط:

خاطرات دهه شصت

لطفا مخصوصا کامنت ها را بخوانید.

از دید من مهمترین عوارض جنگ نه کشته‌های فراوانش بود که صدها هزار نفری که در این سالها در حوادث رانندگی یا زلزله از بین رفته‌اند، دیگری یادی از آنان نیست، و نه خسارات ملیاردی آن.
بزرگترین عارضه این جنگ، که اثر آن تا به حال پا بر جاست، قبضه کامل قدرت با استفاده از فضای جنگی و در عین حال خفه کردن کامل دموکراسی و مهمتر از همه جایگزین کردن اولویت‌های ارزشی حکومت با اولویت‌های ارزشی جامعه بود.
حکومت توانست برای دوره‌ای مرگ را از زندگی ارزشمندتر جلوه دهد و این باور را به بسیجیانی که به جبهه می‌رفتند قبولاند.همچنین آنطور که در اکثریت کامنت‌ها دیده می‌شود غم، نوحه و روضه ارزش شدند و شادی و خنده ضد ارزش، بوسه‌ای شایسته شلاق شد و رابطه جنسی سزاوار سنگسار!...و این باور را تا سالها در میان مردم رواج داد.ملا محمد باقر مجلسی بر کانت و هگل برتری یافت و علم حدیث بر بیوتکنولوِی مقدم شد! این اولویت بخشی ارزش‌های حکومت بر ارزش‌های جامعه هنوز در جامعه و بخصوص اقشار پایین رواج دارد و حکومت از آن نهایت استفاده را می‌کند.

12 نظرات:

گوشزد جان
مطلب تکراری می ذاری!
نداشتیم هاااااا!!!!

گفته‌اید که «زهرا رهنورد سالها ریاست دانشگاه الزهرا را به عهده داشته اند که نه تنها ورود هر مردی به هر عنوان به آن ممنوع بود»
فکر نمی‌کنم این حرف شما درست باشد. دانشجویان الزهرا دختر هستند٬ اما استادان مرد هم دارند. در ضمن دختران بی‌چادر هم دانشجوی این دانشگاه هستند.

راستش من 3-4 سال پیش این را از دوستی (خانم دکتری) که آنجا درس می داد شنیدم بنابراین اصراری بر درست بودنش در حال حاضر ندارم.

مثال مشابهش بیمارستان زنان شهید بهشتی اصفهان است که تا سالها هیچ مردی نه به عنوان پزشگ و نه دیگران را راه نمی دادند اما کم کم دیدند که این رفتار نه شدنی است و نه مفید

دانشگاه الزهزا دانشگاه زنانه هست. اما دانشگاه مذهبی گمان نکنم. چادر در الزهرا اجباری نبود و از اونجایی که دانشگاه دخترانه بود در پوشش حتی آزادتر بودند. مدرسینش هم مرد بودند.
چند نفر از دانشجوهای الزهرا اتفاقا خاطراتشون رو تو وبلاگهاشون نوشتند. ظاهرا روشن بودن خانم رهنورد چیز جدیدی نیست و به انتخابات ربط نداره. اینکه چرا جو اون سالها اینطور بود البته جای تامل داره.

دکتر جان، مثل یک سریال تلویزیونی شده این جا برای من، یک تعلیق ی هست توش که ببینم آخرش گوشزد به چه کسی رای می ده. تو هم که نمی گی، هی معطل می کنی، ما رو می کشی این جا، بی این که پاسخ شفافی بدی، حالا این مطلب امروز ات به نظرم کمی داره مسیرت رو نشون می ده، انگار داری به کروبی نزدیک تر می شی.

دقت کردی کروبی چقدر طرفدارهاش «کیفی»تر هستن، اگر چه به لحاظ عددی به نظر می آد، حداقل در فضای اینترنت موسوی از اقبال بیشتری برخورداره.
واقعیت اینه که کیفیت رای دهندگان در شمارش لحاظ نمی شه.

به نظرم فعلآ باید صبر کرد، خوند، و از این شور و هیجانی که کم کم داره فراگیر می شه لذت برد.

پایین جان
آن قسمت آخر سریال است و احتیاج به مقدمه چینی هایی دارد که دلایلش را توضیح دهد.
مرسی از محبتت.

آن خاطرات دهه شصت را نخوانده بودم.
چقدر کامنت ها تلخ و گزنده و تاثیر گذار بودند.
اشکم در آمد.

پایین جان، آخ که چه حالی می‌ده بعد از مقدمه‌چینی‌های مفصل ِگوشزدگونه، دکتر بیاد اعلام کنه که به محمود احمدی‌نژاد رای میده! ;)

rastesh dr jan, man ham az in mitarsam ke bad az in hameh soghra kobra, biaii begi be ahmadi nejad rai midi

اگر حتی یک بار به دانشگاه الزهرا رفته بودید متوجه میشدید که توصیفی که از آن کرده اید هیچ شباهتی به واقعیت ندارد!
تنها مورد مشترک با واقعیت این بود که دانشجویان آنجا همگی دختر هستند.
نه ورود مرد ها ممنوع است، نه مجبورند چادر سرشان کنند. (اتفاقا بسیار هم از دانشگاه های دیگر بهتر و زیبا تر لباس می پوشند)
برخورد کارکنان هم بسیار خوبتر از اکثر دانشگاه های تهران است.

من دانش جوی ِ سابق ِ دانش گاه ِ الزهرا هستم. 6 سال اون جا درس خوندم. دکتر رهنورد علناً تو سخنرانی هاش به دانش جوها می گفت شما
چرا رنگ های ِ شاد نمی پوشین؟؟ خودش هم همیشه سرخ و بنفش و آبی می پوشید! ورود ِ مردها به دانش گاه آزاد بود. اکثر ِ استاد های ِ من مرد بودند و دخترا هم با هفت قلم آرایش می یومدن دانش گاه و کسی کاری به کارشون نداشت. من شخصاً با روسری می رفتم گاهی و مقنعه نمی پوشیدم. البته این وضع به دوران ِ طلایی ِ دکتر رهنورد منحصر می شد چون ما شنیده بودیم قبلش این جوری نبوده.

سمیرا

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes