قضاوت 3

بر اساس ویزیت پرداختی من دو گونه بیمار دارم:

بیماران عادی که ویزیت معمولی می پردازند و در این نوشته برای سهولت آنان را بیماران ارزان می نامم و بیماران گران که برای خدمات بخصوص به من مراجعه می کنند و نرخ ویزیت آنها ده برابر یک بیمار ارزان است.


مکانیسم نوبت دهی به آنان از این قرار است که (با عرض معذرت از حضور کلیه دلبستگان به کرامت انسانی و مدافعان مقام انسان و سینه چاکان حقوق و مزایای انسانی و سوسیالیست های دو آتشه و...کلیه فامیل های وابسته) به بیماران ارزان قیمت برای روزها و هفته های بعد نوبت می دهم ولی بیماران گران را در همان روز ویزیت می کنم.


مشکل زمانی پیدا می شود که یک بیمار ارزان و یک بیمار گران به طور همزمان مراجعه می کنند و منشی مجبور است به یکی بگوید که برای امروز نوبت نداریم ولی دیگری را برای امروز پذیرش کند.


در این گونه موارد اگر منشی مورد اعتراض بیمار ارزان قرار بگیرد که چرا به این آقا نوبت می دهی ولی برای من نوبت نداری با پیش کشیدن اخلاق پزشکی به او یادآور می شود که ایشان اورژانسی است و شما نیستی و اگر قانع نشد پس از پذیرش بیمار گران صندلی خود را برای مدتی ترک می کند تا بیمار ارزان خسته شده و مطب را ترک کند.


چند روز پیش اتفاق مشابهی افتاد و یک خانم نسبتا مسن و گران و یک آقای جوان ارزان با هم مراجعه کردند.


آقا علیرغم توضیحات منشی قانع نمی شد و از آنجا که فکر می کرد منشی بدون هماهنگی با من و به طور سرخود دارد او را دست به سر می کند در فاصله بیماران به داخل مطب پرید و موضوع را برای من تشریح کرد.


از آنجایی که فکر کردم آدم فهمیده ای است!! و مسئله را درک می کند!! برایش "مکانیسم نوبت دهی" را شرح دادم.

آشوب شد...چشمتان روز بد نبیند در مطب را که به سالن انتظار باز می شود گشود و "مکانیسم" را با لحن طعنه آمیز و نامناسبی برای بیماران نشسته در سالن توضیح داد.


همه بیماران در طرفه العینی به معلمین اخلاق تبدیل شدند و از همه بدتر همان خانم نسبتا مسن و گران بود که میداندار شده بود و می گفت که شوما قسم خوردین که براتون ارزون و گرون فرق نکونه...


به منشی گفتم پول این خانم را پس بده تا برود یا اگر خواست طبق نوبت ده روز دیگر مراجعه کند.


پیرزن آرام شد و به پته پته افتاد و گفت: تا ده روز دیگه که من مرده ام!


گفتم: خوب پس معنی کلمه اورژانسی را فهمیدی. بگیر بشین و بگذار کارمون را بکنیم.


همه ساکت شدند و جوان هم نوبتش را گرفت و بناست چند روز دیگر بیاید.


این ماجرا به من دوباره مضرات گسترش و تسری رفتار و گفتار در دنیای مجازی به دنیای حقیقی را نشان داد.


تا یادم نرود این تسری رفتار و گفتار دنیای مجازی به دنیای حقیقی را به نام "بیماری گوشزد" می نامم و آن را بر دیوار این مکان ثبت می کنم!

پی نوشت اول:

من در یکی از اولین نوشته هایم در وبلاگ مسدود شده شرح داده بودم که به باور من "گوشزد کردن یعنی اشاره به جزء مغفول واقعیت"

جزء مغفول شخصیت همه ما که از عیان شدنش در هراسیم و شرمسار می شویم در واقع جز طمع و ترس و حسد و انگیزه های جنسی مان نیست.

چیزی که من در این وبلاگ از خود نشان می دهم در واقع قسمت هایی است که در زندگی واقعی نهان کرده ام و در اینجا با مطرح کردن و اگزاژره (اغراق) کردن آن به شما هم یادآور می شوم که اگرچه دیگران را با نشان دادن صفات مثبت خود می فربیم ولی خود را فریب ندهیم.

من در این وبلاگ به رنگ خلوت خود خواهم بود!

پی نوشت دوم:

آقای دکتر حالا اگه کسی خواست در دنیای مجاز و دنیای حقیقی در هر دو یک نوع عمل کنه باید کی رو ببینه؟

از کامنت حسن آقا

حسن آقای عزیز
نمی شود!...نه اینکه نشود ولی مجبور خواهی شد که در دنیای مجازی هم پرده پوشی کنی.
بگذار توضیح دهم.
همه ما ضمیر ناخودآگاهی داریم که کلیه ترس ها، کینه ها، عقده ها و آنچه افشای آن سبب شرمساری مان شود را در آن پنهان می کنیم چرا که برای مقبولیت در جامعه باید شریف، چشم پاک و امین، مهربان، شجاع، سخاوتمند، باگذشت و مددکار باشیم.
سوال این است که پس کینه و حسد و درنده خویی و ترس و طمع و غریزه جنسی شعله کش خود را چه می کنیم.
جواب این است که آن را به ضمیر ناخودآگاه می فرستیم.
یک دایره را در نظر بگیرید...محیط دایره "من اجتماعی" یا ایگو است که محتوای دایره را که همان محتویات ضمیر ناخودآگاه است محصور می کند و بیرون دایره دنیای خودآگاه یا اجتماع واقعی است که همه ما در آن آبرو و اندوخته هایی داریم و در صدد کسب مقبولیت در آن هستیم و به این منظور باید محتوای ضمیر ناخودآگاه خود را که همان صفات منفی مذکور است پنهان کنیم.
این وظیفه را محیط دایره که همان "من اجتماعی" یا ایگو است به عهده دارد و با صرف انرژی روانی مکانیسم های دفاعی را به کار می گیرد که یا این صفات را مخفی کند یا دگرگون شده اش را به اجتماع نشان دهد یا تخفیف شده را نمایان کند و یا بر عکس آن را بنمایاند.
در دنیای مجازی "من اجتماعی" که منافع اجتماعی ما را تامین می کند یا ضعیف تر است یا در مورد شخص من سعی کرده ام که اصلا وجود نداشته باشد...هر چند که به سبب چند آشنایی که وبلاگ مرا می خوانند من هم در این کار کاملا َموفق نبوده ام.
یاد آوری می کنم که محتوای ضمیر ناخودآگاه صفاتی است که افشای آنها سبب شرمساری اجتماعی می شود و صفات مثبت نیازی به سرپوشی ندارد.
آگاهی بر محتوای ضمیر ناخودآگاه به خودی خود انرژی روانی آنها را می کاهد و فاش گویی در دنیای مجازی این امکان را فراهم می کند.

51 نظرات:

پس همسری با اخلاق پینوشت قبلی کاملا بهت می خوره و نباید گله ای داشته باشی از همچین نظام پزشکی باید هم انتظار این طور دکتری را داشت

سلام برادر عزیز میشه توضیح بدی گرون یعنی چی مگه میشه ویزیت متفاوت گرفت راستش یکی از همکارهای منم یه خانمیه همین کارو با مریضاش میکنه واونها هم وقتی پیش من میان جز فحش وناسزاچیزی دیگری نثار ایشون نمیکنن البته اون ویزیت متفاوت نمیگرفت قیمت یه چیزی که تو مطبش میفروخت رو با توجه بی تیپ طرف اعلام میکرد وواقعا این کارا اخر عاقبت نداره نکن برادر من

فکر می کردم خیلی عاقل هستید....

من اگه جاي شما (و منشيتون) بودم عمذاً اين مكانيزم ها رو براي كسي توضيح نمي دادم و حداكثرش مي گفتم:
اينجا دوجور خدمات ارائه مي شه. يكي ويزيت بيماران معمولي و يكي "اون خدمات خاص" . براي هر روز هم تعداد معيني از نوع اول و تعداد معيني از نوع دوم بايد پذيرش بشه. حالا ظرفيت نوع اول برا امروز (و مثلاً تا 10 روز ديگه) پره، ولي ظرفيت خدمات نوع دوم نه. همين.

گوشزد عزيز يك سالي هست كه نوشته ها تو رو مي خونم از روند نتيجه گيري و نگاه مستدل تو لذت بردم و مي برم. ولي تناقض هايي رو هم در فرضها و نتيجه گيري هات هم ديدم.گاهي ميبينم يا فكر مي كنم كه مي بينم تو ماده گرايي رو با انسان گرايي در تضاد ميبيني. (موضوع ديه و تصادف و ماشين گران) و در اين مورد هم لطفا به من بگو اگه يه بيمار ارزون كه در حال درد شديده بياد و تو يه بيمار گرون معمولي داشته باشي. منشي تو به كدوم زود تر وقت ميده؟
و در حالت بعدي اگه تو دكتر نبودي و يك مهندس متبحر تهراني بودي كه به اصفهان اومده واون مريض ارزون با درد شديد پسرت بود، و دكتر همون توضيحات خودت رو به خودت ميداد( فهميده به نظر مي ايي خوب) چه واكنشي نشون مي دادي ؟
تايپ فارسي بلد نيستم دهنم سرويس شد بنويسم مي خوام نظرت رو بدونم.

دوست عزیزم
اگر اجازه بدهی من در آخرین قسمت "قضاوت" پاسخ تو را خواهم داد ولی از نگاه مثبتت نسبت به من بی نهایت سپاسگزارم

دوست بی نام عزیز
فرض کن یک متخصص پوست می تواند برای خدمات مختلف ویزیت های مختلف بگیرد و مثلا نرخ تزریق بوتاکس با لیزر با ویزیت معمولی متفاوت است. بیشتر نمی توانم توضیح بدهم

migam yekam dige pish berin khanumetun majbur mishe shoma ro yek modat tark bede!!! va nazare weblog benevisin ta dobare bargardin be donyaye haghighi va monaasebaate donyaya haghighi ro be yad biyarin !!!!!

اصفاهونی محبوب خودم - سلام

این‌جا هم یک چیزی مشابه همین هست. می‌ری دکتر عمومی و می‌گی پک و پهلوم درد می‌کنه. اگر بخوای از بیمه دولتی استفاده کنی برای دیدن متخصص مدتی طولانی (بسته به ناخوشی‌ات) تو نوبت می‌مونی، اگر حاضر باشی پول ویزیت رو تماما" از جیب مبارک یا بیمه شخصی بدی بلافاصله متخصص وقت می‌ده و هیچ مشکلی نیست. به نظر من هیچ کار اشتباهی نمی‌کنی، خیریه که نیست ... هر کس سعی می‌کنه به طرق مختلف درآمدش رو بالاتر ببره. من‌ام اگر بیزینس خودم رو داشته باشم این‌طور می‌کنم.

Salam Goshzad jan,
Ba tamame ehtarami ke behet ghaelam, Man 11 sale pish maghalayi tahte onvane Tejarat ya tebabat va rohe Faheshegiye donyaye pezeshki dar daneshgahe Shiraz neveshtam. Man dar yek khanevadayi( famile 1,2) ke dar on 5a ta pezeshk boodan bozorg shodam. in neveshte natanha onharo naraht kard balke mano ham dar yek masire digari gharar dad....Va hanooz ham ke hast man ba aghayoon va khanomhaye Dr ke mishnasanam moshkele fekri daram...
Ghezavati nemikonam, motasefane be dalayel farhangi khayli az pezeshka be kharete perestige kazeb soraghe on miran vali onha dark nemikonan ke in reshteha nistan ke be admha perestig midahan. belke adamha hstan ke perestige karharo tayin mikonan.Ba arze mazerat az Goshzad, man pezeshkani ra mishansam ke hazer nistam negahdari az asbam(rakhsh) ra be ohdeye onha bezaram ta che resad be janam ra. Va yaghinan kam nistan shomare pezeshkane inchenini.
be dalile sysyteme amozeshi va sakhtiye sharayete kare pezeshki,
agar pool nabod ya Kamtar az in bood bishtar az 90% pezeshkane kononi in masir ra entekhab nemikardan. nemoneash Hazrat ali!!!
Motasefane systeme pezeshkiye Iran be Gand kashide shode ast, Na amozeshe dorosti, Na bazkhaste na Upgrade madareki, na.... zemanate ejrayi sogande sinohayi....
Beomide rahayi iran va behbodiye vaziyate Bhdashti Iran.

Shad zi , mehr afzoon,
Farhad,Ca

sallam sallam,
Remember who needs whom! if they need your speciality! just tell them that it is my office policy and nothing else could be done!

Ossa Meytee Dallack

خوش مان آمد.ما هم دست کمی از شما نداریم.

مردم تو آمريکا يه دندون نمی تونن پر کنن از بس خرج دکتر گرونه. تو ايران اينجوری نيست. بقيه جاها نمی دونم چجوريه اما.
بعد هم، حالا يه نفر پيدا شده دروغ بار وبلاگش نمی کنه می خواين فراريش بدين؟ حالا خودمون چطوری هستيم انقدر قضاوت می کنيم بقيه رو خدا می دونه!

آقای دکتر حالا اگه کسی خواست در دنیای مجاز و دنیای حقیقی در هر دو یک نوع عمل کنه باید کی رو ببینه؟

آهان! گود کوئسشن! بايد مثل من بره بالای ديوار کسی گازش نگيره ;)

ok tanx

man nemidoonam dar iran che migzare. Vali in ro midoonam ke agar man be onvane yek doctor dar keshvare Canada, hamchin kari ro bokonam, hamin roozast ke mojaveze karam ro azam begiran o jarimam konan.

Nobat dadan bar asase urgency tojih pazir ast, vali in ke nobat bar asase meghdare poole visit bashad kari chendesh avar ast va har marizi ham hagh darad sare in masale ashoob bar pa konad. Man agar jaye shoma boodam, hargez be in amr eteraf nemikardam.

albate hamantor ke goftam, man nemidanam dar iran che migozarad!

پزشک جماعت از قدیم الایام توی ایران فکر می کرده که از کون فیل افتاده. من که اگر روزی سر و کارم با یک همچشن پزشکی بیافته٬ به نظرم بهترین کار مرسی کیلینگ باشه.

نمی دونم چرا یانقدر مشکل داره اینجا کامنت گذاشتن .
گوشزد عزیز شما کار خیلی دور از اننتظاری نمی کنید فکر کنم همه ی پزشکها همین کار رو می کنن ولی من فرق بیمار ارزون و گرون رو نمی فهمم . که اونم مسلمن به تخصص شما مربوطه پس بی خیالش . نمی تونم بگم کار اخلاقی ای می کنید ولی این رو هم نمی تونم بگم که اگر من جای شما بودم این کار رو نمی کردم چون احتمالن می کردم ...

گوشزد عزیز
ضمن ابراز مخالفت ام با روش تو
به این علت که: کارتو یعنی جداسازی بیماراننه کار یک شخص که کار یک سیستم هست تحت عنوان سیستم دولتی -سیستم خصوصی/اما این جداسازی را تو در مطب ات به طرزی دردناک و همزمان انجام میدی همراه با توجیهاتی دردناکت،یعنی تو همزمان هم سیستم دولتی و هم خصوصی را اعمال می کنی.یک استاندارد دوگانه در یک مطب خصوصی نسبت به بیمارانی که تصور میکنند که یک مطب خصوصی رفته اندو کیفیتی بهتر از سیستم دولتی را خواهند داشت.ببین اگه تو از ابتدا مطب ات را اختصاص به همان گرانها بدهی به نظر مم اصلا بد نیست اما اینکه ارزان و گران را تحت عنوان اورژانسی -غیراورژانسی جدا میکنی نامطبوع هست البته به نظر من.
سوالات تقی سوالات من هم هستند.
با هاله عزیز مخالفم که پزشکی را بیزنس معرفی می کند.هاله جانم برای بیزنس سوگند مکتوب شغلی که متکی است بر اهمیت و جایگاه و رابطه طب-بیمار-طبابت، لازم نیست.موضوع بیزنس جان انسان یا کیفیت زیست فیزیکی وی نیست.سوژه و ابژه هر دو انسانند،گیرم که بیمار پست ترین انسان روی زمین و پزشک نیز.آیا به نظر شما کفی از مناسبات مدون انسانی برای این شغل لازم نیست؟
گوشزدجان
با روش تو،به نظرت کجا و کی و توسط چه کسانی سیستمی فراتر از سلایق شخصی که گاه
فروتر از سیستم اجتماعی نهادینه و حقوقی هست برپا خواهد شد؟گوشزد عزیزم اصلا چرا شکوه می کنیم و می نالیم؟و چه محلی از اعراب دارد انتقادات روشنفکرانه ما به دیگران و به اجتماع و به حکومت؟مطمئن ام که تحسین تلویحی ام را به خاطر بیان صریح روشهایت می دانی.اما بعد از آن تحسین نوبت این تنقید است دوست من
برادر من هم همکار و همرشته توست و مثل خودت بسیار موفق و مشهور اما باور کن نه تنها چنین روشهایی را بکار نمی گیرد بل که در منع و نکوهش چنین روشهایی تمام تلاش خودش را به کار میگیرد .ضمن اینکه گداپروری فلان هم نمی کند.این را گفتم تا بدانی که می توان تعادلی به وجود آورد گرچه نه به تمامی مطلوب.
نی لبک

گوشزد عزیز
ضمن ابراز مخالفت ام با روش تو
به این علت که: کارتو یعنی جداسازی بیماران نه کار یک شخص که کار یک سیستم هست تحت عنوان سیستم دولتی -سیستم خصوصی،اما این جداسازی را تو در مطب ات به طرزی دردناک و همزمان انجام میدی همراه با توجیهاتی دردناکتر،یعنی تو همزمان هم سیستم دولتی و هم خصوصی را اعمال می کنی.یک استاندارد دوگانه در یک مطب خصوصی نسبت به بیمارانی که تصور میکنند که یک مطب خصوصی رفته اندو کیفیتی بهتر از سیستم دولتی را خواهند داشت.ببین اگه تو از ابتدا مطب ات را اختصاص به همان گرانها بدهی به نظر من اصلا بد نیست اما اینکه ارزان و گران را تحت عنوان اورژانسی -غیراورژانسی جدا میکنی نامطبوع هست البته به نظر من.
سوالات تقی سوالات من هم هستند.
با هاله عزیز مخالفم که پزشکی را تماما بیزنس معرفی می کند.هاله جانم برای بیزنس سوگند مکتوب شغلی که مبتنی است بر اهمیت و جایگاه و رابطه طب-بیمار-طبابت، لازم نیست.موضوع بیزنس جان انسان یا کیفیت زیست فیزیکی وی نیست.سوژه و ابژه هر دو انسانند،گیرم که بیمار پست ترین انسان روی زمین و پزشک نیز.آیا به نظر شما کفی از مناسبات مدون انسانی برای این شغل لازم نیست؟
گوشزدجان
با روش تو،به نظرت کجا و کی و توسط چه کسانی سیستمی فراتر از سلایق شخصی که گاه
فروتر از سیستم اجتماعی نهادینه و حقوقی هست برپا خواهد شد؟گوشزد عزیزم اصلا چرا شکوه می کنیم و می نالیم؟و چه محلی از اعراب دارد انتقادات روشنفکرانه ما به دیگران و به اجتماع و به حکومت؟مطمئن ام که تحسین تلویحی ام را به خاطر بیان صریح روشهایت می دانی.اما بعد از آن تحسین نوبت این تنقید است دوست من
برادر من هم همکار و همرشته توست و مثل خودت بسیار موفق و مشهور اما باور کن نه تنها چنین روشهایی را بکار نمی گیرد بل که در منع و نکوهش چنین روشهایی تمام تلاش خودش را به کار میگیرد .ضمن اینکه گداپروری فلان هم نمی کند.این را گفتم تا بدانی که می توان تعادلی به وجود آورد گرچه نه به تمامی مطلوب.
نی لبک

نی لبک عزیزم
سه گانه قضاوت ( که احتمالا چهارمی هم دارد) ناظر است بر مسئله ای بزرگتر و مثال هایی که انتخاب شده اند نوع غلو شده و اغراق آمیز رفتار و گفتاری است که که در دنیای حقیقی از من سر می زند تا به این وسیله نشان دهم که بر اساس رفتار در دنیای مجازی نمی توان درباره شخصیت حقیقی قضاوت صحیحی کرد مخصوصا آنکه من به عمد قصد دارم محتویات ضمیر ناخودآگاهم را بدون ترس از از بین رفتن کردیت اجتماعی بیرون بریزم.
لطفا پی نوشت دوم مرا (اگرچه کمی ثقیل و بدون کشش است ) با دقت بخوان.
اما اینکه من در دنیای حقیقی چه می کنم تا مدتی قبل با همین توجیه که "بیماران گران واقعا اورژانس تر از بیماران ارزانند) که ضمنا گزاره صحیحی نیز هست ویزیت می کردم و از میان بیماران ارزان نیز اورژانسی ها را انتخاب می کردم و بدون نوبت ویزیت می کردم و واقعا اعتقاد داشتم که این کار بسیار انسانی است.
الان که چند وقتی است که دارم پنبه خودم را می زنم به این نتیجه رسیده ام که :
اگرچه همه بیماران گران نسبت به بیماران ارزان اورژانسی ترند
و نیز اگرچه من بیماران ارزان اورژانسی را هم خارج از نوبت ویزیت می کنم
ولی واقعیت موجود در ضمیر ناخودآگاهم این است که
گزاره اول را به خاطر طمعکاری (که یک صفت ناپسند نهان کردنی است) انجام می دهم
و گزاره دوم را به خاطر ترس از دست دادن موقعیت حرفه ایم( که یک صفت ناپسند دیگر است) بنابراین
اگرچه در دنیای حقیقی من هم تا مدتی پیش یقین داشتم که این یک رفتار کاملا شرافتمندانه و متکی بر اصول اخلاق پزشکی و سوگند بقراط است (رفتاری که نوبت ها را به بیماران اورژانسی و بیماران نوبت قبلی اختصاص می دهد) ولی الآن می دانم که بهتر است کماکان انگیزه خود را به اجتماع و دنیای حقیقی شرافتمندانه جلوه دهم ولی در عین حال بدانم که این انگیزه در ناخودآگاه من ریشه در طمع و ترس دارد .
در ناخودآگاه شرافت موجود نیست.
با مهر

فکر کنم بخش عمده‌ای از شرافت آدمی در ناخودآگاهش است. شايد شما زيادی بدبينانه در مورد انگيزه‌های واقعی خودتان قضاوت می‌کنيد.
برای تفنن پيشنهاد می‌کنم يک دوره فلسفه اخلاق بخوانيد و بسياری از اين قضاوتهای خشن که مشابه «انسان گرگ انسان است» جلوه می‌کنند تعديل می‌شود. در روان‌شناسی هم فکر کنم بعد از تقسيمات سه‌گانه‌ فرويدی کلی نظريات وجود دارند که اینقدر قالبی نيستند.

بعقیده من داری یواش یواش دیوونه میشی :((((

آقا تک نرخی اش کن و از همه گرون بگیر ، اورجانسیها هم بپذیر .


آنقدر هم فکر و خیال نکن ... مجاز واقعی بازی در نیار ... داری پاک خل و چل میشی دکی جان !!!

نی‌لبک عزیزم من پزشکی رو بیزینس معرفی نکردم. به عنوان مثال پزشکانی که در بیمارستان دولتی کار می‌کنند و حقوق ماهیانه می‌گیرند بیزینس ندارند ولی پزشکی که مطب باز می‌کند برای‌اش این یک بیزینس است. دقیقا" مثل این که من یک شرکت باز کنم و درش خدمات کامپیوتری بفروشم.

قربان‌ات.

و البته من و تو هم ممکنه از این کار خوش‌مون نیاد. من‌ام اتفاقا" عقیده‌ام به همون قسم پزشکی و درمان مجانی بیمارهاست ولی ما در یک دنیای ایده‌آل زندگی نمی‌کنیم و یک پزشک هم مثل من و تو ممکنه یک لایف استایل مرفه بخواد. کسی که پزشک شده که روح‌اش رو نفروخته، بلاخره اون هم مثل بقیه به مادیات ممکنه اهمیت بده و بخواد لوکس زندگی بکنه. من الان مثل خر دارم بار می‌کشم و مثل سگ دوندگی می‌کنم تا بتونم تمام و کمال صاحب خونه‌ام باشم و قسط ندم - در این راه ممکنه هر راهی رو برم و حتی وارد بیزینس هم بشم و در اون بیزینس حتی ناعادلانه هم رفتار کنم و حتی گران‌فروشی هم بکنم.

گوشزد جان
من به هیچ وجه مدعی نیستم که شرافت یا بسیاری از عملکردهای ما ریشه در ناخودآگاه دارد.خوبی یا اخلاقیات، برجوشیده از تجربیات سخت و نامطبوعی در حیات اجتماعی هستند که نتایجی ناخوشایند و کمتر شامل اکثریت انسانها به لحاظ مطلوبیت شده است.یعنی ما تجریه میکنیم نتیجه مثبت اش را نهادینه می کنیم و در تعامل اجتماعی و در مواجهه با تجارب انسانهای دیگر ساختارهایی را پی می ریزیم که نفع تعداد بیشتری از انسانها را تامین کند و از آن مهمتر وقتی خودمان در شرایطی نامطلوب قرار گرفتیم این ساختار و سیستم بتواند ما را در کمک گرفتن از این سیستم یاری کند.
تمام قدرت انسانی در "ساختن" و "برپاداشتن" سیستمی است که بتواند "دیگر"انی هر چه بیشتر را در خود جای دهد.
من فکر میکنم ما در تجمیع بین منافع فردی با منافع اجتماعی مشکل داریم چرا که تجربه کسب صحیح منافع فردی را درست نیاموخته ایم و فکر میکنیم که برای کسب منافع فردی باید پا بر سر دیگران گذاشت.یا فکر میکنیم که منافع فردی یعنی اینکه "هر" چه بیشتر بتوانیم اجتماع و دیگران را بدوشیم،زندگی در ایران در نظر من به همین صورت است دوشیدن فرد اجتماع را بی آنکه سودی متناسب با آن دوشش به صورت دست پنهان آدام اسمیت نصیب اجتماع بشود
هاله جان ممنونم از توضیحت.
نی لبک

من فکر می کنم تا حدودی متوجه منظورتون از این مطالب و پی نوشت هایی که راجع به قضاوت نوشته اید شده باشم.
شما معتقدید که جزء خوب و پسندیده شخصیت شما در دنیای واقعی است که با اعتبار آن زندگی می کنید و پول در می آورید و مردم قبولتان دارند و فامیل و خانواده بهتون احترام می گذارند و جزء بدش که غلو هم شده است را در دنیای مجازی به نمایش درآورده اید که به اعتبار در آن اعتقادی ندارید و در هراس از دست رفتن آبرو در آن نیستید.
علت نمایش دادن این وجه منفی یا به قول کامنت گذار اول پست پیشین {خود تخریبی} را هم پرهیز از خود فریبی راجع به انگیزه های واقعی خود و نیز کم کردن {باز هم به قول خودتان} انرژی روانی انگیزه های درونی ذکر کرده اید.
اگر درست می گویم و درست فهمیده ام می توانید به من توضیح بدهید که چرا این وقت و انرژی را صرف دنیای مجازی و توضیح به این و آن می کنید در حالی که به اعتبار و آبرو در این فضا اعتقادی ندارید.
با سپاس

ظاهرا چند بار هم فضای حقیقی و مجازی را با هم اشتباه گرفته اید و جزء منفی شخصیت خود را عمدا یا سهوا در فضای حقیقی به نمایش گذاشته اید که به آن هم نام بیماری گوشزدانه را داده اید
سوال دیگر من این است که اگر اینچنین که می گوئید باشید {که شخص من اعتقاد دارم همین گونه هست} چه انتظاری دارید که ما خوانندگان وبلاگ شما که شخصیت دنیای واقعی شما را نمی دانیم و بر اساس آنچه حود شما در این وبلاگ از خود ارائه کرده اید درباره شما قضاوت می کنیم در این قضاوت به راه خطا نیفتیم و مثلا بدانیم که آدمی چنین سنگدل و طماع در دنیای حقیقی رئوف و مستغنی است.
آیا فکت های دیگری از خود ارائه داده اید که ما در این قضاوت لحاظ نکرده باشیم؟
امیدوارم که چیز دیگری یادم نیاید.

دکتر عزیز، زیاد ضمیر ناخودآگاهتو انگولک نکن. واست زیاد خوب نیست. اینجوری بخوای پیش بری باید خودت رو جزو بیمارای ارزون یک روانکاو اومانیست؟!بدونی. برادر من این چیزای چیپ چیه که میخوای کار چیپ ترتو باهاش توجیه کنی و مثلا یک جور خودتو تخلیه بار وجدانی کنی؟ اگه میخوای درد وجدان نگیری بهتره کارتو زمان بندی کنی در طول روز.مثلاً از 8 ساعت، 2 تاشو بزار واسه ارزونا . اونقدر پس اندازت کم نمیشه که نتونی مروارید بخری. مطمئن باش. و در آخر اینکه آدم اگه خودشو تو اینترنت تخلیه کنه اسمش نمیشه شجاعت یا عیان کردن واقعیتهای دنیای مجاز، صرفاً اسمش درددلیست با وجدان(که در اینجا یک سری صفر و یک هستند که جمع شدن با هم و شدند کامنت!) شادباشی دکی جان. مهرداد از قزاقستان

دوست عزیز من روزی که به نروژ آمدم چیزهایی دیدم که مرا عاشق این ملت کرد. اکثر این نروژی‌ها چیزی را که می‌گویند با چیزی را که عمل می‌کنند یا همان دو مدل انسانی را که شما توضیح دادید در این نروژی‌های تقریبا یکی است. البته هستند کسانی در این نروژ که چنین نیستند، ولی من حرف اکثریت را می‌زنم و اکثر رفتار این ملت، چه می‌دانیم که هیچ چیز مطلق وجود ندارد. یقینا همین نروژی‌ها هم ضمیر ناخودآگاه و الخ دارند ولی سعی‌شان در این است که این درون و بیرون را تا حد امکان یکی کنند.
مثالی بزنم:
توی نروژ چیزی بنام چانه زدن وجود خارجی نداشت تا اینکه خارجی‌های مسلمان آمدند و با تقیه (من اول‌ها فکر می‌کردم که منظور همان تنقیه است، عجب آدم ناواردی هستم من!) و همه این معادلات را بهم زدند. اگر شما می‌رفتی در یک مغازه‌ای و می‌خواستی چانه بزنی یک مرتبه می‌دیدی مغازه‌دار قیمت خرید را می‌گذاشت جلو ات و سهم خودش را هم به آن می‌افزود و با خوشرویی می‌گفت قیمت‌اش همین است ولا غیر.
اینجا حالا ماشاالله ماشاالله مسلمین مهاجر موفق شدند این چشم آبی‌های بی دین را هم از جنس خود و همه را (تنقیه‌ای) بکنند.
خلاصه امر اینکه یقینا من هم در بعضی مواقع بسیار به ندرت (در مواقع ترس) نقش بازی می‌کنم که امید وارم آن لحظات هرچه کمتر و کمتر شود.
دوست عزیز این نوع زندگی که امروز در ایران رسم شده (زندگی تنقیه‌ای منظورم هست!!) در دراز مدت و حتی میان مدت انسان را روانی و شیزوفرن می‌کند.
منظورم همان (تنقیه آخوندی است)، اگر املایش را غلط نوشتم می‌بخشید چون من با این واژه تا چند سال پیش آشنایی نداشته‌ام و امید وارم در آینده هم به آن مبتلا نشوم.

چرا کامنت های من نمیاد پس؟!

سلامی دوباره، خب معمولی هست و مقصرش که تو نیستی. بازم هردو را راه میدهی، اینجا بعضی از پزشکان فقط گرانها راه میدهند (بیمه خصوصی یا نقد) و ارزانها را اصلا راه نمیدهند (بیمه عمومی) ...
مشکلا اصلی مان پنهان کاری هست، که همان ظاهرسازی هست. تا وقتی که خیال میکنیم با پنهانکاری، مشکلی نداریم به دنبال رفع مسئله نمیگردیم. تا وقتی خیال میکنیم که با حرف خود و خیال مقابل امین هستیم، نیازی به امانتداری نمیبینیم و ... و ... و .... و. ..

درمورد جواب ها يي كه به ني لبك دادي نكته هايي هست كه دوست دارم بشنوي
بسياري از رفتار هاي انساني ريشه در ويژگي هاي خودخواهانه و برتري جويانه انساني دارد و حتي رفتار هايي نظير ايثار يا مهرباني ر ا مي توان به اين شكل ديد كه مي تواند ناشي از ويژگي خود برتر ديدن باشد(نيچه در اين باره بحث دارد) و من اصولا اين مساله را فاقد اهميت يا داراي اهميت كمتري مئ دانم. چرا كه در دنياي امروز با نگاه عملگرايانه موجود ( كه در بسياري از تحليلها هم تو هم اين نگاه رو داري) انچه كه مهم است نتيجه است نه نيت يا ريشه روانشناسي عمل تو. يعني براي من( كه به سنت ويا متافيزك از هر نوع آن اعتقاد ندارم) مهم اين است آيا بيمار ارزان تو كه در حال در كشيدن است آيا نوبت مي گيرد يا در انتظار مي ماند . و اين معياري نسبي براي قضاوت من در مورد عمل تو و نه شخصيت تو خواهد بود.

اگرچه در دنیای حقیقی من هم تا مدتی پیش یقین داشتم که این یک رفتار کاملا شرافتمندانه و متکی بر اصول اخلاق پزشکی و سوگند بقراط است (رفتاری که نوبت ها را به بیماران اورژانسی و بیماران نوبت قبلی اختصاص می دهد) ولی الآن می دانم که بهتر است کماکان انگیزه خود را به اجتماع و دنیای حقیقی شرافتمندانه جلوه دهم ولی در عین حال بدانم که این انگیزه در ناخودآگاه من ریشه در طمع و ترس دارد .
تقی عزیز
این قسمتی از جوابیه من است که در آن گفته ام که اکنون هم عملا دارم بیماران اورژانسی را خارج از نوبت ویزیت می کنم و من هم مثل تو به نیت کاری ندارم و اصلا اعتقادی به این خودفریبی نیز ندارم بلکه در انسان نیز چون سایر حیوانات سائق و شایق اصلی را "خودخواهی" می دانم.
یک موضوع دیگر اینکه از جنبه عملگرایانه بیش از نیمی از مراجعین مطب من خود را اورژانسی می دانند و تا معاینه نشوند ادعایشان ثابت نمی شود ولی مثلا سنگ کلیه که با درد شدید همراه است از نظر ما اورژانس محسوب نمی شود چون خطری بیمار را تهدید نمی کند ولی در عمل گفتن و فهماندن این حرف به آن بیمار غیر ممکن است در حالی که مثلا فشار خون 16 در زن حامله اورژانس طب است در حالی که مریض راحت نشسته است

گوشزد جان
نمونه ای از لجام گسیختگی رفتار فردی ما در قبال اجتماع که برایم جالب آمد در رابطه با معماری تهران است .بد ندیدم تو هم بخونیش:
بررسی این نکته جالب است که چرا سازندگان این واحدهای معماری، هرگز لحظه‌ای به هماهنگی با محیط اطراف و در نهایت شهر خود فکر نمی‌کنند. آیا باید دلایلی آن را در روابط اجتماعی جستجو کرد؟
عدم احساس تعلق به یک مکان یا به یک شهر، یا حس غریبگی در آن می‌تواند خود را به این صورت نشان دهد که ساکنان نه تنها نیازی به فکر کردن به شهر خود و هماهنگ بودن با آن نداشته باشند بلکه از هر راه ممکن بکوشند تا خود را از آن جدا و متمایز کنند. انگار لغتی بخواهد به زور خود را از متن جدا کند.
طبیعی است این راه‌ها، سطحی ترین و دم دستی ترین راه‌های ممکن خواهند بود.
و این‌ها همه زمانی اتفاق می‌افتد که مفهوم شهروندی" فقط به "ساکن بودن" تقلیل پیدا می‌کند
نی لبک

سلام
نمی خوام و نباید قضاوت کنم ولی اینو خوب می دونم که: دل عاشقان مسکین مشکن بترس از آن دم که شبی نیارمندی بکشد ز سینه آهی

همیشه شاد و همیشه خوش باشید

چون ما در بحث بسياري از مسا يل را تقليل مي دهيم وبعضي ديگر را اغراق مي كنيم براي اينكه بتوانم قضاوتي داشته باشم سوالم را به اين شكل تكرار مي كنم :ايا موردي به عنوان بيمار اورژانسي ارزان در حرفه شما موجود است؟ و اگر هست ايا ممكن است در تقسيم بندي (ارزان_گران) تو در انتظار باقي بماند.
ببخش ا ز سريش شدن زياد آخريش خواهد بود

هست و زیاد هم هست و ممکن است که در انتظار بماند ولی علت آن ارزانیش نیست بلکه همانطور که گفتم بسیاری از بیماران هستند که تا ویزیت نشوند پزشک متوجه اورزانسی بودنشان نمی شود.از طرف دیگر بیمارانی هم هستند که با اغراق و تمارض خود را اورژانسی جلوه می دهند ولی بعد از معاینه معلوم می شود که نه تنها اورژانسی نیستند بلکه بیمار هم نیستند.
نوبت دادن در کار ما یک مسئله به غایت دشوار است و مشکل هر روزه ماست.سال گذشته یک پیرزن را از بیمارستانی برای ویزیت پیش من آوردند و علیرغم اینکه بیمار گرانی بود و آمبولانس بیمارستان هم معطل بود و خود من هم در این گونه موارد این بیماران را در اولویت فوری قرار می دهم ولی چند نفر از بیماران با هیاهو و اعتراض فراوان نگذاشتند که داخل اتاق شود و من مجبور شدم که 2-3 نفر از آنها را بیشتر از همه اعتراض می کردند قبل از او ویزیت کنم . پیرزن در روی تخت معاینه درگذشت و سایر معترضین هم بسیار از کرده خود پشیمان شدند ولی سودی نداشت.

پس پارامترها بسيار بيشتر وپيچيده تر از اني است كه تو به قيمت تقليل شان بدهي انطور كه درابتدا گفتي و براي پسر جوان توضيح دادي ممنون

گوش‌زد جان این‌جا (و احتمالا" در ایران هم) در بخش امرجنسی بیمارستان سیستم‌ای دارند به اسم Triage به این ترتیب : بیمار یا همراه بیمار به محض ورود فرم‌ای رو پر می‌کنند - بعد نرس مخصوص ای‌آر وضعیت‌شون رو برآورد می‌کنه ضمن گرفتن فشار خون و غیره و بنابر همین برآورد تقسیم بندی می‌کنند که کدوم بیمار اول می‌ره تو. مثلا" اگر برای یک کمردرد رفته باشی حداکثر ممکنه به‌ات مسکن‌ای بدن و تا چهار ساعت بعد منتظر بمونی ولی مریض‌هائی که بعد از تو آمده‌اند یکی یکی به داخل برده می‌شن. به نظر من سیستم خوبیه و اگر کسی هم صداش در بیاد خیلی ساده اشاره به توضیحات روی دیوار می‌کنن - اگر هم سر و صدا راه بندازی به بیرون هدایت می‌شی. به‌ترین قسمت این سیستم اینه که نرس این کار رو می‌کنه و نه دکتر - نمی‌دونم که تو هم پرستاری در مطب‌ داری یا نه ولی خوب اگر این کار رو سکرترت انجام می‌ده عجیب نیست که ملت این‌همه بی‌انضباطی در می‌آورند. :)

سلام
هیچ مدعی نیستم که آدم خوبی هستم اما این روشت را اصلا نمی پسندم ! اگر خودت را جای آن بیمار ارزان قیمتی بگذاری که دارد درد می کشد و این گونه برخورد را می دیدید چه حسی داشتی ؟ خیلی متاسفم برای این نوع برخورد و برای اینکه بیش از حد مادی فکر می کنی . ( نمی گویم نباید مادی بود ، نمی گویم باید در راه رضایت خدا ویزیت کنی ، نمی گویم … اما انصاف هم خوب چیزی است ) .

گوشزد جان با اینکه ممکن است در نظر اول روش شما با در نظر گرفتن جو امروز ایران درست بنظر آید، ولی من مطمئن هستم که روشی که هاله نوشته که در بیشتر کشورهای پیشرفته و منطقی از آن استفاده می‌شود در ایران بی در و پیکر هم پاسخ خواهد داد.
شما همین روشی را که امروز اجرا می‌کنید با صداقت روی دیوار مطب خود بنویسید یقین بدانید که عاقبت مردم یا حداقل مردم عادی به این روش شما گردن خواهند نهاد و همین صداقت شما باعث خواهد شد که مشتریان شما هم چه آنها که پول زیاد دارند و در نتیجه باید پول بیشتری بدهند و هم آنها که وضع مالی خوبی ندارند خوشحال از مطب شما خارج خواهند شد. صداقت از همه چیز بُرنده تر و کارا تر است.
قدیم ها یادم میاد هر کاسب کاری که امین و مورد اطمینان مردم بود مشتریان بیشتری داشت و کسب و کارش بهتر از آنهایی بود که دزد بودند، یقین دارم که امروز هم در ایران می‌توان با همان روش زندگی کرد، گرچه این رژیم همه چیز را از ریشه فاسد کرده.
در مورد بیماران اوژانسی هم یقینا می‌توانید تدبیری اتخاذ کنید که نه سیخ بسوزد و نه کباب.

گوشزد عزيز
به نظرم تا اينجاي كار هيچكس نفهميده كه تو چه ميگويي
هركس دارد توي تاريكي خودش دستي به جايي از آن فيل ميزند و فكر ميكند كه حقيقت آنرا يافته است
اما آن فيل حقيقتاً چه شكل و شمايلي در روشني ذهن خودت دارد، هيچ معلوم نيست.

دوستان

كتاب -نيمه تاريك وجود- را به همگي پيشنهاد ميكنم

آرزوی عزیز
سلام
استنباطت درست است ولی جواب سوالهایت را ...درست نمی دانم.
این چند روز هم به پاسخ آن فکر کردم.
می دانی مثل خراب کردن یک ساختمان کهنه و ساختن یک ساختمان نو است.
حالا اگر این ساختمانی که خراب می کنی نه تنها کهنه نباشد بلکه تا حد زیادی قابل قبول باشد و هزینه ای که می کنی...توقع را بالا می برد که این بنا که داری می سازی باید چقدر عالی باشد که ارزشش را داشته باشد.

میدونی گوشزد جان من که هر وقت تو اینجا از خودت بد میگی فکر میکنم داری از چیزهایی حرف میزنی که شاید واقعیت نداشته باشه اما به هر حال همه ما به اینکه اینطور باشیم فکر میکنیم. البته در نهان خودمون.
اما کسی مثل تو این بیان شفاف و راحت رو انتخاب میکنه و کسی مثل من بیان کمی تا قسمتی طنز رو کسی هم نقل قول میکنه. هر کس راه خودش رو داره برای بیان ناگفته هاش.
با اینکه آدمی نیستم که حرف دیگران برام مهم باشه و تا اونجایی که میدونم خیلی خودم هستم اما خیلی وقتها دلم میخواد بیشتر اون روی نهانم رو نشون بدم اما راستش از آشناهایی که وبلاگم رو میخونند یکم رودربایستی میکنم.

حیف شد که کامنت دانی را برای مطلب بعدی (قضاوت 4) بستی...بسیار آموزنده بود

allllli bud

سلام گوشزدخان جان دكتر
من رفتم سالن ورزشي و ساس گرفتم سارس نه !دچار گزش ساس شدم فكر نكني مريض ارزونم و دنبال سوء استفاده.اصلا
دكتر هم رفتم ولي ميشه كمي راجع به اين بلاي ناكهاني برام توضيح بدي خيلي ممنون درعوض قول ميدم اون دنيا ازت دفاع كنم

shoma ghasam ham khordid moghe'e doktor shodan?!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دكتر جان واقعا ....
نوشته ات بهانه داده دست فرصت طلب ها...لطفاكمي مراعات افراد سخن چين و عقده اي را هم بكن

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes