اولویت

1-فرض کنید در بزرگراهی در تهران با مرسدسی کورس گذاشته اید که ناگهان پیرزن هفتاد ساله ای که چادرش را دور خودش پیچیده، بدون اعتنا به بوق زدنهای شما جلوی ماشینتان می پرد.


شما محکم بر روی ترمز می‌کوبید ولی یک ثانیه فرصت دارید که فرمان را به سمت راست بگردانید و اتوموبیل خود و مرسدس را داغان کنید و بیش از 15-10 ملیون تومان خسارت بپردازید یا اینکه مستقیم بروید و به پیرزن بخورید با فرض اینکه اگر هم کشته شود خودش مقصر است و جریمه‌ای به شما تعلق نمی‌گیرد.


از الآن یک دقیقه به خودتان فرصت دهید و سپس جواب دهید که چکار می‌کردید.(لطفا از همه زمان خود برای پاسخ به این پرسش دو جوابی استفاده کنید!)


2-تا مشغول فکر کردن به سوال اول هستید (که 2 نمره دارد!) به این پرسش هم فکر کنید.


در نظر بگیرید که در موزه‌ای مشغول تماشای اشیاء گرانبهای تاریخی هستید که ناگهان بچه شیطانتان شما را هل می‌دهد و شما تلو تلو می‌خورید و برای اینکه درشیشه پنجره نخورید و زخمی نشوید یک ثانیه فرصت دارید که انتخاب کنید.
یا با دستتان یکی از اشیاء گرانبهای موزه را بگیرید و آن را به زمین انداخته و از بین ببرید ولی تعادل خودتان را حفظ کنید.
یا اینکه به شیشه پنجره بخورید و چند جای بدنتان زخمی شود و بخیه بخورد.
اگر بنا باشد که خانه‌تان را بابت خسارتی که به آن شیئ گران‌بها زده‌اید بفروشید و وجه آن را به موزه بپردازیدکدام راه فوق را برمی‌گزیدید؟(1 نمره!)


اولویت‌ها را در زندگی خود چگونه انتخاب می‌کنید؟


پی‌نوشت:


من از ظهر تا به حال که نیمه شب است منزل نبوده‌ام جز چند دقیقه و حالا که برگشتم متوجه شدم که کسی وبلاگ مرا پینگ کرده است.


من هنوز نظر خودم را راجع به این موضوع ننوشته‌ام و حتی قصدم را از این سوالات پی‌درپی بیان نکرده‌ام.


لطفا در قضاوت عجله نکنید!


پی‌نوشت2:


به نظر شما


1) اولویت با معنویات است یا مادیات؟


2)اولویت با فرد است یا اجتماع؟


چرا حاضرید به خاطر حفظ جان دیگری، مال خود را بدهید ولی به خاطر حفظ سلامت خود حاضر به پرداخت مال خود نیستید؟(اکثر کسانی که گفته‌اند به پیرزن نمی‌زنند، تاکید کرده‌اند که به طور آگاهانه به اشیاء موزه آسیب نمی‌رسانند)


چرا "فردی" که با حضور بی‌پروای خود در وسط بزرگراه جان و مال شما و قوانین "اجتماع" را به خطر انداخته است باید چنین موجب مراعات شما قرار بگیرد؟


تا زمانی که معنویات را بر مادیات و فرد را بر اجتماع ترجیح می‌دهیم...در تشخیص اولویت از احساس و نه عقل مدد می‌گیریم، زیر پیراهنمان را روی کتمان می‌پوشیم، برایمان نوشته‌های روزنامه‌ای در دانمارک مهمتر از بی لباسی فرزندمان است، حاضریم زیر بار فقر بمانیم ولی زیر بار زور نرویم...تا زمانی که لیست اولویت‌هایمان مبتنی است بر مجموعه‌ای از آرمانگرایی، خرافه، شعار و دوری از واقع‌گرایی...درمان بر همان پاشنه می‌چرخد که تا به حال چرخیده است!

104 نظرات:

1- man mizadam be benze

2- mamoolan injoor moghe ha gharize tasmim migire va adam nakhodagah amal mikone pas nemidoonam. man shayad ye joor khodamo mindakhtam roo shishe ke jer nakhore jayim lol

اونجوری که رو تو شناخت پیدا کرده ام تو حتما می زدی به پیرزنه و اسمش رو هم می ذاشتی چه می دونم مثلا فکر اقتصادی داشتن

پیرزن تو بزرگراه چیکار می کنه آخه ؟!ولی با این حال بهتر به ماشین برنیم تا به آدم.

اگه بچه آدم انقدر شیطونه ! که تا الان خونه ای برای آدم نمونده که بفروشه !! همون بهتر با سر بره تو شیشه با این بچه تربیت کردنش !!:)))

اصولاً گوشزد جان عکس العمل آدم در اینجور مواقع کاملاً ناخودآگاهه. یعنی من به هر نتیجه ای بعد از این یک دقیقه فکر برسم لزوماً در اون شرایط اونو اجرا نمی کردم.
1- می زدم به بنزه. هم در عمل و هم الان که فکرشو می کنم اگر قدرت تصمیم گیری بود در اون لحظه.
2- متاسفانه به صورت ناخودآگاه اون شیء رو می شکستم، هرچند که ترجیح می دم خودمو زخمی می کردم و اون خسارتو نمی دادم!(البته زخم جدی نه هااااا)
شرمنده!

باید فکر کنم اول. :)

می‌گم خوب تازوندی پشت سر ما تو کامنت‌دونی مطلب قبلی. از چشم‌های تیزبین‌ام دور نموند. به وقت‌اش حساب‌تو می‌رسم.

تا بعد 'اصفاهونی محبوب من' !

راستی من با سیستم نظرخواهی بلاگر آشنا نیسمت ولی اگر دوست داری بگو برات ترتیب هالو‌اسکن رو بدم.

هاله جان
از پیشنهادت ممنونم
خیلی ها (از جمله همین جناب آقای آشپزباشی) هالواسکن رو گذاشته‌اند کنار و بلاگر را چسبیده‌اند چرا که هالواسکن خیلی جاها فیلتره.
این کامنت دانی ظاهرا بعضی وقت‌ها چیزی توی گلویش گیر می‌کنه...یکی دو تا که می‌زنم پس گردنش درست می‌شه!

شبنم زنده بمونه بقيش مخصوصا با كمك ....و....و.....و....
قابل حله!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امادر عمل فكر كنم ذهن خلاقم اون راه سوم نهفته رو ژيدا كنه!خصوصيت داروسازانه!

سوال اولت که جوابش کاملا مشخصه ، ادم هرچند هم حسابگر و با فکر اقتصادی ، فطرتش هرگز بهش اجازه همچی کاری رو نمی ده که بین یه بنز و پیرزن ، کشتن او ویا حتی زخمی شدنش را انتخاب کنه ، - البته با فاکتورگرفتن آدمایی که از روی سنگدلی به یکی می زنن وفرار می کنن که در این حالت هم عذاب وجدان رهاشون نمی کنه -
سوال دوم هم کاملا وابسته به شرایطه چون هر دوحالتش امکان داره و اصلا قابل محاسبه وسنجش توی اون لحظه نیست ، اینقدر فرایند مغز پیچیده ست که بستگی داره این سلولهای خاکستری چه تصمیمی بگیرند، حالا اینکه شانس با تو باشه اون شی بیفته زمین و اگه بیمه باشی که چه بهتر ویا در حالت دیگه زخمی بشی
ولی من شخصا همه هدفم را متمرکز می کنم که به اون شی نخورم ،... چقدر حس مسوولانه داشتم وخودم خبر نداشتم !!!!

من می‌زدم به پیرزنه
نمی خوام بیخودی ادای آدمای مهربون رو در بیارم ولی در شرایط فعلی من ماشین بابامو سوار میشم و گاهی هم با بقیه ماشینا کورس می گذارم.
ماشین بیمه کامله ولی بیمه بدنه نیست
اگر من به سمت راست منحرف بشم هم ماشین خودم داغون می شه و هم باید کل خرج مرسدس رو بدم (که ندارم) و حتی فکر کنم از اگه ماشین خودم رو هم بفروشم خسارت بنزه رو نمی تونم بدم.
اما اگه بزنم به پیرزنه بیمه ده پانزده ملیون می‌ده به خونواده‌ش که شاید به این پول بیشتر احتیاج داشته باشن و ماشین من و بنزه هم داغون نمی شه.
تازه پیرزنی که همینطوری مثل خر میاد وسط بزرگراه بالاخره یکی بهش می زنه.
چرا من باید به خاطر اون ده پونزده ملیون ضرر کنم

راستش به نظرم نزدن به پیرزن (آدم) اصلاً مهربونی نیست. یه کار خیلی خیلی معمولی و حالت نرمال ماجراس اتفاقاً!

سلام
در مورد اول: من ایران که میام به همین دلایل به هیچ وجه رانندگی نمیکنم اینجا هم که پیرزن ها نمیان تو بزرگراه .
دومی هم که خیلی خنده داره تا حالا کدوم موزه ای دیدی که اشیا گرانبهاش اونقدر در دسترس باشه که برای حفظ تعادل اونا رو بشکنی ؟

اين جناب آشپزباشی همه چيز داشت الا هالو اسکن. والله ما اصلا اسکن نمي‌کنيم بخدا، هرچي خدا رسوند، رسونده ديگه...راضييم به رضاي حق!

نگار جان
راستش مثال برای دومی چیز دیگری بود که به علل امنیتی مجبور شدم عوضش کنم!!
آشپز باشی عزیز
اون سیستم نظرخواهی قبلیت چه بود که همه جا فیلتر است...هالو اسکن نبود؟

نگار جان !
زیاد ایراد نگیر ! این حرف ها از دهان یک اصفهانی تنگ نظر و کمی هم دهاتی منش !! بیرون می آید.
ولی من شاهد بودم که دختر خواهرم که آمریکا زندگی می کند طفلک برای اینکه به خانمی که در اتوبان راه می رفت !!! نزند تلاش کرد اما ماشین های دیگر به او این فرصت را ندادند و تصادف یه وجود آمد و خودش و نه آن زن مقصر شناخته شد و تا حالا 2 بار مجبور شده به ایران بیاید و در دادگاه حضور پیدا کند و خسارت زیاد به آن زن بپردازد.
در ضمن هر بار آن آخوندک هم در دادگاه به او به خاطر حجاب گیر می دهد و او با چشم گریان دادگاه را ترک می کند مضافا این که به او توهین می شود که چرا لهجه دارد و کارسی را خوب صحبت نمی کند !!
و اینکه شما ادعا دارید که قوانین ایران را خوب می شناسید اما جناب در ایران پیاده رو به سواره رو ارجحیت دارد در هر شرایطی ...

مهرناز جان
حالا چرا کمی؟
من نمی‌دونم شما که خودت رو مجاز می‌دونی که هر برخورد غیرمودبانه‌ای با من داشته باشی از من انتظار چه عکس‌العملی را داری؟
من در سوال اول پیش فرضهایی را مطرح کرده‌ام که کاملا قابل تصورند...شما می‌توانی آن را به این صورت عوض کنی که اگر اتومبیلم بیمه شخص ثالث داشته باشد و دیه بدهد ولی خسارت به اتومبیل بنز را تقبل نکند...اصولا راجع به وجه قضایی و قانونی آن بحث نمی‌کنیم...
آیا حاضری برای نجات فرد دیگری که توسط تو کشته می‌شود ولی قانون خودش را مقصر می‌داند ده ملیون بپردازی؟ همین!

کسیکه با مرسدس کورس میذاره حتما خودش بی او وه سواره پس از مال دنیا کم نداره که بخواد نگران خسارت ماشینش باشه ثانیا تصمیماتی به این سرعت فقط از ضمیر ناخودآگاهمون صادر میشه و چون ترس از عواقب بازخواست احتمالی قتل در ضمیر تک تک ما هست ( البته همه میدانیم که بالاخره وجدانمون هم به همین راضی تر است ) لذا احتمال اینکه خسارت به اتوموبیل رو به صدمه زدن به آن پیرزن ترجیح دهیم خیلی خیلی بیشتره حتی اگر به قیمت تمام دارائیمون باشه.در مورد موزه مساله کمی فرق میکنه چون اینبار ترس از آسیب رساندن به اشیائ داخل موزه در ضمیرمان اولی تر ثبت میشود لذا احتمال صدمه زدن به خود را بیشتر میدانم چون به همان دلیل بالا در اینجا هم از سوی کسی مواخذه نخواهیم شد.

یقینا هرکاری که می‌کردم به پیرزنه نمی‌زدم. عذاب کشتن یه آدم هرقدر هم غیرعمدی اصلا قابل تحمل نیست.

بد اصفهونی هستینا دارین استفاده غیر اخلاقی عصبی مرفه بی دردی از وبلاگتون میکنین!!
بابا خسته شدم ازینهمه سووااااال:))

سلام.عكس العمل هر كس براساس معيارهای ذهنی از پيش تعيين شده اس.اما در هر صورت در آن چند لحظه بعيد به نظر می رسه كسی بتونه دو دوتا چهار تا كنه و همه ی جوانب رو در نظر بگيره پس عكس العملی ناخودآگاه داره.من چه پيرزنی ناشناس بود چه گوشزدی كه پير پير شده بود و با سماجت از
بزرگراه به دليلی خيلی مهم يا غير مهم رد می شد،مسلما بهشون نمی زدم.
عذاب وجدانی كه آگاهانه يك انسان رو كشتم(هرچند تقصير با خودش بوده) بيشتر داغونم می كرد تا خسارت ماشين.(هرچند خسارت ماشين هم خيلي وحشتناكه...)
در مورد دوم هم اصلا من با بچه وارد چنين موزه ای نميييييييی شم!! اونم با يه همچين بچه ی شيطونی!
گوشزد جان به نظر من تو اينقدر خودتو معامله گر نشون می دی اينطوريا هم نيستی.دليلش هم لينكيه كه به وبلاگم دادی در صورتی كه من هنوزم كه هنوزه قسمت لينكهام رو فعال نكردم.

احساس مي كنم بين پيری زن و عتيقه كه چيزی قديميه يك رابطه وجود داره.خود من هم عتيقه جات رو دوست دارم و هم آدمهای پير رو.
واسه همين بخش مهمی از دوستانم هميشه آدمهای مسن بودن.

در هر دو مورد واكنش فرد كاملا انعكاسي و پيرو غريزه صيانت نفس است. ممكن است بعدش پشيمان شويم كه چرا نزديم به پيرزنه يا چرا زديم يكي از اشياء موزه را شكستيم.

فارغ از اين، من از تصميم انعكاسي در موقعيت اول راضيم. در مورد دوم بستگي دارد كه نظر من درباره آن اثر تاريخي چه باشد. در هر حال اگر خسارت دادن براي آن شيء موزه اي قانوني باشد، اخلاقي نيست.

سلام
این چیزایی که گفتی بیشتر از آنچه که بخواهم فکر کنم اتفاق است ، یعنی اول اتفاق می افتد و بعد فکر می کنم اوه چه خاکی باید به سر کنم .
اما اگر قدرت فکر کردن داشته باشم ، برای سوال دوم فکر می کنم به پنجره و در و دیوار می خوردم !
در مورد سوال اول هم ترجیح می دهم خسارت به بار بیاورم تا آنکه پیرزن را بکشم ...

راستی هدفت از این سوالها چیه ؟ جدیدا مشکوک می زنیدا !

باسلام من هرروزهرچی کامنت جدیدتواین سایت ببینم میخونم .من کلا ترجیح میدم تو هر حالتی به جسم ومال وجان خودم ضررواسیب برسونم تابه دیگران درمورد اول متاسفانه میزنم به مرسدس یارو البته 4سال پیش که تازه گواهینامه گرفتم زدم به یه405صفرزغالی تایه هفته خواب راحت نداشتم در مورد دوم هم معلومه

1. مطمئنم به پیرزن ه نمی زنم.. سعی می کردم از برخورد باهاش جلوگیری کنم حتی اگه خسارت میلیونی هم به بار می آورد.. خوشبختانه این روزها ماشین ها بیمه دارن!اگه هم نداشت خسارت مالی را می شه جبران کرد ولی جانی را نه.
2. فکر کنم بستگی داره در اون لحظه چی پیش بیاد! مسلماً وقتی داری می افتی قیمت شیء تو موزه را به خاطر نمی آری که ترجیح بدی زخمی بشی تا خونه زندگیت را از دست بدی.. چند تا زخم خرجش کمتره!
نمی دونم در اون لحظه چه کار می کردم. شاید هم هیچ جا را نمی گرفتم و می افتادم زمین!

گوشزد عزیز :
سوال اول با حذف تمامی اما و اگر ها ،از آنجا که انحراف از مسیر و تصادم در آن سرعت موجبات اخلال در نظم بزرگراه و به خطر افتدن جان سرنشینان و رانندگان بسیاری را فراهم می آورد من به آن پیرزن خواهم زد.

در مورد سوال دوم یقینان آویزان یکی از اشیاء موزه می شدم که جراحت دیگری را متحمل نشوم . تاندون آشیل پای چپ را یک بار پاره کرده ایم.همان بستمان است .
شیشه را دست کم گرفته اید دکتر جان ؟

اولی ماشینم داغون می شد وجدانم اروم تر بود.دومی هم احتمالا ترجیح می دادم درب و داغون بشم تا اینکه شبا برم کارتون خواب بشم تا پول اشیا موزه رو بدم

دکتر جان ...راستش منم توی این فکرم که چرا شما انقدر سوال مطرح می کنید!!!!! ....

من 27 سالمه و با ماهی 250 هزار تومان تازه یک پراید خریده‌ام.
بیمه‌ام دیه را به طور کامل پوشش می‌دهد ولی خسارت اتومبیل را در صورتی که من مقصر باشم حداکثر تا یک ملیون می‌پردازد.
راستش تا به حال چند بار این سوال برای خودم پیش آمده بود.
اگر من باشم با این شرایطی که گفتی به پیرزنه می‌زنم چرا که اولا در اون شرایط آنقدر از دستش عصبانی می‌شم که نمی‌تونم خودم رو کنترل کنم.
ثانیا اون حماقت کرده چرا من باید بهای آن را برای او بپردازم.
می‌دانی که اگر بنزه 10 ملیون خسارت پیدا کنه (به شرط آنکه سرنشینانش آسیب نبینند) من باید ماشین خودم رو (که درب و داغان شده) بفروشم مثلا چار ملیون تومان و یک ملیون هم که بیمه می‌ده و پنج ملیون دیگه رو من باید بدهم یعنی حقوق بیست ماه آینده‌ام رو!
و پیرزنه هم سرش رو بندازه پایین و تند تند بره خونه‌شون
و من در طی بیست ماه آینده چقدر باید خون دل بخورم از کار کردن مفتی‌ام و تازه بعدش 35 ماه دیگه کار کنم تا یک پراید دیگه بخرم یعنی کلا 4.5 سال آینده رو باید مفتی کار کنم تا برسم به اینجا که حالا هستم.
اما اگه بزنم به پیرزنه
اولا که خودش مقصر بوده و چشمش کور می‌خواست نیاد تو بزرگرا
ثانیا 12 ملیون (درست می‌گم؟) دیه اش رو بیمه می‌ده به خانواده‌اش که احتمالا به این پول بیش از آن مادر احتیاج داشته اند
ثالثا عذاب وجدان آدمکش های حرفه ای چند ساعته ما که حداکثر 3-2 ماه باشه
چه ربطی داره به 4.5 سال
لطفا رفتار مرا غیر انسانی نخوانید که مجبور خواهم شد بگویم
اگر این کار غیر انسانی است آن کار هم که شما می‌گویید خریت است با عرض معذرت!

من بستگي داره به شرايط روحيم داره
گاهي اوقات دلم مي خواد كلاچ و ترمز رو بكنم بندازم دور و فقط گاز بدم برامم مهم نيست چه اتفاقي مي افته چون شايد قبلش اتفاق بدتري افتاده باشه
اما راستش اصلا علاقه اي به كورس دادن ندارم
از استرس متنفرم
هيجان رو دوست ندارم زياد
اما اگر كورس گذاشته باشم جايي كه احتمال رد شدن يه خانم مسن يا يه كودك هست حقمه كه بزنم به مرسدس و بعد جبران خسارت كنم
در مورد مسئله دوم هم ترجيح مي دم اون موزه درب و داغون شه اما من زخمي نشم (اينم يه جور خودخواهيه ديگه)

از روي مطالبتان كه تا كنون دنبال كرده ام فكر ميكنم شما در نتيجه آرمانگرايي بسيار افراطي كه قبلا داشته ايد از آنطرف پشت بام افتاده ايد.حتي واقعيتي به نام اخلاق كه قديمي تر و فراگير تر از هر آرمان و مذهبي است را به چالش ميطلبيد .
1-ابتدايي ترين اصل اخلاق قتل نفس را بسيار مذموم ميداند. (در مثال شما فرض بر داشتن زمان تصميم گيري است و باتصميم به پيرزن زدن , قتل عمد است)

2- قرباني فرضي را پير و زن قرار داد ايد . پيچيدن چادر به دورش هم حكايت از تعلق وي به طبقات پايين اجتماع دارد پس مرگش در مجموع پذيرفتني تر از پرداخت پول (معبود عمل گرايان افراطي ) است!.
3-اگر راه رفتن در بزرگراه حماقت بزرگيست,كورس گذاشتن با ماشين هاي مدل بالا هم حماقت كمي نيست.
4-از مطرح شدن چنين سوالي كه نشانه اصالت مطلق پول نزد شماست متاسف شدم صرفنظر از اينكه جواب شخص شما به ين سوال چه باشد.
5- به عنوان شخصي احتمالا هم نسل شما كه قسمت مهمي از عمرم را پس از انقلاب با رمانگرايي گذراندم و به اين دليل به خودم ظلم كردم ( خوشبختانه نه به ديگري) واكنون كاملا آرمانگرايي را كنار گذاشته ام باشما كه به همين بلا گرفتار بوده ايد احساس همذات پنداري داشتم ولي اكنون خوشحالم كه( هنوز ) از آنطرف بام نيفتاده ام .

6-فسادي كه در سيستم پزشكي ايران هست را بخاطر ته مانده اخلاقي كه برايم مانده نمي پسندم . به كلمه پورسانت هم آلرژي دارم. با ديدن اين كلمه در بيانات شما
از وبلاگ شما بسيار فا صله احساسي گرفتم و فهميدم كه در عمل گرايان افراطي هيچ چيز جاي ايراد ندارد حتي قتل يك انسان كه عليرغم آنكه قسمت بزرگي از عمرش را گذرانده يك انسان و احتمالا مادر و مادر بزرگ است وحق نداريم حتي به عنوان نظر سنحي پول را بالا تر از جان او قرار دهيم.

نه قصد قضاوت داشتم نه روضه خواني ولي هر دو شد!!

هنوز دوستيم دكتر جان؟

يك سوال اجتماعي :
مرز عمل گرايي مورد نظر شما و ماكياوليسم كجاست؟
يك سوال پزشكي:
چگونه ميتوان چسيدن را از كنترل سيستم پاراسمپاتيك خارج كرد و در كنترل سيستم عصبي سوماتيك قرار داد و بعنوان سلاح شيميايي بر ضد ارتجاع به كار گرفت؟

آنیتای بسیار گرامی !
نزدیک بود زار زار بگریم و بگویم : از دیو و دد ملولم و انسانم... که به دادم رسیدی عزیزم !
لا اقل امشب خواب راحتی دارم با خواندن نظرت .
شب به خیر آنیتا !

سلام دکتر جان والا من نمیدونم این سوال پرسیدنت دیگه چه جور صیغهایه، اگه می خوای بدونی یا بپرسی ادمها در شرایط سخت چقدر حسابگرانه و یا احساساتی عمل میکنند بهتره سوالهای معقول تری پیدا کنی آخه برادر من (حتی با رعایت مسایل امنیتی )آنجایی که تو ممکنه اتفاقی یک چیزی رو نابود کنی که دیگه موزه نیست رستورانه تو رستوران هم اگه درست حسابی باشه یک نفر میاد و برای اینکه آن مفعول! را بدجا گذاشته ازت عذر خواهی میکنه.یا مثل پست قبلیت آن داستانها را سر هم کردی تاآخرش بپرسی کدوممون س.ک.س قبل از ازدواج را برای خارمادر خودمون تجویز می کنیم .
به نظر من این سوالها رو راحت تر هم میشه پرسید ولی اگه هنوز اصرار داری که اینطوری ما را به تفکر و تدبر در اعمال و اندیشه هامون واداری من می خواهم با اجازت یک سوال گوشزدی مطرح کنم:
دوستان فکر کنید یک روز که اسهال دارید به یک مهمانی ویژه دعوت شدید که در آن پسر عمه تان میخواهد نامزدش را که یک دختر خانم سانتی مانتاله به شما و خانوادتون معرفی کنه شما هم با فراموش کردن بیماریتون سر کیف آمدید و مشغول یک سخنرانی مبسوط در امور کشوری و لشکری هستید که یک دفعه احساس میکنید 7 ثانیه بیشتر فرصت ندارید که خودتون را به اولین کاسه توالت برسانید و گر نه میزبان و باقی مهمانها با منظره منزجر کننده ای روبرو میشن که قطعا براتون خیلی گرون تموم میشه پس سخنرانی را قطع میکنید و با شتاب به سمت دستشوی میرید و چون آدم باهوشی هستید دستتون را جلوی دماغتون میگیرید و ادای خون دماغ شدن را در میارید به در دستشویی میرسید ودر حالی که احساس پیروزی میکنید درش را باز میکنید اما متوجه میشید که عروس خانم که فرامش کردن در دستشویی را قفل کنند مشغول زور زدن هستند تا از شر الباقی فضولات بدنشون راحت بشن خوب حالا شما کمتر از یک ثانیه فرصت دارید تا در دستشویی را ببندید و بعد از چیزی حدود 2 ثانیه به هیکلتون گند بزنید با این توضیح که بعد از آن زرنگی حالا همه دم در ورودی منتظر خروج شما هستند تا مطمین شن یک وقت مشکلی براتون پیش نیامده باشه .راه دوم اینه که با ارز شرمندگی برید تو و در این امر مقدس با عروس خانم که از وحشت خشک شده همکاسه! شید که قطعا با فرض اینکه ایشان تا انتهای کار هم خشک باقی بمانند صحنه خروج ظفرمندانه شما و تازه عروس عزیز از دهانه فاضلاب منزل چندان خوشایند نیست . دکتر جان سعی کنید از فرصتتان برای فکر کردن کمال استفاده را کنید ....

1- بدون تردید می زدم به مرسدس. چشمم کور و دندم هم نرم که کورس گذاشتم بیمه داشته باشم یا نه بیمه ام فلان باشه یا بهمان می زدم به مرسدس بنز محترم!

2- اگه سرعت عمل مغز اجازه به تصمیم گیری درست می داد می خوردم به شیشه و اگه جراحات وارده منجر به فوتم نمی شد تا آخر عمرم با بچه نمی رفتم به موزه!

3- نظرات آنیتای عزیز تا حدود زیادی به دلمان نشست. :)

خوب که مجسم میکنم صحنه تصادف را میبینم هیچ جوری به پیرزن نمیزدم حتی اکر عین این فیلمهای کبری 11 چند تایی هم ملق میزدم.
حالا ممکنه ماشین کناریه من بزنه به پیزرنه . ولی من نمیزدم.
2- بستگی داره. اگر اون شی در اون لحظه به نظرم انفدر محکم بیاد که بتونم ازش کمک بگیرم که یه بحث است ئر عیر این صورت به هر شی دم دستی که تازه عتیقه و شکستنی هم باشه محاله دست بزنم. ومطمئنا میرم تو شیشه. به این همید که ایشا الله چیزیم نمیشه

خب الان که دارم اینو می‌گم همه‌اش شاید حرف باشه و تئوری بافی ولی بدون هر گونه شک و تردید تو هر دو تا حالت من وجود و سلامتی انسان رو به هر چیز دیگه‌ای ترجیح می‌دم. وقتی زندگی و سلامتی نباشه پول و هنر و هر چیز دیگه‌ای بی‌ارزش می‌شه.
تنها چیز با ارزش تو دنیا زندگی و وجود آدم‌هاست.

گوشزد جان تو هم مارو گرفتیا
هر بار میاییم بهت سر بزنیم با یه لیست از سوالات مواجه میشیم همشون هم از نوع روانشناسانه.نکنه از ماها استفاده می کنی برای یه تحقیق علمی خفن خودمون هم خبر نداریم؟
از شوخی که بگذریم در حالت اول مسلمن به پیرزن نمی زنم.
در حالن دوم هم ترجیح می دم بدنم تیکه پاره شه تا بخوام خسارت بپردازم

a

دیدی گفتم پیرزن داره:)))

من یه چیزی بگم راجع به! پست قبلیتون و خاطره شنیدنی تون!
یه باری قبل انقلاب یه مناسبت حکومتی بود که شادی می طلبید و مصادف بود با یه عزاداری که دستور رسیده بود بنوازید اما آهسته!

حالا شما آهسته بگید جایی درز نمی کنه !

من کلا جان عزیز تشریف دارم . در مورد اول میزدم به بنز حتی اگه خریت باشه جون یه آدم بیشتر برام عزیزه حتی اگه جون خودم نباشه.
تو مورد دوم هم حفظ تعادل میکردم و مجبور میشدم واسه بچه ام خونه به ارث نذارم!!!

I don't know what I would "DO", but I would like to
1) hit the lady
2) hit the window
assuming that I won't die because of hitting the window

فریبا جان
خیلی از دیدنت خوشحالم.
لینک دادن بدون جبران من به تو دلیل نمی شه که اهل معامله نباشم...شاید باشم یا نباشم ولی این دلیل خوبی برایش نیست.
رامین جان گاهی پیش میاد که با ژیان مجبوری کورس بگذاری با بنز بدون آنکه لزوما بچه پولدار باشی.
مهرداد عزیز
اگرچه کلیت نظرت از نظر اقتصادی درست به نظر می آید و از نظر حسابگری هم حرف ندارد! ولی وقتی یک ثانیه فرصت برای تصمیم گیری داری دیگر آنچه داری مرتکب می شوی قتل عمد است و نه قتل غیر عمد!
ممکن است دادگاه نفهمد و مجازاتی برایت تعیین نکند ولی در واقع تو برای ده ملیون تومان آدم کشته ای مثل هر آدمکش حرفه ای!
با این حال استدلالت برایم قابل درک است.
آنیتای عزیز
راجع به پاراگراف اول فعلا نظر نمی دهم.
من هم اینکار را قتل عمد می دانم و علت انتخاب چنین کاراکتری برایم این است که بارها این اتفاق (نه در بزرگراه) برایم افتاده است که پیرزنی پیچیده در چادر در حالیکه سمت مخالف حرکت اتوموبیل ها را نگاه می کند با سرعت وسط خیابان می دود و نه به بوق وقعی می نهد و نه به فحش های پس از بوق!!
به گزاره های 3 و 4 جوابی ندارم که بدهم ولی من هم هنوز روی بامم چند قدم آن طرف شما!
اما یادم نیست که کلمه پورسانت را در کجا به کار برده ام ولی مطمئن باشید که من از نظر اقتصادی آدم سالمی هستم.
من هم به نحو شگفت انگیزی راجع به اهمیت جان پیرها با شمت هم عقیده ام.
چند روز پیش منشی ام می گفت هر وقت که یک مریض پیر داری من بیرون عزا می گیرم و سایر مریض ها هم غر می زنند که چقدر طول می کشد.
اینا که خیلی شون عمر خودشون رو کرده اند می خوان زنده بمونند چکار کنند؟
گفتم به من مربوط نیست که می خواد چکار کنه و غیر اخلاقی و غیر قابل قبوله که راجع به مهم بودن یا نبودن زندگی دیگران تصمیم بگیریم.
وظیفه من اینه که بقیه حیات رو برای این آدم مطبوع و قابل قبول کنم نه اینکه تصمیم بگیرم که چه کسی باید بماند و چه کسی ارزش حیات ندارد.
چرا دوست نباشیم...مگه تو حرف بدی زده ای.
فوقش آدمی را محکوم کرده ای که من نبوده ام.
جواب آن دو سوالت را هم می سپارم به خبرگان.

شرمنده از اینکه کامنت من هیچ ربطی به سوال مربوطه نداره ولی چون مهمه باید گفت

سایت کاوه آهنگرتوسط عوامل جمهوری اسلامی هک شده است . اگر از ایمیل قبلی کاوه یعنی kaveh2526@yahoo.com ایمیلی دریافت کردید روی لینک داخل آن کلیک نکنید.

پیام کاوه عزیز در وبلاگ من :
Kaveh has left a new comment on your post "رویدادهای شگفت انگیز مذهبی!":

Hello Mani My site kavehroom.com has been jijacked, also my email kaveh2526@yahoo.com. You might have received email with my yahoo address, it's not me, they are trying to get everybodys' password. You can contact me with kaveh2526@gmail.com. Delete all the emails you receive from kaveh2526@yahoo.com without opening. Please give this message to everybody

گوشزد جان
یک داستان واقعی یادم افتاد.
پارسال همچین موقع‌هایی پسری دانشجوی دانشگاه شریف ترمز ماشینش برید. وقتی می‌خواست برای جلوگیری از مرگش. بره به طرف گارد ریل یا تپه‌ی کنار جاده. دید دست راست دختری حدودا بیست‌ ساله و سمت چپ پیرمردی حدود نود و خورده‌ای ساله و کمر خم و با عصا. در یک لحظه باید تصمیم می‌گرفت و چون باهوش بود رفت دختر را له کرد.
می‌دونی چرا؟
در مملکت اسلامی ما دیه‌ی دختر دانشجوی بیست‌ساله نصف دیه پیرمرد صد ساله‌ست.
آخرش جالبه.
او اصلا دیه نداد چون ثابت کرد که دختر حق نداشته در حریم اتوموبیل‌ها پیاده روی کنه.

حالا راستشو بگو خودت تصادف کردی؟
می‌خوای بگی در ناخودآگاه آدم و در مواقع اضطراری منطق جایی نداره. یعنی تو یه لحظه آدم نمی‌تونه عاقلانه و انسانگرایانه تصمیم بگیره چیکار کنه و ...؟

پ.ن.
من عاشق داستان‌هایی هستم که قهرمان داستانشون یک پیرزنه:)

زیتون جان
من تا به حال با آدم تصادف نکرده ام.
یک بار تا جایی که یادم می آید بیست و چهار سال پیش به یک ماشین زدم که چراغش شکست و 150 تومان بهش خسارت پرداختم.
یک بار هم در زمان دانشجویی یک تصادف خیلی کوچک کردم که یادم نیست مقصر بودم یا نه؟
نه...می خوام بگم که ما باید اولویت ها را در ذهنمان طبقه بندی کنیم و اگر هم قبلا کرده ایم هر روز آنها را بازنگری کنیم.
اولویت ارزش هایی که برای ما تعریف شده و اکثرا آن را پذیرفته ایم در بیشتر مواقع اشتباه است.
چرا کسی به خاطر خیانت همسرش او را می کشد...زیرا اعتقاد دارد زنا از مرگ بدتر است
اینکه کسی نتواند درک کند که چه چیز از چه چیز مهمتر است سبب می شود که مخصوصا در موارد اضطراری تصمیم های غلط بگیرد.
آیا اگر کسی به مذهب تو فحش بدهد بدتر است یا اینکه تو به صورت او مشت بزنی؟
آیا عمل کسی که هشت سال جنگ را بدون دلیل و با بی تدبیری (با حسن ظن) ادامه دهد بدتر است یا عمل کسی که از این جنگ استفاده کرده و بار خودش را بسته؟
آیا عمل مرد پرهیزگاری که عمری از صومعه اش بیرون نیامده و قرآن را از حفظ می خواند و آزارش به کسی نمی رسد بیشتر شایان تجلیل اسنت یا عمل معلم نمازنخوانی که در روستایی دور سالها به بچه های روستایی آموزش می دهد و به کشاورزان میآموزد که چگونه محصول و دامهای خود را پرورش دهند و زیاد کنند.
ارزش های یک جامعه ممکن است کاذب باشند و بر اساس تبلیغات در آن جامعه القا شده باشند...بعدا بیشتر توضیح می دهم.

دکتر راستشو بگو این مدل سوالا جزئی از تراوشات ذهنی خودتون هست یا اینکه خانم انوشه انصاری از فضا براتون یه عنوان سوغاتی آورده ؟

خیلی خوشم اومد از چیزایی که در جواب کامنت زیتون نوشتین. من اینجا می یام فقط به خاطر سوال هایی که ذهن آدمو غلغلک (قلقلک؟) می ده و نظرای بقیه که تو کامنت ها می خونم! آدم اگه این سوالا رو همیشه برا خودش مطرح کنه، بهشون فکر کنه و جواب بده، بعد تازه جواباشو با جوابایی که قبلاً برای این سوالا داشته مقایسه کنه ذهنش به روز می مونه!
خلاصه مرسی از ایجاد چالش های ذهنی!

نمی زدم بهش . مطمئن نیستم تا وقتی تو موقعیت قرار نگرفته ام اما حدس می زنم واکنش فیزیولوژیک اینه یعنی مغز فرمان گریز از چیزی رو میده که جلوی چشمته ... اما اگه فرض کنیم من تو اون لحظه وقت کافی دارم که ببینم زدن به این چه عواقبی داره و داغون کردن ماشینم چه عواقبی شاید می زدم . البته یه جوری که حتما بمیره .

در مجموع چون اولین باره میام اینجا نمی دونم سیستم سوال مطرح کردنتون چطوریه . یعنی واقعا واکنش آنی و ناخوداگاه اون لحظه رو می خواهید یا سبک سنگین کردن دو انتخاب با فرض اینکه وقت انتخاب کردن داریم ؟

در مورد سوال اول..مطمئنا به پيرزنه نميزنم/در مورد دوم هم خودم رو به شيشه پرتاب ميكنم چون براي اشياي موزه بايد خيلي زحمت و خرج كشيده شده باشه..جمع و آوري و... نه ؟

بابا ملت بیکار!
خوب سرکاری رفتن.
حالا من:
1. از اونجایی که خیلی خسیسم و خیلی هم ترسو هستم اون موقع گه گیجه می گرفتم و احتمالا هم به بنز می زدم هم از عقب به پیرزنه می خوردم.
2. اصولا از اونجایی که مث هر ایرانی دیگه در عمرم تا به حال موزه نرفتم. (منظور شما نیستی ها. شما یه ایرانی ویژه هستی ارواح...) اگه مجبور به رفتن به موزه بودم اینقدر حالم از بی حوصلگی سر می رفت که قبل از اینکه یه زرتق بچه منو هل بده حواسم بهش می رفت و جا خالی میدادم (هه..هه..هه..) ولی از آنجایی دو را بیشتر وجود ندارد باید بگم متاسفانه ناخودگاه دستم می رفت که یه جایی مث یه گلدون رو بگیرم که احنتمالا کمونه می کرد و با کله به شیشه ختم می شد.

کم

اگه بخوام روش فکر کنم میگم میزدم به زنه ولی تو اون لحضه خاص مطمئنم می زدم به مرسدس.در مورد موزه همترجیح میدم بدنم زخمی بشه

I just wanted to ask you if you know a show on Satelite sometimes talk about the topics of your weblog
I heard the host was talking about the topic of "estekhdam-e monshi" . Though, she added that it was coming from a doctor's weblog in Iran
Also, she said that this weblog is very interesting and has a lot of fans according to the number of comments.

لی لی خانم عزیز
نه ...نمی دونستم.می شه بپرسم کدوم شبکه و کدوم برنامه و چه روز و چه ساعتی از هفته؟

من نظر آنیتا رو به طور کلی پسندیدم. و جواب شما به زیتون هم قشنگ بود.
من هم معتقدم که باید اولویت ها را از قبل تا جایی که میتوانیم تعیین کنیم. من الان مدتهاست که دنبال یک صحنه ای میگردم که بزنم به یک ماشین و بروم پول ماشین خودم را از بیمه بگیرم. چون که از شما چه پنهان ماشینم به خرج افتاده و پولی که بیمه استرالیا برای ماشین من میدهد پول کمی نیست. فرقی هم نمیکند که ماشین مقابلم بنز باشد یا ژیان. بنا بر این در آن صحنه ای که گفتید اگر برای من پیش بیاید فعلا این روزها تکلیفم روشن است.
صحنه ی دوم کمی غیر واقعی است. دوستان هم گفتند. صحنه ی اول البته عجیب نیست. ولی صحنه ی دوم چرا. به هر حال اگر بر حسب اتفاق در موقعیتی قرار بگیرم مثلا در یک فروشگاه خیلی مجلل مثل دیوید جونز و تعادلم را از دست بدهم قطعا به جای آسیب زدن به خودم ظرفهای گران قیمت آن فروشگاه را خواهم شکست. تازه بعدش با داد و بیداد مدعی نا امنی محیط هم خواهم شد. فکر کردی که چی؟

در مورد اول: حتما ميزدم به اون ماشين. چون هيچ وقت نمی تونم با عذاب وجدان کشتن يک نفر کنار بيام.ودر ضمن در هر حال راننده مقصر شناخته مي شه و مجبور به پرداخت ديه هست و فرض شما اشتباه است.ولی اگر فرضتان درست بود باز هم همان کاری را که گفتم مي کردم.
در مورد دوم: نهايت تلاشم رو ميکردم که آسيبی به جايی نرسونم حتی به قيمت آسيب رساندن به خودم.
به هر حال برای من مهمه و از استراتژيهای زندگيم هست که تا جايي که مي تونم به کسی آسيب نزنم و ملاحظه ديگران رو خيلی بکنم . البته شايد بعضی وقتها هم ظاهرا به ضررم تمام شده باشه ولی بازم راضيم.

سلام.
فكر مي كنم به هر حال ماشين يه جورهائي درست مي شه و فوق نهايتش اينه كه درست نمي شه اما اگه ادم به كسي بزني چه زن باشه چه مردد چه پير باشه و چه جون و چه با چادر باشه و چه بي چادر به هرحال زدي به يه آدم.پس بدون شك ترجيح يمدم بزنم به ماشين.
اما درباره سوال دوم اگه دست خودم باشه ترجيح ميدم كه بخورم به شيشه و نهايتا دست و پام زخمي و بخيه اي بشه تا اينكه بخوام خسارت بدم اما از اونجائي كه عكس العمل آدم توي يه همچين شرايطي اصلا معلوم نيست احتمال داره با كمال تاسف بخورم به اون اشياقيمتي.

سلام
در جواب سوالاتون مي‌تونم بگم كه اگه من پيرزنه را ديدم كه داره وارد بزرگراه مي‌شه از كورس گذاشتن صرف نظر مي‌كردم و چون بنزه تندتر مي‌ره احتمالا ديگه بغل دستم نيست كه بخواهم بزنم به اون يا پيرزنه!
در جواب سوال بعدي تو منظورتون از شيشه چه نوعشه؟ چون اصولا تو موزه‌ها شيشه‌ها ضذ ضربه هستن و جوري قرار ندارن كه آسيب بزنن پس برخود بهش نبايد مشكلي ايجاد كنه!
موفق باشيد

از اونجاييكه من آدم ملاحظه كاري هستم و استه ميرم استه ميام لذا نه تنها كورس نمزارم بلكه با بچه (‌نداشته) هم به موزه نميرم.در بعضي شرايط حتي ترجيح ميدم نفس هم يواشكي بكشم كه اطرافيانم ناراحت نشن .

آهنگ روی سایتتان را چگونه می شود خاموش کرد؟؟
برای مدت طولانی واقعا غیر قابل تحمل است
ببخشید ها!

ناخودآگاه آدم ميزنه به مرسدس! خرج مرسدس يه دفه اس ولي آدم اگه بميره تازه اول شانسه اگه نه هم كه بدبختي تا آخر عمر!( در شرايط مشابه آنچنان ترمزي كردم كه از پشت ماشينا زدن به من و من هم هيچي خسلرت ندادم! اوني كه باهاش كورس گذاشته بودم البته زانتيا بود ما هم تو خيابون بوديم نه اتوبان!)
در مورد سوال دوم هم كه تا تصميم بگيرم رفتم تو شيشه و خون و خونريزي!

عبید زاکانی می گوید:« پیره زنان را سر به کلوخ کوب بکوبید» نه اینکه با مرسدس بنز بزنید زیر لنگاش!

دکتر جان من شخصن خوشحالم که با یه وقفه کوتاه گاهی زودتر از ذهن من گاهی دیر تر موضوعات مورد نظرم را به چالش می کشین مسئله اولویت در همه سطوح زندگی حیاتی مهم نیست به کی بزنی یا بخوری کجا مهم اینه که بدونی اون کاری رو می کنی که در هر شرایطی ارجح است چه برای خودت چه درباره دیگران.

به بنز و پنجره ! البته ممکنه پیاده بشم و پیرزنه رو با دستهای خودم خفه کنم !:)

امکان نداره به اون پیر زن بزنم و 100% به راست می پیچم و با اون ماشین تصادف می کنم.
در موزه امکان نداره برای حفظ تعادلم به اون شی تاریخی و گرانبها دست بزنم و نابودش کنم و حاضرم خودم آسیب ببینم.
با انجام دادن این عملها روحم و وجدانم راحت و آرام خواهند بود

به طور نا خود آگاه به هر قیمتی که شده سعی می کنم به آن انسان نزنم . تجربه اش را داشته ام . هر چند می دانم که شاید توانائی پرداخت خسارت را به بنز یا ماشین دیگر نداشته باشم .
در مورد دوم به هر راهی که شده جلوی خود را از برخورد با اشیا ی موزه خواهم گرفت . به شدت به اشیا موزه ها باور دارم . احتمالا با شیشه برخورد کنم و آسیب ببینم . راستش این تجربه را عینا نداشته ام اما تصور می کنم همانطور که گفتم عمل کنم .

آقایان و خانم هایی که شعار می دهید و از جان انسان و حرمت آن سخن می گویید آگاه باشید که همزمان دارید از یک رفتار شایع و ناهنجار اجتماعی طرفداری می کنید...خودخواهی!
آدمی به خود حق می دهد که ÷ا به بزرگراهی بگذارد که ورود عابران پیاده به آن ممنوع است و با بی اعتنایی تمام توقع دارد که سایرین با به خطر انداختن جان و مال خود به اصطلاح هوای او را داشته باشند...آیا به نظرتان این رفتار آشنا نیست.

رضا جان
با نظرت موافقم و بر اساس آن پی نوشتی هم نوشتم.

Hello Doctor. It's Hamahang show from Andisheh network. I'm not sure about the broadcasting time in iran,it is on Sundays 6-7p.m, CA time. But don't worry ,it is a good show not "sabok",kind of educational

چرا فکر می‌کنی که ما باید لیست اولویت های خودمان را کنار بگذاریم و عقل‌مان را کنار بگذاریم و لیست اولویت‌های تو را برگزینیم؟

لی‌لی جان
ممنونم از اطلاعاتی که دادی
متاسفانه از ایران نمی‌توان آن را دید وگرنه کلی جلوی زن و بچه‌ام پز می‌دادم!
همایون جان
من از فهرست اولویت های خودم چند تا را نوشته‌ام و تو یا هر کس دیگری را دعوت می‌کنم که فهرست اولویت هایتان را بگویید.
شاید من تسلیم منطق تو شدم.

پیرزن که سهله من بچه گربه هم سر راهم باشه امکان نداره ماشینو بگیرم روش در چنین لحظاتی مغز من به فکر محاسبه ضرر و زیان مالی نمی افته من دوست ندارم جانداری رو بیجان کنم .در مورد موزه هم چون اشتباه از منه که بچه شیطونمو آوردم موزه تا حد امکان نمیذارم به اشیائ نفیسی که با هزار زحمت جمع آوری شده ضرر و زیان برسه حتی اگه خودم مجروح بشم. ممکنه با این روش من از نظر مالی سود نکنم اما راحتی خیال و آسایش فکریم برام مهمتره.

خوبه باز من نفر هشتادمم و هشتصدم نیستم. جواب دادن به سوال همیشه کار جذابیه. آدمی دلش میخواد جواب متفاوت بده تا شخصیت متفاوتش رو به رخ بکشه.
یه ذره از سوالاتت تعجب کردم. آخه میدونی تو تا اونجا که من فهمیدم خودت دکتری و حتما از مکانیسمهای عصبی سرت میشه. واکنشهایی که سوال کردی قاعدتا به تصمیمات عقلانی و منطقی بر نمی گرده. معمولا این واکنشها رو اون سیستمی تعیین میکنه که اصطلاحا بهش میگن نورال نتورک (شبکه عصبی) که ترکیبی از نوروترنسمیترها و ژنتیک و محیط و تجربیات شخصی و فیزیولوژی عصبیه. (منظورم از شبکه عصبی یه جور منطق ریاضی فرضی حاکم بر واکنشه)
من به پیرزنه نمیزنم و احتمالا میرم تو درخت؛ درمورد شیشه بستگی به صدماتی داره که میخورم؛ و ...

گوشزد عزيز
اگر قصدت از طرح اين سوالات پرداختن به غير عقلاني تصميم گرفتن ايرانيان است بايد بگويم بحث بسيار ضروري و جالبي را باز كرده اي ولي مثالهاي بسيار بدي را انتخاب كرده اي اول از شدت بديهي بودن چالش بر انگيز نيست ودومي از شدت غير ملموس بودن .
عزيزان عقل گرا . ما حق نداريم بعنوان رانده كسي را به جرم حماقت و برهم زدن نظم بزرگراه وحتي به خطر انداختن
جان ديگران به قتل برسانيم در واقع مرجع تعيين نوع مجازات
آن شخص ما نيستيم و معلوم هم نيست مجازات اين جرم
اعدام باشد. اگر در كشور هاي قانونمند اداهايي كه ما ايرانيان هنگام رانندگي از خومان در مي آوريم نظير كورس گذاشتن , رو كم كني و غيره انجام شود شخص خاطي گواهينامه خود را از دست داده و يا بسته به مورد پشت ميله هاي زندان خواهد رفت.
اي عاقلان شما تنها در صورتي ميتوانيد اين شخص عابر را
مستحق مجازات آنهم مجازات مرگ بدانيد كه راننده حداكثر
سرعت مجاز را رعايت كرده , عمليات نمايشي , كورس گذاشتن , ويراژ دادن را انجام نداده باشد و مثل بچه آدم اتوموبيل را به عنوان وسيله نقليه استفاده كند نه وسيله
تخليه (عقده) و آلت قتاله . در اين صورت از دست رفتن كنترل اتومبيل آسيب كمتري به جان و مال ديگران ميرساند.
به طور خلاصه زماني حماقت و بي قانوني عابر محكوم است
كه راننده هم حماقت و بي قانوني نكرده باشد.
فرض كنيد خواهر و مادر خودتان است.
اصلا راه دور چرا؟ به جاي آن پير زن چادري گوشزد خودمان را فرض كنيد كه دچار آلزايمر شده و رفته داخل اتوبان.اگر
با منطق شما عقل گرايان به قتل برسد براي اينكه بنز خسارت نبيند خوب است؟ بعد از عمري تلاش و زحمت و
تطورات فكري همچين عاقبتي را برايش مي پذيريد. معني عقل گرايي را هم فهميديم.
گوشزد جان . مثالهايي كه در جوا ب به زيتون زده بودي خيلي قابل بحث تر از مثالهايي هستند كه در متن اصلي زده اي . از آنجايي كه ما ايرانيان در افتادن از دو طرف پشت بام يد طولايي داريم هر چه هم اين گوشزد ادعا كنه كه نيفتاده چه از سوال مربوئط به پيرزن چه از جوابش معلوم شد كه مدتهاست افتاده. غقل گرايي را عاقلانه ترويج كن گوشزد جان ولي تو رو خدا كسي را به اون طرف پشت بام هل نده كه آنهم مشكل را بيشتر ميكند كه كمتر نميكند.

ببخشيد زياده گويي شد

گوشزد جان
فقط برای یک لحظه فرض کن "این فردی که با حضور بی‌پروای خود در وسط بزرگراه جان و مال شما و قوانین اجتماع را به خطر انداخته است" یکی از عزیزانت (مادربزرگ، مادر، خاله،...) بود. آیا باز به همین راحتی و سادگی سوالات پی نوشت 2 را مطرح می کردی؟ یا اگر یکی از همین افرادی که اینجا پاسخ مثبت داده و گفته که می زده به اون زن؛ زنی که باز اگر همان عزیز خودت بود، آیا باز به همین راحتی الویت بندی "منطقی" اون راننده محترم برات قابل هضم بود؟

رضا جان . گوشزد جان

رانند ه ا ي به خود حق ميدهد كه در بزرگراه براي عقده گشايي كورس بگذارد و قانون حداكثر سرعت مجاز را زير پا بگذارد و با بي اعتنايي تمام انتظار دارد كه فقط ديگران قانوني رفتار كنند , آيا به نظرتان اين رفتار آشنا نيست؟

آگاه باشيد كه داريد از يك رفتار شايع و ناهنجاري اجتماعي طرفداري ميكنيد....خودخواهي!


مي بينيد كه قضيه را بايد از همه طرف ديد وگرنه مثل قضيه
فيل مولوي ميشود. قضاوتي بغايت دور از واقعيت. و واي به حال نسخه اي كه بر اساس اين تشخيص تجويز شود.

آنیتای عزیز
اگر در طرح سوال کم دقتی کرده باشم مربوط به جزییات است.
ظاهرا مشکل شما فقط این کلمه کورس گذاشتن است که حذف این کلمه (که من نمی بایست آن را در سوال می آوردم و عدم طرح آن لطمه ای به سوال نمی زد چون به طور طبیعی حداکثر سرعت مجاز در بزرگراهها بالاست) لطمه ای به سوال نمی زند.
واضح است که در این سوال تاکید بر روی کورس گذاشتن نیست...حتی تاکید بر این نیست که آیا در دادگاههای ایران در اینگونه موارد چه تصمیمی می گیرند و اینکه فلان فامیل ما برایش اتفاق مشابهی افتاده است و چطور شده است و حتی در مثال دوم فرض رفلکسی بودن عکس العمل هم منتفی شده است ( که خود من می دانم این واکنش در 99% موارد رفلکسی است)
سوالها را با پیش فرضهای آن در نظر بگیرید لطفا!
در ضمن من ممکن است از آن طرف بام شما افتاده باشم ولی شاید به زودی مفهوم اعتدال ( همان بام شناسی!)را هم از نظر خودم بیان کنم تا نحوه ترسیم حدود و ثغور بام ها را هم نشان دهم.

ضمنا آن مثالهایی که برای زیتون زده ام کنتراست دو طرف ماجرا آنقدر زیاد هست که اولویت یکی بر دیگری واضح باشد ولی در مثالهای متن این کنتراست را به عمد کم گرفته ام!

با پي نوشت دومت عميقاً موافقم، در مثال پيرزن انخراف ماشين به سمت چپ (سمت بنز، مثلاً) فقط ضرر به خود و نجات جان پيرزن نيست، بلكه با اينكار داريم تاوان اشتباه(حماقت نه، توهين آميزه) پيرزن را از كيسه صاحب بنز ميدهيم و اسمش را هم ميگذاريم انسانيت.

من با پی نوشت دوم شما موافق نیستم. دلیل هم داره. فرض کنید شما دو راه دارید. یکی اینکه آدم بکشید (که نهایت جریحه دار کردن معنویات انسانه) و یکی اینکه مقدار محدودی خسارت مالی ببینید (که خوب بخش مادیات آدم دچار آسیب شده، اما محدود). احتمالاً حتی درصد بالایی از کسانی که در دسته بندیها اولویت زندگیشون با مادیاته راه دوم رو انتخاب می کنن. چون سقف خسارت در این دو حالت خیلی متفاوته. مثال های شما هم از این دسته. کشتن یک انسان (بر فرض که پیرزن) نهایت جریحه دار شدن بخش احساسات شخصه (که مسلماً هیچ کس خالی از اون نیست). اما پذیرش آسیب جسمی محدود مثلاً زخمی شدن) برای جلوگیری از آسیب مادی شدید (مثلاً از دست دادن خونه) هم یک محاسبه تقریباً نرمال محسوب می شه و لزوماً معنی این انتخاب ها این نیست که این شخص معنوی عمل کرده!

http://yaraghan.persianblog.com/

اینم بیاد جلال همتی

http://3tgh.blogspot.com/2006/10/blog-post_02.html

با نتيجه گيري نهايي تان در پي نوشت 2 كاملا موافقم ولي باز هم ميگويم با نتيجه گيري شما در مثال پيرزن كاملا مخالفم و كنتراست بين قتل عمد و خسارت مادي را بسيار زياد مي بينم .در ره بندي نهايي من را در گروه هالو ها قرار دهيد

درباره سوال هایی که مطرح کردین هنوز فکری نکردم اما در مورد پاسخی که به زیتون دادید نکته ای دیدم این که ارزش های یک جامعه ممکن است کاذب باشد،کاش این بحث رو بیشتر باز کنید!
خیلی از چیزهایی که توی جامعه ما ازشون به عنوان یک ارزش یاد میشه،تنها و تنها در اثر تبلیغ و یا تربیت سنتی که شاید الان و در شرایط مادی و مدرن امروز دیگه جایی براشون نیست ،لقب ارزش رو یدک میکشن و این ارزش ها نه تنها راه رو برای سواستفاده های دیگران(گاه مادی و گاه معنی و روحی)هیچ پیامدی ندارد.
شاید من به علت اینکه چیزی خاصی از این ارزش در ذهنم هست،روی قسمت خاصی ازش زوم کرده باشه،اما به کل جامعه ما در تعریف و ترویج ارزش ها هنوز مشکل داره !
منتظرم میمونم تا در این زمینه بحث رو باز کنید!

ببخشید ماهم اگر سووالات جالب داشتیم میتوانیم به اسم خودمان ولی از طریق وبلاگ شما مطرح کنیم؟

کامنت من پس کجارفت؟!!!

من ترجیح میدم با خود گوشزد بدون ماشین تصادف کنم. در ضمن همش احساس نیکنم انیتا یه مذکره . پیر زناها رو هم خیلی دوست دارم برا همینم احتمالا به گارد ریل سمت چپ میزدم !!!!!!! و نهایتا تو موزه هم تنها نمی رفتم در نتیجه همراهم یه جوری منو اشیا موزه رو سالم نگه میداشت

من به پيرزنه نمی‌زنم چون فکر می‌کنم اگه مادربزرگم بود و يکی می‌زد بهش کلی ناراحت می‌شدم. اما درباره موزه. فکر کنم ترجيح بدم زخمی بشم. اون شیء اگه بشکنه درست نمی‌شه اما من می‌تونم ترميم شم.
پ.ن: خودم هم فکر نمی‌کردم اين قدر معنوی باشم‌ها!

گوشزد جان... گمونم اينكه توي اون شرايط چه تصميمي بگيريم يه چيزيه كه ناخودآگاهه كاملا... يعني توي اون شرايط ديگه اين حساب و كتابا جايي نداره ... ناخودآگاه ترجيح ميدي آدم نكشي!‌ ....
راستي يه سوال تا جايي كه من فهميدم شما اصفهاني هستين ... درسته ؟!‌ پس بگووو ;)

يه شبنمه ديگه جان
چرا فكر مي كني من مذكرم ؟ آيا لحن خشن و مردانه اي به كار بردم؟ در هر صورت من زن هستم.بسيار از مباحث اين وبلاگ لذت مي برم. فكر مي كنم طرح اين بحث يعني رفتار شناسي ما ايرانيان از نان شب واجب تر است.اين بحث با يد به صورت ريشه اي بررسي شود. از گوشزد عزيز براي طرح اين مساله با پرهيز از آب كشيدن جانماز بسيار سپاسگزارم.

Salam gooshzad jan!
Avval az hameh begam :Great!!"vaghean soal haye toopi bood.
Va ba'd inke bebakhshid man font e farsi nadaram
Man fekr mikonam ke ma kollan nemikhaym bikhodi pool bedim,age morede pirezan ham ba chand ta zakhm o panseman hal mishod,man mizadam be pirezaneh ke adab ham besheh,hamoon tor ke tooye moozeh shaiad be zakhmi shodane khodam bishtar razi boodam ta asib resoondan be moozeh o ma-fiha!
Age pirezaneh bemireh adam hamisheh narahat mimooneh,va ba khodesh kolli dastan misazeh,ke shaiad khar boodeh balad naboodeh o az in harfa.

گوشزد جان
جواب سوال من رو ندادی؟ منتظرم...

دوستانی که آن پیرزن چادری را به خاطر ورود غیر قانونی! و ناشیانه اش به بزرگراه مهدور الدم میدانند خوب است که نظرشان را در مورد اعدام کسی که مرتکب قتل عمد شده است نیز بیان کنند.

شقایق عزیز
جواب سوالت معلومه.
من دوست ندارم که هیچیک از کسانی که می شناسم دچار آسیب و زحمت و نیستی بشوند...به هچ دلیلی و با هیچ توجیهی.
اما این اتفاق هر روز در این کشور در حال رخ دادن است.
گیریم که کسی به جزء عمدی بودن آن ( یا شبه عمد بودن این حادثه) توجه نکند.
مردی از آشنایان ما در 85 سالگی چند وقت پیش در یک اتوبان هنگام گذر از عرض خیابان کشته شد و فرزندان سوگوارش معتقدند که اگر رانندگان می خواستند می توانستند با انحراف و احیانا تصادف مانع از مرگ پیرمرد شوند.
من اما حق را به هر دو طرف این ماجرا می دهم.
نمی توانیم مسئولیت پیرها و بچه هایمان را به اجتماع ناشناس بسپاریم.
از همسایه ها بخواهیم که شیطنت و شلوغ بازی بچه های ما را تحمل کنند و دم بر نیاورند...همه مواظب ما و خانواده و دوستان ما باشند برای آنکه انسانیت خود را اثبات کنند.
اینها مثل نقاشی مینیاتور است که بر دیوار کاهگلی نمی توان ترسیم کرد!
می دانم که جمله آخر نامفهوم است ولی برای "شرح بدون سوءتفاهم" آن باید بسیار نوشت که فعلا مقدور نیست.

یک سری از نوشته هاتون را خوندم. توسط دوستی که به اینجا می یومد اومدم. من هم همشهری شما هستم. ولی از نظر کاری 180 درجه با شما فرق دارم. با اجازه به شما لینک دادم.

سلام مدتی است با سوالهاتون با خودم کلنجار رفتم و امروز صبح زود به این نتیجه رسیدم که عقل رو با همه متعلقاتش سر راه توی رود سن بریزم اینطوری دیگه راحت و اسوده شدم. اگر سر راه یه پیرزن اومد جلوم مجبور نیستم با محاسبات عقلم , زیر چرخ های ماشینم احساسش کنم , دیگه مجبور نیستم هر روز که میرم خونه خصوصیات قابل شمارش خودم , همسرم و فرزندم رو لیست کنم ببینم با هم میخونه یا نه؟ می بینی چه راحت شدم؟ خودم رو ازاد کردم . اساسا عقلی که مایه دردسر بشه بدرد کف رودخونه میخوره
فقط یه سوال کوچولو! اگر فقط یک نفر , فقط یک بار در شرایطی که میگم جوابش مثبت باشه هر چه در مورد اولویت های شما بگه من میپذیرم یه خیابون خلوت رو در نظر بگیرید (در ایران) با سرعت مجاز دارید میروید به یه خط کشی عابر پیاده میرسید که یه پیر 80-90 ساله عصا زنان قصد عبور داره میدونید3-4 دقیقه ای معطل میشید تا جناب , رد بشه عجله انچنانی هم ندارید ایا متوقف میشید ؟ مثل همیشه بی پرده جواب بدید هیچ خسارت جانی ومالی هم برای کسی نداره فقط بحث بر سر اولویت هاست
ایاهمیشه اولویتها درجهت منافع ماست؟

با سلام .2 تا اشتباه در مقایسه شما وجود داشت :
1- شما جان یک پیرزن رابا زخمی شدن خود فرد مقایسه کردید نه با جان او.
2- شما خراب شدن یک ماشین که به قول ما حقوقی ها جزو اموال مثلی است را با یک شی عتیقه که از اموال نایاب است مقایسه کرده اید .
اگر این دواشتباه رفع شود جواب بسیاری از خوانندگان تغییر می کند . من هم اگر دست آویزم هنگام افتادن یک شی لوکس و امروزی باشد ترجیح می دهم صدمه ای نبینم تا اینکه سلامتی خود را فدای چیزی کنم که باز هم می توان آنرا تهیه کرد گر چه از مال خود . اما جان خود را فدای یک شی عتیقه خواهم کرد ؟
با احتساب این دو امر متوجه می شویم که ما جان خود را به هر عتیقه ای ترجیح می دهیم کما اینکه جان آن پیرزن را به مال خود ترجیح داده ایم. اما من نوعی ترجیح می دهم دستم مدتی در کچ باشد اما چیزی که از آثار باقیه تمدن زوال یافته کشورم( یا هر کشوری) است سالم بماند. امیدوارم با دید باز مطلب را مطالعه نموده و سپس در مورد مقایسه نه چندان مناسبتان که ذهن هر خواننده عامی را درگیر می کند مجددا بیاندیشید . با سپاس.

نگار جان
رودخانه سن را پر کردی از عقل مآل اندیش!
راجع به سوالت گاهی می ایستم و گاهی می روم بسته به حال و روزم دارد.
اگرچه می دانم که حق تقدم با اوست ولی اگر خیابان خیلی خلوت باشد او به خاطر من کمتر از یک ثانیه معطل می شود ولی من برای او باید چهار دقیقه معطل شوم.
البته اگر رد شدم و او عصایش را برایم تکان داد پیاده می شوم و از او معذرت می خواهم.
البته این جواب صادقانه اش بودها!
منظور من از طرح این سوالها واقعا محاسبه همیشگی سود و زیان نبوده است کمااینکه خودم هم در عمل اینگونه نیستم ...بیشتر منظورم چرخ زدن در اطراف موضوع و کاوش در زوایای آن است.
ریتا جان
مثال دوم بنا نبود این باشد.
اتفاقا صبح به نظرم رسید که بهتر بود می گفتم در یک عینک فروشی به ویترین عمودی عینک های گرانبها برخورد کردن مناسب تر بود.
شراره جان
منظورت از اینکه 180 درجه از نظر "کاری" با من متفاوت هستی چیست...مگر من چه کاری می کنم که شما 180 درجه برعکس آن عمل می کنی؟
اگر منظورت از نظر اعتقادها و باورهاست که من در حال حاضر هیچچچچ باوری ندارم!

با این جمله آخر کاملا موافقم
چون منم در حال حاضر در بی باوری مطلق معلقم
گرچه همه دارن سرزنشم میکنن اما ..........

خب با پی نوشت دوم موافق نیستم. گزاره های 1) ترجیح معنویات بر مادیات و 2) فرد بر اجتماع در سوالات مطرح شده هم ارزش نیستند پس استنتاج منطقی گرفته شده از آنها درست نیست! (احساسی بودن).

آدم در این وبلاگ احساس لخت بودن می کند! چه وبلاگ جالبی، فقط حیف که کمی دیر پیداش کردم... تمام آرشیو را خواندم، ولی انگار قبل از این در پرشین بلاگ هم می نوشتید که آرشیوش نبود...دوست داشتم نوشته هایتان را از اول می خواندم که بیشتر با طرز فکرتان آشنا شوم. در باره سوالات این بار جوابی ندارم و اگر هم داشتم برای گفتنش دیر شده، چون الان اگر نظر بدهم بیشتر تحت تاثیر جواب خودتان خواهد بود و این اصلا جالب نیست! در هر صورت، منتظر مطالب بعدی تان هستیم.

سارا جان
متاسفانه پرشین بلاگ نه تنها وبلاگ مرا فیلتر و بعد مسدود کرد بلکه حتی مانند راهزنان آرشیو وبلاگ قبلی مرا مسدود نمود و دسترسی مرا به آن برای انتقالش به این وبلاگ غیر ممکن ساخت.
برای خودم هم هنوز یادآوریش ناراحت کننده است.

Hey dude!
What kind of conclusion you want to make out of this "not so smart" questions?
It's so obvious that you will do what it first comes to your mind at this kind of situiations and it's not necessarily the same that you reach after a minute of thinking.

i ashame to think about the options because there is just one way : hit the car.

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes