احمدی نژاد...عوامی یا عوام فریبی!

همانطور که قبلا هم در این وبلاگ گفته ام عوام دو خصوصیت برجسته دارند:


اول اینکه برای هر مشکلی یک راه حل آسان و سریع سراغ دارند که نیاز به کارشناسی و مباحث علمی و تخصصی را منتفی می کند...به عنوان مثال گمان می کنند اگر ده گرانفروش را اعدام کنند ریشه گرانی خشک می شود.


دوم اینکه مطلقا قادر به پیش بینی نتایج اعمال خود نیستند و به تجارب دیگران نیز وقعی نمی نهند...به عنوان مثال اگر ده بچه هم بزایند روزی رسان برایش روزی قرار خواهد داد.


محمود احمدی نژاد عوامفریب و عوام پرور نیست...عوام است!


نسخه های دم دستی برای اقتصاد می پیچد و با اعتقاد عمیق به احکام اسلامی گمان می کند که حذف بهره بانکی سبب برکت مال مومنان می شود و تزریق پول در جامعه سبب از بین رفتن فقر می گردد و بر اساس همین نسخه ساده و بدون آنکه بتواند عواقب رفتارش را پیش بینی کند یا به مشورت کارشناسان وقعی نهد دست به حذف بهره و سرازیر کردن پول نفت در جامعه می زند...اکنون هم از اینکه اقدامش منجر به چنین تورمی شده است شگفت زده شده است.


زمانی که محمود احمدی نژاد در مقابل علما و طلاب قم از دخالت امام زمان در امور کشور سخن می گوید و با تعجب آنان روبرو می شود نکته جالبی می گوید و آن اینکه من این مطالب را در پای منبر شما آموخته ام!! و با این حرف عملا آنها را خلع سلاح کرده و راه را بر انتقاد آنان می بندد.


در اوایل انقلاب دکتر حسن نزیه که به ریاست شرکت ملی نفت ایران منصوب شده بود در اظهار نظری گفت که اجرای احکام اسلامی در روزگار فعلی نه مقدور است و نه مفید...این اظهار نظر با واکنش خشم آلود آقای خمینی منجر به عزل ایشان شد.


اگر قیمت نفت گران نشده بود تا ایشان بتواند بدون دغدغه اقتصادی دست به آزمایش و خطای نظریات اسلامی خود بزند یک بار و برای همیشه به ایشان و کلیه عوام الناسی که چون ایشان می پندارند جاری کردن بدون کم و کاست احکام اسلامی می تواند سبب رستگاری مردم و پیشرفت کشور شود، بطلان این فرضیه ثابت می شد.

لینک در بالاترین






 


پی نوشت:


موقعی که احمدی نژاد رییس جمهور شد جمله ای گفت که چندان مورد توجه واقع نشد و آن این بود که تا به حال مقام معظم رهبری مورد هجمه مخالفان بودند و من می خواهم که سپر بلای ایشان باشم.(نقل به مضمون)


رفتار و گفتار احمدی نژاد در سه سال گذشته مورد انتقاد رهبر روحانی کشور و هیچیک از مراجع تقلید قرار نگرفته است...نه هاله نورش و نه میثاق جمکرانش...نه سیاست های اقتصادی ضد علمی اش و نه سیاست های خارجی شرمسار کننده اش.


چرا؟


جواب بسیار ساده است...او به واسطه اعتقاد قلبی در حال اجرای مو به موی قوانین اسلامی است که به قول خودش پای منابر آموخته است.


همه روحانیون مخالف بهره بانکی اند...همه شان عقیده دارند که امام زمان در بین مردم می چرخد و با گروهی از مومنان در ارتباط است.


کلیه آنان کفار را نجس می دانند و تعامل با آنان را تا حد ممکن نهی می کنند.


هیچیک از آنان در روزگار فعلی (تا جایی که من می دانم) مسجد جمکران را نفی نکرده است.


احمدی نژاد هم مانند همه عوامی که پای منابر می نشینند و آرزو می کنند کاش قدرتی داشتند که گفته های روحانی بالای منبر را پیاده کنند اکنون به این آرزو رسیده است.


اگر شما هم از جمله مومنانی هستید که به موارد فوق اعتقاد دارید اخلاقا مجاز نیستید که احمدی نژاد را به خاطر برآورده کردن آرزوهایش سرزنش کنید.


نمی توان از مسیر مشخصی عبور کرد و به مقصدی غیر از آنکه در انتهای آن مسیر قرار دارد رسید!

یک فتوا و هزار مصيبت!

یکی از مشکلاتی که برای وبلاگ نویسی وجود دارد این است که بسیاری از مطالبی که برای نوشتنش وقت می گذاری و فسفر می سوزانی را مجبوری در اوایل وبلاگ نویسی ات بنویسی تا چند خواننده جمع و جور کنی!


این اواخر در سایت بالاترین به این دو مطلب برخوردم:


سئوال خانم دانشجوی کارشناسی ارشد الهیات از حاج آقای رادیو معارف


سؤال: اگر دو برادر بخواهند زنهاى همديگر برايشان محرم شوند به چه سببى‏مى‏توانند محرم شوند؟


که لازم دیدم که مطلب زیر را مجدا منتشر کنم...خصوصا اینکه وبلاگ قبلی من از پرشین بلاگ حذف شده و قابل دسترسی نمی باشد.


از فرزاد عزیز که در بازیابی مجدد مطالب وبلاگ قبلی نقش اصلی را داشت صمیمانه سپاسگزارم.


یک فتوا و هزار مصيبت!

1) در حالي كه در سال هاي قبل از 1360 ميزان زاد و ولد ساليانه در ايران كمتر از يك مليون نفر بود، بين سال هاي 1364-1360 ميزان مواليد ساليانه با افزايش نرخ رشد جمعيت تا 3.9% به دو مليون نفر رسيد.


2) علت اين افزايش ناگهاني رشد جمعيت، حرام دانستن كنترل جمعيت از طرف مراجع و اعلام اين نكته بود كه پيامبر اسلام در روز قيامت به زيادي امت خود مباهات مي كند!


3) بررسي تبعات چنين رخدادي در واقع پرداختن به نقش فتوا دردنياي پيچيده و مدرن امروز است و اينكه پيروي كردن از نظر افراد غير متخصصي كه خود را مجاز و بلكه ملزم به دخالت در همه امور مي دانند، سبب بروز چه مشكلات گسترده اي مي شود.


الف) اولين اشكال ايجاد شده عدم تناسب امكانات با چنين رويداد غير منتظره اي بود.


پزشك اطفال به تعداد كافي وجود نداشت و امكانات متناسب درماني نيز موجود نبود.اين كار سبب افزايش قابل ملاحظه رشد مرگ و مير نوزادان و سپس اطفال شد.


از طرف ديگر حكومت به تربيت بيش از حد متخصص اطفال پرداخت كه از سال 1379-1375 با بزرگسال شدن متولدين 64-60 ، مازاد متخصصين اطفال سبب بيكاري آنان گرديده است و بيشتر نيز خواهد شد.


ب) از بعد آموزشي وضع از اين هم وخيم تر بود.از سال 66 نياز به دبستان و آموزگار دو برابر شد و با توجه به امكانات كشور و نيز گستردگي آن عمق فاجعه آشكار مي شود.


تربيت بيش از حد آموزگار و سپس تربيت بيش از حد دبير راهنمايي و در مرحله بعد دبير دبيرستان و... بعد از 6-5 سال مواجه شدن با مازاد پرسنل آموزشي، مشكلي كه امروز دست به گريبان آموزش و پرورش است و نمي تواند به اينن پرسنل كه دو برابر ميزان مورد نياز هستند حقوق كافي بدهد يا آنان را اخراج، بازخريد يا باز نشسته كند.


به افت شديد آموزشي، افزايش بزهكاري در نوجوانان، گسترش شديد فقر در خانواده هاي پر اولادو ... نيز نمي پردازم كه هر كدام قصه ايست پر آب چشم.


ج) از سال 78 به تدريج اين افراد به سني رسيده اند كه يا دانشگاه و يا كار مي خواهند.


افق پيش رو چنان تاريك است كه حتي تصور آن دشوار است. در اثر گسترش رسانه هاي ماهواره اي و همه گير شدن آنها، توقع و درخواست جوانان براي مظاهر مدرنيته رشد يافته است و از طرف ديگر تضاد بين اين خواسته ها با آموزش هاي دوره تحصيل كه جملگي مبتني بر سنت و دين هستند سبب شكاف بين خواسته ها و باور هاي جوانان و ايجاد سردرگمي و در نهايت رشد چشمگير افسردگي شده است.


براي نمونه ميزان افسردگي در بين دانشجويان پزشكي كه قاعدتا از موفق ترين جوانان هستند به رقم باور نكردني 30% رسيده است.


د)مشكل ايجاد شده توسط فتوا ادامه دارد. در حالي كه سن متوسط ازدواج در ايران براي دختران به 24 سال و پسران به 32 سال رسيده است و با در نظر گرفتن اين نكته كه چهار مليون نفر از متولدين 64-60 دختر هستند و به ازاي آنها حداكثر دو مليون مرد آماده ازدواج از سالهاي 56-52 وجود دارد، در چند سال آينده با 2 مشكل متوالي مواجه خواهيم بود:


براي چند سال نخست با كاهش مردان و سپس براي چند سال بعدي با كاهش زنان براي ازدواج روبرو خواهيم بود.


ه) اگر فكر مي كنيد كه عوارض نامطلوب فتوا به پايان رسيده است، بيش از حد خوش خياليد!!


اين عوارض تا مرگ متولدين سالهاي جنگ با آنان و ما همراه خواهد بود.


كاهش شديد نرخ ازدواج به دلايلي كه ذكر شد و نشد سبب خواهد گرديد كه 30 سال ديگر با كاهش جوان (به علت عدم ازدواج و نيز كنترل شديد مواليد به دليل فقراقتصادي) و افزايش چشمگير مسن هاي مجرد رو به رو شويم.


مشكلي كه با ابعاد كمتر در حال حاضر گريبان اروپا و ژاپن را با آن بنيه اقتصادي نيرومند گرفته است!


من مشتاقم كه ساير تبعات اين فتوا را كه از قلم انداخته ام از شما بشنوم ولي مشتاق ترم كه گوشزد كنم كه زندگي، جواني، نشاط و سرزندگي، منابع و اموال، گذشته، حال و آينده و...مهمتر از همه قوه درك و شعور همه ما را "فتوا" بر باد داده و خواهد داد.


فتوا استهزاي عقل دراكه است.

لینک در بالاترین



پرسش مردانه...پاسخ زنانه

مدتهای مدیدی است که من قصد داشته ام این مطلب را بنویسم ولی از ترس عیال که تهدید کرده است که اگر این "چرت و پرت ها" را بنویسی به دادگاه دادخواست طلاق می دهم و نیز حجب و حیای ذاتی دست نگه داشته ام.


اما پس از سکسی نویسی شاخه نسوان پیشرو در وبلاگستان روی من هم باز شد ...ترس عیال هم که بیست سال است هست و این چرت و پرت ها نیز همچنین و آن دادخواست هم قس علی هذا!


و اما اصل ماجرا:


سالها پیش که دانشجو بودیم روزی با یکی از دوستان عیال بحث می کردیم و من طبق معمول رشته صحبت را به دست گرفته بودم و اظهار می کردم که


" مردان اگر زن مطلوب و قابل قبولی (از نظر زیبایی) ببینند که حاضر باشد با آنها سکس کند و هیچ ترس از قانون یا آبروریزی برایشان وجود نداشته باشد در این کار درنگ نمی کنند ولی زنها حتی اگر مرد خوش تیپ و جذابی ببینند حتی اگر هیچ بیم از افشای رابطه آنها را تهدید نکند به ندرت حاضرند که با او سکس کنند مگر آنکه قبلا عاشقش بشوند یا حداقل تا حدی از او خوششان بیاید".


به عبارت دیگر برای مردان عشق پیش نیاز سکس نیست ولی عشق در بیشتر زنان پیش نیاز سکس است.(البته واضح است که تن فروشان از این قاعده مستثنا شده اند)


دوست عیال در مخالفت با این فرضیه من سخنرانی مبسوطی کرد و در پایان برای آنکه مرا کاملا مجاب کند گفت:


من خودم اگر هیچ ترس قانونی یا آبروریزی وجود نداشت حاضر بودم که با هر مرد جذابی حتی خود تو سکس کنم.


بنده که در حضور عیال دستپاچه شده بودم با پته پته گفتم:


اگر واقعا فرضیه ات درست بود و آن را قبول داشتی هیچوقت در حضور عیال این حرف را نمی زدی!


عیال هم، همانطور که انتظار می رفت، پایش را از خانه ما برید!


حتما تصدیق می فرمایید که این سوالی نیست که در کوچه و خیابان و مطب و مهمانی بتوان از بانوان و دختران پرسید اما هنوز پس از بیست سال کنجکاویش با من است که آیا اگر مردی را ببینید که از نظرتان جذاب و قابل قبول است و نه تنها رابطه جنسی با او فاش نمی شود بلکه هرگز او را مجددا ملاقات نخواهید کرد آیا حاضرید که در صورتی که از شما تقاضا کند با او سکس داشته باشید؟


لطفا نام مستعار، سن و محل اقامت(داخل یا خارج ایران) را بنویسید و اگر تجربه این چنینی هم داشته اید ذکر کنید.

لینک در بالاترین

پی نوشت1:

می گویند مردان از راه چشم عاشق می شوند و زنان از راه گوش!

پس شاید در هر دو جنس، عشق پیش نیاز سکس باشد ولی در مردان این عشق به چشم بر هم زدنی حادث می شود و در زنان به اندازه معاشرتی زمان می برد!

پی نوشت 2:

دوستان متعددی از من سوال می کنند که منظور تو از طرح این پرسش ها چیست.

در یک جامعه مدرن و آزاد رفتار اکثریت مهمترین ملاک نرمال بودن رفتار فرد است ولی در جوامع مکتبی و ایدئولوژیک ملاک نرمال بودن رفتار فرد میزان انطباق این رفتار با ملاک هایی است که مکتب به عنوان نرمال تعیین کرده است.

وقتی در جامعه ای زندگی می کنی که ملاک های رفتار نرمال را ایدئولوژی تعیین می کند و "فرهنگ خوب و بد" حکومت به جامعه تحمیل می شود، کم کم مرزهای رفتار هنجار و ناهنجار به هم می ریزد و نمی توانی متوجه شوی که کدام رفتارت طبیعی (مطابق با رفتار اکثریت) و کدام رفتارت غیرطبیعی است، کدام رفتار از کدام رفتار ناهنجارتر است و اولویت ها کدام است؟

این بحث ها به من که در چنین جامعه ای زندگی می کنم کمک می کند که طیف رفتار نرمال را با نظر سنجی هر چند محدود بسنجم و بدانم که مثلا در این جامعه "خیانت در زناشویی" تا چه حد رواج دارد و با جوامع ایرانیان خارج از کشور تا چه میزان مشابهت دارد.

در چنین جامعه ای که زخارف دنیوی از نظر مکتب بی ارزش است آیا مردمان تا چه حد به دنبال مادیات هستند؟

در جامعه ای که اخلاق حکومتی به شدت ترویج می شود پایبندی مردمان نسبت به آن تا چه حد است؟....

می دانم که تکیه بر جامعه محدود اینترنتی بسیار گمراه کننده است و برای همین هم هست که از هر پستی نتیجه گیری آماری نمی کنم اما همین که در این جامعه کسانی هستند که شبیه من می اندیشند این قوت قلب را به من می دهد که رفتار من حتمالا هنوز در "طیف نرمال" قرار دارد و "ملاک های مکتبی رفتار نرمال" هنوزاز سوی قسمتی از جامعه پذیرفته نشده است.


Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes