باز هم طلب کمک و راهنمایی

این ایمیل دوستی است که به من نوشته اند و درخواست کرده اند که نظرات شما را در مورد مشکلشان جویا شوم تا بتوانند بر اساس آنها نتیجه گیری و جمع بندی درستی برای آینده زندگی خود داشته باشند.

بی هیچ ویرایشی آن را کپی می کنم و نظر خودم را هم در کامنت دانی می نویسم.

گوشزد جان من اون پستی رو که مربوط به اون دختر بندر عباسی بود خوندم و خوب خیلی الان درگیرم.

می خوام ماجرای زندگی خودم رو بیان کنم تا از افراد کمک بگیرم در تصمیمم.


من در دوران دانشجویی دختری شاد و سر حال بودم که شیطنت از وجودم می بارید. از یه خانواده به ظاهر مذهبی یعنی که نماز بخون . روزه بگیر و حجاب داشته باش (نه چادر). با این تفکر که همه چیز به بهشت و جهنم ختم می شه و این آموزه ها هم در خونه بود و هم در مدرسه. در دوران دانشجویی بعد از گذراندن اولین عشق و اولین سکس و شکست در ان، مدام با یکی دوست می شدم و ارتباط جنسی هم خوب به اندازه یه بوسیدن و یه بغل خوابیدن بود. البته من دوستان پسر زیادی داشتم که صرفا دوست پسرم نبودن و ادمهای با معرفتی هم بودن. اینم بگم که من طبیعتم با پسرها راحت تر کنار می آمد تا با دخترها.خلاصه به خاطر نوع فعالیتها و کثرت دوستانم (من ذاتا ادم رفیق بازی هستم) خیلی بهم خوش می گذشت تا اینکه با این همسر فعلیم اشنا شدم و مثل خیلیهای دیگه که دوست پسرم شده بودن با اون هم ارتباطم رو شروع کردم ولی انگار ایندفه با دفه های دیگه فرق داشت چون همون اول گفت قصدش ازدواج هست. منم که عاشق تجربه همه چیز در عالم بودم می خواستم ازدواج رو تجربه کنم. یعنی اینکه من عاشقش نشدم ولی اون انگاری عاشق شده بود. بالطبع من با دوستان پسرم (نه دوست پسر چون با شروع یک رابطه دوست پسر قبلی دیگه وجود نداشت) هنوز در ارتباط بودم چون ما یک گروه هنری بودیم و روابطمون خیلی صمیمانه بود. حتی زمانی که عقد کردم یه سور درست و حسابی به همشون دادم (بدون حظور همسرم چون هنوز دانشگاه بودم اونم یه شهر دیگه). در دوران عقدم روابط دوستا نه ام رو کما بیش حفظ کرده بودم تا در اثر اصرارهای فراوان همسرم که همش می گفت "احساس می کنم تو یه کارایی کردی و به من نمی گی." یا " این کار من اگه درست نشده به این خاطره که معلوم نیست تو چکار کردی ؟" و من رو با این حرفاش می ترسوند. لازم به ذکره که من به همسرم نگفته بودم که این روابط رو داشته ام در گذشته. الان اما می دونم که چه اشتباهی کردم. اگه از همون اول خودم رو معرفی می کردم قدرت دفاع از خودم بیشتر بود. یه دلیل دیگه ای که بعدها یکی دیگه از دوستانم گفت و خودم هم بهش معتقد بودم این بود که" زندگی گذشته هر کسی مال خودشه و ضرری متوجه این فرد فعلی نیست پس نیازی به گفتنش هم نیست". به هر دلیل من کل ماجرا رو بهش گفتم. در مورد همسرم بگم که یه فرد سنتی و معتقد (مذهبی نه ولی امور مذهبیش رو به روش خودش انجام می ده). و کاملا احساسی و از یه طرف هم حلال مشکلات همه. اول شوکه شد گفت که می دونسته که من با ادمای زیادی در ارتباطم و دوست پسر هم دارم ولی نه تا این درجه از ارتباط. بعد احساس همدردی کرد. ولی رفت تو خودش...گریه کرد..کتکم زد..بعدش هم مجبورم کرد که ریز ماجراها رو براش تعریف کنم و گفت باید به پدر و برادرم هم موضوع رو بگم. تهدیدهایی که کرده بود کار خودش رو کرد و من ماجرا رو به پدرم و برادرم گفتم...برخورد اونها اما اینطور نبود. اونها معتقد بودن نباید ماجرا رو به شوهرم می گفتم. تصمیم به جدایی گرفتیم. حال و روز خوشی نداشتم بیشتر هم به این خاطر که چرا وجهه خودم رو در نزد پدرم و برادرم از دست دادم. (هر چند اونها اوایل شوکه شده بودن و پدرم رفتارش عوض شد ولی برادرم
نه.الان هم برای اون دو نفر همه چیز تموم شده). خلاصه خودش برگشت و به برادرم هم گفته بود"اونقدر دوستش دارم که نمی تونم ازش بگذرم" ما دوباره زندگیمون رو از سر گرفتیم ولی اثراتش در وجود همسرم بود. تا حدی که چندین مرتبه به بهانه های مختلف و با کشیدن این موضوع به وسط و متهم کردن من و زدن حرفهای رکیک من رو به باد کتک می گرفت و یه دفه دماغم شکست ویه دفه هم زیر چشمم کبود شد. هر بار هم بعد از کتکهاش ابراز پشیمونی می کرد وبلافاصله با من سکس انجام می داد و می گفت این باعث می شه که فراموش کنیم همه چیز رو. من اوایل به خاطر ترسهام از تهدیدهاش و بر انگیختن حس گناه در من مطابق میل اون رفتار می کردم. اما کم کم دارم احساس می کنم که دچار افسردگی شده ام. وقتی می بینم افرادی رو که همسران با گذشتی دارن و با درک و شعور از زندگیم بیشتر ناامید می شم. من می تونستم با یکی مثل خودم زندگی کنم. یکی که سکس قبل از ازدواج براش معضل نباشه. حجاب داشتن در مقابل غریبه یه اصل نباشه. اگه مشکلی برا زنش توی محیط کار به وجود اومد تمام تقصیرها رو به گردن همسرش نندازه. به سلایق همسرش احترام بذاره. توی خونه حرفهای رکیک نزنه. موقع ناراحتی با راه حلاش باعث ناراحتی بیشتر نشه و همدردی کنه با همسرش. اما اون روی سکه همسرم. حلال مشکلات خانواده هامون. در هر موردی افراد ازش کمک بخوان دریغ نمی کنه چه فکری چه اقتصادی. ادم پاکدامن. ادمی که همه چیزش خانوادشه و از صبح تا شب تلاش می کنه و زحمت می کشه. به طوری که تا الان در زندگی مشکل مالی انچنانی نداشته ایم. هیچ محدودیتی در کار کردن بیرون از خونه نداشته ام و بر عکس در محیطی کاملا مردانه بوده ام که تنها خودم زن بوده ام این یعنی اینکه همسرم شکاک نیست. باعث پیشرفت در کارم بوده. ادم خیلی مردمی و خوش برخورد با دیگران و کاملا چشم پاک. اهل هیچ فرقه و سیاستی هم نیست. یعنی که نه الکلیسم نه معتاد نه رفیق باز و هیچی.


خلاصه کنم در کتک کاری که اخیرا داشتیم و موضوع رو پیش کشید که تو چنین بودی و چنان بودی..جلوش وایسادم و گفتم باید ثابت کنی. جری تر شد و تهدید کرد که به فامیلم موضوع رو می گه. من دیگه چیزی نگفتم..دیگه داشتم به جدایی فکر می کردم..بعد که ارومتر شدیم من براش نامه نوشتم و از احساسم گفتم..می دونم که از تنهایی می ترسه و به من عادت کرده...قول داد که دیگه تکرار نمی کنه ولی من می دونم که ماجرا هنوز ادامه داره..از طرفی در خودم نمی بینم که طلاق بگیرم چون از بعدش می ترسم..صادقانه بگم از تنها شدن می ترسم از جامعه می ترسم.. در عین حال دیگه نمی خوام بیش از این زجر بکشم و دوست دارم زندگیم روال عادی داشته باشه. دوست دارم بدون ترس زندگی کنم. الان به طلاق هم فکر می کنم..ایا راه حلی به غیر از طلاق هم هست؟َ


الان این نامه رو که می نویسم در خونه ما اتش بسه...و حتی داریم یه خونه می خریم ولی من می خوام مشورت کنم با بقیه ببینم چه کنم می تونم به این زندگی خوش بین باشم.

42 نظرات:

دوسـت مـحـترم
مـن به خـودم اجـازه نـمیـدم که بـرات بـنـویسـم چـه کار انـجام بــدی یـا نـدی. . . مـن فـقط یـک حـقیقت رو که حـتمـن خـودت هـم بـهش رسـیده ای بــرات تـکرار مـیـکـنم:

آدمـها رو نـمیـشه عــوض کـرد !!! مـخـصوصـن بـافـشار از خـارج؛ مـردی که کـتک زد و فـحـاشـی کـرد یـعنـی ذاتـن ایـنکاره بـوده فـقط مـوقـعیت ِ انـجامـش هـنوز براش پـیش نـیومـده بـوده. . این مـوضوع هـم اگـر وجـود نـداشـت چـند سال دیگه به بـهانه دیگه هـمچین رفـتاری مـیکرد. . .
واقـعیت ایـنه که شـما یـا بـایـد پــی ِکـتـک خـوردن و تـوهـین هـای هـمسـرت رو تـا آخـر عـمرت به تـنـت بـمالـی... یـا بـین کـتـک و تـوهـین و تـنـهائی احـتمالـی (کـی گـفته حـتمن تـنـها میـمونی؟؟؟) یــکی رو انـتخاب کـنی

مـن به سـهم خـودم بـرات آرزوی آینده ای بـهـتر مـیکـنم

اقا ما جدایی طلب نیستیم ها ولی ادمی که تا حالا نتونسته موضوع رو هضم کنه از این به بعد نمی تونه (حتی اگر در ظاهر موضوع رو تموم شده نشون بده)

man kamelan ba kianoosh movafegham.

به همراه شوهرت به يك مشاور باسواد و كاربلد و البته غير مذهبي مراجعه كنيد. مي توني بار اول خودت تنهايي بري. من فكر مي كنم شوهر تو از نظر روحي دچار مشكل شده. اين كه يك مساله توي گلوي آدم گير كنه كه نه پايين بره و نه بيرون بياد خيلي سخته. بايد كمكش كني چون هر چقدر هم اين مشكل را به شخصيتش ، اعتقاداتش ، گذشته اش و هر چيز ديگه ربط بدي باز هم خودت در عود كردن اين بيماري سهم داشته اي. اون يا تو رو دوست داره يا آنقدر شكننده شده كه نمي تونه زندگي بدون تو __ پناهگاهي براي شكستن همه كاسه كوزه هاي زندگي__ را تحمل كنه. احساسات متناقض خشم (يا شايد نفرت) و عشق(علاقه)در اون غوغا مي كنه. فقط يك متخصص مي تونه هم به تو كمك كنه كه راه صحيح برخورد با اين ناراحتي روحي چيه و هم اونو به تدريج معالجه كنه. بهتره پاي كاري كه كردي بايستي. حتما دوستش داشتي كه باهاش ازدواج كردي. مطمئنا چون شوهرت تجربه اولت نبوده،به خوبي شناخته بوديش و مي دونستي كه اين مسائل براش مهمه. پس حالا هم كمكش كن.حتي اگه نمي خواهي باهاش زندگيتو ادامه بدي كمكش كن كه معالجه بشه و اون هم بتونه زندگيشو با يكي ديگه ادامه بده.

ببخشید که با کمی تاخیر نظرم را می نویسم...مجبور شدم سر کار برم و برگردم.
به نظرم همانطور که خودت و کیانوش هم نوشته اید ما نمی تونیمیک آدم رو ، فکرش رو، عقاید و شخصیتش رو و احساستی رو که باهاش بزرگ شده رو به راحتی عوض کنیم.
به نظرم خوشبینانه که برخورد کنیم در عرض 30 سال شاید ده بیست در صد زن و شوهر بتونند همدگه رو "تربیت" کنند یعنی به مسیر دلخواه خود هدایت کنند.
مسئله دیگه ای که به ذهنم می رسه صفاتی است که از نظر جامعه بطور عام مثبت تلقی می شود ولی ممکن است برای یک فرد خاص بی تفاوت و حتی منفی باشد...مثلا اینکه شوهر شما مشروب نمی خورد یا سیگار نمی کشد یا به دیگران کمک فکری و مالی می کند ممکن است واقعا از نظر شما بی ارزش باشد و ترجیح بدهی که به جای این همه صفت خوب، کمی بی غیرت (صفت بد) بود که زندگی را بر تو و خودش چنین سخت نمی کرد و یا به قول خودت با مردی ازدواج می کردی که این مسایل برایش مهم نبود و این همه وقت و انرژی از تو صرف نمی کرد.
اما این که چه باید بکنی به نظرم بر می گردد به موقعیت اقتصادی و خانوادگی و وجود فرزند و میزان علاقه و هزینه ای که حاضری بپردازی...نتیجه ای که امیدوارم از خواندن کامنت ها بگیری و اگر دوست داشتی ما را هم در جریان بگذاری.
ضمنا بد نیست خودت هم در بحث شرکت کنی.

راستش وب لاگ شما عجب مسائل بغرنجی رو مطرح می کنه از تخم مرغ و مرغ سخت تره والا بنده
ترجیح میدم بگم دکتر جان بهتره شما یک رساله بنام الحلال المسائل الادکتر الگوشزد اندر احوالات الزن و المرد بنویسیدچون هنوز مغر من درگیر دو یا سه پست قبلترتون هست می بینم چند مسئله
عجیب غریب تر من باب انفوکتوروس یا همچین چیزی مطرح کردید و....من فکر می کنم باید برای کسانی مثله من یک وب لاگ بنام بنام اغراض الوب لاگ الگوشزذ درست کنید .....یک دی گنده ...

داشتن سیاست در زندگی همیشه یکی از رموز زندگی های موفق می باشد. هرچند فاصله مابین صداقت، سیاست و خیانت بسیار اندک است و در شرایط گوناگون اجتماعی- خانوادگی، نحوه برخورد ما با مسائل یکی از این صفات را با خود همراه خواهد داشت. اما اینکه انسان بداند چه چیزی را بگوید و به چه کسی بگوید، بسیار با اهمیت است. فکر نکنیم همیشه اعتراف به کارهای اشتباه (لفظ گناه را به کار نمیبرم، که بسیار بی معنی ست. وقتی گناه یک جامعه، در جامعه‌ای دیگر عین صواب است)...(منظورم کار اشتباه، از دید فعلی اشخاص تاثیر گذار بر زندگی ما می باشد) ... باعث آسودگی خاطر و رهائی از عذاب وجدان میگردد، که نه تنها چنین نیست، بلکه در جامعه ما به جزء سرکوفت، هدیه دیگری برای ما نخواهد داشت. اسرار را فقط در نزد خویش نگاه‌دار و هیچکس را در آن شریک ننما. تربیت خانوادگی و اجتماعی ما ایرانیان، باعث رسوخ افکار اشتباه در ذهن‌مان گشته است، که بدین سادگی قابل اصلاح نیست. پس بایستی راهکارهای برون رفت از مشکلات شخصی را، با توجه به کلیه جوانب شخصی، خانوادگی و اجتماعی بررسی نموده و از ترس چاله، خود را در چاه نیاندازیم...

من اگه قراره به بن بست برسم قبل از اینکه فرصت زندگی دیگری رو از دست بدی تمومش میکردم.یه روزی میرسه کتک با هیچ دلیلی قابل تحمل نیست

سلام..ممنون از همه که وقت گذاشتن و نظرشون رو گفتن. از گوشزد عزیز هم ممنونم. فکر نمی کردم اینقدر سریع توی وبلاگ مطرح بشه دیروز من نبودم امروز دیدم. خوب من هنوز نتونستم یه تصمیم درست بگیرم. راستش از یه طرف من کمتر مردی رو می بینم که همچین خصوصیاتی داشته باشه که البته برای من اون تیکه خانواده اش از همه با ارزش تره و از طرف دیگه شهامت این که ازش جدا بشم رو ندارم(اونم همینطور) یعنی نمی دونم ایا این کار درست هست یا نه..در این بین گلاره تا حدی تونسته من رو قانع کنه..درسته همسر فعلی من با تمامی مردهایی که در گذشته ام بوده اند فرق داره

اینم بگم یه موضوع دیگه که باعث شده تابه طلاق به صورت جدی فکر نکنم اینه که زندگی من و همسرم در فامیل زبانزده و همه یه حساب دیگه ای روی ما دارن..اینم بگم که ما بچه نداریم

انسان هميشه تاوان اشتباهات خودش را مي دهد و نه جريمه شخصيت و خلق و خوي ديگران را.
چارلي چاپلين به دخترش مي گويد :
"دخترم ژرالدين ، بدنت را براي كسي عريان كن كه روحش را براي تو عريان كرده باشد"
اين فقط يك توصيه اخلاقي نيست بلكه علاوه بر آن راهي براي رفتن است و اما ليلا خانم عزيزم كمي فكر كن ببين تو هم اينگونه بوده اي چه در مورد همسر فعلي ات و چه در مورد افرادي كه قبلا باهاشون رابطه داشتي و علاوه بر آن تاوان اشتباهات خودت را به گردن همسرت نينداز چون تو را از انتخاب راه حل صحيح دور مي كند

شعله عزیز..من در حق کسی بدی نکرده ام...حد اقل در مورد خودم بگم همیشه در روابطم از خودم خیلی مایه گذاشته ام ولی گاهی اوقات ادم می بره وقتی می بینه طرف مقابل قدر دان نیست تو هم همینطوری می شی ...

ليلا جان در بازي الاكلنگ روزگار ، هر الايي يك كلنگي هم داره واين براي تمام آدمها هست. حالا ببين الات كجا بوده كه رسيدي به كلنگش. بهشت و جهنم تو همين دنياي ما وجود داره يعني دنيا دار مكافاته.تو اين شك نكن

ليلاخانم من هم فكر مي كنم مكافات تنوع طلبي هاي گذشته ات را مي كشي

اينكه الان داريم تاوان گذشته را پس مي‌دهيم كمكي به حل موضوع نمي‌كنه. من هم مي‌گم بايد پاي يه مشاور ورزيده رو وسط كشيد. اگر همسر شما نخواست بياد پيش مشاور، شما فكر كنين بايد خودتون تنها برين.يقينا مشاور مي‌دونه تذكراتش رو درصورتي كه يه نفر از دو زوج پيش او آمده‌اند چگونه مطرح كنه. طلاق آخر زندگي نيست اما هيچ‌كس نمي‌تونه عاقبت اونو درست و بي‌نقص پيش ‌بيني كنه. به همين خاطر من معتقدم حالا حالاها بايد از راه‌ها و راه‌حلهاي ديگه استفاده كرد.

اگر بخوام بی پروا بگویم این شما نیستید که نیاز به تصمیمی دارید بلکه همسرتان است که نیاز به تصمیمی جدی دارد شما آن وقتی که ازدواج و بازی با انسانی را فقط در حد یک تجربه محک زدید تصمیمتان را گرفته بودید و بد تر از آن وقتی ماجرا را بعد از ازدواج برای همسرتان بازگو کردید. همسر شما حق دارد که افسرده و پرخاشگر شود چون احساس می کند شما از عشق او سوء استفاده کرده اید این ها را می گویم با وجودیکه مسئله را حل نمی کند. من نمی گویم کار شما درست است یا غلط .
حرف من این است که وقتی فرهنگ شما و شوهرتان متفاوت بود چرا او را وارد بازی کردید ؟
شما کاملا مقصرید . این مرد شاید می توانست خیلی بهتر از این رفتار می کرد ( صرف اینکه عاشق است ) ولی من این رفتارها را در او محکوم نمی کنم.
و حالا اگر از دید خودخواهی خودتان رفتار کنید که تا بحال کرده اید طلاق بگیرید ولی اگر کمی برای طرف مقابل ارزش قائلید به او وقت بدهید خودش را پیدا کند پرخاش کند داد بزند هوار بکشد بغض کند گریه کند و کم کم به روحش نفوذ کنید و ارامش کنید .
همین

من 27 سالمه و مجردم.
من شخصا گذشته ی طرف برام مهم نیست و فقط برام مهمه که طرفم من رو دوست داشته باشی چون به هر حال همونطور که خودم با آدمهایی بودم و به آدمهایی فکر کردم اون هم این حق رو داشته.
اما در مورد شما من فکر می کنم شما نمی تونین چیزی رو راجع به شوهرتون عوض کنین، اون اینطوری تربیت شده و شخصیتش شکل گرفته.

به نظرم اگه به حرف اون دوستی که گفتن همراه شوهرتون برین پیش یه روانشناس غیر مذهبی گوش کنین بد نباشه البته من بعید می دونم شوهرتون همچین چیزی رو قبول کنن.
شما زوجتون رو اشتباه انتخاب کردین و بعد از این اشتباه، باید تصمیمی بگیرین که خیلی راحت نیست، باور کنین اصلا دوست ندارم اینو بگم اما به طلاق به عنوان یه راه حل بطور جدی فکر کنین، الان جوونین، به زمانی فکر کنین که پا توی سن گذاشتین واون همچنان گذشته ی شما رو به رختون می کشه و دیگه برای هر کاری خیلی دیره

به قربون خدا برم كه عدالتش حرف نداره...

دوستاني كه اين مسئله رو به عدالت خدا ربط ميدن خيلي بيرحمانه قضاوت مي كنن..
ليلا جان حتمن از شوهرت طلاق بگير چون مردي كه دست بزن داره و حرمت زنش رو نگه نميداره به هر دليلي اين رفتارشو ادامه ميده ...يعني اگه اون مسئله اي كه تعريف كردي هم درميون نبود باز هم شوهرت اعمالشو به بهانه ديگه اي تكرار ميكرد...من كسيو مي شناسم كه وقتي جوون بود به خاطر دخترش طلاق نگرفت وحالا كه ميانساله هنوز داره كتك ميخوره(اين خانوم وآقا هردو مهندسن وخانوم قبل ازدواج گناه!!!! خاصي مرتكب نشده).
اين دسته از مردها علاجشون مرگه...

چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید... گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست.

اولاً این خانم در حق شوهرش جفا کرده که قبل از ازدواج همه چیز را نگفته. ثانیاً جفا کرده که او را عاشق و وابسته به خودش کرده. و ثالثاً جفا کرده که بعد از این مراحل آمده و خواسته صداقت پیشگی کند و همه چیز را بگوید.
این سه ظلم و جفا در حق آن مرد البته باید تاوانی هم داشته باشد.
اما آن مرد از اول در حق خودش کوتاهی کرده که با وجود حساسیتی که نسبت به این مسایل داشته و با وجود این که میدانسته طرفش دوست پسر دارد بیشتر تحقیق نکرده و فقط به ندای عشقش عمل کرده. ثانیاً آن مرد به همسرش جفا کرده که قبل از ازدواج به او نگفته که اگر بعدها بفهمد که زنش بدکاره بوده او را کتک خواهد زد و طلاق خواهد داد. ثالثاً آن مرد یک کار بسیار غیر انسانی انجام میدهد که همسرش را کتک میزند. این هر سه جفا هم تاوان دارد که باید پس بدهد.
تاوان این گناهان در هم تنیده تا همین جایش یک زندگی نه چندان خوب است.
امیدوارم این خانم تجربه های بعدی خودشان را هم بنویسند تا مایه ی عبرت دیگران شوند.

از قديم گفتند " جيک جيک مستونت بود فکر زمستونت بود " خودت گفتي که آدم شاد و سرحالي بودي ولي اين خوشي رو به چه قيمتي داشتي ؟ به اون قيمتي که همش 24 ساعته با اين پسر و با اون پسر باشي هميشه تو بغلي يکشون بخوابي ( طبق گفته هاي خودت ) حالا خودت رو بذار بجاي اون شوهر بدبختت اون بيچاره نه ذاتاً آدم بديه نه ميخواد که بد باشه ( باز هم طبق اذعان خودت ) ولي چه چيزي اون رو اينطوري کرده. بله رفتار تو اون رفتار تو بوده که اون رو از حالت طبيعي خارج کرده و اگر الآن هم از اين کارهاي خشونت آميز انجام ميده در واقع يک نوع عکس العمل طبيعيه . کدوم مردي راضي ميشه که داستانهاي سکس زنش رو بشنوه و هيچ عکس العملي انجام نده . حيوانهاهم نسبت به جفتشون حساسند و از اونها دفاع ميکنند ولي چون فاقد شعورند با گذشته و آينده کاري ندارند و فقط حال رو ميبينند و از اون مراقبت ميکنند ولي ما که انسانيم هم با گذشته کار داريم و هم با حال و آينده چون داراي فکر و شعوريم . تو شايد نتوني احساسات شوهرت رو در اين زمينه درک کني ولي هر طوري هست خودت رو براي چند لحظه جاي اون بذار نمي دونم مي فهمي من چي ميگم اگه خودت ميفهميدي که شوهرت قبل از اينکه بيآد سراغت سابقاً زن و بچه داشته و کلاً آدم ناسالمي بوده آيا حاظر به ازدواج باهاش مي شدي؟اميدوارم درصدد توجيه برنيايي ولي آينده خوبي رو برات پيش بيني نميکنم .البته نمي خوام نا اميدت کنم ولي فکر نکنم بتونيد با هم کنار ببياييد و متضررتر از همه خودت ميشي.تنها کاري که شايد موثر باشه( البته شايد ) اينه که از وضعيت حاضر خودت رو به حالت ديگه اي ببري يعني يه مقدار متعصب تر و محدوتر زندگي کني تا با اين کارت ندامت و شروعي مجدد رو در زندگيت براي شوهرت ملموس تر کني شايد کمي باورش بشه ...البته اميدوارم در تصميمت نسبت به عوض کردن زندگيت صادق باشي و ديگه سمت اون دوران با اون کارهاي احمقانه نري که آخرش سياهي به تمام معناست ...

rAstash leilA az hickodAm az mA ghezAvat dar morede zendegiyash rA nakhAst. mA hich yek az kam o keyfe An va hatA az meyAr dorost amAl be khObi AgAh nistim, O be dombAle rAhe haLe moshkel migarda, pas bA in ghezAvathAye ajOlAnetAn o anghAtAn masale rA boghranjtar nakonid!!!

آرش چه خوب نوشته....ليلا خانم

من از همتون ممنونم..همه نظرها رو این چند روزه خوندم و فکر کردم...تونستین در تصمیمگیریم دخیل باشین...حتی شمایی که قضاوت کردین. گوشزد جان از اینکه خونت رو در اختیارم گذاشتی یک دنیا ممنون.
با احترام

آرش ، عالي بود

ببين عزيزم زندگي گذشته تو مال خودته نه هيچكس ديگه. آدم توي زندگيش نبايد هميشه توي تب و لرز باشه. تو با صداقت كامل خيلي از مسائلو بازگو كردي و اين همسرته كه يا بايد بپذيره يا نه. بهش بگو ما بايد يك بار اعتراف و يكبار محاكمه بشيم. نه اينكه من يك بار اعتراف كنم و تو هر چند وقت يكبار به فكر تكرار مجازات باشي. تحمل آدم به اندازه يك ظرفه نه يك چاه بي انتهاو اون بايد حد و اندازه خودش را در استفاده از اين ظرف بدونه.

ضمنا ازش بپرس هميشه مسايل زندگي رو همينطور بدون نتيجه گيري رها ميكنه و هر چند وقت يكبار فايلشونو باز ميكنه؟اگر جرات داره درباره يك مساله در محيط كار اين رفتارو با همكارش داشته باشه تا حساب كار دستش بياد.اگر نميتونه جلوي رفتارشو بگيره فقط بخاطر ضعف در تصميمگيريه. از طرف ديگه از جدايي نترس. خيلي سخت نيست و خيلي از ترسهاي ما ساخته و پرداخته تصورات ديگران است نه واقعيت متناسب با موقعيت خودمان. اگر استقلال مادي داري معطل نكن چون بعدا ميفهمي چه فرصتهاي طلايي رو به خاطر ترس و برداشت اشتباه از تواناييهاي خودت تلف كردي.

آرش خیلی خوب مساله رو شکافتی.با همه نظراتت موافقم. شما هم لیلا خانم شریکت رو اشتباه انتخاب کردی آدمی که این چیز ها براش مهمه خوب معلومه شوکه میشه. این مثل اینه که سرمایه گذاری کنی رو یک چیزی حالا سرمایه مادی یا معنوی بعد ببینی که بهت انداختن جنست تقلبی بوده همه چیزت رو از دست دادی اعتماد کردی ولی باختی و دروغ شنیدی هر کی حق انتخاب داره یکی دوست داره شریکش بکر باشه البته اگه خودش هم بوده باشه یکه دیگه براش مهم نیست خوب بینش ها فرق می کنه . این رو هم اسمش رو نذار صداقت وقتی که همه چیز تموم شد حالا به شریک زندگیت گفتی نه این صداقت نیست اگه قبل از همه چیز می گفتی میشد صداقت . این آقا حق داره ناراحت بشه نه اینکه خشونت فیزیکی کنه ولی حق داره بیچاره خوب . خودت بودی چی کار می کردی ؟؟؟

صبای عزیز
شایسته نبود که بجای نشانی وبلاگتان نشانی مرا گذاشتید...اگر وبلاگ ندارید نشانی نگذارید لطفا

i guess you should also consider the probability of finding a better man, if you choose a divorce

also consider the possibility that your depression is not "consequence" but it may be the "cause" i agree that seeing a good doctor/psychiatrist is harmless

be aware of the norms that you are raised with, you may think you have liberated from them, but they make you feel guilt

most important: come into terms with the nature of life which contains risk and is unpredictable, there is no safe pass

finally, do NOT worry about past, whatever you have done is in the past and you cannot change it, i personally say, at least be happy that you enjoyed part of your life

what if you had not enjoyed your life and your husband hit you for another reason

do not feel guilt in any case, life is too short for these kind of bullshit

نمي‌دونم تا حالا كدوم يكي از ماها يك چيزي(اشاره به مطلب صبا خانم) رو خريديم و بعد صد در صد ازش راضي بوديم؟ اگر چنين مثالي ميزنيم بايد در نظر بگيريم كه فروشنده نمياد هر چي عيب توي كالاش هست به ما بگه. اين ما هستيم كه بايد زرنگ باشيم و مواظب باشيم هر جنسي رو نخريم. رضا ذهن باز و واقع بيني داري. يكي از مهمترين خصوصيات طرز فكرت اينه كه نميگذاري طرز فكر و قواعد سنتي جامعه احساس گناه رو در تو بوجود بياره و بعد خودت رو شايسته تحمل عذاب و مجازات بدوني.

Reza, you have a different way of thinking. Could you write in farsi? I wish all women can read your comment.

don't worry about all women, everyone finds his/her own way with some try and error

when you really look for your answer, you find it somewhere, in farsi or english,

anyway, i do not have a farsi editor and it is much easier for me to write in english, my sincere apologies

به نظر من تنها اشتباه تو اين بوده كه مساله را در زمان نامناسبي مطرح كردي. بايد اين قضيه را قبل از ازدواج مطرح مي كردي و همسر فعليت را آزاد مي گذاشتي تا تصميم بگيرد. الان هم من با مراجعه به مشاور غير مذهبي موافقم البته به شرط حضور همسرت.

اميدوارم اين كامنت براي خوانده شدن خيلي دير نباشد.
اعتراف به گناه براي آمرزيده شدن از اركان مسيحيت است. در كل احساس گناه نقشي كليدي در همه اديان دارد. صرف نظر از اينكه داشتن احساس گناه را سازنده يا ويرانگر بدانيم، حسن نگرش اسلام به گناه آنست كه در اسلام اعتراف به گناه جز در برابر خداوند خود گناهي ديگر است.

اعتراف همسر به خيانت يا روابط خارج از زناشويي - ولو پيش از ازدواج- همان اثر را بر طرف مقابل ميگذارد كه گويي به او تجاوز شده است. اعتراف كننده هرچند كه اعتراف را با هدف كاستن از بار گناه و عذاب وجدان انجام مي دهد، اما باري سنگين تر را به عهده همسر خود ميگذارد. بنا بر اين من اينگونه اعتراف ها را انساني نمي دانم.

راه حل مراجعه به يك مشاور ورزيده به نظر من هم بهترين راه حل است. التيام اين جراحت نيازمند تغيير نگرش همسر است كه البته زماني نسبتا دراز ميطلبد.

اميدوارم اين كامنت براي خوانده شدن خيلي دير نباشد.
اعتراف به گناه براي آمرزيده شدن از اركان مسيحيت است. در كل احساس گناه نقشي كليدي در همه اديان دارد. صرف نظر از اينكه داشتن احساس گناه را سازنده يا ويرانگر بدانيم، حسن نگرش اسلام به گناه آنست كه در اسلام اعتراف به گناه جز در برابر خداوند خود گناهي ديگر است.

اعتراف همسر به خيانت يا روابط خارج از زناشويي - ولو پيش از ازدواج- همان اثر را بر طرف مقابل ميگذارد كه گويي به او تجاوز شده است. اعتراف كننده هرچند كه اعتراف را با هدف كاستن از بار گناه و عذاب وجدان انجام مي دهد، اما باري سنگين تر را به عهده همسر خود ميگذارد. بنا بر اين من اينگونه اعتراف ها را انساني نمي دانم.

راه حل مراجعه به يك مشاور ورزيده به نظر من هم بهترين راه حل است. التيام اين جراحت نيازمند تغيير نگرش همسر است كه البته زماني نسبتا دراز ميطلبد.

اميدوارم اين كامنت براي خوانده شدن خيلي دير نباشد.
اعتراف به گناه براي آمرزيده شدن از اركان مسيحيت است. در كل احساس گناه نقشي كليدي در همه اديان دارد. صرف نظر از اينكه داشتن احساس گناه را سازنده يا ويرانگر بدانيم، حسن نگرش اسلام به گناه آنست كه در اسلام اعتراف به گناه جز در برابر خداوند خود گناهي ديگر است.

اعتراف همسر به خيانت يا روابط خارج از زناشويي - ولو پيش از ازدواج- همان اثر را بر طرف مقابل ميگذارد كه گويي به او تجاوز شده است. اعتراف كننده هرچند كه اعتراف را با هدف كاستن از بار گناه و عذاب وجدان انجام مي دهد، اما باري سنگين تر را به عهده همسر خود ميگذارد. بنا بر اين من اينگونه اعتراف ها را انساني نمي دانم.

راه حل مراجعه به يك مشاور ورزيده به نظر من هم بهترين راه حل است. التيام اين جراحت نيازمند تغيير نگرش همسر است كه البته زماني نسبتا دراز ميطلبد.

ببينيد بايد قبل ازدواج خيلي از مسائل روشن بشه و اين ميطلبه كه بسياري از حرفها رو طرفين به يكديگر بزنن ... ليلا شما با اين آقا به نظر من از هيچ نظر سنخيت ندارين . ايشون به قول خودتون يه آدم مقيد ولي شما خيلي از مسائل مذهبي رو پيش پا افتاده ميدونيد . البته اشتباهي كه مزتكب شديد بازگو كردن گذشته خودتونه . شما نبايد اين كار رو ميكرديد . ببينيد همه جا كه نميشه حرف از صداقت و راستي زد . تو زندگي بايد يه جاهايي صداقت رو فراموش كني وگرنه لطمات بدي رو متحمل ميشي . من دقيقه خصوصيات همسرتون رو دارم با توجه به اون خصوصياتي كه ذكر كرديد و دقيقا ميفهمم اون چه احساسا رنج آور و مرگباري داره . به قول خودت بايد يا يكي مثل خودت ازدواج ميكردي .. ولي خوب حالا كه با هم ازدواج كردين من دوست ندارم از همديگه جدا بشين . پس تو به شوهرت حق بده و با هاش مدارا كن . چون اين حق اونه

.;p.[,.[,

ببین خانم این کارت خیلی اشتباه بوده واگه شوهرت تو را هین این کار میگرفت ...0(به قانو ن مراجعه کن -کارتم 2ساعت)بس فکر میکنم برو به درگاه خداوند تبارک وتعالی توبه کن واین کارت را با شوهرت (توبه را)درمیان بگذار و حقیقتا انسانی بشو به دور از غرایز حیوانی - وتا اخر عمر انسان باش ومطمئن باش خدا می بخشدت واگر واگر توبه ات واقعی باشه به دل شوهرت هم می افته وتو را مبخشه واگر نبخشیدکه اگه ایمانش کامل باشه میبخشه مطمئن باش اصل کاری تو را بخشیده (اکفیانی فانهما کافیا) مطمئن باش هر چی عمر کنی اخرش یک روز ----(دختر خانمای که مگذارید بادتان کنند عبرت بگیرید -چوب خدا صدا نداره )-نظرتان راجع به من همین جا بگوئید -(مخصوصا شما که راجع بهتون صحبت کردم -بگو چطور شد؟)

Man mikham begam ooh aghayoon o khanoomaye mohtaram ! hich be axe in masaleh fekr kardid?
khodaeesh chand ta mard mitoonid peida konid ke sex ghabl az ezdevaj nadashteh?!roo rast bashin.
amma fekr nakonam hich zani intoor vakonesh neshoon bedeh.
hameh chiz harfe zooreh,agar in khanoom bekhad e'terazi ham bekoneh migan boro bechasb be zendegit,hala az in joda beshi mikhay ba ki ezdevaj koni?tazeh che marde khoob o basedaghati ke inghadr too ro doost dashteh ke oomadeh behet gofteh!!!"
Leila joon hamisheh baraye har taghyyri ye te'dadi fada mishan va sakhti mikeshan .Az in babat ke rabeteye ghabl az ezdevaj dashti narahat nabash,vaghti aksare pesarha daran chera dokhtara nadashteh bashan?

بشر برای این موضوع جواب مناسبی پیدانکرده منظورم سکس قبل از ازدواج است فقط اینو میدونم هیچ وقت شوهرتون به شما اعتماد کامل نخواهد داشت

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes