بهار من!












باری بهار آمده اما


در من مچاله مانده زمستان!


پی نوشت:


یک هفته نخواهم بود.


سال نو بر همه مبارک باد.


سال نو بر سربلندان و سرافکنده گان...سر به زیران و سر به هوایان...سرداران و سرمایه داران...سراب زدگان و شراب زدگان...بر دلهای خسته، خاسته، خواسته...دلبران و دلاوران ...دلداده گان و دلواپسان...دل مشغولان و دلارامان...دلیران و بیدلان


سال نو بر بوته های خار ارغوان ندیده...زاغان تحسین نشنیده...گرگان گرسنه سنگ خورده...یوزان بی ثمر دویده...عاشقان تحقیر شده...خودآرایان پذیرفته نشده


سال نو بر آنان که می دوند و نمی رسند...می کارند و نمی دروند...می خواهند و نمی توانند...خوانده می شوند و رانده می گردند...صدا می زنند و پاسخ نمی شنوند...جلوه می کنند و دیده نمی شنوند


سال نو بر مستان سرخوش...سرخوشان بی نوا...بینوایان گرفتار...گرفتاران منتظر...منتظران غمگین


سال نو بر شما مبارک باد.

بازی انتخابات

در این سی سالی که از انقلاب اسلامی می گذرد من انتخاباتی اینچنین ندیده ام.



در شهر اصفهان اصلا خبری از انتخابات نیست همانطور که در وبلاگ های فارسی نیز کمتر کسی از انتخابات صحبت می کند.



تبلیغات انتخاباتی هم که ممنوع شده است.



شاید خودشان دیده اند که در انتخاباتی که رقیبی وجود ندارد و کسی برنامه ای هم ندارد و اصولا مجلس و نمایندگانش بنا نیست که قدرت انجام کاری را داشته باشند بهتر است که درختان بر جا باشند تا اینکه تنه آنها صرف ساختن کاغذ برای تبلیغات چنین مجلسی شود.



در این بین فرمایشات آقای خاتمی مبنی بر شرکت مردم برای بر هم زدن بازی محافظه کاران تامل برانگیز بود.



ترجمه این حرف یعنی اینکه اکثریت خاموش بیایند و به ما کمک کنند تا اقلیتی 110 نفره را در مجلس به دست آوریم و نظام حضور این اکثریت را به حساب خود منظور کند و این 110 نفر هم با توجه به اینکه در اقلیتند و قانونا و عملا قانونی را نمی توانند در این مجلس به نفع رای دهندگان خود تصویب کنند و عذرشان از هم اکنون موجه است.



جناب آقای خاتمی:



من بازی حریف شما را به نفع شما بر هم نمی زنم...مرا بازی ندهید.



شما چطور؟



با در نظر گرفتن شرایط موجود، آیا در انتخابات مجلس شرکت می کنید؟ و چرا؟

پی نوشت:

من رای می دهم:به یاران خاتمی...حتی اگر بشود تنها یک نفر که بتواند بخشی از مطالبات مرا مطرح کند را به آنجا بفرستم رای می دهم.

راه بهتری سراغ ندارم.آن که با چراغ های خاموش دارد حرکت می کند از خدایش است که رای ندهم.

برای کسی که علی رغم تحریم شورای امنیت جشن هسته ای می گیرد کسب مشروعیت از رای من و مثل من چندان محلی از اعراب ندارد...

برای همه ی کسانی که با دلیل مشخصی رای نمی دهند و راه بهتری سراغ دارند آرزوی موفقیت دارم.

از کامنت امید

و

من در انتخاباتی که سر لیست اصلاخ طلبانش مجید انصاری رییس زندان اوین در دهه شصت است رای نخواهم داد.

اصلاح طلبانی که تنها برنامه اعلام شده شان بر هم زدن بازی محافظه کاران است!

اگر لااقل می گفتند که برنامه ای در جهت مخالفت با برنامه هسته ای دارند یا می خواهند قانون انتخابات را اصلاح کنند ...ممکن بود بپرسم چگونه؟...ولی در نهایت بروم و به آنها رای بدهم ولی در شرایط فعلی نه!

از کامنت مهسا

بالاترین


پی نوشت دوم:


به نظر من مردم ایران را می توان از نظر رفتار انتخاباتی به 3 دسته تقسیم کرد.


1) موافقین نظام سیاسی که حدود 30% مردم هستند و حدود 18% برای اقتدار گرایان و 12% برای اصلاح طلبان تقسیم می شود.


2) اپوزیسیون سخت که حدود 30% مردم هستند و در هیچ انتخاباتی درون نظام جمهوری اسلامی شرکت نمی کنند.


3) اپوزیسیون نرم که حدود 40% مردم هستند ورفتار اپوزیسیونی دارند ولی کاملا انعطاف پذیر و اگر در متن اجتماع زندگی کنی تا حدودی رفتار قابل پیش بینی دارند.


واضح است که در بین آنها نخبگان هستند همچنان که عوام نیز در این دسته قرار دارند


برای اعتراض زمانی به اصلاح طلبان می پیوندند و زمانی در برابر هاشمی رفسنجانی (که نماد نظام جمهوری اسلامی است)به احمدی نژاد رای می دهند.


به نظرم اپوزیسیون نرم در این انتخابات به اپوزیسیون سخت خواهد پیوست.


بر این اساس، در انتخاباتی که همه مقدماتش مخدوش و اختیاراتش محدود و به قول عباس عبدی "انتخاباتی فاقد مضمون و بدون رقابت" است و بیش از همیشه با بحران مشروعیت و خطر تحریم روبرو است شرکت کردن بخش اندکی از این 40% به نفع اقلیت اصلاح طلب نه تنها نتیجه بخش نیست بلکه پس از اعلام نتایج به دلزدگی این بخش از اپوزیسیون نرم که به امید برد به این "بازی انتخابات" پیوسته اند منجر خواهد شد.

از علی دایی تا شیخ محمد عبده!

1)چند سال پیش در شیراز سمیناری جهت معرفی جاذبه های توریستی ایران برگزار شد که در آن صاحبان آژانس های مسافرتی داخل کشور به همراه تعدادی از نمایندگان آزانس های مسافرتی خارجی حضور داشتند.

رییس اداره ارشاد شیراز که از اصلاح طلبان بود تصمیم گرفت که از امام جمعه شیراز برای ایراد سخنرانی افتتاحیه دعوت کند و در پاسخ انتقاد برخی از آژانس داران که حضور امام جمعه را غیر ضروری می دانستند به طور خصوصی به آنها گفته بود که "می آوریمش تا یک جمله از لزوم پشتیبانی از صنعت توریسم صحبت کند و همان یک جمله را می گیریم و از آن بهره برداری می کنیم"
روز کنفرانس امام جمعه در پشت تریبون قرار گرفت و پس از خواندن مقادیری دعا و حدیث و آیات و روایات در حالی که مترجمان به طور همزمان ترجمه می کردند گفت:

از آقایان برگزار کننده سمینار می خواهم که کاری کنند که پای توریست ها از این کشور بریده شود!!! چرا که اکثر اینها جُنُب هستند و مساجد را نجس می کنند!

تا رییس سمینار بدود و به مترجمان بگوید که این جملات را برای خارجی ها ترجمه نکنند کار از کار گذشته بود.

در زمان تنفس هم بسیاری از نمایندگان آژانس های خارجی به مسئولین برگزار کننده سمینار گفته بودند که شما اول تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید و بعد سمینار جذب توریست بگذارید!

2) علی دایی در برنامه نود شب گذشته در پاسخ به این پرسش که "شما قبلا گفته بودید کسی سرمربی تیم ملی ایران می شود که در فدراسیون فوتبال لابی قویتری داشته باشد و حالا خودتان سرمربی شده اید" قیافه ای روحانی به خودش گرفت و با لحنی فروتنانه و پارساگونه گفت که بقیه با بنده های خدا لابی کردند و من با خود خدا!!! و چند دقیقه بعد اضافه کرد که حتی با خود خدا هم لابی نکرده و او راسا و بدون اطلاع وی تصمیم گرفته که ایشان را به سرمربی گری تیم ملی فوتبال ایران منصوب کند!

همین آقای علی دایی یکی دو سال پیش در کنسرت گوگوش در آمریکا حضور یافت و در صفوف نخست نشست.

اگر ایشان به عنوان یک مسلمان برگزیده توانست از یکی از مراجع تقلید فتوایی بگیرد که این کارش از لحاظ شرعی غیر مجاز نبوده است من باور خواهم کرد که انتخاب ایشان به سمت سرمربی تیم ملی از طرف خود خدا بوده است.

در کشوری که رییس جمهورش ادعای ارتباط مستقیم با امام زمان دارد عجیب نیست که مربی تیم ملی اش هم ادعای انتصاب از سوی خدا داشته باشد.

راست گفته ان قدما که "پیش نماز که بگوزد پس نماز..."

3) من دختران فراوانی را می شناسم که بی حجابند و بر خلاف نص صریح قرآن با مردان نا محرم دست می دهند و می رقصند اما نماز هم می خوانند و بعضا روزه هم می گیرند.

همچنین مردان فراوانی را می شناسم که نماز و روزه شان ترک نمی شود ولی بر خلاف نص صریح کتاب خدا مشروبات الکلی می خورند و قمار هم می کنند.

آیا شما معتقدید که می توان قسمت هایی از دین را برگزید و قسمت هایی از
ان را رها کرد و یا مانند اکثر علمای دینیاز جمله شیخ محمد عبده باور دارید که یا اسلام تمام و یا هیچ!؟
پی نوشت:
متولیان رسمی دین در طول تاریخ روحانیون بوده اند و همه آنها بالجمله دین را به صورت یک پکیج کامل می دیده اند و آن را مثل زبان حفظ کرده و از نسلی به نسلی منتقل کرده اند.
هیچیک از آنها اعتقادی به این امر ندارند که می توان به قسمتی از دین بی اعتنا بود و یا از کنار آن گذشت.
اصلاح طلبان اخیر خواسته اند که هر کدام به اقتضای سلیقه خود بخشی از دین را با با مدرنیته بیامیزند و یا از قسمت هایی از دین که آشکارا با دنیای مدرن در تضاد است چشم پوشی کنند.
این درصد امتزاج دین با مدرنیته بیانگر میزان اصلاح طلبی آنان است چنانکه اگر کسی از پنجاه درصد قوانین اسلامی به نفع مدرنیته بگذرد نسبت به کسی که از ده در صد دین می گذرد اصلاح طلب تر محسوب می شود.
برخی از سنگسار و از کوه پرت کردن و برخی از حکم ارتداد و برخی از حجاب و موسیقی و غنا چشم پوشی می کنند ولی حتی یکی از مراجع از غیر انسانی ترین و ارتجاعی ترین قوانین اسلامی (مثل سنگسار) کوتاه نمی آید برای اینکه همه آنها خود را پاسدار مذهب جعفری و متولی مذهب شیعه می دانند و وارث کسانی هستند که دین و مذهب را نسل به نسل حفظ کرده و بر طول و عرضش افزوده اند.
در چنین شرایطی می توان شاخه ای از پروتستانیسم اسلامی را تصور کرد که در آن حجاب اجباری، سنگسار، برابری حقوقی زن و مرد، ارتداد، قوانین بانکی و دیات و قصاص و برده داری و اقلیت های دینی و ... حل شده باشد و عبادات غیر اجباری از آن باقی مانده باشد...آیا می توان اسم آن را اسلام محمدی گذاشت

پی نوشت دوم:


بحثی که بر سر گفته های اخیر دکتر سروش در گرفته مبنی بر اینکه قرآن به پیامبر الهام شده ولی به کلام اوست و مخصوصا واکنش مجید مجیدی مبنی بر تکفیر سروش، مثال واضحی است از آنچه در ایم مبحث من به آن پرداخته ام.


سروش از چند سال پیش که شروع به "پالایش شریعت" کرد و ابتدا نهاد روحانیت را از آن حذف کرد و سپس فقه را جزء ناچیز و قابل اغماض دین خواند و دست به لاغر کردن ایدئولوژی دینی زد معلوم بود که کارش به انکار معصومیت ائمه و نفی ضمنی مهدویت و در نهایت این کلام آخر می رسد.


سوالی که من پرسیده ام این اسن که آیا اگر کسی 50% اسلام را قبول داشت و کس دیگری 50% دیگر اسلام را آیا می توان هر دو را مسلمان دانست؟


اسلامی که سروش قبول دارد با اسلام مصباح یزدی چه مشترکاتی دارد؟


اینگونه که سروش دست به "هَرَس کردن دین" زده است نهالی هم از این درخت تناور باقی نخواهد ماند.


روشنفکری دینی همانطور که بارها گفته ام چون سنگ غلتان بر کوه است و یک مفهوم ثابت و ایستا نیست و بنابراین هر یک از پیروانش می توانند تا جایی از آن را قبول کنند و بقیه اش را نپذیرند و همین باعث می شود که ما با تعداد بسیار زیادی دین اسلام اصلاح شده مواجه باشیم وضع کنندگان آن خود پیروان آن هستند!


در این حالت که هر کسی قسمتی از دین را مطابق فهم و سلیقه خود بپذیرد وجه قدسی دین چه می شود؟


پی نوشت سوم:


زمانی شاه عباس صفوی در خواب امام علی را دید که از او می خواست خزانه خود را به او تقدیم کند.


شاه عباس پس از بیدار شدن تصمیم گرفت که خزانه را بار شتر کند و به نجف بفرستد که در آن روزگار تحت کنترل دولت عثمانی بود که دشمن ایران محسوب می شد.


شیخ بهایی به فکر چاره افتاد و نقشه ای کشید.


در روز سفر، پس از آنکه قافله چند فرسنگی از اصفهان دور شد به اشاره شیخ بهایی، قافله سالار شتر اول را خواباند و هر چه کردند برنخاست.


شاه قافله سالار را فراخواند و ماجرا را جویا شد.


قافله سالار داستانی را که شیخ بهایی به او آموخته بود اینگونه شرح داد که شب گذشته امام علی به خواب من آمد و گفت منظور من امتحان خلوص و صداقت و ارادت شاه عباس بود و حال که به آن اطمینان یافتم هر جا که شترت خوابید و بلند نشد شهری با این خزانه شهری بسازید و نام آن را به نیت نجف اشرف، نجف آباد بگذارید.


شاه نیز که قلبا مایل به تقدیم خزانه به دولت عثمانی نبود این خواب را رویای صادقه تلقی کرد و بدینسان شهر نجف آباد را بنا نهاد.


این ماجرا ماهیتا با ماجرای اول (مربوط به امام جمعه شیراز) شبیه است.


در هر دو این ماجراها برای اموری که راه حل های عقلانی وجود دارد بدون دلیل سعی می کنند که دین را دخیل کنند و به وسیله آن پاسخ مسئله ای را بدهند که اصولا مربوط به دین نیست.


چنین دخالت بی موردی در مورد قضیه شاه عباس مسئله را حل می کند و کردیت آن را به حساب دین می ریزد و در مورد ماجرای اول مانع حل مشکل خودساخته می شود...مشکلی که اصلا وجود نداشت.

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes