بدون ويرايش

بزرگترين عيب من، به زعم خودم، اين است كه تايپم كند است!! يا اگر هم عيب بزرگتري دارم قدم و عقلم نمي رسد كه آن را ببينم.
اين عيب سبب مي شود كه از خير بعضي توضيحات ضروري بگذرم و گاه حق مطلبي را ادا نكنم
امشب كه بيخوابي به سرم زده است چند جمله مي نويسم بدون آداب و ترتيب و ويرايش

عقيده از عقد مي آيد به معناي "گره" و عبارتست از چند جمله كه با دكوراسيون مشخصي به آدم گره خورده اند…گاهي مجبور مي شوي كه اين دكوراسيون را عوض كني و گاهي بعضي از جمله ها را دور بريزي و جمله هاي جديد به جايشان بگذاري…الغرض جنس آن از جنس حرف است…درست مانند فحش! گره عقيده را چنان كور و تنگ نبنديم كه براي دست به آبي به زحمت افتيم و خداي نكرده بر خود ب…!
قضيه سنت و مدرنيته مثل اتوبان تهران-قم است…يا مي تواني به سمت تهران مدرن بروي و يا قم سنتي…انتخابش با خودت است ولي مجبوري يكي را انتخاب كني…مجبوري!
درست همانطور كه در زمان انقلاب راننده اتوبوسي كه ما را (حتي به زور) به سمت تهران مي برد پياده كرديم و راننده اي را به جايش نشانديم كه از ميانه راه ما را به باند مقابل برد و به طرف قم برگرداند.
ايرادي كه به روشنفكران وارد است در همين جاست…روشنفكران، مبلغان مكتب مدرنيته اند و جانبداري آنان از سنت موجه نبود و نيست!
انرژي هسته اي حق ما نيست…حق پاكستان هم نبود و نيست.
استيفاي حقوق هم مراتبي دارد كه بدون طي كردن پله هاي اين نردبان نمي توان به بالاي بام رفت.
حق انتخاب رهبر، رييس جمهور، نمايندگان مجلس، اصلاح و تعويض قانون اساسي، انتخاب نوع پوشش، آزادي بيان و نظر، انتخاب مذهب يا لامذهبي، حق رقصيدن…خواندن…دل دادن و ابراز دلدادگي…حق ارتباط آزاد با ساير ملل، حق اعتراض به چهره كريهي كه از ما به ديگران نشان مي دهند، حق انتخاب آزادانه بهشت و جهنم، حق مستي…حق بي پروايي…همه و همه مقدمند بر حق انرژي هسته اي حتي صلح آميز كه حتي نخبگان هم به درستي نمي دانند كه چيست و تا چند سال پيش كه از اين حق حتي خبر هم نداشتيم كمبودي هم از نداشتنش حس نمي كرديم.من، اگرروزي كسي نظرم را بخواهد، خواهم گفت كه بزرگترين ساختمان اين شهر را آكادمي موسيقي كنيد و كل اهتمامي را كه صدا و سيما در پخش برنامه هاي ديني دارد به موسيقي اختصاص دهد…باشد كه از زمختي احساس هاي اين آدميان بكاهد و مرمر دلهايشان را جلا دهد

2 نظرات:

سلام جناب دکتر
راستش خوانندهِ همیشگی وبلاگتون نبوده‌ام، اما گاهی که خوانده‌ام لذت برده‌ام، یکی‌ش یادداشتی که نوشته بودید چگونه پدرتان باعث شد شما پزشک شوید. راستش حسودیم شد، دست خودم نبود.
اما غرض، در مورد قالب وبلاگتون هر کمکی از دستم برمیاد بنده حاضرم. راستش بدم میاد از وبلاگ‌هایی که هر پستشون با یک فونت و یک رنگه.
اینجا رو ببینید
http://pthemes.blogspot.com/
و این‌جا
http://moniri1.blogspot.com/
البته این‌ها در صورتی‌ست که دوست ندارید از سایکو استفاده کنید.
در هر صورت بنده در خدمتم. ببخشید که ربطی به پست نداشت، موفق باشید

tradition (SONNAT) must also have its defendents, and they can be intelectuals

look at the US, the conservatives have a lot of intellectuals on their side

we have to accept others, that is the final solution and not eliminating those whom we don't like

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes