یادداشت های خصوصی

1)کم کم داری پیر می شوی و از زیبایی و دلربایی ات کاسته می شود...شاید وقت آن رسیده باشد که "منشاء اعتماد به نفس" خود را عوض کنی.
2) قبل از آنکه با زن همسایه زیر لحاف بروی دررنگ متنباره دروغی فکر کن که در صورت سر رسیدن ناگهانی شوهر او یا زن خودت با به هم ببافی...گاهی وقت ها، واقعا وقت به همین شدت تنگ است.
3)بسیاری از مردمی که در خیابان با آنها مواجه می شوی با "حرف زدن" خرج زندگی شان را در می آورند...به حرفشان گوش نده...وقتت را هدر می دهند...خرج زندگی آنها را رنگ متنتامین نکن.
4) از حال من پرسیده ای...دنیای من ، دنیای کوچکی است...آنقدر کوچک که هیچ آدم جدیدی در آن جایش نمی شود.
5) حقوق منشی ات را زیاد کن...این کار از امضا کردن همه پتیشن ها و طرفداری کردن از همه زجر کشیده گان و اشک ریختن به خاطر بینوایان و اعتراض کردن به بی عداتی ها و ...انسانی تر است.
6)عمیقی ات را دیده ام...راستش را بخواهی من از سطحی بودنت بیشتر خوشم می آید.
7) برایم باور کردنی نیست که بتوانی برنامه مزخرفی مثل "for money or love" را از شبکه تلویزیونی جم با اشتیاق دنبال کنی و حرفهای مبتذل بازیگران آن را ببلعی و باز بتوانی از "حرف حساب" حرف بزنی.

پی نوشت:

8) پیر شده ای...حالا دیگر برای "دوست داشته شدن" باید زیاد خرج کنی و کم حرف بزنی!

13 نظرات:

قرار بود این پستها مخاطبشون شناخته شده نباشه و کامنتدونی بسته باشه اما باز مونده ومنم براتون می نویسم که همه یادداشتهای خصوصی رو علی رغم توصیه شما خوندم و با اینکه بنده مخاطبش نبودم اما ازتک تک بنده هاش سوده استفاده کردم و برام بسیار جالب بودند و در خورد تعمق ... شاید بد نباشه در غالب یک کتاب جمع آوریش کنید بهر روی ممنونیمو ببخشید که توی نوشته های خصوصی سرک کشیدیم

خوب یاذاشت خوصوصیتون به فکر واداشتمون

چقدر از لحن این یادداشت های خصوصیت خوشم می آید.
کاش من هم مخاطبش بودم یا کسی را داشتم که برایم چنین یادداشت هایی می نوشت.
مرجان

دکتر گوشزد عزیز
خیلی وقته که نوشته هاتونو میخونم ولی بار اولیه که کامنت میگذارم.کاراکتر دوست داشتنی ای دارید.از این نوع نوشته هاتون چیزهای زیادی یاد گرفتم. ازتون متشکرم.

سلام
ايكاش دكي جون من هم به اندازه شما اينترنت باز بود و برام یادداشت های خصوصی مي‌گذاشت :
http://2keyjun.wordpress.com

3,4,5 خیلی جالب بود

اين نوشته هايت براي من مثال بارز حلقه ي گوشت كن هست... خيلي خر بودم اگر به حرفت گوش مي كردم و نمي خوندم!

پ.ن: تازگي ها بعد اين چن سال اين جا رو خوندن ديگه وقتي مي خوام كامنت بذارم موقع تو گفتن كه مي شه مي مونم بنويسم تو يا شما...

اين نوشته هايت براي من مثال بارز حلقه ي گوشت كن هست... خيلي خر بودم اگر به حرفت گوش مي كردم و نمي خوندم!

پ.ن: تازگي ها بعد اين چن سال اين جا رو خوندن ديگه وقتي مي خوام كامنت بذارم موقع تو گفتن كه مي شه مي مونم بنويسم تو يا شما...

اين نوشته هايت براي من مثال بارز حلقه ي گوشت كن هست... خيلي خر بودم اگر به حرفت گوش مي كردم و نمي خوندم!

پ.ن: تازگي ها بعد اين چن سال اين جا رو خوندن ديگه وقتي مي خوام كامنت بذارم موقع تو گفتن كه مي شه مي مونم بنويسم تو يا شما...

سال نو میلادی بر شما فرخنده باد مخاطب این یادداستها مثل اینکه من و شما ئیم!

در ضمن برای عبدالقادر بلوچ سلامتی آرزو کنید که دکتر ها در حلول سال نو در قلبش بادکنک باد کردند

بنا بود کامنت دانی را ببندم اما فراموش کردم و وقتی برگشتم 3 کامنت اول را دیدم و منصرف شدم.
یله جان
اینجا که من "تو" ام البته اگر زیر بیست سال داری برای خودت بهتر است که مرا شما صدا کنی!!
اما خیلی سال پیش در مطب قبلا یک منشی داشتم که خیلی گاگول بود و هر چه من جلوی مریض ها به او شما می گفتم او ترا تو خطاب می کرد.
یک روز نشستم و برایش مفصل توضیح دادم که خلاصه اخترام امامزاده را متولیش نگه می دارد و باید جلوی مریض ها به من شما بگویی.
بعد از آن وضع بدتر شد...می آمد جلوی بیماران و می گفت "تو که خودت گفته بودی" و وقتی با ایما و اشاره و چشم و ابروی من روبرو می شد می گفت ...خب حالا ...نیمی خواد اشاره کونی ...فهمیدم تو نه...شوما...شوما که خودت گفته بودی!

مانی خان
سال نو میلادی بر شما و خانواده مخصوصا برادر بزرگوارتان فرخنده باد.
خبر بلوچ عزیز را نمی دانستم و امیدوارم مسئله مهمی نباشد.

سلام
وقتی این یادداشتو خوندم نفس بند اومد.چقدر شگفت بود مخصوصا اولیش.............مثل ناصرخسرو دارم بیدار می شم.

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes