شوخ طبعی

چند روز پیش منشی مطب وارد اتاقم شد و گفت که آقایی مراجعه کرده است و شوهر یکی از بیماران روزهای قبل است و ظاهرا از شما ناراحت است.

علیرغم شلوغی مطب از منشی خواستم که بعد از اینکه بیمار فعلی از اتاق بیرون رفت او را به داخل اتاق راهنمایی کند.

آقایی 53-52 ساله وارد شد و در حالی‌که ناراحت بود به من گفت که همسرم چند روز پیش به شما مراجعه کرده است و پس از پایان معاینه و بررسی‌های پزشکی وقتی از شما پرسیده است که مشکل من چیست شما جواب داده‌اید که "متاسفانه بیماری و مشکلی نداری"! و از سه روز پیش من و همسرم از این پاسخ شما ناراحتیم.

من که درست متوجه علت ناراحتی او نشده بودم پرسیدم: از اینکه همسرتان بیمار نیست ناراحتید؟

او با کمی خشم اظهار داشت که خیر!...از اینکه پزشکی باید از بیمار نبودن کسی متاسف باشد!

خندیدم و گفتم که خوب! معلومه که شوخی کرده‌ام.

با همان لحن جدی پرسید: مگر زن من با شما شوخی دارد.من قصد داشتم که به نظام پزشکی برم و از شما شکایت کنم ولی فکر کردم که بهتر است اول مسئله را با خودتان در میان بگذارم.

اول می‌خواستم بگم که برو هر غلطی دلت می‌خواد بکن ولی ذهن حسابگر من در عرض چند ثانیه حساب کرد که همین که از نظام پزشکی مرا برای توضیح شفاهی بخواهند 2 ساعت از وقت من گرفته خواهد شد و ضرر مالی ناشی از این 2 ساعت قابل چشم‌پوشی نیست! لذا با لحن ملایم‌تری گفتم که اگر باعث رنش شما و همسرتان شده‌ام معذرت می‌خواهم.

لحظه‌ای منتظر ماندم که خداحافظی کند و برود ولی شروع به نطق کرد که همسرم بسیار حساس است و در سه روز گذشته همه‌اش داشته غصه می‌خورد و به او برخورده است و ...

دیدم سالن انتظار شلوغ است. حرفش را قطع کردم و گفتم که اگر می‌خواهید شماره تلفن همسرتان را هم بگیرید تا از ایشان هم عذرخواهی کنم.

مردک شروع به نطق کرد که اصلا مسئله این نیست بلکه مسئله اخلاق پزشکی است و اینکه چگونه پزشکی باید به خود اجازه دهد که راجع به بیمارش اینگونه فکر کند.

صدای او را درست نمی‌شنیدم فقط همهمه بیماران و شلوغی سالن انتظار در گوشم بود و مردک همچنان داشت راجع به اینکه ابوعلی سینا حکیم بوده است و همزمان به مداوای روح و جسم می‌پرداخته مزخرفاتی سر هم می‌کرد که گوشی تلفن را برداشتم و تلفن زنم را گرفتم و گوشی تلفن را به طرف او گرفتم و گفتم: بگیر!

نطقش کور شد و پرسید: این چیه؟

با عصبانیت گفتم زن من پشت خطه...لطفا یک کلمه بهش بگو الهی بمیری تا بی‌حساب بشیم!!!

با دهان باز از تعجب، عقب عقب از اتاق بیرون رفت.

راستی شما ظرفیت شوخی دارید؟...شوخ طبع هستید؟


پی‌نوشت:


من از شما تعجب می‌کنم که چرا این کامنت های توهین آمیز را پاک نمی کنید
اینها که چیزی جز فحاشی نیست.


از کامنت مهتاب


راستش مهتاب خانم عزیز
این کامنت‌ها را پاک نمی‌کنم تا یادم بماند که گاهی آدمی تا چه حد می‌تواند از منطق دور، از نفرت انباشته ، از فرهنگ بی بهره، از ادب تهی، از درک عاجز و در استفاده از واژگان بی‌پروا باشد!


طنز، همانطور که بهرام گفته است، پیش زمینه های علمی و فرهنگی می‌خواهد و درک.

احترام به که و برای چه؟

چهل روزی می‌شود که بجز متن کوتاهی که درباره موفقیت پسرک نگاشته‌ام، چیزی ننوشته‌ام.

سالها پیش فامیلی داشتم که در جوانی دچار سنگینی گوش پیشرونده شده بود و هم‌زمان به علت دیابت بینایی خود را نیز به تدریج از دست می‌داد و در پیری به طور کامل نابینا و ناشنوا شد.

در سه سال آخر عمر به علت سکته مغزی نیمی از بدنش نیز فلج شد و بدون کمک دیگران قادر به حرکت نبود.

روزی من به دیدارش رفتم و پهلویش نشستم و دستش را گرفتم.

می‌خواستم ببینم که کسی که رابطه‌اش با دنیای بیرون تقریبا به طورکاملا قطع شده است و دریافتش از محیط به سمت صفر میل می‌کند چه حرف‌هایی برای گفتن دارد.

نمی‌دانم چرا هر وقت محمود احمدی نژاد سخنرانی می‌کند یاد او می‌افتم!

و اما در باب اتفاقات دانشگاه کلمبیا ...

آیا شما احساس می‌کنید که به ملت ایران توهین شده است؟...یا به حکومت ایران؟

یا اساسا توهینی در کار نبوده است؟

و اگر شما به جای رییس دانشگاه بودید چه حرف‌هایی و با چه لحنی می‌زدید؟

و نیز اگر بجای محمود احمدی نژاد قرار داشتید چه عکس‌العملی نشان می‌دادید؟


پی‌نوشت:


ما هر چه که با احمدی نژاد مخالف باشیم باز هم وقتی به عنوان رییس جمهور ایران در مجمعی سخنرانی می‌کند نماینده ایران است و توهین به او توهین به ایران و ایرانی محسوب می‌شود.


از کامنت احمدرضا


محمود احمدی‌نژاد نماینده حکومت ایران و نشان دهنده چهره بدون نقاب آن است.


کاری که تحریمیون در زمان انتخابات ریاست جمهوری می‌خواستند انجام دهند نشان دادن همین چهره بدون نقاب به خرجیانی بود که با زیرکی قصد داشتند بر آن چشم فروبندند.


اگر رییس دانشگاهی یا خبرنگاری در ایران قسمتی از حرفهای بالینگر را خطاب به احمدی نژاد می‌زد به عنوان یک چهره صادق و با شهامت مورد تقدیر قرار می‌گرفت اما "حس قبیله‌گی" ما سبب می‌شود که در برابر هر خارجی که حرف دل ما را می‌زند جبهه بگیریم و مخالفت کنیم.


اگر عقیده داریم که آقای احمدی‌نژاد شایسته دریافت این صفات و محتوای این خطابه نبود، می‌توانیم در کنار مهاجرانی و رفسنجانی به دفاع از "هم قبیله" خود برخیزیم ولی اگر خود عقیده دارید که او دیکتاتور و بی‌سواد است دیگر رنجیدن از سخنان رییس دانشگاه کلمبیا بی مورد است.


بگذارید رنجیدگی خاطر از آن کسانی باشد که با ریشخند تمسخر آمیز چشم در چشم خبرنگاران خارجی و در برابر ملیونها بیننده تلویزیونی ایران را آزادترین کشور دنیا و زنان را آزادترین زنان جهان می‌نامند و وجود زندانی سیاسی، اعدام سیاسی، تبعیض جنسی و مذهبی و نژادی و وجود اقلیت‌ها و همجنسگرایان را منکر می‌شوند و به شعور همه مخاطبان خود توهین می‌کنند.


خوب که نگاه کنی گفتار بالیگر ترجمه واضحی بود از آنچه احمدی نژاد می‌گوید و اگر توهینی به ملت ایران روا داشته شده هم از جانب خود اوست!


ر بینند



پی‌نوشت2:



آقای مهاجرانی در مکتوب خود در آخرین پست می‌فرماید:


اگر می خواهیم به سرنوشت عراق دچار نشویم.کشور ویران و تجزیه نشود.بیش از همیشه ی تاریخ-این نکته را به دلیل این که تاریخ خوانده ام می گویم-نیازمند انسجام ملی هستیم. حتی اگر با انواع بداخلاقی ها رویارو شویم. نبایستی موقعیت خطیر در پیش رو را دست کم بگیریم.به رغم انتقاد ها؛ بایستی دندان روی جگر گذاشت و از آقای احمدی نژاد هم دفاع کرد.تا طمع آمریکا نسبت به کشور و ملت ایران از بن برکنده شود.


اینکه ملت ایران برای جلوگیری از حمله آمریکا از احمدی نژاد حمایت کند نه تنها موثر نیست بلکه با توجه به سوابق تاریخی (مخصوصا حمایت همه جانبه مردم آلمان از هیتلر) احتمال بروز جنگ را افزایش خواهد داد.

راه‌های متعدد و موثرو عملی‌تری برای پیشگیری از جنگ وجود داردکه همه آنها در دو زیر مجموعه می‌گنجند

1) تن به یک دموکراسی همه جانبه بدهید و با رفراندوم آزاد و رفرم در قانون اساسی خطر از دست دادن قدرت به قیمت حفظ مملکت را بپذیرید و انرژی اتمی صلح‌آمیز را حفظ کنید.

2) از برنامه اتمی خود چشم‌پوشی کنید.

توهین‌آمیز این است که از روشنفکران و فرهیختگان کشور بخواهیم که زیر پرچم "عوام‌گرایی" جمع شوند و بر ضد آمال و آرمان‌های خود منسجم و متحد شوند.

نکته دیگر که عجیب می‌نماید این است که آقای مهاجرانی در دو سه روز اخیر بد جور احمدی‌نژادی شده است!



پی‌نوشت3:



متاسفانه بسیاری از کسانی که در غرب راجع به ایران سخن می‌گویند یا خبرنگارانی که برای مصاحبه با مقامات جمهوری اسلامی به ایران سفر می‌کنند مطالعه کافی راجع به وضعیت داخلی ایران ندارند و حل مشکل غرب با جمهوری اسلامی برایشان در اولویت است بنابراین موقعی که احمدی نژاد می‌گوید که ایران آزاد ترین کشور دنیاست یا زنانش آزادترین زنان جهان هستند خبرنگار که انتظار چنین دروغ واضحی را ندارد نمی‌تواند با چند سوال بسیار ساده کذب اظهارات او را ثابت کند و از طرف دیگر اشتباهات آمریکا در خاورمیانه و عراق به امثال احمدی نژاد این امکان را می‌دهد که با به چالش گرفتن نقش و موضع آمریکا در منطقه خود را از زیر فشار مصاحبه بیرون بکشند و برای افرادی که اخبار را به طور کامل دنبال نمی‌کنند درصدی از مشروعیت و مقبولیت در گفتار و منطق را کسب کنند.


از کامنت احسان


و در ضمن ببخشید که من امروز زیاد پرچونه‌گی می‌کنم.


از قدیم گفته‌اند:


معشوقه که دیر دیر بینند


آخر کم از آنکه سیر بینند

فرزند



طفل پاورچین پاورچین

دور شد از کوچه سنجاقک ها

رفتم از شهر خیالات سبک بیرون

دلم از غربت سنجاقک پر


پي‌نوشت:


ظاهرا شيوه نگارش اين مطلب سبب نگراني تعدادي از دوستان گرامي شده است.

خوشبختانه نه تنها اتفاق بدي نيفتاده ، بلكه خبرهاي خوبي هم بوده كه نمي‌توانم بگويم.

از لطف شما سپاسگزارم و از اينكه نگرانتان كردم معذرت مي‌خواهم.

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes